Get Mystery Box with random crypto!

تجربه زیسته l امین بزرگیان

لوگوی کانال تلگرام aminbozorgiyan — تجربه زیسته l امین بزرگیان ت
لوگوی کانال تلگرام aminbozorgiyan — تجربه زیسته l امین بزرگیان
آدرس کانال: @aminbozorgiyan
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 5.82K
توضیحات از کانال

آنکه خانه‌ای ندارد، در نوشتن خانه می‌کند. آدورنو
(استفاده، انتشار و به اشتراک گذاری مطالب این صفحه با ذکر نام نویسنده بدون اشکال است)
Contact : aminbozorgian60

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 10

2021-12-29 20:33:39
110 views17:33
باز کردن / نظر دهید
2021-12-28 04:17:02 ° به مناسبت سالگرد اقدام نمادین ویدا موحد

یادم می‌آید که رییس شورای انتقالی لیبی در جشن پیروزی انقلاب، یکی از خواستهای انقلاب را آزادی چند همسری اعلام کرد. او در مکان آغاز انقلاب، لیبیدوی اسلامی را آزاد کرد. بی‌شک جهان اسلام، حَشری است؛ یا بهتر بگویم مساله زن در کشورهای خاورمیانه و اسلامی، کلیدی است. سیاست در اینجا مایل است در ابتدا تکلیف خود را با بدن زن معلوم کند. زن به چیزی پروبلماتیک تبدیل می‌شود؛ چیزی مثل مساله جمع آوری سلاح از دست انقلابیون. این مسأله بخشی از اکنونیّت ماست.

تداوم قذافی‌ها شکل‌های مختلفی دارد که یکی از آنها در فالوسی است که رییس شورای انتقالی آن را روایت کرد. یادمان باشد که قذافی تمام همراهانش را به عناوین مختلف از دختران جوان به اسم محافظ بر می‌گزید. آنها بخشی از فخرفروشی حاکم بزرگ بودند؛ حاکمی که هرچند چندهمسری را غیرقانونی اعلام کرده بود اما چندهمسرترین پادشاه جهان بود. این نکته نشان می‌دهد که نباید فریب شکل‌های صوری قوانین را خورد.

شما به عنوان یک دیندار می‌توانید برای دین، ذاتی قائل شوید و تمام کنش‌های غیرانسانی دینداران، حاکمان و روحانیون دینی را به طرفه العینی به بیرون از مرزهای دین پرتاب کنید تا دین‌تان محفوظ بماند، در واقع دین را از تاریخش جدا کنید. اما به عنوان یک جستجوگرِ حقیقت پذیرفتن این ذات در واقع پایان تحقیق است. پس نمی‌توان هم به مسأله‌ زن حساسیت عمومی و عقلانی داشت و هم به یک ذات معتقد بود. دین مثل هر پدیده‌ای با تاریخش پیوند خورده است. تاریخ اسلام مالامال است از مسأله سکسیسم و سرکوب زن. غرب و جهان مسیحیت هم در تاریخ سرکوبش چیزی دست‌کم از جهان اسلام نداشته است با این تفاوت که آنها بیش از ما بدین سرکوب تاریخی توجه کرده‌اند. اگر تاریخ هر مشکلی را با «ذات پاک» چیزی مثل دین یا فرهنگ و... نادیده بگیریم یا این تاریخ را به «ذات ناپاک» آن ارجاع دهیم، در واقع از زیر بار توجه به اکنونیّت مسأله فرار کرده‌ایم.

اینکه چگونه مسلمانان تا این میزان با زن و سکس خود را درگیر کرده و آن‌را به مشکلی درحد «کفار» ارتقا داده‌اند، موضوعی است که نمی‌توان به آن بی‌توجه بود. بخش عمده‌ای از کتب دینی درباره زن و سکس است. بخش عمده‌ای از توان دولت دینی درمواجهه با زن، پوشش و قوانین مربوط به اوست. قانون اسلامی/زبان دینی یک واقعیت جامعه‌شناختی (Social fact) است که نمی‌توان نسبت به آن با یک مکانیزم بی‌حاصل که اینها ربطی به خود اسلام ندارند، بی‌اعتنا بود. این رویکرد حتی کمکی به خود اسلام و مسلمانان هم نمی‌کند.

