Get Mystery Box with random crypto!

آینده (عباس عبدی)

آدرس کانال: @abdiabbas
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 25.31K

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 80

2022-09-04 07:45:27 قیمت‌گذاری و فساد نظام‌مند ۱

اعتماد ۱۳ شهریور ۱۴۰۲

عباس عبدی

فساد ابعاد بسیار گوناگونی دارد، ولی بدون تردید یکی از مهم‌ترین عوامل آن ویژگی‌های ساختاری از جمله وجود نظام قیمت‌گذاری است. متأسفانه قیمت‌گذاری حالتی مسری دارد، در واقع قیمت کالاها به نحوی اجتناب‌ناپذیر به یکدیگر پیوسته‌اند. هر گاه در مورد یکی از آنها قیمت‌گذاری شود، به ناچار باید بقیه را هم مشمول این قاعده نمود و چون چنین کاری سخت و غیرممکن است موجب بهم ریختن قیمت‌های نسبی و نحوه مصرف و در نیز کاهش بهره‌وری و ساختاری شدن فساد و مهمتر از همه اختلال در امر اخلاقی می‌شود.

ایران چون منابع انرژی فراوان داشته است، خیلی راحت آن را قیمت‌گذاری کرد، و چون ارز هم حاصل فروش و صادرات این منابع در اختیار دولت است، آن را هم قیمت‌گذاری کرد، در نتیجه کل کالاها و خدمات را تحت تأثیر همین دو قلم قرار داد و به تبع آن، برق، فولاد، سیمان، مرغ، گوشت، نان، حمل و نقل و... و هر چیز دیگر وارد مسیر قیمت‌گذاری شدند و این یعنی حیف و میل.

حیف یعنی اتلاف منابع، یعنی هنگامی که من می‌توانم با ۱۰۰ لیتر آب نیاز روزانه خودم را برآورده کنم، ۳۰۰ لیتر استفاده کنم، چرا؟ به این علت که قیمت آن اندک است. هنگامی که می‌توانم با صد متر مکعب گاز نیازهای انرژی خود را تأمین کنم، آن را با سی صد متر مکعب انجام می‌دهم. چرا؟ به این علت که پرداخت هزینه گاز اضافی کمتر از هزینه عایق‌بندی خانه و خرید وسائل کم‌مصرف است.

من می‌توانم با ۷ لیتر بنزین صد کیلومتر را طی کنم ولی با ۱۲ لیتر طی می‌کنم، چرا؟ به این علت که تغییر خودروی کم‌مصرف در برابر این افزایش مصرف بنزین مقرون به صرفه نیست. این از حیف.

اما میل آن هم جای خود دارد. قیمت‌گذاری موجب تفاوت قیمت کالا با بازار می‌شود، و همه دنبال خرید ارزان و فروش به قیمت بازار هستند. بدون اینکه ریسکی داشته باشند؛ یا خدمتی به جامعه کنند.

اگر بگوییم بیش از نیمی از فساد کشور و حتی بیش‌تر آن محصول این تفاوت قیمت‌ها است گزاف نیست. تفاوت قیمت ارز، قیمت وام بانکی، قیمت انرژی، قیمت فولاد و سیمان و خودرو و... همه و همه فسادزا است.

اینها ظاهر قضیه است در باطن آن کاهش بهره‌وری هم هست که بیداد می‌کند. اخیراً یک یادداشتی را دیدم که یک کارشناس صنعت مرغ نوشته بود و توضیح می‌داد که قیمت‌گذاری چگونه بلای جان مردم و در نهایت صنعت مرغداری کشور شده، و موجب بیش‌تر شدن قیمت تمام‌شده می‌شود، امکان صادرات در مقاطع غیر یارانه‌ای از میان می‌رود، سپس مصرف کم می‌شود، در نتیجه صنعت تعطیل می‌گردد.

همین الآن اگر برجام امضا شود و دلار به حدود ۲۵ تومان و کمتر برسد، بخش مهمی از صنایع صادراتی از جمله مرغ و تخم مرغ دچار بحران می‌شوند و صادرات آنها غیر ممکن می‌شود، در داخل هم تقاضا برای مرغ کیلویی ۶۰ هزار تومان و تخم مرغ به اندازه کافی نیست. و این صنعت هم عادت نکرده خود را با روند جهانی تطبیق دهد، لذا دچار بحران خواهد شد. بقیه کالاها هم کمابیش وضع مشابهی دارند.

