Get Mystery Box with random crypto!

آینده (عباس عبدی)

آدرس کانال: @abdiabbas
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 25.31K

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 82

2022-08-29 09:41:16
4.5K views06:41
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 09:08:28
4.8K views06:08
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 07:13:26 برنامه‌نویسی مناسکی

اعتماد ۷ شهریور ۱۴۰۱

عباس عبدی

بررسی سیاست‌های برنامه هفتم در مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز پایان یافت و به زودی برای بررسی نهایی و ابلاغ تقدیم مقام رهبری می‌شود. متاسفانه این برنامه در عرصه عمومی مورد بحث قرار نگرفته و طبعا به سرنوشت برنامه‌های پیشین دچار می‌شود و خیر و برکتی برای مردم نخواهد داشت زیرا مبتنی بر مشارکت نخبگان و نیز درک قابل دفاعی از مسأله رشد و توسعه اقتصادی ایران نیست، بویژه آنکه توسعه اقتصادی را عمومأ یک موضوع فنی می‌بینند و به اهمیت تحولات و تغییرات ساختاری و زیربنایی برای تحقق آن توجه نمی‌کنند.

موضوعی که طی ۲۰ سال گذشته و به طور مشخص از سال ۱۳۸۴ مغفول واقع شده و برنامه‌نویسی به صورت جزیی از انجام مناسک سیاسی و حکومت‌داری درآمده است. در این یادداشت به سه مسأله محوری مرتبط با برنامه پنج ساله و در اینجا برنامه هفتم اشاره می‌کنم.

اولین مسأله این است که آیا برنامه‌های قبلی به مرحله اجرا درآمدند و اهدافشان محقق شد؟ آنان که به یاد دارند می‌دانند که با آمدن دولت احمدی‌نژاد کل برنامه چهارم که مصوب نهادهای رسمی بود کنار گذاشته شد و حتی گزارش‌های نظارتی سالانه برنامه توسعه از آن پس به کلی متوقف شد و برنامه چهارم به محاق رفت.

پس از آن هم تقریباً همه برنامه‌هایی که نوشته شد، شامل برنامه پنجم و ششم فاقد چشم‌انداز عملی و اجرایی و فاقد معنا بود و به همین علت هنگامی که اجرا نمی‌شد کسی هم متعرض آن نمی‌گردید. هیچ گاه هم دیده نشد که هنگام تدوین برنامه بعدی به این پرسش ساده بپردازند که برنامه قبلی چه بود؟ و در عمل چه اندازه اجرا شد؟ و آیا اهداف آن تأمین شد یا خیر؟ و اگر نشد، چرا؟

به طور کلی هیچ گاه برنامه‌های پنج‌ساله توسعه ایران مورد بحث و گفتگوی جدی در عرصه عمومی قرار نگرفت، بجز برنامه سوم توسعه که بهترین آنها بود و دستاوردهای خوبی داشت.

برنامه‌های توسعه فقط یک متن خشک و چند ماده و تبصره نیست، بلکه یک نقشه راه است که باید برای نظام اجرایی کشور و جامعه به مثابه متنی شبه مقدس تلقی شود و هر مدیری خود را موظف به اجرای آن بداند، نه آنکه همه آماده نقض آن باشند. جالب اینکه برخی مصوبات آن از جمله چگونگی تعدیل نرخ ارز هیچ گاه اجرایی نمی‌شد. در حالی که یک متغیر بنیادی و تعیین کننده بود.

نکته دوم اینکه برنامه توسعه نیازمند زیرساخت‌های مهمی است که اصلاً مورد توجه برنامه‌نویس‌ها قرار نگرفته است. زیرساخت‌هایی چون حاکمیت قانون، دسترسی به اطلاعات، نظام انتخاب مدیران لایق و کارآمد، ثبات در سیاست خارجی، کاهش تنش‌های سیاسی در داخل، پذیرش معیارهای تخصصی برای انتخاب مدیران، امنیت سرمایه و حاکمیت قانون و...

اینها و برخی دیگر از عناصر زیرساختی و نرم‌افزاری و ضروری برای توسعه هستند که بدون آنها توسعه اقتصادی و سایر وجوه توسعه محقق نخواهد شد و برنامه‌ریز توسعه لازم است پیش از پرداختن به موضوعات خاص اقتصادی در جهت بهبود این شرایط اقدام کند. مثل این است که تصمیم بگیریم یک منطقه را آباد کنیم، ولی راه نداشته باشیم. ابتدا باید راه را احداث کرد.