ویدا موحد این رابطه را تنانه یادآوری کرد. بگمانم به هیچ عنوان حرکت او را نمی‌توان به چیزی فروکاست. او این تاریخ را به همگان متذکر شد.

@AminBozorgiyan
830 viewsedited  01:17
باز کردن / نظر دهید
2021-12-25 16:46:53 ° موقعیتی ویژه را ممکن است تجربه کرده باشید: «به خاطر دوستی، رفاقتم پایان یافت». اگر رفاقت را مناسک (Ritual) دوستی از جمله ارتباط، دیدار، گفتگو و در مجموع مراوده‌ی دو نفر بدانیم، می‌توان دوستی را هسته (Core)، هدف یا ذات رفاقت تعریف کنیم. رفاقت شیوه‌ای است برای ساختن و تداوم دوستی. روشن است که ارتباط تنگاتنگی میان رفاقت و دوستی برقرار است: میزان دوستی موجود در یک رابطه، کیفیت رفاقت را مشخص می‌کند و بالعکس.

از حیث نظری، اتمام دوستی پایان رفاقت است. و غالباً تضعیف رفاقت، دوستی را کمرنگ می‌کند، اما شاید مواردی را در زندگی خود و دیگران به‌گونه‌ای عینی تجربه کرده‌ باشیم که تضعیف رفاقت -یعنی همان مراوده و باخبری از دیگری- دوستی میان دو نفر را تضعیف نکرده باشد. دو نفر چنان در اعماق با یکدیگر دوست‌اند و دغدغه‌ی یکدیگر را دارند که رفاقت نداشتن آنها تأثیری بر دوستی‌شان نمی‌گذارد. به تعبیری دیگر می‌توان گفت دغدغه‌ی دوست را داشتن می‌تواند در غیاب مراوده و رفاقت با او نیز تداوم یابد. نکته جالب اینجاست که موقعیت مقابل آن نیز بسیار رواج یافته است؛ موقعیتی که دوستی‌ای در میان نیست اما افراد با یکدیگر مراوده و رفاقت می‌کنند. ساختار زندگی‌های اتمیزه، مناسبات مربوط به محل کار یا روابط رسمی خانوادگی و نیز فضای مجازی اینگونه مناسک‌گرایی را رواج داده است.

اما از شکل ویژه‌ای از رابطه رفاقت و دوستی می‌توان سخن گفت که ردّپای آن را در ترس‌ولرز کیرکگور می‌توان یافت: موقعیتی که فرد به رفاقت خود پایان می‌دهد تا بتواند دوستی با وی را تداوم دهد. می‌توان از موقعیتی سخن گفت که رفاقت مترصد آن است تا دوستی را پایان دهد و پروای این سرانجام و دغدغه‌ی نجاتِ دوستی، فرد را به از هم گسیختن رفاقت و مراوده مجبور می‌سازد. دلیل این مسأله البته می‌تواند متنوع باشد، اما هر چه هست آنقدری دیگری را دوست دارید که حاضرید آن را (دوست داشتن او را) حتی با از دست‌دادن او نگه دارید. این موقعیت ویژه که بیشتر محصول عوامل اجتماعی و تنگناهای حیات است، رفاقت را در تضاد با دوستی قرار می‌دهد. در این وضعیت -که لازمه‌ی ادراک آن بسیار به تجربه‌ی آن وابسته است- سوژه احتیاج دارد که برای پاسداشت دوستی‌اش جهشی به سرزمین ترسناک تنهایی و حتی بدنامی و در مجموع «رنج» داشته باشد؛ شجاعت رنج کشیدن. حفظ دوستی گاهی تا همین میزان مخاطره‌کردن را طلب می‌کند و قطعاً آنکه «دوستی» را به رفاقت فرو می‌کاهد از دست زدن به چنین کاری ناتوان است.

