Get Mystery Box with random crypto!

اشعار استاد لطیفیان

لوگوی کانال تلگرام aliakbarlatifian — اشعار استاد لطیفیان ا
لوگوی کانال تلگرام aliakbarlatifian — اشعار استاد لطیفیان
آدرس کانال: @aliakbarlatifian
دسته بندی ها: ادبیات
زبان: فارسی
مشترکین: 3.29K
توضیحات از کانال

گلچینی از بهترین اشعار شاعر آیینی استاد علی اکبر لطیفیان
https://telegram.me/joinchat/BRjMZkEaGselcvmy3DlGxQ
___________________
@AliakbarLatifian
اين كانال توسط دوستداران استاد لطیفیان اداره ميگردد و ارتباطی با ایشان ندارد.

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 7

2021-10-28 21:12:41 #مناجات
#شب_جمعه
#حضرت_امام_حسین_علیه_السلام

بر رویِ دست ماندنِ این بارها بس است
غیر از تو رو زدن به خریدارها بس است

در لطفِ تو تحمّل آهِ فقیر نیست
فیّاض را صدای گرفتارها بس است

این نفس مانع است، خودت برطرف نما
بین من و تو چیدنِ دیوارها بس است

من بندگی زِ ترس جهنم نمی کنم
بنده شدن به خاطرِ اجبارها بس است!

خیلی گناه می کنم و توبه می کنم
دیگر بس است... این همه تکرارها بس است

این بار را بخر... که دگر راحتم کنی
بیهوده رفتنِ سرِ بازارها بس است

تو سفره را برای همه پهن می کنی
در مهربانیِ تو همین کارها بس است

ما را بهشت هم نبر... اما قبول کن!
لبخند تو برای گنه کارها بس است

آری فقط حسین مرا رد نمی کند
از این به بعد رفتن دَربارها بس است
/علی اكبر لطیفیان/

@AliakbarLatifian
704 views18:12
باز کردن / نظر دهید
2021-10-23 21:24:16 #حضرت_رسول_اکرم_ص
#ولادت

تو آفریده شدی و سَرآمدت گفتند
هزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند

تو را به سمت زمین با نسیم آوردند
تو آمدی و ملائک خوش آمدت گفتند

نشان دهنده یِ معصومیِ قبیله یِ توست
اگر که قُبّه یِ خَضرا به گنبدت گفتند

تمام آل عبا «کُلنا محمّد» بود
تو عین نوری و در رفت و آمدت گفتند

اگر چه یک نفری ، جمع چهارده نفری
تو را محمّد و آل محمّدت گفتند

شب ولادتت ای یار می کنم خیرات
نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات

برای خُلق تو باید کنند تَحسینت
نشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت

از آن طرف تو اگر نور آخرین هستی
نوشته اند از این سو تو را نخستینت

هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال است
شدیم کوچه نشینت ، شدیم مسکینت

شدیم ریزه خور سفره های سیّدی ات
گدای سفره ی هر سال چهارده سینت

تو آمدی که علی را فقط ببینی و بس
نداده اند به جز دیده یِ خدا بینت

یتیم مکّه ای اما بزرگ دنیایی
اگر چه خاک نشینی ، همیشه بالایی

مرا اویس شدن در هوای تو کافی ست
اگر چه باز ندیدم ، دعای تو کافی ست

همین که بوی تو را در مدینه حس کردم
لبم رسید به خاک سرای تو کافی ست

چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قریش
همین که فاطمه داری برای تو کافی ست

همین که اوّل هر صبح پیش زهرایی
برای روشنیِ لحظه های تو کافی ست

تو آن پیمبر دنباله داری و بعدت
اگر علی تو باشد به جای تو کافی ست

قَسم به أشهد ان لا اله الّا الله
تو آمدی که بگویی علی ولی الله
/علی اکبر لطیفیان/

@AliakbarLatifian
1.2K views18:24
باز کردن / نظر دهید
2021-10-06 20:42:14 #حضرت_امام_رضا_علیه_السلام
#شهادت