پس چرا دولت قیمت‌گذاری می‌کند؟ این محصول ذهنیت کوتاه‌بینانه و نیز ساختار سیاسی عوام‌گرا است، البته دست‌های بهره‌مندان از فساد نیز پشت پرده هست که این انگیزه‌ها را تقویت می‌کند.

ساده‌انگاری یعنی چه؟ در وفور منابع ارزی دولت‌ها با تزریق ارزهای نفتی قیمت‌ها را کنترل می‌کنند. این همان وضعیت مشهور به بیماری هلندی است که صادرات را ضعیف کرده و کارآیی صنعت و تولید را کاهش می‌دهد، و پس از مدتی که اقتصاد با این حد از تزریق ارز هماهنگ شد، یک باره فنر تورم باز می‌شود و غارت واقعی مردم از طریق کاهش ارزش پول رخ می‌دهد.

مردمی که زمانی از ارزانی و وفور خوشحال بودند، در این شرایط مجبورند که هزینه‌های آن خوشحالی ناپایدار را پس دهند. مردم و سیاسیون عوام نیز از تعزیرات و کنترل قیمت‌ها حمایت می‌کنند، غافل از اینکه هر گونه کنترلی دو نتیجه دارد. اول ممانعت از فهمیدن درست مشکل. دوم، به تأخیر انداختن اثرات زیان بار قیمت‌ها با شدت بیش‌تر و ناتوانی بیش‌تر در کنترل آن.

هنگامی که دولت روحانی عهده‌دار امور شد و آقای جهانگیری نیز معاون اول و محور اقتصادی آن دولت شد، انتظار می‌رفت که سیاست منحوس قیمت‌گذاری را کنار بگذارند، زیرا تجربه‌ای که از آنان بود این انتظار را ایجاد می‌کرد.

چنین هم شد، در اولین گام و پیش از رسیدن به برجام و رفع تحریم‌ها، ارز ترجیحی ۱۲۰۰ تومانی را که شامل کالاهای اساسی می‌شد، حذف کردند، و اتفاق خاصی هم نیفتاد و قیمت مرغ برای ۴ سال تا حدی ثبات پیدا کرد که بخشی از آن محصول کاهش قیمت نهاده‌های دامی بود ولی تحول اصلی در حذف ارز ترجیحی بود.

در این میان دو بار هم قیمت بنزین و حامل‌های انرژی را اصلاح کردند. توجه کنید که ارقام تورم این دوره رو به کاهش هم بود.
ادامه دارد
1.7K viewsedited  04:45
باز کردن / نظر دهید
2022-09-03 14:47:44
4.3K views11:47
باز کردن / نظر دهید
2022-09-03 07:19:22 فقر، فساد، محیط زیست

اعتماد ۱۲ شهریور ۱۴۰۱

عباس عبدی

هنگامی که به محیط زیست نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که آلودگی آن در بیشتر موارد، ناشی از کوشش برای رسیدن به رفاه و مصرف است. اروپا و آمریکای قرن ۱۹ و نیمه اول قرن ۲۰ که چهار نعل به سوی رفاه می‌رفت، هم‌زمان محیط زیست را با مشکل مواجه می‌کرد. آلودگی شهرها، حتی آلودگی اقیانوس‌ها و بحث لایه اُزُن دستاورد این رفاه بود که اکنون می‌کوشند آنها را به کنترل در آورند.

نمونه قرن ۲۱ آن چین است که با سرعت به سوی پیشرفت و به تبع آن تخریب محیط زیست می‌رود. ایران نیز از این قافله عقب نمانده و متاسفانه بیش از پیشرفت و توان تولیدی خود در تخریب محیط زیست نقش دارد. در کنار نقش منفی رفاه و‌ مراحل اولیه پیشرفت در محیط زیست؛ فقر نیز به نحو دیگری در این وضع نقش دارد.

تخریب جنگل‌ها، و تبدیل چوب به زغال، یا نداشتن منابع لازم برای امحای مناسب زباله‌های شهری و... نمودهایی از تأثیر فقر عمومی بر تخریب محیط زیست هستند.

پایین بودن استانداردهای تولید نمونه دیگری از این ماجرا است. چون فقر هست، به وجود خودروهای با استاندارد پایین که آلایندگی بالایی دارند تن می‌دهیم. در واقع محیط زیست را فدای فقر خود می‌کنیم.

ولی خطرناک‌ترین حالت ماجرا هنگامی است که فساد هم وارد این فرآیند شود و فروش محیط زیست به امری قانونی تبدیل شود. نمونه آن را باید در مناطقی جستجو کرد که کارخانه‌های آلاینده سیمان، پتروشیمی و پالایشگاهی هستند و فیلترهای مناسب برای جلوگیری از آلودگی هوا ندارند، فیلتر
ها یا گران است یا در تحریم قرار دارند، یا به صرفه نیست که از آن استفاده کنند.

