~ باید توجه کرد چگونه ایدهی «ظهور امام» که در تفکر بابی و بها | تجربه زیسته l امین بزرگیان
~ باید توجه کرد چگونه ایدهی «ظهور امام» که در تفکر بابی و بهایی امام را از آیندهی نامعلوم به اکنونِ معلوم منتقل میکند (در واقع خصلت مسیانیستی شیعه را نفی میکند) بطور ناخواسته به ایده ولایت فقیه و فعال شدن اندیشه شیخیه کمک کرد. در تفکر بهایی، امام زمان ظهور کرده است. این فعلیت بخشیدن و گشودن امکانِ آن، نتایج ناخواستهی کاملاً متفاوتی به خصوص در تفکر آحاد جامعه به وجود آورد. ظهور منجی میل انسان دینی است که با گسترش وضعیت نابهنجار رشد پیدا میکند. ایده بهایی و استقبال از آن از حیث جامعهشناختی به این میل و شرایط اجتماعی و سیاسی باز میگردد. به هر صورت بالفعل کردن امام توسط بهاییان، و سپس جدل نظری با آن توسط شیعیان، ولایت فقیه را تسهیل کرد، و به ظهور آن به عنوان نوعی ظاهر سازی یا تحقق ایدهی منجی یاری رساند. محمد توکلی طرقی، تاریخشناس معاصر، در مقاله بهاییستیزی و اسلامگرایی مینویسد: «جدل با علیمحمد باب و اهل باب و بهاء جدلهايی درونی در فرجامشناسی (eschatology) شيعه بودند. اينجدلهای آغازين زمينه دگرگونی مفهوم "امامزمان" و "انتظار" در فقه شيعه را فراهم آورد». و در ادامه نتیجه میگیرد: «در مقابله با بابيان و بهائيان، انتظار ظهور مهدی که امری قريبالوقوع پنداشته میشد به تدريج به آيندهای دورتر ارجاع داده شد. تأخير ظهور مهدی زمانمندی آينده را در پی داشت و زمينه فکری طرح ولايت فقيه را فراهم آورد. بدين سان به جای انتظار برای آيندهای پيشبينی نشدنی، شيعيان به ساختن آيندهای اسلامی دعوت شدند». مخالفت روحانیت سنتی با بهاییت و ولایتفقیه، هر دو ریشه در این اشتراک دارد. هرچند که ساختار سیاسی حولوحوش ولایت فقیه در سرکوب جامعه بهایی از همه شدیدتر عمل کرده اما این واقعیت نباید ما را از این موضوع تاریخی منحرف کند. ولایت فقیه تمنای تحقق «امام» در اکنون است که جنبش بهایی با گشودن امکان ظهور، در رشد و عقلانیسازی آن در اوایل قرن چهاردهم هجری موثر بوده است. @AminBozorgiyan