2022-06-14 19:54:44
~ «... چرا که وضع موجود شکل عریان و کمال یافتهی رژیم کهن، و رژیم کهن نقص پنهان دولت مدرن است. مبارزه علیه اوضاع سیاسی کنونی، مبارزه علیه گذشته است. گذشتهای که یادماندههای آن هنوز آزارمان میدهد.»
کارل مارکس/نقد فلسفه حق هگل
اگر قرار بود دموکراسی منوط به جامعه دموکراتیک باشد _توجیه حامیان نظام پهلوی و جمهوری اسلامی_ عملا ما نمیباید هیچ دموکراسیای میداشتیم. جامعه دموکراتیک یک پروژه ناتمام است اما دموکراسی همان نیروها، خواستها و امکانات حداقلی است که از مردم برای اعمال ارادهشان دریغ میشود.
گفتمانهای معاصر در ایران دو صورتبندی کلان ارائه میدهند: دسته اول میگوید با توجه به شرایط ایران در دهههای چهل و پنجاه و وجود جنگ سرد،اساساً نقد به شاه در سرکوب سیاسی و بیتوجهی به دموکراسی، غلط است. نظام پهلوی را نباید به سبب نداشتن پروژه سیاسی نقد کرد، زیرا شرایط مهیا نبود و خطر از هم فروپاشی مملکت وجود داشت. البته این گفتار یک هدف سیاسی روشن در برابر انتقادات دارد: دموکراسی احتمالی در آینده خطری برای احیای سلطنت است، زیرا ممکن است از صندوقها چیز دیگری بیرون آید.
در مقابل، حامیان نظام موجود این ژارگون را دارند که در وضعیتی که خاورمیانه دارد، در شرایطی که دولتهای همسایه اینچنین بیثباتاند، در حضور همه جانبه آمریکا و مخاصمهاش با ایران، انتظار دموکراسی، کالایی لوکس و تجملاتی است و آنچه باید در صدر خواستههایمان باشد، امنیت است نه دموکراسی.
نکته مغفول مانده در بین گفتمانهای رقیب این است که دموکراسی اساسا پدیدهای است که با شرایط موجود هماهنگی ندارد.
فلسفه سیاسی با این نزاع درهم آمیخته که چه نیازی به دموکراسی است؟ این خصلت دموکراسی است که هیچگاه نتیجه منطقی شرایطش نیست. حتی در فرانسه امروز هم دموکراسی، طبیعی نیست. از نظر دولت غربی و دموکرات هم، چه بهتر که بتوان دموکراسی را بر انداخت و کارها را پیش برد.
دموکراسی برای دموس یا مردم است. ضرورت وجودی آن تنها از جایگاهی روشن میشود که مردم نشستهاند. در واقع ضرورت دموکراسی، انتخاب بین تداوم شرایط یا تغییر شرایط است؛ حفظ ساختارهای ناعادلانه موجود یا بها دادن به بهبود آن. طبیعی است که از صندلی شاه، نجبا، آریستوکراتها، آخوندها، ژنهای خوب و ولایت، این ضرورت اصلا دیده نمیشود و در حاشیه قرار میگیرد.
@AminBozorgiyan
1.0K viewsAmin Bozorgian, 16:54