مشابه این وضع در کارخانه‌هایی است که پساب‌های آلوده‌کننده دارند و محیط اطراف و زمین و آب را آلوده می‌کنند. همه این کارخانجات ترجیح می‌دهند که بجای استفاده از تجهیزات ضدالودگی، جریمه لازم را به سازمان محیط زیست پرداخت کنند. این رضایت در پرداخت با استقبال محیط زیست هم همراه می‌شود. چرا؟ چون ضعف بودجه موجب می‌شود که آنان هم دریافت جرایم را در همه زمینه‌ها به رعایت استانداردها ترجیح دهند.

فقر عمومی جامعه از طریق ضعف بودجه دولتی؛ نهادها و وزارتخانه‌ها را در مسیر نادرست و زیان‌باری قرار می‌دهد که نه تنها به وظایف خود عمل نمی‌کنند، بلکه از راه فروش وظایف و تکالیف عمومی، نهاد تحت امر خود را اداره می‌کنند.

این کار را از طریق صدور مجوز برای تولید وسایل غیر استاندارد و یا اخذ جریمه از کارخانجات آلوده‌کننده محیط زیست، قانونی کرده‌اند. حتی در مواردی هم که وجود برخی فیلترها روی کامیون‌ها ضروری است و بدون آن اجازه تولید خودرو را نمی‌دهند، به علت فقر عمومی و تحریم، رانندگان آن فیلتر را پس از خرید خودرو می‌فروشند و مقررات الزامی بودن فیلتر در عمل بلاموضوع و به یک امر صوری تبدیل می‌شود. گستره وسیع فساد نادیده گرفتن این ضوابط زیست محیطی نیز نیازی به بیان نیست.

تا کنون همه توجه ما به فقر به عنوان پدیده‌ای است که افراد خانواده با آن درگیر هستند، ولی اکنون باید توجه را به موضوع فقر عمومی و نهادهای جامعه نیز سرایت داد. اینکه فقیر شویم، به طوری که قادر به نگهداری خودروی خود در حد استاندارد نشویم، و از لاستیک‌های صاف و مستعمل استفاده کنیم، عوارض عمومی و خطرناکی دارد.

گفته می‌شود که حتی هواپیماها که باید از استاندارد بالایی برخوردار باشند دچار این نوع فقر شده‌اند اگر اثرات این نوع فقر را در مجموعه نظام خدمت‌دهی دولت و بخش عمومی بررسی کنیم، به موارد عجیبی برخورد می‌کنیم.

چندی پیش فیلمی را دیدم که بُتُن پل کوچکی با دهنه مثلاً دو متری را از زیر تخریب کرده بودند تا میل‌گردهای آن را بردارند. این فقط یک نماد است از اینکه فقر چه بلاهایی را می‌تواند بر سر جامعه بیاورد.

البته فقری که بعد از رفاه نسبی به وجود آید و الا جوامعی که به طور عادی هنوز در مراحل اولیه رشد اقتصادی هستند و فقر تاریخی دارند کمتر با این مسایل مواجه می‌شوند. آن جوامع اتفاقاً از محیط زیست خود نگهداری می‌کنند،

مشکل از هنگامی آغاز می‌شود که جامعه در مسیر رشد اقتصادی می‌افتد، سپس تحت شرایطی، دچار این وضع می‌شود. بویژه در شرایط نابرابری فزاینده، و فقدان دولتی که نزد افکار عمومی مورد اعتماد باشد، و بدتر از همه توقف و عقب‌گرد اقتصادی عوامل اصلی این وضع هستند.

در چنین جوامعی محیط زیست، قربانی فقر و تخریب می‌شود و در کنار فساد، بصورت فزاینده تشدید می‌شود.
https://t.me/abdiabbas
1.8K views04:19
باز کردن / نظر دهید
2022-09-02 11:40:13 پزشکان بر سرنوشت حرفه‌ای خود حاکم نیستند

در گفتگو با فرارو؛ چرا «پزشکان» از ایران می‌روند؟

فرارو ۱۱ شهریور ۱۴۰۱

عباس عبدی تحلیلگر مسائل سیاسی و اجتماعی در گفتگو با فرارو با اشاره به دلایل مهاجرت پزشکان، گفت: انگیزه و دلایل پزشکان در این باره گوناگون است.

