Get Mystery Box with random crypto!

تجربه زیسته l امین بزرگیان

لوگوی کانال تلگرام aminbozorgiyan — تجربه زیسته l امین بزرگیان ت
لوگوی کانال تلگرام aminbozorgiyan — تجربه زیسته l امین بزرگیان
آدرس کانال: @aminbozorgiyan
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 5.82K
توضیحات از کانال

آنکه خانه‌ای ندارد، در نوشتن خانه می‌کند. آدورنو
(استفاده، انتشار و به اشتراک گذاری مطالب این صفحه با ذکر نام نویسنده بدون اشکال است)
Contact : aminbozorgian60

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 5

2022-05-01 20:55:17 ~ در فرانسه بازارچه‌‌های محلی و فصلی‌ای وجود دارد بنام بازارچه شپش‌ها (marche aux puces) که افراد وسایل، لباس‌ها و کتاب‌های دست دوم و قدیمی خود را برای فروش به خیابان می‌آورند. در راهروهای این بازارچه‌ها با انواع گوناگون اشیای کهنه و قدیمی‌اش به وضوح می‌توان تلاش معصومانه‌ی فروشندگان برای مقابله با مرگ خود را تماشا کرد.
اشیا همواره زمانِ مصرف‌شان را با خود حمل می‌کنند. حجم شئ بیش از مکان به زمان‌مندی آن اشاره می‌کند: زمانی که از آن استفاده شده است. بنابراین اشیا در نسبت مستقیمی با عمر سپری شده‌ی کاربرانشان هستند. اشیای کهنه، مرگ صاحبان‌شان را به خود آنها یا دیگران یادآوری می‌کنند. بوی خاص پراکنده در این بازارچه‌ها و سمساری‌ها و کهنه‌فروشی‌ها که به مشام می‌رسد بوی زمان از دست‌رفته یا همان مرگی است که هنوز به ماندن مشتاق است.
صاحبان این وسایل آنها را هر چند وقت یکبار از انبارهای خود بیرون می‌آورند و به دیگری می‌فروشند. هرچند برای خریدار، این اشیا نمادی از قدمت و تاریخ بوده و ارزش موزه‌ای و زیبایی‌شناسانه دارند، اما برای صاحبان آنها بیش از هرچیز مرگ و زمان ازدست‌رفته را یادآوری می‌کنند. آنها از همین اشیای زیبا ذلّه شده‌اند. در واقع قوای زیبایی‌شناسانه مشتریان که با دیدن این اشیا به کار می‌افتد بر تلّی از هراس‌های دیگری استوار است. فروشندگان با دور کردن این اشیا از خویش، دور کردن مرگ را خواستار می‌شوند و جا را برای اشیای جدید و به تعبیری دیگر «زندگی» می‌گشایند.
بازارچه شپش‌ها نه یک بازار مرسوم خرید و فروش که بیشتر یک مراسم آیینی برای دور کردن مرگ است؛ مراسمی که خریداران و فروشندگان در آن فضاهایی از حیات را برای یکدیگر می‌گشایند.

@AminBozorgiyan
581 viewsAmin Bozorgian, 17:55
باز کردن / نظر دهید
2022-04-28 11:49:17 ~ برای اندیشیدن باید بتوانیم «نبودن» را تاب آوریم. ویلفرد بیون، روانکاو انگلیسی، می‌نویسد: «تفکر زمانی شکل می‌گیرد که فرد بتواند “غیاب” را تحمل کند.»
ما همواره به این محتاجیم که فکر کنیم وقتی دیگری غایب است هم حضور دارد. بودن همیشگی مادر برای کودک برای او حیاتی است. «گهواره» در واقع حفظ حضور مادر در غیاب اوست که باعث می‌شود کودک احساس امنیت خود را از دست نداده، گریه نکند و بخوابد. گهواره جایگزین تکان‌های آغوش مادر می‌شود. این خصلت به تمامی عمر آدمی سرایت می‌کند. غیاب برای آدمی وحشت‌زاست. آدمی غیاب دیگری را تحمل نمی‌کند و به گونه‌ای دیگر حضور آنکه غایب است را با باورهای مذهبی، اشیا و از همه مهمتر زبان تداوم می‌دهد. این باور که «مادرم یا پدرم یا دوستم با آنکه مُرده در زندگی من حضور دارد و مرا می‌بیند و ...» یکی از رایج‌ترین گهواره‌های بزرگسالی است. این ویژگی می‌تواند حتی تا زندگی کردن، سخن گفتن و مراوده فکری داشتن با فرد مُرده یا ازدست‌رفته ادامه یابد.
اندیشیدن نیازمند پذیرش غیاب و یا به تعبیری دیگر قبول دردناک جدایی است. همواره تفکر کردن به تأمل بر غیاب پیوند می‌خورد، به این معنا که هر تفکری یا رو به فهم حضور دارد یا رو به فهم غیاب. مثلاً هنگامی که به وجود و نفس و شهر و غیره می‌اندیشیم، به سرعت به موضوع غیاب وجود و نفس و شهر می‌رسیم. این مسأله در بطن اندیشیدن وجود دارد که ملازمه‌ی اندیشه، پیش کشیدن مسأله غیابِ موضوع (یا ابژه) اندیشه است. بنابراین، لازمه‌ی تأمل بر جهان اطراف، تاب آوردن غیاب یا نیستی خود و دیگری است تا اندیشه بتواند پیش رود و عمیق شود، زیرا که بخش بزرگی از اندیشه، تأمل بر خودِ موضوع غیاب است. اگر «نبودن» پذیرفته و تحمل نشود، اندیشیدن مدام متوقف می‌شود و به مانع می‌خورد، و جای خود را به جایگزین‌هایش می‌دهد.
شهامت مواجهه با موضوع غیاب یا همان وحشتِ نبودن، قدم نخستین فلسفیدن است.