نکته سوم تعیین اهداف کمّی برای برنامه توسعه پنج ساله است. در همین برنامه پنج ساله در دست تدوین گویا همچون برنامه‌های گذشته رشد سالانه ۸ درصد را تعیین کرده‌اند، و رسیدن به تورم ۹ درصد و تک رقمی شدن آن را هم هدف خود قرار داده‌اند

اکنون ۳۳ سال است که در همه برنامه‌ها رشد اقتصادی ۸ درصد هدف برنامه بوده، و کسی نیست بپرسد که چگونه در همه این احوال و سال‌های وفور ارز و کمبود ارز و... همیشه این رقم ثابت است و جالب اینکه هیچ گاه هم محقق نشده است. اصولاً این رقم ۸ درصد از کجا آمده است، نکند عدد مقدسی است؟

به طور کلی اهداف تعیین شده در تمام برنامه‌ها کمابیش شبیه هم هستند، ولی هیچ گاه الزامات تحقق آنها و نیز علت عدم تحقق آنها بررسی و تشریح نشده است ولی دو باره و چند باره این ارقام را در برنامه جدید نیز می‌نویسند.

این سه مشکل اساسی در نظام برنامه‌نویسی ایران وجود دارد که اگر فقط یک مورد آن هم باشد، برنامه را بی‌اعتبار می‌کند، چه رسد به اینکه هر سه مشکل وجود داشته باشد.
4.4K viewsedited  04:13
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 10:25:39 فرق ما با آنها

اعتماد ۶ شهریور ۱۴۰۱

عباس عبدی

یکی از منافع ساختن سد این است که برنامه‌ریزی را برای بشر در جهت تامین پیوسته آب ممکن می‌کند. البته خطرات و عوارض سدها نیز به جای خود محفوظ است، ولی ذخیره آب پشت سد، مثل پس‌انداز پول است. با کم شدن درآمد، نگران آینده نخواهید بود. کسی که روزمزد است، همیشه می‌کوشد که قدری ذخیره و پس‌انداز داشته باشد، تا اگر مشکلی پیش آمد و کار نداشت، بتواند از ذخیره بخورد.

سال گذشته که بحران آب در خوزستان بالا گرفته بود، خبری آمد که ذخیره آب سدها کم است و جوابگوی نیاز بعدی بویژه پاییزی نیست، ظاهراً با کمبود آب در پشت سدها این بحران جدی بود، ولی مدیریت منطقه‌ای جرأت کافی نداشت که اقدامات پیشگیرانه‌ای انجام دهد تا بلکه مصرف به گونه‌ای باشد که منجر به تشدید بحران آب نشود. ظاهراً به خیر گذشت ولی نه به دلیل تمهیدات آنان، بلکه به علت بارش‌های فصلی.

این را داشته باشید تا رفتار خودمان را با کشورهای اروپایی که قاره سبز و پر آب هستند مقایسه کنیم. اخیراً رییس‌جمهوری فرانسه به مردم کشورش هشدار داد که؛
«کمربندها را سفت ببندند چون دوران فراوانی و رفاه به سر رسیده است. فرانسه در پایان یک دوره فراوانی و رفاه است و باید کمربندها را سفت و محکم بست.»

هم‌چنین دوستی نقل می‌کرد که امسال در لوزان سوئیس به خاطر خشکسالی، آبیاری چمن‌ها ممنوع شد. درختان هم زرد شدند. سفت و سخت سیاست کنترل مصرف آب را دنبال کردند. آن هم رشته کوه آلپ که از چند وقت دیگر، برف و باران می‌آید.

ولی اینجا در همدان تا هفته پیش استخرها باز بود، آقایان با جیره بندی مخالفت کردند تا مبادا مردم نگران شوند در نتیجه مردم تا هفته پیش تصوری از کمبود آب نداشتند.

اگر وضعیت آب را در اقلیم خشک ایران در نظر بگیریم و سیاست‌های آن کشورهای پر آب را با خودمان مقایسه کنیم متعجب می‌شویم که چرا آنان که در سرچشمه‌های آب‌های قاره سبز اروپا هستند و رودخانه‌های دایمی پرآبی دارند تا این حد محتاطانه و پیشگیرانه و آینده‌نگرانه عمل می‌کنند و ما بی‌خیال آینده هستیم؟

حتماً داستان گنجشک و مورچه را شنیده‌اید که ظاهراً رفتار ما نزدیک به رفتار گنجشک است و فکر زمستان خود نیستیم. همه مسأله در بی‌توجهی به آینده خلاصه نمی‌شود. فقدان اعتماد مردم به دولت و کمبود اقتدار و نه زور، در حکومت نیز موجب بروز این وضع می‌شود.

