Get Mystery Box with random crypto!

#پارت49 ولی خداییش عجب زوری داره! لاستیک ماشین با اون همه سنگ | ســــنگــــ👊🏻کــــاغــــذ📃قــــیــــچــــیــــ✂️

#پارت49

ولی خداییش عجب زوری داره!
لاستیک ماشین با اون همه سنگینی رو با یه لگد پرت کرد!
نگاهم رو به هیکلش دوختم، شونه های پهن، بازو های بزرگ و ورزشی، بدنش عضلانی بود.
قدرت بدنیش از اون همه عضله پیدا بود!

دهنم که باز شده بود بستمش و با خجالت چشم ازش گرفتم.
تو ذهنم داشتم به این فکر می کردم که عجب هیکل رو فرمی، اما تند پَسش زدم!
یهو نور دوتا ماشینی که از سمت خیابون اصلی می اومدن، خورد بهمون، می تونستم تشخیص بدم ماشین خودمونه!
تند دوییدم سمت ماشین، پشت سرم رو نگاه نکردم که ببینم آروین چیکار میکنه!
تو همون حالتی که می دوییدم یهو وجدان سرو کلش پیدا شد و گفت:
- اوهوک، آروین؟ زیادی خودمونی نشدی؟
زیر لب عصبی جوابش رو دادم:
- خب چی صداش بزنم الاغ خوبه؟

به ماشین رسیدم.
دِلینا و درسا اومدن پایین، هردوشونو محکم بغل کردم.
دِلینا رفن کنار و گفت:
- هوف خفم کردی!

بی حرف درسا رو محکم تو بغلم فشار دادم و با ذوق گفتم:
- وای هیچ وقت انقدر از دیدنتون خوشحال نشده بودم!..

محکم چلوندمش که جیغ زد و با حرص گفت:
- خبببب بابا فهمیدم چقدر استرس داشتی، ولم کن دیگه... خفه شدمممم

تند ولش کردم و با خوشحالی نگاهمو بینشون چرخوندم!