نیلی ترینِ رنگ ها بر پیکرش بود
معلوم بود امروز روزِ آخرش بود

معلوم بود آقای ما را زهر دادند
وقتی که می آمد عبایش بر سرش بود

دستی به پهلوی پر از درد خودش داشت
بر شانه یِ دیوار دستِ دیگرش بود

دختر ندارد تا که دستش را بگیرد
پس لااقل ای کاش آنجا خواهرش بود

پا شد خودش را جمع کرد اما زمین خورد
این ضعف خیلی مایه یِ درد سرش بود

اصلاً زمین خوردن برای او طبیعی است
از بس که دنبال صدایِ مادرش بود

در حُجره یِ بی فرش خود افتاده بود و
تصویری از گودال در چشم ترش بود

می گفت یا جَدّا چرا خاکت نکردند
حتی کفن بر جسم صد چاکت نکردند

@AliakbarLatifian
681 viewsedited  17:42
باز کردن / نظر دهید
2021-10-04 22:54:30 #حضرت_رسول_اکرم_صلوات_الله_علیه
#رحلت

شَصت و سه سال زندگی ات مهربان گذشت
با کیسه های وَصله ایِ آب و نان گذشت

شَصت و سه سال زندگی ات بین کوچه ها
در بنده یِ خدا شدن این و آن گذشت

گاهی میان دورترین خانه­ یِ زمین
گاهی میان دورترین آسمان گذشت

گاهی کنارِ سفره یِ بیوه زنان شهر
گاهی کنارِ خاطره یِ کودکان گذشت

وقتِ نزول، حضرتِ خاکی نشین شدی
وقت صعود ردّ تو از بی کران گذشت

آن روزها که شعب ابی طالبی شدی
ایام درد بود ولی همچنان گذشت

ای آن که زندگی تو خرج نجات شد
ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت

برگرد رنج و درد بشر را نگاه کن
این زندگیِ سرد بشر را نگاه کن

یک عده ای به عشق تو دور از وطن شدند
یک عده ای ندیده اویس قرن شدند

از خانواده اَم همه عَبدُاللَهِ شما
از خانواده ات همه آقای من شدند

تو پیر خانواده بزرگ قبیله ای
محصولِ زندگیِ تو پنج تن شدند

یک عده زینب و علی و فاطمه شدند
یک عده ای حسین شدند و حسن شدند

بعد از تو دختر تو و زینب کنار هم
مشغولِ کار بافتن پیرُهَن شدند

یک عده بچه های تو پاره جگر ولی
یک عده بچه های تو پاره بدن شدند

این کشته ها تمام جگر گوشه یِ تواند
یا ایها الرّسول ببین بی کفن شدند

«یا مصطفاه» این تن پامال را ببین
این کشته یِ فتاده به گودال را ببین
/علی اکبر لطیفیان/

@AliakbarLatifian
1.1K views19:54
باز کردن / نظر دهید
2021-09-26 16:40:52 #حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین

بدون چون و بدون چرا... نمی‌ماندند
شبيه رود، شبيه صبا، نمی‌ماندند

چه کربلاست که عالم به‌ هوش می‌آيد
پس از شنيدنِ چاووش‌ها نمی‌ماندند

به التماس... به خواهش... به هر چه که می‌شد
خلاصه قافله می‌رفت جا نمی‌ماندند

چقدر با سَرِ زانو به کربلا رفتند
از اشتياق حرم روى پا نمی‌ماندند

فروختند النگوى نوعروسان را
قديم معطّل اين چيزها نمی‌ماندند

شب زيارتى اربعين، دهاتى‌ها
به احترام تو در روستا نمی‌ماندند

فقط دو مرتبه بايد به کربلا بروى
بدين طريق بفهمى چرا نمی‌ماندند

خدا نبود اگر اين "حسين، حسين" نبود
و بندگان خدا با خدا نمی‌ماندند
/علی اکبر لطیفیان/
@AliakbarLatifian
975 views13:40
باز کردن / نظر دهید
2021-09-10 15:15:09 #مناجات
#حضرت_امام_زمان_عج

نوشته اند دلم را برای خونجگری
بدون گریه زمانه نمی شود سپری

نیازمند تکامل به گریه محتاج است
درختِ آب ندیده نمی دهد ثمری

دو فیض، توشۀ راه سلوکِ عاشق هست
توسّل سحری و عنایت سحری

هزار نافله خواندن چه فایده دارد
اگر نداشته باشد به عاشقان نظری

به هر دَری که زدم باز پشت دَر ماندم
بس است در زدنِ من، بس است در به دری

برای بنده خریدن بیا سَرِ بازار
چه خوب می شود این مرتبه مرا بخری

بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد
چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری

همیشه خیر قنوتِ تو می رسد به همه
اگر چه نامِ مرا در نَوافِلت نَبَری

خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد
دعای من به خودم هم نمی کند اثری