در واقع حکومت سوییس هنگامی که چنین قواعدی را می‌گذارد، مردم اطمینان دارند که برای رفاه حال و آینده آنان است. تعبیرهای بدبینانه صورت نمی‌دهند. این برداشت از سیاست‌های رسمی را آنان برحسب تجربه یافته‌اند.

مهم‌تر از آن مشارکت عمومی مردم در گرفتن این تصمیمات است. نهادهای مدنی، کارشناسان و داده‌های علمی پشتوانه تصمیم آنان است. در نتیجه هنگام اجرا نیز با قاطعیت اجرا می‌کنند، رسانه‌ها در خدمت این تصمیم و پیش‌تر از آن در خدمت نقد و ارزیابی آن هستند.

در مقابل ما می‌ترسیم که واقعیت را به جامعه بگوییم. اگر رسانه‌ای گزارشی از وضع قرمز ذخایر آب همدان می‌داد متهم به سیاه‌نمایی می‌شد. در ماجرای اوکراین آمریکایی‌ها اطلاعات دقیقی را به زلنسکی می‌دادند که روس‌ها حتماً حمله خواهند کرد، ولی او یا باور نمی‌کرد یا حاضر به اعلام آن نبود. علت را چنین پاسخ داد که اگر بگویم مردم پیش از جنگ از کشور فرار خواهند کرد. در واقع پیش از جنگ شکست خواهیم خورد.

ما نیز می‌ترسیم بگوییم وضع آب مناسب نیست، زیرا این امر موجب هجوم مردم و مصرف بیش‌تر آب می‌شود. البته در سطح روان‌شناسی فردی این رفتار چندان عجیب و غیر منتظره نیست. ولی جوامع امروزی تمهیداتی می‌اندیشند که در سطح روان‌شناسی جمعی ماجرا به گونه بهتری در آید.

بیایید یک معیار برای تحقق حکمرانی خوب تعریف کنیم. اینکه اگر کارشناسان متوجه کمبود کالایی شدند حکومت جرأت و شهامت آن را داشته باشند که مردم را رسماً به مصرف کمتر آن فرا بخوانند و ضوابط قطعی و قابل اجرا برای محدود کردن مصرف تعیین و ابلاغ کنند و از همه مهم‌تر اینکه مردم نیز با این مقررات همراهی و همدلی کنند. این معیاری خوب برای درک کیفیت حکمرانی خوب است.
4.9K viewsedited  07:25
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 09:01:13
4.4K views06:01
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 09:01:11
4.3K views06:01
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 09:01:10
4.4K views06:01
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 14:43:39
5.4K views11:43
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 14:43:35
4.9K views11:43
باز کردن / نظر دهید
2022-08-27 13:23:12 بومرنگ گزارش مبارکه

هم‌میهن ۵ شهریور ۱۴۰۱

عباس عبدی

نواصول‏گرایان دچار بحران جدی هستند و می‏کوشند با دست و پا زدن از این بحران خارج شوند، ولی در این دست‌و‌پا زدن‌ها، کارهای بدتری می‏کنند و در نتیجه بیش‏تر غرق می‏شوند. نواصول‏گرایان فاقد جریان فکری قدرتمندی هستند تا کنش‌گران در میدان آنان را هدایت کنند، لذا هر کدام‌شان خودسرانه و بدون درک روشنی از تبعات اقدامات‏شان، دست به کارهایی می‏زنند که با دستان خود، همه را بیش از پیش وارد این گرداب می‏کنند.

متأسفانه آنان از رانت‏های سیاسی بهره‏مند هستند که مصون از پیگیری اقدامات حتی مجرمانه خود می‏شوند. آنان دنبال ایجاد بحران برای منتقدان خود هستند، ولی در عمل برای حکومت و دولت بحران‏آفرینی می‏کنند و هنگامی که دچار مشکل می‏شوند، آن را به دشمنان و اسرائیل نسبت می‏دهند، شاید هم دشمنان و اسرائیل در میان آنان، دست‏هایی دارند که این کارها را انجام می‏دهند و این را باید نوعی اقرار دانست.

یکی از اقدامات اخیر آنان که مصداق روشنی از این ادعاست، انتشار گزارش عجیب درباره فولاد مبارکه است. شرکت معتبری که فارغ از بود و نبود فساد و تخلف آن، یکی از معتبرترین شرکت‏های ایرانی است، این شرکت چنان بازیچه دست منافع حقیر برخی گروه‏های نواصول‏گرایان شد که خودشان هم خجالت‏زده شده‏اند.