@AminBozorgiyan
482 views13:46
باز کردن / نظر دهید
2021-12-24 15:51:32 ° قانون علیت در دین، فلسفه و علم، یعنی مرکزیت نظریِ دستگاه‌های فکری کلان بشری، به مواجهه انسان‌های سده‌های دور با بیماری‌ها، مصیبت‌ها و یا هر چیز ناخوشایند دیگر باز می‌گردد؛ آن هنگام که در مواجهه با رنج‌های‌شان به دنبال علت می‌گشتند، زیرا که وجودی‌ترین لحظه برای پرسش از چرایی یک رویداد زمانی است که آن اتفاق، تمام هستی فرد را درگیر خود می‌کند. فوئرباخ نوشته بود، دین محصولِ یافتن پاسخ برای چرایی مرگ است و بعدها مارکس در شرح‌اش بر پرومته در زنجیر نوشت که رنج کارگران، آغازگاه پرسش از نیروهای حاکم بر زندگی است: چرا من باید تا این حد رنج بکشم؟

بنیان دین، فلسفه و علم بر رنج‌ها و مصیبت‌های موجود در حیات واقعی انسان‌ها گذاشته شده است. هریک به نوعی ساخته شده‌اند تا چرایی رنج را نشان داده و بدان معنا دهند. هرچند پس از مدتی بعد تا به امروز، هر یک از این دستگاه‌ها خود نقش مهمی در تولید مصائب داشته‌اند.

@AminBozorgiyan
607 viewsedited  12:51
باز کردن / نظر دهید
2021-12-22 20:28:46 ° از جمله كاركردهاى جديد و به غايت بامزه فقه اسلامى، گشودن راه‌هاى تازه براى زندگى دلخواه است. مسلمان‌زاده‌ها مى‌توانند با اتكا به حكم فقهى "ارتداد" از دولت‌هاى غربى پناهندگى بگيرند و راه پر مشقت بقیه افراد را به کمک بی‌بدیل فقه یک شبه بپیمایند. ارتداد در واقع شيوه‌اى از شيوه‌هاى گرفتن اقامت شده است؛ چيزى مثل خريدن مِلك. دلال‌هاى كارت اقامت و گرين‌كارت در ميان شيوه‌هاى پيشنهادى‌شان، با لبخند گزينه مسيحى‌شدن را هم پيشنهاد مى‌دهند. در اينجاست كه پولس قديس بر فرد ظاهر مى‌شود و با فيگورى مسيحى‌وار به متقاضى مى‌گويد: «مسيح، مردگان را زنده مى‌كند».

چه بسیار افراد دیده‌ایم که به محض رسيدن پای‌شان به بيرون از مرزهاى ايران، خود را مسيحى معرفى مى‌كنند و در قسمت توضيحاتش مى‌نويسند: در فقه اسلامى كنارگذاشتن اسلام، ارتداد و حكم فقهى آن مرگ است. چه بسيار لائيك‌ها و اتئيست‌ها و حتى مسلمانانى كه با كمك فقه، به امر دلخواه و كارت اقامت رسيده‌اند. زنده باد فقه اسلامی.

روحانيت و دينداران کلاسیک معتقدند كه احكام اسلامى، راه سعادت‌اند. اينبار مى‌توان با آنها موافق بود. فقه به گونه‌اى ماترياليستى رهايى‌بخش شده است. روزى عبدالكريم سروش تزى در نقد اسلام معيشت‌انديش ارائه داد. خطاب او كسانى بود كه سقف معيشت خود را بر ستون شريعت بنيان گذاشته‌اند؛ به طور خاص روحانيت. احتمالا خبر نداشت كه روزگارى بى‌خدايان، به بركت دولت اسلامی، اینگونه سقف معيشت خود را بر ستون شريعت پى ريزى مى‌كنند، اسم‌شان را تغییر داده و «پارسا» می‌شوند.