یک بخش این است که آن‌ها نخبه‌ترین گروه حرفه‌ای در ایران هستند و سطح حرفه‌ای آنان نیز بسیار بالا است، به طوری که قابل مقایسه با هیج حرفه دیگری در ایران نیست و اعتبار پزشکی ایران در جهان بالا و قابل قبول است. ولی همواره بویژه در چند سال گذشته پزشکان از سوی حاکمیت مورد بی مهری قرار گرفته اند و در این زمینه توجه کافی به نظرات و مطالبات جامعه پزشکی نشده است.

وی افزود: برخی وزرای این وزارتخانه در دفاع از شبه‌علم فعال بودند و بخش عمده ای از آن‌ها به سوگندی که به عنوان یک پزشک خورده‌اند پایبندی کافی نداشتند و به نوعی دانش پزشکی را نادیده گرفته اند و به مسائلی چون طب سنتی توجه دارند که معلوم نیست صدر و ذیل آن چیست.

در این شرایط پزشکان احساس می کنند بیگانه‌اند و به نوعی نادیده گرفته می شوند، فراموش نکنید که همواره پزشکان جزء مشاغلی بوده اند که در نظر مردم از لحاظ اعتماد در رتبه اول و یا دوم بوده اند، به نوعی پزشکان در کنار معلمان همواره مورد احترام و اعتماد مردم بوده اند.

عبدی گفت: اما در تبلیغات، رسانه ها و نظام رسمی گویی پزشکان دشمنان مردم هستند علیه آنان تبلیغ می شود و طبیعی است که در چنین ساختاری آن ها حاضر نباشند کار کنند و به مهاجرت روی می آورند.

عامل دوم این است که آن ها در ایران حاکم بر امور خود نیستند، در صورتیکه در تمام دنیا پزشکان قدرت دارند و حاکم بر امور خود هستند، طبیعتا در بین آن‌ها مثل هر قشر دیگر سوء استفاده هم وجود دارد و این مسئله ویژه‌ای نیست. هر کس از راه می‌رسد برای آنان تعیین تکلیف می‌کند.

این تحلیلگر مسائل اجتماعی اضافه کرد. همچنین پزشکی یک خدمات بسیار گران قیمت است، این درحالیست که طرف با دانش اندک روی به دلالی می آورد، به مانند فرزندان بسیاری از آقایان که به چه نحوی پولدار هستند، اما یک پزشک باید بیست سال در دانشگاه درس بخواند و طرح بگذارند و به جلو حرکت کند، تا در نهایت به یک جایگاه قابل قبولی دست پیدا کند. این شخص را که نمی‌توانید شما مقایسه کنید با یک افراد کم دانش که کلی خود را طلبکار می‌دانند و بناحق از هر نظر ارتقا هم می‌یابند.

وی ادامه: بنابراین میان جایگاه بالای اجتماعی و حرفه‌ای پزشکان با جایگاه پایین سیاسی و ذو به ضعف اقتصادی آنان تعارض به وجود می‌آید، زیرا در ده سال گذشته درآمد پزشکان کم شده و چشم‌انداز امیدوار کننده‌ای هم ندارند، برای اینکه دولت ها خود را جلوی مردم محبوب کنند، فشار به تعرفه خدمات پزشکی می‌آورند، درحالی که اگر پزشک متخصص در کشور وجود نداشته باشد، شما برای درمان باید به خارج می‌رفتید و بخش مهمی از همین درآمد های ارزی را باید صرف درمان در خارج از کشور می شد.

عبدی بیان کرد: همین الان اگر شرایط را مهیا کنند، توریسم سلامت و درمانی آنقدر رونق خواهد گرفت که می تواند به درآمدهای ارزی کشور اضافه کند، اما در حال حاضر پزشکان در شرایطی نیستند که حاکم به سرنوشت امور حرفه‌ای خود باشند.

بنابراین ما اگر میان حرفه‌های کشور از جمله پزشکی، مهندسی و..، مقایسه کنیم، واقعا در پزشکی سرآمد هستیم، اما جایگاه و اعتبار آن ها در ساخت سیاسی و قدرت بسیار پایین و در اقتصاد در حال نزول است و این موضوع میان جایگاه مطلوب وواقعی آنان ایجاد شکاف کرده.

وی خاطر نشان کرد: بنابراین پزشکان این توهین و بی توجهی را می بینند و دلیل نمی‌بینند که به این وضع ادامه دهند، از سویی خروج پزشکان از کشور یک مشکل اساسی برای نهاد اقتصادی- اجتماعی بهداشت و درمان است.

