Get Mystery Box with random crypto!

تجربه زیسته l امین بزرگیان

لوگوی کانال تلگرام aminbozorgiyan — تجربه زیسته l امین بزرگیان ت
لوگوی کانال تلگرام aminbozorgiyan — تجربه زیسته l امین بزرگیان
آدرس کانال: @aminbozorgiyan
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 5.82K
توضیحات از کانال

آنکه خانه‌ای ندارد، در نوشتن خانه می‌کند. آدورنو
(استفاده، انتشار و به اشتراک گذاری مطالب این صفحه با ذکر نام نویسنده بدون اشکال است)
Contact : aminbozorgian60

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-08-31 14:51:06 ~ نیچه در فصل دوم کتاب تبارشناسی اخلاق می‌نویسد، آنچیزی که روان آدمی را در مواجهه با رنج می‌شوراند، وجود رنج به خودیِ خود نیست بلکه بی‌معنایی آن است. در حیات مدرن، ما به نسبت پیشینیان در اعصار دینی و باستانی، به سبب امکانات و بهره‌مندی‌هایی که از آن برخورداریم، رنج و مرارت کمتری می‌کشیم، اما این کمتر به عنوان شاخصی عددی، در مقابل از حیث کیفی صادق نیست. انسان مدرن هرچند کمتر رنج می‌کشد اما بیشتر رنج می‌کشد؛ یعنی هر چند تعداد مرارت‌های ما را عقل و تکنیک مدرن کمتر کرده‌اند اما بر شدت آن افزوده‌اند زیرا که رنج‌های آدمی بی‌معناتر شده‌اند.
در دوران پیشین، رنج‌ها معنا داشتند؛ «برای» چیزی بودند، میانجی رستگاری یا جاودانگی بودند، اما امروزه رنج‌ها هیچ معنایی ندارند. همین بی‌معنایی است که درد رنج را جانکاه می‌کند. آخرین طلیعه‌های معنابخشی به رنج نیز کم‌کم و پس از جنگ، و با هجوم شکل نهاییِ نظام قانونی و اخلاقی عرفی در عرصه عمومی، و نسبی‌گرایی در حوزه داوری و سلیقه شخصی بر باد رفت. خلاصه آنکه، رنج‌های انسان معاصر در فضایی خالی «وِل»اند، به جایی منتهی نمی‌شوند و حتی پس از هربار فائق شدن بر آن‌ها چیزی ماندگار را باقی می‌گذارند؛ تفاله‌هایی که پیشترها نظام‌های معناساز برای جمع کردن آن‌ها ساخته شده بودند، امروزه نهادهای سخت‌کوش روان‌درمانی نمی‌توانند -حداقل برای اکثریت- کاری با آن‌ها انجام دهند. به یاد این جمله از توماس مان می‌افتم که نوشته بود، شهر را بوی زباله‌هایی که جمع نمی‌شوند پُر کرده است.
@AminBozorgiyan
647 viewsAmin Bozorgian, edited  11:51
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 16:16:43 ~ كناره‌ها و تمام سوراخ‌سمبه‌های استاديوم‌ها و لباس بازيكنان فوتبال ليگ برتر پر است از تبليغ كالا. در واقع جايی از استاديوم «آزادی» را نمی‌توان يافت كه اسم و تصويری از يك كالا را بر روی خود نداشته باشد؛ آنهم يك كالای كاملا مصرفی و بنجل. همانگونه که حتماً مطلع هستید حتی چندی است که تبلیغات کالا در استادیوم آزادی محل جدال میان باشگاه‌ها، صداوسیما و فدراسیون فوتبال شده است.
