Get Mystery Box with random crypto!

تجربه زیسته l امین بزرگیان

لوگوی کانال تلگرام aminbozorgiyan — تجربه زیسته l امین بزرگیان ت
لوگوی کانال تلگرام aminbozorgiyan — تجربه زیسته l امین بزرگیان
آدرس کانال: @aminbozorgiyan
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 5.82K
توضیحات از کانال

آنکه خانه‌ای ندارد، در نوشتن خانه می‌کند. آدورنو
(استفاده، انتشار و به اشتراک گذاری مطالب این صفحه با ذکر نام نویسنده بدون اشکال است)
Contact : aminbozorgian60

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 9

2022-01-14 23:34:34 ° ‏فاشیسم از درون جامعه‌ی تحقیر شده بیرون می‌آید. از اولین برنامه‌های نظری فاشیست‌ها تحریف تاریخ و به یک معنا ساختن تاریخ به هدف بازیابی یک گذشته‌ی طلایی است. اس‌اس‌ها قبل روی کار آمدن هیتلر شروع به ساختن یک تاریخ جعلی کردند. همین کار را درباره تاریخ ایران نئوفاشیست‌های وطنی مدام ‏انجام می‌دهند. این ایده تئودور آدورنو درباره فاشیسم به ما دلیل تحریف تاریخ را در زمان حال نشان می‌دهد. تاریخ «ساخته می‌شود» یا واقعیت تاریخی نفی می‌شود تا در میدان سیاسی نقد شود یا از آن سود برداری شود. اینکه «فرخی یزدی را نکشته‌اند» یا «سال ۶٧ تروریست‌ها اعدام شده‌اند» هدفی سیاسی دارد. باید این هدف را یافت.

@AminBozorgiyan
336 views20:34
باز کردن / نظر دهید
2022-01-12 21:47:24 ° ‏تمام حرف، بر سر حرفی است
که از گفتن آن عاجزیم.
یدالله رؤیایی

اندیشیدن باید مخاطره‌آمیز باشد؛ بدین معنا که در وهله اول می‌باید در دل حامل و گوینده‌اش ترسی ایجاد کند و نویسنده‌ را به این لحظه سرنوشت‌ساز بکشاند که برای بیان آن «تصمیم» بگیرد. اندیشه در پیوند با یک تصمیم است: تصمیمی سخت و مخاطره‌آمیز. آنچه چیزی را بر هم نزند هنوز «فلسفه» نشده است. دلوز معتقد است فلسفه باید در مقابل یک قطعیت، یک قدرت و یک تصلّب قرار بگیرد تا «بشود». اندیشه‌ی راستین شما را در برابر «قدرت» قرار می‌دهد: ساختارهای بزرگ، دولت، افکار عمومی، بدیهیات و چیزهای آشنا. و متکی به هیچ‌یک از این امور مسلط نیست. بنابراین، اندیشیدن همواره در پیوند با شهامت است، هم شجاعتِ دانستن و هم شجاعتِ بیان. در سودای آزاد شدن است.
آزادی «بیان» در تنگناست. اگر بیانی خود را در تنگنا نمی‌یابد، بیشتر سرگرمی، تبلیغاتی و یا وسیله‌ای برای کسب اعتبار و در بندِ ستایش دیگران است. این نسبت، کوگیتو را بدین طریق باز می‌یابد که: «من می‌اندیشم پس می‌هراسم».

@AminBozorgiyan
340 viewsedited  18:47
باز کردن / نظر دهید
2022-01-11 21:57:59
مبارزه بر سر رؤیا
امین بزرگیان − بکتاش آبتین به عنوان یک نویسنده، نترسید. او تا سال‌های طولانی رؤیاهای جمعی ما را یادآوری خواهد کرد.

ادامه مطلب

@RadioZamaneh | رادیو زمانه
664 views18:57
باز کردن / نظر دهید
2022-01-10 23:03:53 ° ‏اگر کشتگان تشییع جنازه قاسم سلیمانی در کرمان «حامد اسماعیلیون» ندارند، «محسن اسدی لاری و زهرا مجدِ» آنها را باید پیدا کرد.

دو کاراکتر در بازماندگان هواپیما داریم: کاراکتر مخالف نظام پیش از واقعه و کاراکتر موافق نظام پیش از واقعه: «اسماعیلیون» و «لاری». اگر چنانچه کاراکتر اول را در کشتگان کرمان نداریم، صدای کاراکتر دوم را پیدا کنیم: دادخواهی از واقعه کرمان و مقابله با حذف کامل کشتگان آن.

‏شرم‌آور نیست که به جز افکار عمومی حداقل سپاه، خانواده قاسم سلیمانی و حزب‌اللهی‌ها هیچ شمعی برای ۶۲ جان‌باخته‌ در کرمان روشن نکردند؟ هیچ فیلمی و تصویری از آنها ندیده‌ایم. گویا خانواده آنها هیچ خشمی از بی‌کفایتی مسوولان ندارند. این میزان از حذف‌شدن عجیب است.