این مسئله اجتماعی بسیار مهم است، زیرا شما خدمات پزشکی را نمی توانید وارد کنید و به این راحتی نیست، افرادی که سن آن ها بالا است، می دانند پزشکان خارجی که می آیند، پزشکان معتبر و به درد بخوری نیستند، زیرا اگر ماهر بودند با این قیمت ها در کشور خودشان باقی می ماندند، بنابراین با ادامه این وضع دیر یا زود پزشکان طب سنتی برای مردم عنبرالنساء تجویز می‌کنند.

البته آقایان از خدمات پزشکی خارج کشور بهره‌مند خواهند بود. بنابر این علیرغم مشکلاتی جدی از بی‌توجهی و فساد که در نظام درمانی و پزشکی کشور می بینم، اما ریشه نارضایتی پزشکان و پرستاران را در همین نکاتی که اشاره شد.

می دانم و متاسفانه بنیان پزشکی ایران در حال تضعیف شدن است و از طرف دیگر در پذیرش دانشجوی دانشکده های پزشکی نیز سوء استفاده هایی می شود و در مجموع با این وضعیت آینده روشنی پیش روی بخش نظام پزشکی کشور نمی بینم.
6.6K viewsedited  08:40
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 22:54:57
تنها راه برای چشیدن مزه بانکداری اسلامی این است که آقایان یک بانک تمام اسلامی و بدون استفاده از بودجه عمومی در قم یا مشهد درست و رابطه خود را با بانکداری رسمی و به نظرشان ربوی قطع کنند و دیگر هم در پی گرفتن وام‌‌های بی بهره یا کم بهره نباشد.
4.4K views19:54
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 18:36:44 فروپاشی؛ سرنوشت محتوم

هم‌میهن ۱۰ شهریور ۱۴۰۱

عباس عبدی

دعوای تکراری همیشگی تاریخ را در ماجرای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق نیز شاهدیم. آیا اگر کس دیگری جای گورباچف بود، سرنوشت آن امپراتوری چنین می‌شد؟ این پرسش از یک جهت قابل پاسخ دادن نیست، زیرا آن رویداد یک حادثه منفرد و غیر تکراری بود و چه‌بسا می‌توان گفت فرد دیگری هم بجز گورباچف یا شخصی چون او؛ نمی‌توانست رهبر آن شود.

اگر گورباچف 30 سال پیش به دنیا می‌آمد، در جریان جامعه شوروی شکل دیگری پیدا می‌‌کرد که شاید جای خروشچف یا برژنف را می‌گرفت، البته با همان ویژگی‌های آن دو نفر. بنابراین تقلیل دادن تغییرات تاریخی به ویژگی‌های شخصیتی افراد و رهبران، چندان پذیرفتنی نیست، ولی از آنجا که این تفسیری از ظاهر و روی صحنه است و جذابیت‌های تحلیلی دارد زیرا موضوعی انضمامی و نه انتزاعی است، همه را به خود مشغول می‌‌کند و همه دنبال آن می‌روند که افراد بهتری را نسبت به افراد موجود جایگزین کنند، چون گمان می‌‌کنند که فرد سرنوشت آنان را رقم می‌زند.

این یک سراب تحلیلی است. نقش افراد محدود و در چارچوب ساختار است. البته همان نقش محدود هم مهم است، ولی نباید ما را از ساختار غافل کند. بهترین فوتبالیست جهان در تیم‌های اول قاره اروپا می‌درخشند، ضرورت وجود ویژگی‌های این تیم‌ها و ساختارها و دیگر بازیکنان را در شکل‌گیری بهترین بازیکن جهان نباید فراموش کرد. اگر این موارد نباشند، هیچ بازیکن برتری نه پرورش پیدا می‌کند و نه به چنین تیم‌های ضعیفی می‌رود و اگر هم برود فوری به بازیکنی معمولی و درجه چند تنزل می‌‌کند.

پس فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را باید در ذیل تحولات ساختاری آن جست‌وجو کرد. در این یادداشت به موضوع فقدان آزادی به عنوان یکی از مهمترین ویژگی ساختاری آن رژیم اشاره می‌شود.

بود و نبود آزادی، اعم از آزادی بیان، آزادی رسانه، آزادی در کسب قدرت سیاسی، بویژه آزادی اقتصادی یک ویژگی ساختاری است و تبعات بسیار مهمی دارد. ابتدا باید گفت که «آزادی» مفهومی مطلق با حدود معین و تعریف شده برای طول تاریخ و عرض جغرافیا نیست، بلکه بر حسب هر جامعه، متناسب با سطح توسعه اقتصادی و اجتماعی آن باید تعریف شود.