یگانه منتقمِ خونِ کربلا برگرد
قسم به عَمّه یِ مظلومه ات بیا برگرد
/علی اکبر لطیفیان/

@AliakbarLatifian
916 views12:15
باز کردن / نظر دهید
2021-08-28 22:59:17 #حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات

تا مرا در گناه دید حسین
زودتر از همه دَوید حسین

باید از او فقط شنید خدا
باید از ما فقط شنید: حسین

گِل مردم به ما چه مربوط است
گِل ما را که آفرید حسین

در اِزای دو قطره خون گلوش
از خدا خلق را خرید حسین

حج نرفتیم، کربلا رفتیم
کعبه را سمت ما کشید حسین

کعبه هم در طواف می‌گوید
لک لبیک یا شهید، حسین

آنقَدَر داد زد ته گودال
تا به دادِ همه رسید حسین

نیزه‌ها هر کدام طعمی داشت
همه را یک به یک چشید حسین

از زرنگیِ نیزه‌دار نبود
به خدا نیزه را ندید حسین
/علی اکبر لطیفیان/

@AliakbarLatifian
1.1K views19:59
باز کردن / نظر دهید
2021-08-19 12:24:08 #عاشورا

تیر از بَس که خورده بود حسین
بر تَنَش مثل پیرُهَن شده بود

نیزه هاشان تمام شد کم کم
موقع سنگ ریختن شده بود

نفسش بین راه بر میگشت
موقعِ دست و پا زدن شده بود

بودم اما جلو نمی رفتم
شِمر آنقدر بد دَهَن شده بود

تکّه ای را رُبود هر کس که
روبه رو با حسینِ من شده بود

هرچه کردند رو به قبله نشد
یعنی آنقدر پاره تَن شده بود

زیر اندازِ خانه های دَهات
کفنِ شاهِ بی کفن شده بود
/علی اکبر لطیفیان/

@AliakbarLatifian
888 views09:24
باز کردن / نظر دهید
2021-08-19 00:37:11 #شب_عاشورا
#حضرت_امام_حسین_علیه_السلام

بالا نرفت آن که به پایِ تو پا نشد
آقا نشد هر آن که برایت گدا نشد

مقصود از تَکَلّم طور از تو گفتن است
موسی نشد هر آن که کلیمِ شما نشد

روز ازل برای گلوی تو هیچ کس
غیر از خدای عَزّ وَ جَلّ خون بها نشد

در خلقتش زمین و مکان های محترم
بسیار آفرید ولی کربلا نشد

گر چه هزار سال برای تو گریه کرده اند
یک گوشه از حقوقِ لَبِ تو ادا نشد

ما گندمِ رسیده یِ شهرِ رِیِ توایم
شکر خدا که نان تو از ما جدا نشد

یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم
حالا که کربلایِ تو روزی ما نشد

داغ تو اعظم است تحمل نمی شود
در حیرتم چگونه قَدِ نیزه تا نشد
/علی اکبر لطیفیان/

@AliakbarLatifian
197 views21:37
باز کردن / نظر دهید
2021-08-18 00:25:19 #شب_تاسوعا
#حضرت_ابوالفضل_العباس_علیه_السلام

همین که نامِ بلندش کنارِ من پیچید
میان هر دو جهان اعتبارِ من پیچید

شهاب هر چه رَها شد به جانِ خویش خرید
زِ بَس که ماهِ حرم در مَدارِ من پیچید

قرار بود خرابش کند اَمان نامه
چه لحظه ها به خودش در کنارِ من پیچید!

همین که رفت، نشستم به رویِ دست زدم
خدا به خیر کند! کار و بارِ من پیچید

دخیلِ طفل رباب، مرا نشانه گرفت
همین که تیر به مَشکِ نگارِ من پیچید

سرش که ریخت سَرِ شانه اش،به دنبالش...
صدایِ گریه یِ بی اختیارِ من پیچید

سَرِ عمود سرش را به هر طرف می بُرد
زِ بَسکه رفت و به گیسویِ یارِ من پیچید

گَهِ فُرود که برگشت، علّتش این بود
رِکابِ اسب به پایِ سوارِ من پیچید

کنار علقمه وقتی رویِ زمین افتاد
صداش بیشتر از انتظار من پیچید

شکستنش کَمَرَم را شکست و جار زدند
قدم،قدم، خبر اِنکسارِ من پیچید!
/علی اکبر لطیفیان/

@AliakbarLatifian
672 views21:25
باز کردن / نظر دهید