2021-08-06 08:22:08
تجربیات طیبه عزیز از آگاهی های جلسه 5 | دوره عز نفس:
به نام خدای رحمت و مهربانی
سلام استاد عزیزم و همراه گرامی و دوست داشتنی شون خانم شایسته زیبا و همه دوستان ارزشمند در دوره خالص عزت نفس .
خدارو صد هزار مرتبه شکر برای فرصت دیگه برای نظر گذاشتن در این بخش و دوره بی نظیر الهی .
یکی از موضوعاتی که میتونم بگم خیلی توش پیشرفت داشتم نسبت به گذشته م همین موضوع تایید گرفتن از دیگران و نادیده گرفتن خواسته های خودم بوده .
از وقتی دوره عزت نفس رو خریدم خیلی تغییر کردم خیلی .فهمیدم من تمام مشکلاتم مربوط به همین نداشتم عزت نفس بوده .
فهمیدم من خودم رو فراموش کرده بودم و بجایش تا دلتون بخواد افرادی مثل پدر و مادر و دیگران اولویت زندگی من بودند .
بشدت مراقب بودم کاری نکنم که اونها ازم ناراضی باشند وفکر بدی در موردم نکنند .
من اینجا اومدم رشد کنم و تغییر کنم پس خیلی صادقانه مینویسم .
روزی که جلسه دوم رو گوش دادم و گفتید خودتون رو از پدر و مادرتون بیشتر دوست داشته باشید کلی گریه کردم .
گفتم من همیشه افرادی رو از خودم بیشتر دوست داشتم و شما اولین نفری بودید که خودم رو به خودم آورد و عشق به خودم رو آموخت .شما یه مربی الهی هستید برای ساختن یه انسان از نو .
به حقیقت همون روز شروع کردم به عشق ورزیدن به خودم و مهم کردن خواسته هام .
و به راحتی شروع کردم به نه گفتن .
باورتون میشه من حتی فکر میکزدم که یه ادم اگه نه بگه دیگه خوب نیست و خدا دوستش نداره چون ریشه این باور هم برمیگرده به خوب بودن از نظر دیگران چون میدیدم که آدمهای که خیلی راحت به خواسته های نامعقول دیگران نه میگفتند بد خطاب میشدند و پشت سرشون هزار جور حرف و تحقیر و توهین میشدن.
اما ورق برای من برگشت فهمیدم چقدر من از این نوع باور محدود ضربه خوردم .من یه در صدم هم فکر نمیکردم که این همه باور های اشتباه که شاید بهشون هم افتخار میکردم بزرگ ترین ضربه ها رو بهم زده .
دیگه امروز خیلی متفاوت تر از همیشه برخورد میکنم ادعا ندارم خوب عمل میکنم اما این روزها و خیلی روزهای دیگه س که خودم رو اولویت قرار میدم.
به خودم سلام میکنم اول هر صبح و جلوی آینه کلی صفات خوب تقدیم خودم میکنم .
بهترین قسمت غذاها رو خودم برمیدارم .برای خودم لیوان خریدم و مخصوص .
بهترین لباس ها رو میپوشم قبلنا لباس هام فقط برای رفتن به مهمونی بود که لباسی داشته باشم بپوشم اما همون روز که میخرمش میام میپوشم و ازش لذت میبرم .
برای خودم عطرمیخرم و ازش هر روز استفاده میکنم و لذت میبرم .
موهام رو اونجوری که دلم میخواد میبندم یا کوتاه میکنم .
اونجوری که دلم بخواد یا آرایش میکنم یا نمیکنم بیرون میرم بیشتر وقتا تو خونه برای خودم آرایش میکنم .
خیلی وقتام از طرف خود مادرم هم تایید نمیشم اما مهم نیست .
یکی از ترمزهای من رها کردن چادرم بود چون تو تلویزیون اینقدر از این باورهای چادری بودن تاثیر گرفته بودم و فکر میکردم ارزشمندی من به پوشش سفت من باشه یه جاهایی هم خیلی خودم رو اذیت کردم .اما همین پاییز امسال رها شدم .
گفتم بذار فقط خودم باشم و من ارزشمندیم به چادرم نیست و من همینطوری که هستم ارزشمندم دیدم بخدا همه اون ها ترس های خودم بود و من چقدر راحت تر میپوشم و دقیقا می ترسیدم تایید نشم از سمت خانواده م اما هیچ کسی چیزی نگفت .
تازه توسط خود پدرم هم تحسین شد تیپم.
یه باوری که سالها اذیتم میکرد زیبایی ظاهری م بود و من همیشه فکر میکردم اگه منو مانتویی ببین بقیه چی فکر میکنند و آرایش کنم و …
فکر میکردم این زیبایی که خدا داده اگه بخوام مانتویی باشم و موهام بیرون باشه گناه هست .
همین باور شد سالها یه وان چادری بودن رو تجربه کنه یه پام مانتویی بودن رو .
یه دوگانگی که خیلی اذیتم میکرد .و بالاخره این پل های پشت سر رو برای همیشه رها کردم و چقدر راحت تر شدم .چقدر دیدم زیبایی هام قابل تحسین کردن هستند و من یه عمر بخاطر باورهای مریض خودم رو اذیت کرده بودم و لذت بردن از وجودم رو گرفته بودم .
همش همش بخاطر خوب بودن از نگاه جامعه که توش زندگی میکردم بود همش تایید طلبی .
الان وقتی به سمت خواسته ای بخوام برم از خدا کمک میخوام و قدرت رو دست زندگی خودم میدم و حرکت میکنم چه بقیه تاییدم کنند یا نه .بازم میگم من ضعف شخصیتی زیادی هنوز دارم تو این موضوع که میخوام این شرک و ترمز رو به قسمتی دیگه از ایمانم هم اضافه کنم .
من هنوز میخوام تایید پدر و مادرم رو بگیرم چون این ترمز محدود هنوز در من هست ترس ها در من هست .من میخوام روزی که دوباره به صفحه عزت نفس برگشتم این ترمز رو هم برای همیشه ازش رد بشم و به جایی برسم که به هیچ کسی قدرتی ندم جز خودم و خدای خودم و دنبال تایید و تحسین نباشم من امر در مسیر درست علایقم و خواسته هام باشم بقول استاد خود به خود نیاز به تایید و تحسین شدن در من ارضا میشه .
3.7K viewsMaryam Shayesteh, 05:22