در تمام این سال‌ها تركيب حقوق بشر، غرب، فقه و حكومت اسلامى فرآورده‌هاى جالبى درست كرده است.
@AminBozorgiyan
940 views17:28
باز کردن / نظر دهید
2021-12-20 18:45:13 °درباره منتظری

الف) این روزها سالگرد درگذشت حسینعلی منتظری است. منتظری بحران‌زا بود. بیراه نیست اگر او را «آیت‌الله آنتیگونه» بنامیم.

با اینکه به هیچ عنوان ژست‌های مرسوم یک شخصیت سیاسی را نداشت اما سیاست را تا سرحدات خودش پیش می‌برد. بدون توجه به ساختار مرسوم قدرت، زیر هیچ مصالحه‌ای را با حاکم امضا نمی‌کرد و خطرش همواره وجود داشت. در دورانی که «مردم» ازبین رفته بود، تظاهرات یک‌نفره‌ی اعتراضی در راهروها و کریدورهای ساختمان دولت بود. همواره «خطر» بود. و این برای حاکم بحران‌زاست.

معمولا شخصیت‌های سیاسی تراز اول، اپوزیسیون یک حکومت و پوزیسیون حکومت بعدی‌اند. آنهایی که در هر دو حکومت اپوزیسیون‌اند، پس از حذف سیاسی در حکومت دوم واجد این خصلت می‌شوند، اما منتظری در اتاق ریاست به كل اداره حمله می‌کرد. او در موقعیت نا-حذفی، اپوزیسیون بود. مشخص نبود که اپوزیسیون است یا پوزیسیون. او در درون، بیرون بود. و این برای دانش سیاسی مرسوم بحران‌زاست.

منتظری در سلسله مراتب حوزوی بالاترین درجه فقاهتی و در زندگی شخصی معتقد به دستورات کلاسیک دینی بود. در این حال همواره از حقوق مطرودان و حذف‌شدگان در عمومی‌ترین مکان‌ها دفاع می‌کرد و به گونه‌ای پراتیک (خیلی مهم است) کاری برای آنها می‌کرد. و این برای منتقدانِ دین بحران‌زاست.

منتظری در سبک فقاهتی‌اش به نوعی اجتهاد مدام معتقد بود. باورها و دستورات دینی را همواره به سرمنشا می‌برد و با وضعیت امروز منطبق می‌کرد. او حکم کرد که دست دادن مرد مسلمان با زن غیر مسلمان چنانچه زن به نشانه احترام می‌خواهد با او دست بدهد اشکال شرعی ندارد. او برای بهائیان (یعنی کسانیکه بنیان شیعه را به هم می‌زنند) به عنوان فقیهی شیعی حق شهروندی قائل بود و غیره. و این برای دینداران بحران‌زاست.

منتظری خالق تئوری ولایت فقیه بود. او به دست هر دو ولی فقیه تاریخ شکنجه شد. او برای خودش و اطرافیانش هم بحران‌زا بود.

در نتیجه برخلاف تبلیغات، منتظری هرچند با معادلات سیاسی مرسوم سازگاری نداشت اما به سبب خصلت آنتیگونه‌ای و بحران‌زایش برای همگان، سیاسی‌ترین چهره معاصر بود.