آسیب‌دیدگان از حکومت یا برخوردار از زبان، رسانه و معنا هستند و «معترض» می‌شوند؛ یا فاقد اینها هستند که به خود حکومت می‌چسبند. این چسبندگی متفاوت است با چسبندگی طبقه‌ی متوسط حامی حکومت که از امکانات آن بهره می‌برند. کافی است لیست کشته‌های کرمان را نگاه کنیم. آنها غالباً از روستاها و شهرستانهای جنوب کشور بودند. عکس‌های باقی مانده از کفش و لباس آن‌ها نیز نشان می‌دهد از چه طبقه‌ای بودند؛ افرادی هم‌طبقه با کشتگان آبان ۹۸. جیمز سی اسکات در کتاب سلطه و هنر مقاومت نشان داده، نباید فراموش کنیم که پناه گرفتن به دولت یک نوع مقاومت در برابر سلطه برای طبقه‌ی فرودست به هدف زنده‌مانی است. فرودستان بخاطر وضعیت عینی و شکننده‌ی اقتصادی و جایگاه اجتماعی‌شان صورت‌بندی‌هایی از مقاومت را دارند که یکی از رایج‌ترین آنها چسبیدن به سلطه‌گر برای در امان ماندن است. تأکید می‌کنم که این چسبیدگی را نباید با حامیان طبقه متوسطیِ حکومت یکی پنداشت. اینها دو صورت‌بندی به‌کل متفاوت‌اند. حذف کردن مجدد کسانی که پیش از مرگ، زندگی پرمشقتی داشته‌اند، همدستی ناخواسته با حکومت است. باید دامنه‌های دادخواهی را به تمام ستم‌دیدگان گسترش داد.

معنای سیاست رهایی‌بخش در وهله اول ایستادن جانب حذف‌شدگان و سخنگویی درباره‌ی مکانیزم‌های حذف شدن و حاشیه‌ای شدن است.

@AminBozorgiyan
528 viewsedited  20:03
باز کردن / نظر دهید
2022-01-09 00:09:57 °نویسندگی و نویسندگان. به بهانه دادگاه سه تن از اعضای کانون نویسندگان ایران
325 views21:09
باز کردن / نظر دهید
2022-01-05 21:39:11 ° علاقه مفرط‌ام به شمع مرا بدین سو کشاند که شاید این علاقه در سوختن ساده و بی‌آلایش شعله باشد، اینکه هیچ هدفی جز همین سوختن و نور در ماهیت آن وجود ندارد. شمع را به سختی می‌توان (حداقل در عصر برق) ابزار دانست. این خودبسندگی نسبی شمع و خصلت زیبایی‌شناسانه‌ی آن تمام توجه را به خود او و نه کاری که از آن بر می‌آید، جلب می‌کند. شمع به‌گونه‌ی قدرتمندی به «وجود» پیوند می‌خورد؛ وجودی که تنهایی هستی‌شناسانه‌ی خود را در لحظاتی بازکشف می‌کند. ما تنهاییم و این تنهایی را شمع می‌تواند به‌خوبی تجسم بخشد.

از دیگر سو، این وجودِ تنها رو به نیستی و اتمام دارد. شمع با سوختن و پایانِ قریب‌الوعش، مرگ و میرایی را تصویر می‌کند. هر وجودی می‌سوزد و این سوختن در ذات حیاتش است. شمع به واقع تصویری است از پیوند ناگسستنی زندگی و مرگ: ما با زندگی کردن به سمت مرگ می‌رویم و میرایی در هر زیستنی ذخیره شده است و با آن یکی است.

شمع، دروازه‌های تخیل است آنگونه که گاستون باشلار در کتاب شعله شمع می‌گوید، آدمی با نگریستن به شعله، خیال را می‌پروراند و جهانی که از او دریغ شده است را باز می‌سازد زیرا که خود را با شعله‌ای که می‌سوزد شبیه می‌بیند. خیال با نور شمع پیوندی تاریخی دارد. این پیوند برخاسته از همه آن هم‌ذات‌پنداری‌هایی است که «وجود» با شمع می‌یابد. شعله‌ی شمع آرزو و خیال بازیابی مردگان را زنده می‌کند؛ تخیلِ بودنِ مجدد آنها و اینکه، آنکه از دست رفته نیز زمانی بوده است و آن بودنْ ابدیّتی دارد که در «نور» باقی است.

بر اساس اسطوره‌های دینی، شمع نوری است که به جهان تاریک مردگان فرستاده می‌شود تا بر ترس‌شان از غریبگی غلبه کنند که در حقیقت، روایتی است از ترسی که زندگان را از ناآشناییِ مرگ فراگرفته است. شمع راه‌حل نمادینی بوده است برای یادآوری مردگان و فراموشی مرگ: یعنی همه آن برنامه‌ای که تاکنون برای مواجهه با مرگ اختراع شده است. آدمی با یادآوری مردگان است که می‌تواند تا حدودی بر ترس خود از مرگ غلبه کند، زیرا به یاد می‌آورد که این مسیری مشترک و سرنوشتی همگانی است و کسی را از آن چاره‌ای نیست.

