Get Mystery Box with random crypto!

يادداشت‌هایِ فلسفی

لوگوی کانال تلگرام pooria_mgh1844 — يادداشت‌هایِ فلسفی ي
لوگوی کانال تلگرام pooria_mgh1844 — يادداشت‌هایِ فلسفی
آدرس کانال: @pooria_mgh1844
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 1.09K
توضیحات از کانال

نوشته‌ها و ديدگاه‌هایِ پوريا معقولی.
@Pooria_mgh123

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2022-04-05 21:35:41 ابراهیم و فرارَوی از رحم: پوریا معقولی بی‌گمان، یکي از دلکش‌ترین داستان‌هایِ "عهدِ عتیق"، که به روایت‌هایِ مسلمانان هم اَندر آمده [= وارد شده] و چه بسا بنیادهایِ یزدان‌شناسیِ دین‌هایِ ابراهیمی را پی‌ریخته است، داستانِ قربانی‌کردنِ اسحاق [ یا اسماعیل] به‌دستِ…
818 views18:35
باز کردن / نظر دهید
2022-04-05 21:19:03 ابراهیم و فرارَوی از رحم:
پوریا معقولی

بی‌گمان، یکي از دلکش‌ترین داستان‌هایِ "عهدِ عتیق"، که به روایت‌هایِ مسلمانان هم اَندر آمده [= وارد شده] و چه بسا بنیادهایِ یزدان‌شناسیِ دین‌هایِ ابراهیمی را پی‌ریخته است، داستانِ قربانی‌کردنِ اسحاق [ یا اسماعیل] به‌دستِ ابراهیم است. همین «گذشتن» است که ابراهیم را به جایگاهِ «دوستی [= خُلّت]» با والاترینِ همه‌یِ دوست‌ها، می‌رساند.
نیچه، در کتابِ "چنین گفت زرتشت" می‌نویسد: «وای بر عاشقاني که از رحمِ‌شان برتر پایگاهی ندارند.» (زرتشت، ۱۰۳) برای راهیابی به ژرفنایِ این پاره، باید به واژه‌یِ «رحم کردن»، در زبانِ آلمانی، نگري اندازیم. "mitleiden"، از پیشوندِ "mit" [به چِمِ «به‌همراه»، «هم»، «با» و دیگرها] و فعلِ "Leiden" [به چِمِ «رنج‌بُردن»، «اندوه‌خوردن»، «سختی‌کشیدن» و دیگرها] است.
می‌دانیم که یکي از بُن‌مایه‌هایِ آموزه‌هایِ پراکنده‌یِ عیسایِ ناصری، همین «رحم‌آوردن» و «همسایه‌دوستی» است. برای نمونه: «خوشا به حالِ رحم‌کنندگان، زیرا بر ایشان رحم کرده خواهد شد.» (متّا، ۷: ۵) این رحم‌کردن، در سراسرِ "عهدِ جدید"، به شیوه‌هایِ گوناگون دیده می‌شود.
اکنون، با نگر به ریشه‌یِ راستینِ این واژه و با در نگرداشتنِ شیوه‌یِ برداشتِ نیچه از این آموزه، می‌بینیم که «رحم‌آوردن» نمی‌تواند جُز «آسودگیِ نکبت‌بار» و «تن‌پروری» را به‌بار نشانَد. کارِ «رحم‌کنندگان»، چونان یک «هم‌درد» یا «هم‌رنج»، رنج‌بردن با ستم‌دیدگان یا سوگواران است. به دیگر سخن، «رحیمان»، به‌جایِ چشم‌دوختن به آینده و کوشیدن برای والایش، در «این‌جا» و «اکنونِ» نکبت‌بارِ خویش می‌مانند. از این روی، «رحیمان» را توانِ دوستی نیست؛ دوستی آن‌جا ست که هر کدام از دو طرف، یکدیگر را والایش بخشیده و نیرومندتر سازند؛ دوستی، آن‌هنگام است که دو تن به «آینده» چشم دوخته و فرزندانِ نیامده‌یِ خود را چشم‌به‌راه باشند. «همدردیِ تو با دوست باید پی‌بُردن به این باشد که دوست خواهانِ همدردی هست یا نه. چه بسا او در تو جز چشمانِ تیز و نگاهِ دوخته بر ابدیّت را دوست نمی‌دارد.» (زرتشت، ۷۰) آری! بینشِ ژرفِ نیچه، این کوته‌‌نگری را بَرنتافته و در پیِ فَراروی از «رحم» است. «عشقِ بزرگ چنین می‌گوید. او از بخشش و رحم نیز بَرمی‌گذرد. (زرتشت، ۱۰۲)
امّا چرا باید از این «رحم» بَرگذشت؟ رحم، می‌تواند سَرآغازِ کوته‌بینی و خشک‌اندیشی باشد؛ به‌راستی، آن‌کَس که نمی‌تواند از باورهایِ نادرستِ خویش چشم پوشد، بَر خود و بَر آن باورها «رحم می‌آورد؛ در یک پیوند [= ارتباطِ] «رحیمانه»، سخن‌گفتن از هم‌افزایی و والایش بیهوده است؛ زیرا هیچ‌کدام از دو طرف، توانِ فَرارَوی از «رحم» را نداشته و بَر «هم‌دردِ» خویش دل می‌سوزانَد.
اکنون، به داستانِ ابراهیم بازمی‌گردیم: ابراهیم، توانست از «رحمِ» خویش فراتر رفته و برای «دوست»، فرزندش را قربانی کند. اگر او بر اسحاق [یا اسماعیل] رحم می‌آورد، نمی‌توانست به جایگاهِ «خلیل‌اللّه» دست یابد. ابراهیم بر «پدرانگیِ» خویش چیره شد و نشان داد که هَرکَسي را «دوست» نتوان گفت! آری! ابراهیم، پیش از قربانی‌کردنِ فرزند، «پدرانگیِ» خودش را کُشت؛ به‌دیگر سخن، توانست بر خویشتنِ خویش پیروز شود: «مادرِ بُت‌ها، بُتِ نَفسِ شماست؛/ زآن‌که آن بُت مار و این بُت اژدها ست.» (مولوی)
«وَه که در جهان کدام ابلهی به پایه‌یِ ابلهیِ رحیمان رسیده است و در جهان چه چیز به اندازه‌یِ ابلهیِ رحیمان مایه‌یِ رنج فراهم کرده است!» (زرتشت، ۱۰۳) به‌راستی، این «رحیمان»اند که با گمان بُرده‌اند، با «هم‌دردی»، می‌توانند رنجِ رنجور را بکاهند؛ امّا نمی‌دانند که «رنجِ» انسان تنها با چنگ یازیدن به «آینده» می‌تواند درمان شود؛ برای درمانِ رنجوران، باید بر «رحمِ» خویش چیره گشت و «پایگاهي بهتر از رحم» جست‌وجو کرد. همان پایگاهي که ابراهیم بدان دست یافته است؛ همو که با فَرارفتن از رحمِ خویش، توانست دوستِ «حضرتِ دوست» شود!