جمهوری اسلامى در حيات تاريخی اكنون خويش ايدئولوژی را به نفع كالا و بازار عقب رانده و در اين شرايط تبليغات به گونه‌ای افزون‌یافته و تشديد شده همه جا را اشغال كرده‌اند. در حيات قبلی نظام، یعنی در دهه اول پس از انقلاب، اين نيرو بیشتر در اختيار تبليغات ايدئولوژيك سيستم بود.
كناره‌های زمين پر بود از بيانات و عكس مقامات و كشته‌شدگان جنگ و شعارهای مذهبی. استادیوم آزادی خصلت رژیم سیاسی را انعکاس می‌داد و دکوراسیون آن میانجی خوبی بود تا ایدئولوژی حاکم بر نظام سیاسی را تشخیص داد. اساساً ادامه حیات مسابقات فوتبال بعد از انقلاب و حتی در زمانه‌ی جنگ با این دکوراسیون و باز-چهره‌سازی از مسابقات ورزشی ممکن شد. فوتبال به ارزش‌ها پیوند خورد و آن را انعکاس داد؛ همانگونه که در نظام پیش از انقلاب نیز این پیوند وجود داشت و فوتبال توانسته بود به تحکیم نظام سیاسی یاری رساند.
حیات متأخر نظام سیاسی را نیز می‌توان بر جبین استادیوم آزادی و صنعت فوتبال مشاهده کرد. استادیومی که پیشتر عکس‌ها، شعارها و فرامین رهبران و امامان و شهدا را انعکاس می‌داد امروزه در اختیار «چی‌توز» است.
بيراه نيست كه حال اسم امامان و شخصيت‌های مذهبی از روی پلاكاردهای كنار زمين به زير پيرهن بازيكنان منتقل شده است و همگی‌شان «امام غائب» شده‌اند، امامانی كه تازه بعد از گل‌ها از نامشان پرده‌برداری می‌شود؛ چون ديگر کمتر جايی را كالاها برای ايدئولوژی و مذهب در استادیوم باقی گذاشته‌اند. اين مهمترين همدستی حاكم در حکومت دينی با حاکم جهانی یعنی كالاست. آن لحظات استثنایی ایدئولوژیک هم، چیزی نیست جز «عذاب وجدان» نظام از این «استحاله» یا اعلام وفاداری باشگاه به سیستم.
حاكم، فارغ از ماهيت دينی يا سكولارش، در جهان سرمايه‌داری مجبور است به اقتضائات اين نظام در بالاترين حد تن در دهد. تنها دين موجود به تعبير والتربنيامين سرمايه‌داری است و یا آنچنان که آگامبن گفته، خدا نمرده، بلکه به پول تبدیل شده است. بنظر مى‌رسد كه خود مقامات هم فهميده‌اند بيانات كالا و بازار برای حيات سيستم بسيار لازم‌تر و ضروری‌تر است.
شكل و شمايل استاديوم آزادی در مسابقات فوتبال می‌تواند ميانجی شناخت ما از نوع وضعيت و حيات جمهوری اسلامی در دوره‌های مختلف استقرارش باشد.
چيزی كه ثابت باقی مانده، تنها نام ورزشگاست: آزادی. و محتواهای به ظاهر متفاوت ورزشگاه در همه اين دوره‌ها از زمان تٲسیس‌اش در دوران پهلوی تا به امروز، مكانيزم‌های مختلفی بودند برای جلوگيری از ميل راستين به يك چيز: آزادی.
@AminBozorgiyan
871 viewsAmin Bozorgian, edited  13:16
باز کردن / نظر دهید
2022-08-21 21:14:11 ~ ما با لحظه‌ای ویژه در موضوع سپیده رشنو روبرو هستیم. این لحظه را نباید به مسأله حجاب اجباری و نزاع‌های حول‌وحوش آن فروکاست. موضوع رشنو با وجود ظاهری ویژه و تکین، خصلتی از مناسبات حکمرانی را توضیح می‌دهد که فهم آن در شناخت ویژگی‌های اکنونی دولت مهم است.