ولی در مجموع، کشوری که یکی از دو اَبَرقدرت جهانی شناخته می‌شد، بزرگترین زرادخانه نظامی را داشت، بزرگترین جغرافیای قابل تصور تحت سیطره آن بود، به لحاظ حوزه‌های گوناگون پیشرفت قابل توجهی داشت نمی‌‌توانست بدون حدی از آزادی اداره شود.

آزادی در نهایت کل تجزیه ناپذیر است و همه ابعاد آن ضروری است. آزادی سیاسی و بیان برای اصلاح و تعدیل سیاست‌های حکومت و نیز ارتقای افراد شایسته در مناصب حکومتی؛ آزادی رسانه برای جریان یافتن ارتباط اجتماعی و سیاسی میان آحاد جامعه و نیز نهادها و اقوام گوناگون؛ آزادی اقتصادی برای عبور کردن از نظام برنامه‌ریزی متمرکز که موجب اتلاف منابع شده و مانع از رقابت و پیشرفت و ارتقای کمیت و کیفیت کالاها و خدمات می‌شود.

فقدان استقلال قضایی و دادگاه‌ها، موجب می‌شود که بهترین نیروها سرکوب شوند یا در خدمت سیاست‌های نادرست کمیته مرکزی حزب کمونیست درآیند. فقدان آزادی و امنیت موجب می‌شود که شاهد رواج شهروندانی ریاکار باشیم. محیط بدون آزادی موجب تربیت گلخانه‌ای افراد می‌شود.

آیا کسی فکر می‌کرد که رئیس حزب کمونیست مسکو که مهمترین شاخته حزبی بود، در مدت کوتاهی تبدیل به عروسک خیمه‌شب‌بازی غربی‌ها و امپریالیسم شود؟
فقدان آزادی رسانه و استقلال نداشتن آنها، موجب شد که رسانه‌های غربی در هنگام فروپاشی تبدیل به رسانه‌های اصلی و تاثیرگذار بر جامعه شوروی شوند، آنان با راه انداختن یک رادیو آزادی می‌توانستند بیش از هزاران موشک اتمی قاره‌پیما، بقای حکومت شوروی را تهدید کنند و چنین هم شد.

شوروی به دلیل موشک‌های غربی سقوط نکرد، بلکه تحت تاثیر فقدان آزادی داخلی و حضور رادیو آزادی غربی‌‌ها قرار گرفت. آزادی و رسانه آزاد نقطه قوت هر نظام است و نه نقطه ضعف آن. از گورباچف انتقاد کردند که چرا اسیر رسانه‌های غربی شد؟ خود کرده را تدبیر نیست. در شوروی رسانه‌ای نبود که مرجعیت داشته و اثرگذار باشد. شوروی به دلیل اقتصاد بسته و نظام اداری فاسد فرو پاشید و نه رقابت با غرب.

می‌‌گویند هر سال در شوروی و به مناسبت انقلاب اکتبر، رژه نظامی برگزار می‌شد، اولین گروه‌ها سربازان کلاشینکف به دست بودند، کم‌ کم آرپی‌چی به دست‌ها و ضدهوایی و توپ، تانک، هواپیماها و... می‌آمدند. در آخرین بخش موشک‌های بالستیک اتمی قاره‌پیما بودند که قدرت تخریبی وحشتناک داشتند، پس از آنها خوروی جیپی می‌آمد که یک پیرمرد عینکی نشسته بود که دفتری جلویش بود، پرسیدند این چیست؟ گفتند این نظام اداری فشل و فاسد این نظام است که خطرش بیشتر از موشک‌های اتمی اس.اس 20 است و اتفاقا هم سرنشین همین جیپ، شوروی را ساقط کرد.
1.4K views15:36
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 08:50:53
3.3K views05:50
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 08:35:11 اصلاحات ایران، گلاسنوست شوروی

گفتگو با دنیای اقتصاد ۱۰ شهریور ۱۴۰۱

این متن پاسخ به چند پرسش دنیای اقتصاد به مناسبت فوت گورباچف است

عباس عبدی

سیاستهای گورباچف دوبخش داشت؛ پروستریکا و گلاسنوست. در زمان خاتمی انجام پروستریکا در ایران چندان موضوعیت نداشت البته اقای خاتمی و همچنین اصلاح طلبان همیشه براین نظر بودند که دولت را کوچک و اقتصاد را با احتیاط آزاد کنند. ولی سیاستهای رسمی حکومت هم همیشه همین بوده هر چند در عمل هیچ گاه به ان جامه عمل نمی پوشانند اما در مقام بیان، در تمام برنامه های 5ساله این رویکرد وجود داشته است. پس نیازی به سیاست جدید در این زمینه نبود.