Join Link
@Pooria_mgh1844
828 viewsedited  18:19
باز کردن / نظر دهید
2022-03-25 13:57:24 θatiy: Dārayavaûš: xšayaiya: manā: Aūramazdā: upastām: baratuv: hadā: viθaibiš: bagaibiš: utā imām: dahyāum: Auramazdā: pātuv: hacā: haināyā: hacā: dušiyārā: hacā: draugā:

(DPd, R. G. Kent)

داریوش شاه می‌گوید: «اهورامزدا، به همراهِ [دیگر] خدایانِ خاندانِ شاهی، مرا یاری کُناد! و این کشور [= پادشاهی] را از [سپاهِ] دُشمن، از خشک‌سالی و از دروغ بپایاد!

(کتیبه‌یِ داریوشِ یکم در تختِ جمشید (DPd) بندهایِ ۱۲ تا ۱۸)

پ. ن: آوانویسیِ این کتیبه، برپایه‌یِ آموزه‌هایِ "کِنت" و شیوه‌یِ پیشنهادیِ ایشان انجام شده است.

Join Link
@Pooria_mgh1844
789 viewsedited  10:57
باز کردن / نظر دهید
2022-03-25 13:57:18
کتیبه‌یِ داریوشِ یکمِ هخامنشی در تختِ‌جمشید (DPd) (عکس از کتابِ "فرمان‌هایِ شاهنشاهانِ هخامنشی")
691 viewsedited  10:57
باز کردن / نظر دهید
2022-03-22 00:19:28 الأوّلُ في الفِکرِ، هُوَ الآخر في العَمَلِ!

همه‌یِ تاریخِ فلسفه‌یِ غرب و شرق را با نگر به ارسطو بخوانیم! آن‌گاه می‌توان ادّعا کرد که خوانشي درست داشته‌ایم!
این ادّعایِ بزرگی است؛ امّا به گمانِ من، عینِ حقیقت است.
760 viewsedited  21:19
باز کردن / نظر دهید
2022-03-22 00:16:41
ارسطو، متافیزیک، 994b، برگردانِ شرف‌الدّینِ خراسانی)
697 views21:16
باز کردن / نظر دهید
2022-03-20 14:53:08 به بهانه‌یِ نوروز و آغازِ سالِ ۱۴۰۱ خورشیدی:
پوریا معقولی