رشنو مقابله کرد. او در برابر تذکر حجابی که گرفت، مقابله کرد و با نماینده فرهنگی طبقه حاکم وارد نزاع شد. این موضوعی تازه و ویژه نیست. خصلت دیگر واقعه این بود که وی این مقابله را ثبت و ضبط کرد، بگونه‌ای که دیگران آن را همچون یک قطعه از اثری سینمایی مشاهده کردند. به طور خلاصه در موضوع رشنو، ما با قطعه‌ای تصویری از مقابله با طبقه حاکم روبروییم. تا بدینجا هم با رویدادی ویژه روبرو نیستیم. در سال‌های اخیر ما شاهد بسیاری از این مقابله‌ها و نمایش تصویری آنها بر سر موضوعات مختلف بوده‌ایم. سؤالی که پیش می‌آید این است که موضوع رشنو چه ویژگی خاصی داشته است که چنین عکس‌العملی را از سوی حاکم برانگیخته است؟ حاکم چه ضرورتی دیده که بر سر مسأله او تا این حد سرمایه‌گذاری کند؟

رشنو همچون یک مفصل عمل کرد. او ناخواسته سه موضوع را به یکدیگر پیوند زد و این نقش، او را به موضوعی ویژه مبدل کرد: موضوع رشنو از یک سو نشان داد که حاکم در «خیابان» یعنی عرصه اشتراکی‌اش با رعیت با خطر «بی‌نظمی» روبروست. نظمْ شکننده شده و در هر فضایی پتانسیل‌های «تشویش» در حال فعال شدن هستند. به تعبیری دیگر، تشویش اذهان عمومی از متون و فضای بین‌الاذهانی به خیابان و فضای آبژکتیو آمده است.

دوم، موضوع رشنو نشان داد که غلبه بر ساختار «ممکن» است. بیرون انداختن نماینده طبقه حاکم از اتوبوس، نمادی است از گشودگی یک «امکان». نکته مهم اینجاست که این امکان را همگان دیدند، و دوم اینکه آن را نه در خلال یک جنبش خیابانی که در خلال زندگی روزمره مشاهده کردند. بروز این امکان در «زندگی روزمره» لحظه‌ای است که حاکم را آشفته‌تر از هر فضایی می‌کند. ما در موضوع رشنو با نوعی اقدام علیه امنیتی مواجه هستیم که در خود زندگی روزمره ذخیره است.

از سوی دیگر و در بعد سوم، در موضوع رشنو آسیب‌پذیری طبقه حاکم را مشاهده می‌کنیم. همگان موقعیت تضعیف شده‌ی گروهی را مشاهده کردند که قرار است مهمترین عنصر حفظ وضعیت موجود باشد. حاکم این «توهین» را نمی‌تواند تحمل کند، زیرا تضعیف عینی و واقعی حامیان‌اش می‌تواند از تعداد آنها کاسته و آنان را فرودست کرده و در نتیجه حکومت را به خطر بیندازد. حاکم برای حفظ مناسبات موجود باید بیش از هر چیز از حامیان و مهمتر از آن، از تصویر حامیان‌اش مراقبت کند و آنان را فرادست نشان دهد؛ خشونت را با تصویر مخالفان منطبق کند و ازین طریق این ایده را گسترش دهد که «مردم» خواهان زندگی آرام و بدون خشونت‌اند. فراموش نکنیم که منبع تولید خشونت همواره خود را بزرگترین منتقد خشونت نمایش می‌دهد.
رشنو نه به سبب فیلم گرفتن و بی‌حجابی که در وهله اول به سبب پریدن در موقعیت طبقه حاکم، چنین تنبیهی را متحمل شده است. حاکم نمی‌تواند تحمل کند کسی جز خودش و طبقه‌اش، «غلبه» کند.