@AminBozorgiyan
528 viewsAmin Bozorgian, edited  08:49
باز کردن / نظر دهید
2022-04-27 11:41:50 ~ سوگِ بزرگ این توانایی را دارد که انسان جدیدی از میان سوگواران بیافریند. زندگی از دست‌رفته در جستجوی کالبدی برای تداومش در میان اطرافیان است تا از درون مرگ بتواند یک زندگی متفاوت، آری‌گو و ... خلق کند. این نوعِ ویژه از «تناسخ» توانی است بالقوه که در مرگ -یعنی نهایت ناتوانی- برای زندگانْ ذخیره است.
@AminBozorgiyan
732 viewsAmin Bozorgian, 08:41
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 04:11:37 ~مرثیه‌ای برای دانشجویان
جورجیو آگامبن

همانطور که پیش بینی می‌شد، ترم‌های دانشگاه در سال آینده به صورت آنلاین برگزار می‌شوند. آنچه برای ناظران آگاه بدیهی به‌نظر می‌رسید بطور کامل تحقق می‌یابد: بیماری به اصطلاح پاندمیک و همه‌گیر بهانه‌ای برای شیوع روزافزون استفاده‌ از فناوری‌های دیجیتال می‌شود.
چندان علاقه‌مند نیستم اینجا پیامد این اتفاق در تحول تدریس را بررسی کنم. [می‌دانیم که] در تدریس همواره عنصر حضور فیزیکی در روابط میان دانش‌آموزان و معلمان با اهمیت است و به طور قطع در این شرایط از بین می‌رود. همچنین ما شاهد ناپدید شدن مباحثات گروهی در سمینارها که پر جنب و جوش‌ترین بخش آموزش بود، هستیم. بخشی از بربریت تکنولوژیکی که اکنون درون‌اش زندگی می‌کنیم به خالی‌کردن زندگی از هرگونه تجربه‌ی حواس و همچنین از بین رفتن نگاه مستقیم[1] مرتبط است؛ نگاهی که برای همیشه در یک صفحه‌ی شبح‌وار کامپیوتر زندانی می‌شود.
در آنچه در حال وقوع است، امر بسیار تعیین کننده‌تر چیزی است که درباره‌اش صحبت نمی‌شود: ما با پایان دانشجو بودن به عنوان شکلی از زندگی روبرو هستیم. دانشگاه‌ها (Universities) از درون سازمان‌های دانشجویی (Universitates) در اروپا متولد شدند و نام خود را نیز از آن گرفتند. دانشجوبودن قبل از هرچیز مستلزم نوعی زندگی است که در آن مطالعه‌کردن و گوش دادن به سخنان و گفتارها قطعاً از تعیین‌کننده‌ترین ویژگی‌های آن بوده است، اما در عین‌حال مواجهه و تبادل فکری با دیگر پژوهشگران که غالباً از جاهایی دورتر آمده و بر حسب تفاوتِ ملیت‌شان در محلی گرد هم می‌آمدند، از اهمیت کمتری برخوردار نبوده است. هرچند این شکل از زندگی طی قرن‌های طولانی و به طرق مختلف تحول یافته اما یک چیز از زمان روحانیان سرگردان[2] قرون وسطا تا جنبش‌های دانشجویی قرن بیستم، ثابت ماند و آن بُعد اجتماعی پدیده است. هر کسی که در دانشگاه تدریس کرده، به خوبی می‌داند که چگونه در برابر دیدگان‌اش، دوستی‌ها ساخته می‌شود و بر اساس علایق فرهنگی و سیاسی افراد، گروه‌های مطالعاتی و پژوهشی کوچک تشکیل می‌شوند که حتی پس از پایان دوره آموزشی ادامه می‌یابند.