ب) منتظرى نكته مهمى را نشان مى‌دهد. او كسى است كه تئورى ولايت فقيه را عملى ساخت. هيچ فرد و نهادى به اندازه او خالق نظام جمهورى اسلامى نيست. در واقع اركان اصلى نظام وامدار تلقى نخستين او از حكومت مطلوب است. در عين حال او مهمترين چهره اپوزيسيون نظام نيز است. تنها فردى است كه در دهه نخستين حكومت، شيفته آيت الله خمينى نبود. او توانست در ذهن خودش دستگاه فكرى‌اش را مورد بازبينى قرار دهد و بر ضد محصولاتش برآشوبد. تا جايى پيش رفت كه مهمترين اسرار نظام را از انتقاد به شيوه اداره جنگ تا اعدام‌هاى ٦٧ فاش كرد. او سكوت نكرد. خفه نمى‌شد. در تنهاترين وضعيت نيز حرف زد و حرف زد تا كل سيستم را مجاب كرد كه بايد خفه‌اش كرد. همه براى ساكت كردنش همكارى كردند. كليت نظام كه يكبار در دهه اول با ايده او ساخته شده بود، اينبار به هدف حذف او بازساخته شد.

اما اين پايان كار نبود. او يكبار ديگر كليتى را ساخت. اينبار و آخرين بار، مردم را؛ و در روز تشييع جنازه عجيبش در مركز جهان تشيع و قدرت ايدئولوژيك نظام، با حضور تنانه يا نمادين همه.

خطرناك‌ترين اپوزيسيون نظام و مردمى‌ترين منتقد وضعيت موجود، پوزيسيون‌ترين فردِ همين ساختار است. اين واقعيت شايد همچون تروتسكى براى انقلاب روسيه، اين نكته را يادآورى كند كه بانيانِ تغيير و مؤثرترين منتقدان از ناكجاها سر نمى‌رسند. چهره قديس و بى‌خطا و مادرزادْ دموكراتيك، توهمى بيش نيست.

@AminBozorgiyan
421 viewsedited  15:45
باز کردن / نظر دهید
2021-12-20 06:36:34 ° هر عکسی با هر نوع کیفیتی در ارتباط با «مرگ» است: عکس روندی را متوقف می‌کند، زنده بودن موقعیت و آدم‌های درونش را انکار می‌کند، می‌میراند و به تعبیر رولان بارت در کتاب اتاق روشن، اهمیت خود را با نمایش مرگ آشکار مى‌‌کند. در هر عکسی، مرگ وجود دارد. بارت می‌نویسد: «اکنون در شامگاهى زمستانى، اندکى پس از مرگ مادرم، به عکس‌هایش نگاه مى‌کنم. امیدى به یافتن او ندارم، چشم‌داشتى از این عکس‌ها ندارم که به گفته پروست عکس‌هاى فردی دیگر، ما را کمتر به یاد آن آدم و بیشتر به یاد خودمان مى‌اندازد. من دیگر چهره‌ی او را همچون یک کلیت به یاد نخواهم آورد».

نسبت دوم عکس و مرگ را از خلال گفته‌ی پروست می‌توانیم بیابیم. عکس موقعی ارزش فوق‌العاده خود را نمایان می‌سازد که روایتگر نیستی و مرگ کسی یا موقعیتی باشد و نه حضورش. کسی که «فقط» در عکس هست، کسی که در جایی دیگر نمی‌توانیم او را حتی لحظه‌ای بیابیم، همین «حضورِ غیاب» به عکس کیفیت شخصیِ فوق‌العاده‌ای می‌دهد. به تعبیر بارت عکس، مرگ را مسطح می‌کند، مرگ را نشان می‌دهد، و مردگان را در ماده‌ای فاسد‌شدنی و کاغذی باقی می‌گذارد. چنین عکسی، واجد خصلتی ممتاز برای باقی‌ماندگان می‌شود. هرچند عمرِ یادآوری مردگان را به عمر عکس‌های آنها محدود می‌کند.

اما این کیفیت و اثرگذاری در حقیقت بیش از آنکه متکی به نبودن دیگران باشد، ازین حیث است که تنهایی ما را روایت‌ می‌کند؛ تنهایی‌ای که هر فردی با افزایش سن و به سبب از دست دادن اطرافیان و دوستانش بدان دچار می‌شود. عکس راوی این فرایند و در غیاب جادو و مذهب، زبانِ عصر سکولار است. عکس‌ها روایت تاریخ توسعه‌ی تنهایی صاحبان آن عکس‌هاست. اصرار بر نگه داشتن عکس‌ها به سبب توانایی روایی آنهاست.