موضوع رشنو مفصل‌بندی این سه وضعیت شده است. تمام این سازوکار برنامه‌سازی، اعتراف‌گیری، دادگاه، محاکمه‌ و در مجموع سرمایه‌گذاری بر روی یک شهروند عادی اقداماتی است برای جلوگیری از گسترش این نوع تقاطع‌ها. موضوع رشنو با تشویش اذهان، اقدام علیه امنیت و توهین به طبقه حاکم، یعنی همان ترومای حاکم که مدام در احکام دادگاه‌ها بگونه‌ای روان‌شناسانه انعکاس می‌یابد، در لحظه‌ای خاص موقعیتی را ساخت که یک نیروی سیاسی را نمایش داد؛ نیرویی که می‌تواند به خود سپیده رشنو و خاستگاه‌های فکری‌اش هیچ ارتباطی نداشته باشد. موضوع رشنو از سپیده رشنو جداست و سپیده در حال تأدیب بخاطر این مفصل‌بندی و لحظه ویژه (یعنی موضوع رشنو) است، و به همین دلیل بیش از هر کس دیگری به حمایت عمومی نیاز دارد. او تاوان یک موقعیت اجتماعی را می‌دهد که ورای خودش رفته و خصلت معاصر وضعیت حکمرانی را نمایش می‌دهد.
@AminBozorgiyan
2.4K viewsAmin Bozorgian, edited  18:14
باز کردن / نظر دهید
2022-08-11 20:30:57 ~ ‏ «بیشترین بهره‌ای که ذهن استبدادزده از آزادی می‌برد، ویرانگری دیگران است.» اریک فروم

یکی از خصلت‌های ساختارها و سازه‌های توتالیتر، خلوص‌گرایی (پیوریتنیسم) است. ساختار توتالیتر مدام دیگران را برای رسیدن به نوعی خلوص شبه‌دینی حذف می‌کند.
حکومت مدام در این سال‌ها برای رسیدن به خلوص نیروهایش را تصفیه کرده است. در هر مرحله آدم‌‌ها و گروه‌هایی را از قطار پیاده کرده است. اما نکته حیرت‌آور و آموزنده اینجاست که مخالفان همین حکومت او را الگوی خویش کرده و با ممارست ‏به باز تولید آن اشتغال ورزیده‌اند؛ که البته «اگر مدتی طولانی به مغاک بنگری، مغاک نیز به تو چشم می‌دوزد».
خلوص‌گرایی اپوزیسیون یا آن‌کس که با هیولا ‌جنگیده، اما مراقب نبوده و خود بدل به هیولا شده چه خصلتی دارد؟ روی میز خلوص‌گرا انبوهی پرونده است؛ پرونده‌‌هایی شبه قضایی برای محکمه‌ای بدون سقف و دیوار. او بدنبال چیزی در گذشته یا افکار متهم می‌گردد که با استفاده از آن تمام او را منقضی کند. او در این راه بر علیه خودش در واقع می‌ستیزد، چون به دیگران اجازه می‌دهد پرونده او را نیز به همین شیوه جستجو کنند. و چون قطعا دیگران نیز چیزی نامطلوب در اوراق گذشته‌ی او پیدا خواهند کرد، باید گفت که خود خلوص‌گرای محترم در همان لحظه که در حال ابلاغ حکم است در صف نوبت برای دادگاه خود است.
از این وضعیت کافکایی چه نتیجه‌ای حاصل می‌شود؟ همین که شده است: کم‌سابقه‌ترین و بی‌هویت‌ترین نیروها در صدر فضاها و موقعیت‌ها قرار گرفته‌اند. این فقط ویژگی حکومت فعلی نیست بلکه به همه جا سرایت کرده است. این واقعیت محصول خلوص‌گرایی است. و البته محصول شکست‌های مداوم از وضعیت. به میزانی که نظام و فرد در واقعیت نمی‌توانند کاری پیش ببرند، به تصفیه شدت می‌بخشند زیرا شکست‌ها را به بی‌ایمانی افراد مربوط می‌دانند. حاکم و مخالفانش افراد مختلف را به بهانه‌های گوناگون و ‏در کل عدم خلوص به لیست سیاه اضافه می‌کنند تا ناتوانی‌هایشان را حداقل در روان جبران کنند.
امروز همه فعالان تبهکارند؛ فقط شاید هنوز نوبت‌ محاکمه‌شان نشده است. نتیجه منطقی این نوع مواجهه‌ی به ظاهر رادیکال، پنهان کردن تبهکاران واقعی در محافظه‌کارانه‌ترین شکل ممکن است.
اگر در ساختارِ توتالیترِ حاکمْ ماشینِ اخلاص‌سنج حتی به مؤسسانِ خود نظام رسید و آن‌ها را خورد، ماشینِ خوش آب‌ورنگِ فوق در اپوزیسیون به هزینه‌داده‌ترین افراد رسیده است. ماشین خلوص‌سنج بر ابدان حک می‌کند که مهم نیست چقدر برای آزادی و عدالت هزینه داده‌اید، اگر دقیقاً مثل ما نباشید، سر سپرده «ولایت» نباشید، خلوص کافی ندارید. باید دور ریخته شوید.
@AminBozorgiyan
3.7K viewsAmin Bozorgian, 17:30
باز کردن / نظر دهید
2022-08-11 05:10:56 ~ حملات به هوشنگ ابتهاج (سایه) آنهم بعد از مرگ وی، همچون ناسزا به براهنی و در آینده احتمالاً هر روشنفکری که بمیرد، علاوه بر آنکه تجدید میثاق با ایده «ضدیت با روشنفکر» جلال آل‌احمد است، راوی نوعی استیصال عمیق از وضعیت است. آدم‌های مستأصل که نمی‌توانند شرایط‌شان را بهبود ببخشند و در خود توانی برای تغییر عینی وضعیت نمی‌یابند، اسب‌های خویش را به سوی آسیاب خاموش روشنفکران روان می‌کنند. حالا چرا روشنفکران؟ چون مستأصل‌شدگان خود را بدان‌ها شبیه‌تر از هرکسی می‌یابند. آنها در حقیقت به خودشان، به ضعف‌ها و استیصال‌شان حمله می‌کنند؛ که البته هیچ زحمت و عقوبتی هم ندارد.
از جلال آل‌احمد گرفته تا مخالفانِ معاصر روشنفکران، همگی این واقعیت را پنهان کرده‌اند که لازمه مخالفت با روشنفکری، روشنفکر بودن است. شما نمی‌توانید از مارکس و شریعتی و براهنی و شاملو و فوکو و سایه متنفر باشید بدون اینکه خودتان روشنفکر باشید. آنچه بر طارم این حملات دیده می‌شود، احساس گناه شدید است.