آنچه که دولت اقای خاتمی را از دولت قبل متفاوت کرد بخش گلاسنوست گورباچف بود که به آزادیها مرتبط می شد و انهایی که این بحث را مطرح می کردند که اقای خاتمی درحال پیاده کردن سیاست گورباچف است درواقع اعتراضشان به سیاست بسط آزادی و شفافیت دولت خاتمی بود.

طبیعی است که دردوران اقای خاتمی آزادیها به نسبت خیلی بیشتر بود و رضایت جامعه را تا حد زیادی جلب می کرد. همچنین نیروهای مدنی فعالتر بودند و شفافیت مناسبتر و فساد کمتر بود. درنتیجه چون مخالفان به این دلیل که مخالفت با این سیاستها به معنای استبداد تلقی می‌شد نمی‌توانستند با ذکر مستقیم عناوین سیاستهای دولت خاتمی مخالفت کنند اقدام به شباهت سازی سیاستهای دوران خاتمی با گورباچف می کردند و نتیجه می‌گفتند که این سیاستها کشور را به سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی و نقش گورباچف درآن دچار خواهد شد.

اما هیچ گاه به این پرسش پاسخ نمی دادند که چرا اتحاد جماهیر شوروی دچار فروپاشی شد؟ مگر استالینیسم و حکومت کمونیستی مطلوب این افراد بود که اگر گلاسنوست در ان انجام شود ایرادی داشته باشد؟

گلاسنوست آقای گورباچف حتما ایرداتی داشت که شوروی به این سرنوشت دچار شد که باید مفصل درمورد آن صحبت کرد. ولی واقعیت این است که چون مخالفان نمی‌توانستند با آزادیهای مردم و حق حاکمیت مردم و حقوق ملت بطور مستقیم مخالفت کنند سعی می کردند با برچسب‌زنی این سیاستها را به سیاستهای گورباچف نسبت دهند. درحالی که معنای ضمنی این مخالفت‌ها و نسبت دادن به گورباچف، دفاع از سیاستهای استالینیسم بود.

از سوی دیگر اقای گورباچف با اقای خاتمی تفاوتهای زیادی داشت مهمترین این که گوباچف دبیرکل حزب کمونیست و‌ نفر اول شوروی بود در حالی که اقای خاتمی با رای مردم انتخاب شده بود. البته مخالفان به این نکات توجه نمی کردند اما به هرحال این مقایسه ها درتمام کشورها وجود دارد.
3.8K viewsedited  05:35
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 11:32:32
اگر زنده کردن را به معنای بهبود نسبی امید بدانیم قطعا تا زمستان سال گذشته بهبود یافته بود ولی امید مردم از بهار امسال در سرازیری تندی قرار گرفته است.
2.6K views08:32
باز کردن / نظر دهید
2022-08-31 05:45:18 چند توصیه به سیاست‌مداران

اعتماد ۹ شهریور ۱۴۰۱

عباس عبدی

شاید غیر متعارف باشد که به سیاست‌مداران اعم از آنان که در حکومت هستند یا بیرون آن توصیه شود، ولی با توجه به پدیده‌هایی که بطور مکرر شاهد آن هستیم بد نیست که به چند نکته اشاره کنم.

اولین توصیه این است که هیچ اقدامی را بدون مشورت دوستان و همفکران یا حتی منتقدان خود انجام ندهید. دلیل اصلی برای این توصیه در ماهیت سیاست است. یک هنرمند یا حتی فعال اقتصادی می‌تواند براساس درک و سلایق خود عمل کند، ریسک و خطر آن عمل را نیز می‌پذیرد. سود و زیان آن در درجه اول متوجه خودش است.

در حالی که سیاست یک کنش فردی نیست بلکه ناظر به خیر عمومی است و ماهیت آن بسیج نیرو برای تحقق هدف سیاسی است. بنابراین نمی‌توان خیر عمومی را بدون مشارکت و همراهی و مشورت با دیگران به سرانجام مطلوبی رساند.

از سوی دیگر انجام مشورت نه تنها هزینه و زیان ندارد، که سراسر سود است. در بدترین حالت به این نتیجه می‌رسید که برخلاف نظر همه مشورت‌ها، عمل کنید حتی در این صورت هم چیزی را از دست نداده‌اید، ولی در بیش‌تر موارد ممکن است به این نتیجه برسید که در تصمیم اولیه خود اصلاحاتی صورت دهید، یا حتی پشیمان از انجامش شوید.