بنابراین عکس نه تنها در نسبت با مرگ است (خودش نوعی مرگ است)، بلکه جذابیت خود را نیز از مرگ دیگری می‌گیرد و با روایت تنهایی روز افزون فرد، جایگاهی اسطوره‌ای می‌یابد.

@AminBozorgiyan
609 views03:36
باز کردن / نظر دهید
2021-12-18 19:23:20 ° ‏اما شما فرض بگیرید بدلیل شرایط خانوادگی، شغلی، مالی و یا حتی ایدئولوژیک از حامیان بازداشت‌ها و اعدام‌ها و سرکوب‌ها بودید، یعنی در موقعیتی بودید که به هر دلیلی جانب ستمکاران بودید؛ قطعاً زندگی سخت‌تری داشتید. شاید بهره‌مند از امکانات دولتی بیشتری بودید اما چشم بستن بر این همه ستم و دغلکاری، و توجیه آنها انسان معمولی را مستهلک و روان‌پریش می‌کند. این پریشانی را در ابعاد کم‌بسامدتر در میان حامیان ‏نظام‌های ستمکار دیگر می‌بینیم. این حامیان با اینکه با نظام فعلی در ایران مخالف‌اند و خود را در مقابل با آن تعریف می‌کنند، اما همین‌که حامی نظام پهلوی یا مثلاً اسراییل‌اند در برابر یادآوری ویژگی‌های ظالمانه‌ی آن نظام‌ها پریشان و اگرسیو می‌شوند و به لکنت می‌افتند. همین حمایتشان آنها را در برابر حقیقت قرار می‌دهد و پریشان می‌کند. این قدرتی است که در خود «حقیقت» ذخیره است. حالا ببینید کسانی که مدام در این تشویش‌اند، در تعارض با وجدان‌اند و باید در میان عاصیان از وضعیت، از وضعیت دفاع کنند چه شرایط دهشتناک و چه ترس عمیقی دارند؛ آنها قطعاً زندگی پوچی ساخته‌اند بدین معنا که «معنا» را در تقابل با «خود» می‌بینند و مدام مجبورند آن را پنهان کنند.
@AminBozorgiyan
423 viewsedited  16:23
باز کردن / نظر دهید
2021-12-17 01:46:50 گفتار کوتاهی درباره جنبش اجتماعی معلمان ایران (آذر ١۴٠٠)/ بر آمدن جنبش اجتماعی
@AminBozorgiyan
481 viewsedited  22:46
باز کردن / نظر دهید
2021-12-15 07:00:21 ° هر فردی حق دارد تنها رنج‌های شخصی خودش را داشته باشد؛ رنج بیهودگی حیات، رنج فقدان، رنج دوری از خانه و خانواده و دوستان، رنج از دست دادن دیگران، رنجِ مرگِ خود و غیره. ما حق داریم یاد این مسائل بیفتیم و رنج بکشیم اما نظام‌های توتالیتر حتی اجازه نمی‌دهند تنها حاملان رنج‌های انسانی و شخصی خود باشیم. آنها ما را با رنج‌های‌مان تنها نمی‌گذارند و مدام در معرض رنج‌هایی قرار می‌دهند که مال ما نیست. این رنج‌های مازاد و از خود بیگانه، تولید کننده‌ی هیچ استعلایی نیستند و جز غم هیچ محصولی نمی‌‌توانند بیافرینند. در واقع، نظام توتالیتر با تولید رنج‌های مازاد، امکان بهره‌مندی ما را از رنج‌های وجودی‌مان کمرنگ می‌کند.

@AminBozorgiyan
501 viewsedited  04:00
باز کردن / نظر دهید