@AminBozorgiyan
4.9K viewsAmin Bozorgian, edited  02:10
باز کردن / نظر دهید
2022-08-10 21:49:47 https://telegra.ph/%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-06-04
1.7K viewsAmin Bozorgian, 18:49
باز کردن / نظر دهید
2022-08-09 12:28:09
خصلت‌های کارناوالی درون هر اجتماع عمومی و آیینی‌ای ذخیره است. مراسم‌های جمعی و آیینی در خود نوعی خنده را تولید می‌کنند حتی مراسم‌های معطوف به عزا و غم. در اجتماع، حاکم یا روایت‌های حاکم دست انداخته می‌شوند و خصلت‌های طبیعی و اشتراکی یعنی همان چیزهایی که سازنده فرهنگ جمعی هستند ظهور پیدا می‌کند: بابا کرم در وسط تعزیه یا برعکس، عاشورا در میانه‌ی جشن عروسی. به تعبیر امبرتو اکو، کارناوال «نهادی» است که چند روز بیشتر دوام ندارد. محرم مثل هر پدیده اجتماعی دیگری هر چقدر هم تحت کنترل و سلطه طبقه حاکم باشد بدلیل خصلت‌های تاریخی و فرهنگی آن که تنیده شده با حیات اجتماعی جامعه است، شکاف‌ها و درزهایی برای تابیدن نور پیدا می‌کند؛ درزهایی که به سبب خصلت اشتراکی آن حتی می‌تواند نتایجی به کلی در تضاد با خواست حاکمان ایجاد کند. این فرایندی است که در تاریخ غرب و مراسم‌های مسیحی دیده‌ایم. مفهوم کارناوال از جشن ایتالیایی Carneval که به معنی امساک از گوشت است نشأت گرفته که در آن پیروان مسیحیت کاتولیک جشنی را قبل از روز نخست چله‌ی پرهیز برای خوردن گوشت برگزار می‌کردند.

