Get Mystery Box with random crypto!

#پارت48 بدون این که برگرده، صداش خش دار و عصبی بلند شد! - نه، | ســــنگــــ👊🏻کــــاغــــذ📃قــــیــــچــــیــــ✂️

#پارت48

بدون این که برگرده، صداش خش دار و عصبی بلند شد!
- نه، من معذرت میخوام!
من نباید مزاحمتون می شدم، انگار خیلی هم خوش می‌گذشته!

بهش حق میدادم عصبی و ناراحت باشه، اما خب از یه طرف اون کاره ی من نبود و از طرفی هم داشت تند می رفت!
اخم کردم و عصبی زل زدم به پشت گردنش و گفتم:
- دیگه داری تند میری!
من چه می دونستم اون اشغال قصدش اینه!

یهو برگشت و اومد نزدیکم.
دوتا دستاش رو برد بالا و تو همون حالت که تو هوا تکون میداد، داد زد و گفت:
- منم واسه همین اومدم تو مغازه، مگه نديدی نگاه اون بی ناموس هیز رو!؟ اومدم کنارت باشم فقط به عنوان یه دوست ساده، مبادا بلایی سرت بیاره، تو چی گفتیییی؟؟
پَس حقته این حرفارو بهت بزنم، خیلی هم خوشت اومده بود فک کنم، ببخشید که یهو اومدم!

رگ گردنش زده بود بیرون و پوستش به قرمزی میزد!
چشم هاش از عصبانیت درشت تر شده بود، ترسیده بخاطر صدای بلندش، یه قدم عقب رفتم و آب دهنم رو قورت دادم.
دستاشو آورد پایین، برگشت و یه بار دیگه با لگد زد به اون لاستیک ماشین!

لاستیک یخورده پرت شد اون طرف تر، با تعجب زل زدم بهش، چقدر عصبی شده بود!
غیرتتو برم، ذوقی که تو دلم بود رو با تشر پَس زدم و خندمو قورت دادم!