به علاوه اگر در کاری مشورت کردید و دیدید که اکثریت قاطع مشورت دهندگان مخالف و منتقد نظر شما هستند، در این صورت حتی اگر به راه و تصمیم خود اطمینان دارید، باز هم در انجامش تردید کنید، زیرا اگر در کسب نظر موافق دوستان خود ناموفق بوده‌اید، به طریق اُولی در کسب نظر دیگران شکست خواهید خورد.

توصیه دوم این است که اگر به تصمیمی رسیدید که یقین دارید درست است و اطمینان دارید که در صورت کسب نظر، مشاوران شما هم آن را تأیید و همراهی می‌کنند، باز هم ترجیح دارد که آن تصمیم را ابتدا به مشورت بگذارید، و حتی سعی کنید که خود را در مقام منتقد با بیطرف تعریف کنید، و همان تصمیم را از دلِ تایید مشاوران و همفکرانتان استخراج کنید.

اجازه دهید که آنان خودشان را صاحب این تصمیم بدانند. در این صورت با جان و دل از آن حمایت می‌کنند و برایش هزینه می‌دهند. در حقیقت اساس سیاست، همین جلب موافقت و نظر دیگران است. سیاست‌مداری موفق است که حلقه‌های اولیه از اطرافیان خود را بیش از همگان همراه کند، مشروط بر اینکه انسان‌های مستقلی باشند.

سیاست‌مداران نباید اجازه دهند که اطرافیان نسبت به آنان حالت افراد شیفته را پیدا کنند و به جای این که مشاوران و همراهانی امین باشند تبدیل به بله قربان‌گوهای بی‌خاصیتی شوند که نه در پی کمک به سیاست‌مدار مزبور، بلکه در پی حفظ جایگاه خود هستند.

سیاست‌مدارانی که بدون همراهی و مشورت و مشارکت همفکران و حامیان خود سیاست‌ورزی کردند، هنگامی که به مشکل برمی‌خورند، احساس تنهایی می‌کنند، زیرا همان اطرافیان حاضر به حمایت از او نیستند.

یکی از نمونه‌های مشهور این ماجرا شاه بود که در سال آخر حکومت خود، احساس می‌کرد که بسیار تنهاست و سعی کرد از افراد جدیدی مشورت بگیرد. او حتی انتقادات دوست قدیمی‌اش اسدالله عَلَم را نیز نپذیرفته بود و او را به خرفتی متهم کرد.

علت تنهایی شاه این است که قبلاً هم تنها بود، خودش را تنها و اَبَر مرد تعریف کرده بود، در مدت محدودی که ایام به کامش بود، همه موفقیت‌ها را به پای خودش می‌نوشت و سرمست از پیروزی و غرور بود. روزی هم که شکست‌ها از راه رسیدند، تنها شد و بار همه آنها بر دوش نحیف خودش سنگینی کرد.

توصیه سوم، یک توصیه محافظه‌کارانه است. بیش از آنکه سخن بگویید، بنویسید. سخنان خود را پیش‌تر تمرین کنید. اگر در اتخاذ موضعی یا اظهار مطلبی شک و تردید دارید، از بیان آن پرهیز کنید. به قول امام علی (ع)، تا حرفی را نزده‌ای سخن در بند توست؛ هنگامی که آن سخن را زدی، تو در بند سخن خواهی بود.

برای همه ما پیش آمده که از گفتن حرفی نادرست یا نابجا پشیمان می‌شویم. ولی بازگرداندن آب رفته به جوی بسیار سخت و پر هزینه است. در امر سیاست باید محتاطانه‌تر رفتار کرد، زیرا در امور فردی هزینه‌های اشتباه را خود فرد می‌پردازد، ولی در امور سیاسی سخن اشتباه موجب هزینه عمومی و جمعی می‌شود و طبعاً باید محتاط‌تر بود.

سیاست‌مدارانی که اعتماد به نفس کافی و واقعی دارند به طور معمول بی‌نیاز از این توصیه‌ها هستند، چون به صورت غریزی چنین رفتارهایی را دارند، مشکل در سیاست‌مدارانی است که در عمق وجودشان فاقد اعتماد به نفس هستند ولی در ظاهر خود را دارای اعتماد به نفس فراوان نشان می‌دهند، در حالی که حتی آمادگی و توانایی اقناع یا کسب مشورت از اطرافیان خود را ندارند.
3.0K viewsedited  02:45
باز کردن / نظر دهید