هر «نو»شدني، باید آدمی را به اندیشه بَرانگیزانَد. اینک که زمین به پذیره‌یِ بهار و شکوفه آمده است، بسیار نیکوست که ما نیز خاربُنانِ اندیشه‌یِ خود را دور ریخته و به‌جایِ آن، شکوفه‌یِ نواَندیشی بنشانیم.
برخي می‌گویند که گفتنِ این شادباش‌ها و برگزاریِ این نکوداشت‌ها، دَردي را دَوا نکرده و چه بسا پَس‌رفت و هرروزینگی را برای مردمان به‌بار آورَد. امّا به گمانِ من، توانستنی [= ممکن] است که همین بازگفتنِ شادباش‌هایِ ظاهری، کَسي را در اندیشه‌یِ نو شدنِ راستین اندازَد. از این‌روی، باور دارم که بازگفتنِ شادباشِ اندیشمندانه، به بهانه‌یِ نوروز، نه تنها نشانِ لغزشِ فرهنگی نیست، که با درنگیدن بر همین نو شدن‌هایِ ظاهری، می‌توان اندرونه‌یِ خویش را نو کرد و آیینه‌یِ دلِ خود را صفا داد.
نوروز، آییني است بسیار کهن، که در درازنایِ هزاره‌ها نگهداری شده و هم‌اینک، به دستِ ما رسیده است. نوروز، نشانه‌اي است از هم‌بستگی، که در جا‌ی‌جایِ این مرز و بوم وجود دارد. نوروز، از کاخ‌هایِ پُرشکوه و اسطوره‌ایِ جمشید گذشته و خود را به آیین‌هایِ ویژه و زیبایِ شاهانِ هخامنشی و ساسانی رسانده است؛ نوروز، چونان نسیمي خوش و دل‌پذیر به سُروده‌هایِ سخن‌سُرایانِ پارسی راه یافته و دربارِ پادشاهان و سفره‌یِ درویشان را دَرنوردیده است.
فردوسیِ بزرگ چه نکوآرزویی می‌کند:

«همه‌ساله بختِ تو پیروز باد؛/ شبانِ سیه بر تو نوروز باد.»

باشد که این یادگارِ نیاکان را پاس داشته و هم‌هنگام با نو شدنِ «روز»، «اندیشه‌»یِ خود را نو سازیم.

ایدون باد!

Join Links
@Pooria_mgh1844
@fnietzsche
7.0K viewsedited  11:53
باز کردن / نظر دهید
2022-03-18 12:06:27 یاد باد آنکه سَرِ کویِ توام منزل بود؛/ دیده را روشنی از خاکِ دَرَت حاصل بود.

راست چون سوسن و گُل، از اثرِ صحبتِ پاک؛/ بر زبان بود مرا آن‌چه تو را در دل بود.

دل چو از پیرِ خِرَد نقلِ معانی می‌کرد؛/ عشق می‌گفت به شرح آن‌چه بر او مُشکل بود.

آه از آن جور و تطاول که در این دامگَه زاست؛/ آه از آن سوز و نیازي که در این محفِل بود.

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز؛/ چه توان کرد که سعیِ من و دل باطل بود.

دوش بَر یادِ حریفان به خرابات شدم؛/ خمِ می دیدم؛ خون در دل و پا در گِل بود.

بس بگشتم که بپرسم سببِ دردِ فِراق؛/ مفتیِ عقل در این مسئله لایعقِل بود.

راستی خاتمِ فیروزه‌یِ بواسحاقی؛/ خوش درخشید؛ ولی دولتِ مُستعجِل بود.

دیدی آن قهقهه‌یِ کبکِ خرامان حافظ؛/ که زِ سَرپنجه‌یِ شاهینِ قضا غافل بود؟!

#حافظ
غزلیّات
غزلِ شماره‌یِ ۲۰۷

پ. ن: چه اندازه این بیتِ خواجه را درنگیدنی یافته و خوش داشتم:

«دیدی آن قهقهه‌یِ کبکِ خرامان حافظ؛/ که زِ سَرپنجه‌یِ شاهینِ قضا غافل بود؟!»

همه‌یِ عاشقان را سَرِ آن بود که: «بی دوست نباشند هرگز»؛ امّا چه می‌شود کرد که «سعیِ آنان و دلِ‌شان باطل بوده است»!
گویا همه‌یِ تراژدی‌هایِ تاریخ، و قهرمانانِ آن، «کبکِ خرامان»ي هستند که از «سرپنجه»یِ «شاهینِ قضا» غافل بودند!

Join Link
@Pooria_mgh1844
745 viewsedited  09:06
باز کردن / نظر دهید
2022-03-11 22:25:38 جوانمردا! چه کُنی سَرايي را که اوّلش سُستی، میانش پَستی، و آخِرش نیستی است؟ سَرايي که یک حَدّ به فَنا دارد و دوّم به زَوال و سوّم به وبال؟ [...]

پ. ن: به‌راستی که: «اگر در سَرایِ سعادت کَس است؛/ زِ گُفتارِ سعدیش حرفي بَس است.»

Join Link
@Pooria_mgh1844
809 viewsedited  19:25
باز کردن / نظر دهید
2022-03-11 22:22:54
(#سعدی، مجالسِ پنج‌گانه، مجلسِ چهارم)
726 views19:22
باز کردن / نظر دهید