شمع محصولی است از دل تاریخ، از فراخنای زمان و پدیداری که می‌تواند تجربه‌ای را از زندگی روزمره‌ی گذشتگان بازآفرینی کند. این قطعه‌ی اشتراکی از زندگی، حیثیت مشترک حیات آدمی در طول تاریخ را نمایندگی می‌کند؛ یعنی رنج. ما در رنج کشیدن با تمامی انسان‌ها در تاریخ مشترکیم.
پیوند شمع و رنج بیراه نیست، و به همین دلیل است که قلب‌های شکسته و مستٲصل به سوی شمع و شعله‌اش کشیده می‌شوند.

@AminBozorgiyan
619 viewsedited  18:39
باز کردن / نظر دهید
2022-01-03 15:25:37 https://vrgl.ir/Kzf2J
325 views12:25
باز کردن / نظر دهید
2022-01-01 01:42:02 ° ‌‌‏ویروس رواج یافته‌ی اُمیکرون پدیده‌ی نفسانی جالبی است. ازین حیث که کمتر از جدّ نامحترمش، کووید ۱۹، کشتار می‌کند (احتمالاً به مدد واکسن‌ها) ترس کمتری می‌سازد، اما خب هرچه باشد هنوز نام و رسم‌اش کرونا و در پیوند با اوست. تکلیف نفس آدمی با او خیلی روشن نیست. بنظر می‌رسد که تاریخ طولانی آنفولانزا در بازه‌ی زمانی بسیار کوتاهی تکرار شده است: آنفولانزایی که بسیار می‌کشت، امروز هم هست اما با آمار معدومین بسیار پایین‌تر.
در ابتدای ورودم به فرانسه جزوه‌ای مخصوص مهاجران گرفتم که در بخشی از آن آنفلوآنزا را معرفی می‌کرد. به یاد دارم که آن را اینگونه به خاطر سپردم که بیماری‌‌ای است که همچون صد سال پیش نمی‌کشد اما خاطره‌اش ممکن است در بدن شما یادآوری شود. گویا اُمیکرون حداقل برای ساکنان اروپا همین باشد: یادآوری تنانه‌ی کووید۱۹.

@AminBozorgiyan
554 viewsedited  22:42
باز کردن / نظر دهید
2021-12-29 20:35:12 فیلم «دشت گریان» اثر کارگردان شهیر یونانی «آنجلوپلوس» راوی زخم‌هایی است که هیچگاه بطور کامل بهبود نمی‌یابند. زخم‌هایی در درون زندگی. النی، شخصیت اول داستان، که در فیلم حضور کمرنگی دارد را در پایان، سوار برقایقی می‌بینیم که به دل تاریخ می‌رود؛ به گذشته‌اش. به جایی که زخم‌ها آمده‌اند. بنظر می‌رسد، راهنمای آنجلوپولوس در فیلمش این قطعه‌ی ویلیام فاکنر در «رکوئیمی برای مرثیه» است، وقتی در صحنه سوم می‌نویسد: «گذشته نمرده است، حتی نگذشته است». همه چیزها می‌میرند جز گذشته و این رازِ خصلتِ رنج‌آمیزِ حیات است.

النی سوار برقایق به خانه‌ای که دیگر چیزی جز ویرانی از آن باقی نمانده می‌رود؛ خانه‌ای که شادی و خاطرات کودکی‌اش در آن ساخته شده و به یکباره تماماً به زیر آب رفته است. برای النی که تک‌تک اطرافیان‌اش را از دست می‌دهد و در نهایت با تن بی‌جان پسرش روبرو می‌شود، آنچه باقی مانده سایه‌ی تمام کسانی است که مرده‌اند، رفته‌اند. اما زمانی که با تن بی‌جان آخرین سایه‌ی زندگی‌اش رو به رو می‌شود فریادها و اشک‌های تلنبار شده‌اش ناگهان بیرون می‌ریزند، صدایش با امواج دریاچه درهم می‌آمیزد و با پسر مرده‌اش آرام حرف می‌زند. لحظه طغیان او، لحظه نابودی‌اش است. این همزمانی معنایی مهم دارد. آیا او در آستانه‌ی زندگی‌ دوباره‌ای است؟ اینجاست که خصلت سیاسی فیلم اگزیستانسیالیستی آنجلوپلوس را نشان می‌دهد.

آنجلوپلوس، ادیسه و هومر تازه‌ای می‌سازد، تریلوژی تراژیکی که شاید ما (در این تاریخ ویژه) بیش از هر کسی آن را بفهمیم؛ تراژدی‌ای که البته مدام تکرار می‌شود. گویی پایانی ندارد. النی تصویری است از نه یک فرد که یک جامعه و یک کلیت: تراژدیِ بی‌سرزمینی، بی‌مکانی، خانه‌ای زیر آب رفته با انبوهه‌ای از مردگان و زخم‌ها.

دشت گریان، راوی زخم کسی نیست راوی زخم همگانی است.
@AminBozorgiyan
107 viewsedited  17:35
باز کردن / نظر دهید