تمام این چیزها که تقریباً ده قرن تداوم داشته است، اکنون برای همیشه به پایان می‌رسد. دانشجویان دیگر در شهرهایی که دانشگاه‌هایشان در آن واقع شده زندگی نخواهند کرد، و در عوض، گاه صدها کیلومتر جدا افتاده از هم‌کلاسی‌های سابق‌شان به درس‌گفتارها به‌ شکل “کلوزآپ” در اتاق‌ها‌یشان گوش خواهند داد[3]. شهرهای کوچک که زمانی شهرهای معتبر دانشگاهی بودند، اجتماعات دانشجویی خود را که غالباً پر جنب و جوش‌ترین نقطه در خیابان‌های شهر بودند را دیگر نخواهند  دید.
درباره هر پدیده اجتماعی که از میان می‌رود می‌توان گفت که به تعبیری خاص سزاوار مرگ بود. مسلم است که دانشگاه‌های ما به حدی از تباهی و غفلت اساتید رسیده‌اند که سوگواری برای مردن آنها شدنی نیست؛ و نیز شکل زندگی دانشجویی که به تبع آن، به همان اندازه فقیر و تهی شده است. با این حال ، باید بر دو نکته تأکید کرد:
اول: کاری که اساتیدِ موافق شرایط جدید برای گردن نهادن به این دیکتاتوری جدید مجازی-تصویری[4] و برگزاری کلاس‌های خود به صورت آنلاین، انجام می‌دهند -چنانکه اکنون به صورت گسترده انجام می‌دهند- دقیقا معادل کاری است که معلمان دانشگاه در سال ۱۹۳۱ انجام دادند و با رژیم فاشیستی [موسلینی] بیعت کردند. همچون آن زمان، این احتمال وجود دارد که از هر هزار نفر فقط پانزده نفر از این کار امتناع ورزند، اما نام آنها مطمئناً در کنار نام آن پانزده نفری که سوگند یاد نکرده‌اند، در خاطر خواهد ماند.
دوم: دانشجویانی که حقیقتا شیفته تحصیل هستند، باید از ثبت‌نام در دانشگاه‌هایی که به این طریق تغییر یافته‌اند، امتناع ورزند، و مانند دانشگاه‌های اولیه، دانشگاه‌های جدید خود را تشکیل دهند. فقط در این صورت است که در مواجهه با بربریت تکنولوژیک موجود، ممکن است چیزی از گذشته، زنده باقی بماند؛ چیزی شبیه به زاده شدن فرهنگ جدید -اگر زاده شود.
منبع: médium
[1] Gaze
[2] Vagantes
[3] در اینجا نویسنده با اتاق‌های دربسته (کلوز) و کلوزآپ اینهمانی واژگانی ساخته است.
[4] Telematics
@AminBozorgiyan
124 viewsAmin Bozorgian, edited  01:11
باز کردن / نظر دهید
2022-04-20 00:04:12 ~ کودکان که می‌میرند، مرگ را از «واقعیت» به جنایت تبدیل می‌کنند. هر نوع مرگی برای بچه‌ها مبدّل به جنایت می‌شود. شکل مرگ و علتش دیگر مهم نیست. شاید دلیل این شدّت، مصاف ذاتی کودکی و مرگ باشد. کودکی انباشت زندگی است؛ مرکز اشاعه‌ی حیات. مرگ بچه‌ها بی‌معنی کردن خود زندگی است، زندگی همگان.
@AminBozorgiyan
698 viewsAmin Bozorgian, edited  21:04
باز کردن / نظر دهید
2022-04-12 15:13:25
گزارشی کوتاه از آنچه در انتخابات فرانسه می‌گذرد
امین بزرگیان − برای شناخت لوپن و شرایطی که در آن قرار گرفته‌ایم، باید به ریشه‌های پدیده بازگردیم و نسبت در هم‌تنیده‌ی میان لوپن و مکرون را از ورای گرد و غبار رسانه‌ای کشف کنیم.