ویدئو: رقص شمر بعد کشتن امام حسین
@AminBozorgiyan
1.9K viewsAmin Bozorgian, edited  09:28
باز کردن / نظر دهید
2022-08-06 18:38:10 ~ باید توجه کرد چگونه ایده‌ی «ظهور امام» که در تفکر بابی و بهایی امام را از آینده‌ی نامعلوم به اکنونِ معلوم منتقل می‌کند (در واقع خصلت مسیانیستی شیعه را نفی می‌کند) بطور ناخواسته به ایده ولایت فقیه و فعال شدن اندیشه شیخیه کمک کرد.
در تفکر بهایی، امام زمان ظهور کرده است. این فعلیت بخشیدن و گشودن امکانِ آن، نتایج ناخواسته‌ی کاملاً متفاوتی به خصوص در تفکر آحاد جامعه به وجود آورد.
ظهور منجی میل انسان دینی است که با گسترش وضعیت نابهنجار رشد پیدا می‌کند. ایده بهایی و استقبال از آن از حیث جامعه‌شناختی به این میل و شرایط اجتماعی و سیاسی باز می‌گردد. به هر صورت بالفعل کردن امام توسط بهاییان، و سپس جدل نظری با آن توسط شیعیان، ولایت فقیه را تسهیل کرد، و به ظهور آن به عنوان نوعی ظاهر سازی یا تحقق ایده‌ی منجی یاری رساند. محمد توکلی طرقی، تاریخ‌شناس معاصر، در مقاله بهایی‌ستیزی و اسلام‌گرایی می‌نویسد: «جدل با علی‌محمد باب و اهل باب و بهاء جدل‌هايی درونی در فرجام‌شناسی (eschatology) شيعه بودند. اين‌جدل‌های ‌آغازين زمينه دگرگونی مفهوم "امام‌زمان" و "انتظار" در فقه شيعه را فراهم آورد». و در ادامه نتیجه می‌گیرد: «در مقابله با بابيان و بهائيان، انتظار ظهور مهدی که امری قريب‌الوقوع پنداشته می‌شد به تدريج به آينده‌ای دورتر ارجاع داده شد. تأخير ظهور مهدی زمانمندی آينده را در پی داشت و زمينه فکری طرح ولايت فقيه را فراهم آورد. بدين سان به جای انتظار برای آينده‌ای پيش‌بينی نشدنی، شيعيان به ساختن آينده‌ای اسلامی دعوت شدند». مخالفت روحانیت سنتی با بهاییت و ولایت‌فقیه، هر دو ریشه در این اشتراک دارد.
هرچند که ساختار سیاسی حول‌وحوش ولایت فقیه در سرکوب جامعه بهایی از همه شدیدتر عمل کرده اما این واقعیت نباید ما را از این موضوع تاریخی منحرف کند.
ولایت فقیه تمنای تحقق «امام» در اکنون است که جنبش بهایی‌ با گشودن امکان ظهور، در رشد و عقلانی‌سازی آن در اوایل قرن چهاردهم هجری موثر بوده است.
@AminBozorgiyan
1.8K viewsAmin Bozorgian, edited  15:38
باز کردن / نظر دهید
2022-08-04 07:32:04 ~ جامعه بهایی‌ (بابیت و بهاییت) یکی از قدیمی‌ترین مشکلات نهاد دولت‌ در ایران بوده‌ است. اولین کشتار بزرگ آنها به سال ۱۸۴۹ بر می‌گردد که شاه قاجار حدود ۶ هزار نیروی نظامی را برای مقابله با حدود ۵۰۰ نفر از آنها که در مقبرهٔ شیخ طبرسی در نزدیکی دریای خزر پناه گرفته بودند، فرستاد. آن‌ها که به علت محاصره و گرسنگی مفرط تضعیف شده بودند، فریب وعدهٔ آتش‌بس نیروهای حکومتی را خوردند و به محض خارج شدن از پناهگاه خود قتل‌عام شدند. این مواجهه به شکل‌های مختلف تا به امروز ادامه داشته و همه دولت‌ها (قاجار، پهلوی، جمهوری اسلامی) در پیمانی با روحانیون شیعه از هیچ‌کاری در مقابله با جامعه بهایی فروگذار نکردند. به روشنی می‌توان بهایی‌ها را گروهی بیرون‌افتاده از قانون دانست که هیچگاه مشمول حق به عنوان شهروند نشده‌اند.