پس از یک آتش‏تهیه عجیب در روزهای اول انتشار گزارش، طولی نکشید که متوجه افتضاح‌ بارآمده شدند و حالا دنبال این هستند که کدام خائن و جنایتکاری این گزارش را منتشر کرده، در حالی که خودشان منتشر کرده‏اند و همه مدارک آن در اینترنت موجود است.

درست نیست که کلمه تندی به کار برد، ولی در این مورد چاره‏ای نیست جزاین که بگوییم، مدیریت رسانه‏ای نواصول‏گرا، به معنای دقیق کلمه نابخردند. تصورات خامی از مفهوم قدرت رسانه دارند. چرا این تصورات خام آنان اصلاح نمی‏شود؟ چون هزینه شخصی اقدامات ناروای خود را نمی‏پردازند.

به طور قطع همه می‏دانند که چه کسانی این گزارش را منتشر کرده‌اند، ولی آن‌قدر منتظر می‏مانند تا گندکاری‏های این جماعت مثل آن سه شاخ توئیتری نواصول‏گرایان درآید، بعد روانه زندان شوند.

تصور آنان از رسانه این است که گمان می‏کنند هر متنی را می‏توان هر گونه روایت کرد و چون ابزار روایت دارند، هر روایتی را می‏توانند درباره افشاگری‏ها غالب کنند.

این تصور دو اشتباه روشن دارد؛ اول اینکه ابزار تولید روایت غالب در انحصار شما نیست؛ آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت؛ دوره انحصار رسانه‏ای سر آمده است. الآن از نظر رسانه‏ای در سوی ضعیف ماجرا قرار دارید. پول‏پاشی رسانه‏ای مشکل شما را حل نمی‏کند. پس انحصار تولید روایت ندارید. به همین علت ناراحت می‏شوید که چرا گزارش مزبور که باید نقطه قوت نظام باشد، به نقطه ضعف آن تبدیل شده است، چون یا متوجه نیستید، یا خلاف‏گویی می‏کنید.

اشتباه دوم روشن‏تر و مهم‏تر است. اینکه روایت را نمی‏توان فراتر از متن آورد. در این گزارش در چند مورد کم‌اهمیت و عادی علیه دولت روحانی نوشته‏اید که همه آن موارد را به‌سرعت پاسخ دادند و معلوم شد بی‏ربط است، ولی ده‏ها مورد مهم که علیه اصول‏گرایان است، همچنان مسکوت مانده است.

ولی مهم‏تر آن است که مردم تمایز چندانی میان نظام و دولت‏ها قائل نمی‏شوند و خلافی که از دولت‏ها سر زند، از نظر مردم از دولت این نظام سر زده است و این روایت غالب است.

مثل این است که در یک منطقه معین، هر شب دزدان به مردم حمله کنند و اموال مردم را بدزدند و این دزدی چهار سال ادامه داشته باشد. انتشار این خبر علیه دزدان نیست، علیه ساختاری است که نمی‏تواند طی این مدت، امنیت مردم را برقرار کند.

حال اگر کسی سوال کند که دستگاه قضایی، سازمان حسابرسی، سازمان بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات و نمایندگان مجلس و ده‏ها نهاد نظارتی ریز و درشت که روزانه میلیاردها تومان هزینه دارند، کجا بودند که این ۹۲ هزار میلیارد تومان فساد را ندیدند، چه پاسخی خواهید داد؟ هیچ. باید خجالت‌زده و سرافکنده شوید. همه این دستگاه‏های نظارتی هم تحت تسلط اصول‏گرایان است.

اشتباه‌ها یا بحران‌سازی‏های نواصول‏گرایان علیه دولت پیش، بارها و بارها تکرار شده و همواره هم تبدیل به جریانی علیه نظام شده است، ولی روشن نیست چرا هیچ‌گاه درس نمی‏گیرند. اقدامات تحریک‌آمیز آنان در دی۹۶ و آبان۹۸ از این جمله است.

نادانی و سادگی نواصول‏گرایان همراه با بهره‏مندی از رانت سیاسی و مصونیت از پیگیری قضایی، موجب شده که سطح سیاست در ایران به حد «ابتذال جنگ روایت‏ها» برسد و هیچ چشم‏انداز وحدت‏بخشی را ایجاد نکند.
5.9K viewsedited  10:23
باز کردن / نظر دهید