ادامه مطلب

@RadioZamaneh | رادیو زمانه
1.4K viewsAmin Bozorgian, 12:13
باز کردن / نظر دهید
2022-04-05 22:56:42 ‏~ روزه به سبب ارتباط بیرون متنی‌اش با یکی از ارزش‌های زیبایی‌شناسانه متٲخر یعنی لاغری و تناسب اندام، یکی از محبوبترین اعمال مذهبی است. حتی در سال‌های اخیر بخش بزرگی از تبلیغات دینی بر روی رابطه لاغری و روزه تاکید داشته است.
آن بخشی از دین که بتواند به نوعی ارتباطش را با زندگی روزمره نگه دارد، می‌تواند به حیات خود ادامه دهد. شاید روشن باشد که چرا مثلاً کاری که حکم فقهی حجاب برای طبقه متوسط نمی‌تواند انجام دهد را روزه می‌تواند.
در جامعه‌شناسی دین، و در موضوع اعمال مذهبی، این موضوع مطرح می‌شود که مناسک می‌توانند با محتوا و گفتمانی تازه پر بشوند. در این حالت، ‏فرد با یک هدف دنیوی، مناسک مذهبی را انجام می‌دهد؛ چیزی که می‌توان آن را تقدس زدایی در میانه‌ی دین نامید.
فرآیندهای تقدس زدایی تنها محدود به کارکرد سکولار روزه جهت تناسب اندام و لاغری نیست، بلکه این تغییر را می‌توان در گفتمان دینداران نیز مشاهده کرد. اصرار دینداران به توجیه کردن علمی مناسک روزه از طریق متصل ساختن آن به دانش پزشکی و خصلت بهداشتی روزه در تولید سلامتی به خوبی می‌تواند تغییرات را نشان دهد. ارجاع حقانیت مناسک دینی به علم مدرن و خواندن آن ذیل ارزش‌های سلامت بیش از هرچیز نشان دهنده‌ی سروری نظام پزشکی بر اذهان است؛ موضوعی که در گذشته یک مؤمن خود را ملزم به انطباق با آن نمی‌دید. مؤمن برای خوشایند خدا و انجام دستورات دینی روزه می‌گرفت و نه فواید پزشکی محتمل در آن. او سرسپرده به فرمان دینی بود و نه فرمان پزشکی.
تغییرات گفتمانی در دین نشان می‌دهد که در دوران مدرن، خدای واقعی چیست.
@AminBozorgiyan
2.3K viewsAmin Bozorgian, edited  19:56
باز کردن / نظر دهید
2022-04-04 04:21:09 ~ مراقبت (Care) رو به سوی «دیگری» دارد. یکی از انواع مواجهات ما با جهان اطراف، مراقبت از آن است: مراقبت از اطرافیان، موجودات و محیط اطراف. مراقبت از دیگری چیزی نیست جز ابراز یا اِعمال سوژگی به نفع چیزی دیگر یا در راستای دیگری. آنچه مهم است این است که حالتِ مراقبت، یک دستورالعمل اخلاقی و همچنین سیاسی است. مراقبت کردن درک عملی زندگی مشترک و گسترش این باور است که نجات چیزی شخصی و فردی نیست بلکه در نسبت با سعادت، خوش‌حالی و برخورداری دیگری ممکن است. به همین دلیل مراقبت حالتی بدنی و روانی در تقابل با سلطه و تسخیر است. مراقبت سازماندهی نیرویی است در برابر ایده سلطه بر دیگری، و به همین دلیل کنشی است سیاسی. این کنش سیاسی از اطرافیان و اطراف آغاز می‌شود و مایل است که کلیت را در برگیرد. مصلحان کسانی‌اند که مراقبت از دیگری را به بالاترین شکل آن گسترده‌اند.

در متون عرفانی، مراقبت یا همان مراقبه به معنای نگهداری از نفس ‌است؛ حفاظت از خویشتن در برابر انحرافات و آلودگی‌ها. به تعبیری که از اسپینوزا آموخته‌ایم، اخلاق چیزی نیست جز مراقبت از خود (مراقبه) در برابر چیزهایی که می‌خواهند کنترل ما را بدست گیرند؛ آن عواطف و احساساتی که بر ما بگونه‌ای تأثیر می‌گذارند که امکان فهم را از بین می‌برند.
مراقبت چه در نسبت با دیگری و چه در نسبت با خود، پرورش نوعی توان نگهبانی اخلاقی است؛ نگهبانی از خویشتن و دیگری در برابر نیروهای مسلط بر نفس یا حیات. تأمل بر «مراقب خودت باش» به عنوان عبارتی پر طنین در زندگی روزمره ما می‌تواند این مختصات را نشان دهد. مراقب خودت باش، هم به افزایش قدرت نیروهای مسلط اشاره دارد و هم به ضرورت گسترش مراقبت به عنوان یک دستورالعمل اجرایی فردی و جمعی.