از همین روست که به میانجی آنان می‌توان به دو مسأله پرداخت: اول، خصلت قانون و دوم، ارتباط تاریخی میان نهاد دین (روحانیت شیعه) و دولت.
قانون همواره از طریق مستثنی کردن افراد یا گروه‌هایی توان تأسیس و اجرا می‌یابد. اگر همگان مشمول قانون شوند، قانون بی‌معنا می‌شود. در حقیقت ادغام شهروندان ذیل قانون از طریق حذف تعدادی دیگر (نا-شهروند/کفار) ممکن می‌شود. بدین دلیل که این نا-شهروندان هستند که شهروندی (یعنی مشمول قانون شدن) را به امتیاز تبدیل می‌کنند. اساساً از طریق نا-شهروندان است که شهروندی ممکن می‌شود. باید توجه کرد که این ساخت چیزی ورای قانون‌شکنان است. قانون‌شکنان یا مجرمان یا گنهکاران همچنان ذیل قانون‌اند. آنها می‌باید تاوان خطای‌شان را داده و جریمه شوند، اما نا-شهروندان از اساس بیرون از قانون‌اند، بودن‌شان مجرمانه است و نه اعمال‌شان. آنها بدون هیچ خطایی نیز مجرم‌اند و مشمول محرومیت از حقوق. جورجیو آگامبن پناهندگانِ بدون کاغذ در دنیای جدید را ازین دسته می‌شمارد. به شهادت تاریخ می‌توان بهاییان در ایران را نا-شهروندان، بیرون افتادگان از قانون و به تعبیری که گفته شد، سازندگان قوانین دولتی و مفهوم شهروندی در ایران از میانه قرن نوزدهم تا به امروز دانست. ایرانیان به واسطه بهایی‌ها شهروند شده‌اند و این حقیقت به ما می‌گوید که تا چه حد در برابر رنج تاریخی آن‌ها مسوول‌اند.
از سویی دیگر به واسطه مسأله بهاییان می‌توان فهمید که همواره -و نه فقط در چهل سال اخیر- نهاد دولت و نهاد دین در پیوندی ارگانیک با هم بوده‌اند. ستم بر بهایی‌ها توسط دولت‌های قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی همواره محصول رابطه دولت و روحانیون شیعه بوده است. به عنوان مثال شدت‌گرفتن تبلیغات بر ضد بهایی‌ها به دوران پهلوی دوم و سخنرانی‌های منبری سرشناس آن روزگار یعنی شیخ محمدتقی فلسفی در رادیو باز می‌گردد. دولت جمهوری اسلامی در ایران معاصر، شکل تکمیل یافته ارتباط میان نهاد دین و دولت بوده که البته همین «تکمیل‌یافتگی» یا به نهایت رسیدنِ فعلیتِ آن، امکانات اندیشیدن، و نیز مخالفت با این رابطه را گشوده است. به نهایت رسیدن ارتباط میان نهاد دین و دولت، نیرویی از معترضان را ساخته که به‌گونه‌ای استثنایی در تاریخ ایران، حامی حقوق بهاییان و خواستار ادغام آن‌ها در قانون شده‌اند.
@AminBozorgiyan
2.3K viewsAmin Bozorgian, edited  04:32
باز کردن / نظر دهید
2022-08-03 23:14:13 برای این کانال یک صفحه اینستگرام هم درست کردم و برخی از نوشته‌هایم را در آنجا هم می‌گذارم که اگر دوستانی برای ورود به اینجا با مشکل فیلترینگ روبرو هستند، کارشان راحت‌تر شود.

https://instagram.com/amin_bozorgiyan?r=nametag
1.4K viewsAmin Bozorgian, edited  20:14
باز کردن / نظر دهید