مراقبت نوعی مراقبه است. فرد با مراقبت از دیگری با خودخواهی‌ها و خودشیفتگی‌‌هایش مبارزه می‌کند و خویش را تعالی (Transcendental) می‌دهد. از سوی دیگر مراقبه نیز نوعی مراقبت است. مراقبه، انسان بهتری را برای زیستن با دیگری مهیا می‌کند. در حقیقت، مراقبه نوعی نگهبانی و مراقبت از خویش به عنوان عضوی از جامعه است به این امید که چیزی نو بیافریند، یا حداقل در «دوستی»/ Care for زندگی کند.
@AminBozorgiyan
3.0K viewsAmin Bozorgian, edited  01:21
باز کردن / نظر دهید
2022-03-31 05:07:51 ~ چرا اجازه حضور زنان در استادیوم را نمی‌دهند؟ چرا اینقدر برایشان مهم است که اینگونه بدوی، منع کنند؟ آیا عقلانی است که حکومت سر این موضوع تا این حد هزینه دهد؟
باید این مسأله را در ساختار پیچیده نظام حکمرانی دید. در واقع بسیاری از مسائل که آن را به سادگی به ایدئولوژی یا احکام فقهی آخوندها و غیره مربوط می‌کنیم، تا این حد ساده نیستند. در واقع از بدویت رفتار نمی‌توان بدویت سیستم را نتیجه گرفت. برای فهم بهتر مسأله باید جایگاه یک پدیده را در نظام حکمرانی فهمید. عقلانیت موجود در آن را باید کشف کرد تا بتوان راه فروپاشی‌اش را پیدا کرد.
درون طبقه حاکم جدالی مدام بر سر قدرت جریان دارد. می‌دانیم که منابع گوناگونی قدرت حکومت را ساخته‌اند. بخشی از آن متکی به معانی، ایدئولوژی و قوانین الهی است که بسیاری از حامیان نظام را همچنان هوادار و محافظ آن نگه داشته است. در واقع بخش بزرگی از قدرت طبقه حاکم به بدنه‌ای مربوط است که به میانجی باورهای دینی و شیعی که توسط روحانیت سنت‌گرایِ حامی‌نظام محافظت می‌شود، از سیستم مراقبت می‌کنند. بخش دیگری از قدرت نظام برآمده از نظام خرد، ساختار بروکراتیک، نیروهای نظامی و مدیران اجرایی است که بیش از هرچیزی (از جمله قوانین فقهی و شیعی) حفظ حکومت برایش در اولویت است. بخش بروکراتیک برای اداره امور مدام ناگزیر است که در گفتگو و حتی گاهی نزاع با بخش الهیاتی، به وی امتیازهایی دهد تا بتواند در جاهای دیگر از دین و فقه عدول کند. بخش بروکراتیک، دکورهای اسلامی را سعی می‌کند بخاطر تداوم حمایت بخش الهیاتی حفظ کند تا در مناطق و مواقع ضروری مثل بانک، نظام اقتصادی، امور نظامی و... از احکام فقهی و دینی و معنوی عدول و سرپیچی کند. ولی‌فقیه این نزاع و تنظیمات را اداره می‌کند تا اتحاد طبقه حاکم حفظ شود.
زنان میدان معامله در سازوکار حکمرانی‌اند. عدم ورود زنان به استادیوم بطور مثال امتیازی است که بخشی از طبقه حاکم به بخش دیگر می‌دهد تا بتواند در جایی دیگر از قوانین مذهبی عدول کند. وقتی عدم ورود زنان به استادیوم اینقدر هزینه‌زا شود که نتواند به چیزی برای معامله تبدیل شود، از روی میز برداشته می‌شود و چیز دیگری جایگزین آن خواهد شد.

@AminBozorgiyan
2.7K viewsAmin Bozorgian, edited  02:07
باز کردن / نظر دهید
2022-03-29 21:22:11
تاریخ مختصر صدا
کاری از طراوت نیکی
@AminBozorgiyan
2.3K viewsAmin Bozorgian, 18:22
باز کردن / نظر دهید