Get Mystery Box with random crypto!

تجربه زیسته l امین بزرگیان

لوگوی کانال تلگرام aminbozorgiyan — تجربه زیسته l امین بزرگیان ت
لوگوی کانال تلگرام aminbozorgiyan — تجربه زیسته l امین بزرگیان
آدرس کانال: @aminbozorgiyan
دسته بندی ها: تلگرام
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 5.82K
توضیحات از کانال

آنکه خانه‌ای ندارد، در نوشتن خانه می‌کند. آدورنو
(استفاده، انتشار و به اشتراک گذاری مطالب این صفحه با ذکر نام نویسنده بدون اشکال است)
Contact : aminbozorgian60

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 3

2022-06-23 13:50:36 ~ فیلم «نفرین» بلا تار، کارگردان مجارستانی، داستان ساده‌ای است درباره عشقِ نفرین شده‌ی یک مرد در دوره‌ای فلاکت‌بار برای همگان.
١.در فیلم بلا تار، دوربین و تصاویر همواره از داستان عقب می‌افتند. او با نگه‌داشتن و کندی دوربین‌اش، زمانِ کش‌آمده برای عاشق را تصویر می‌کند. در واقع بلا تار تغییر مفهوم و چیستی «زمان» را در حالات روحی و عینی متفاوت نشان می‌دهد؛ نکته‌ای که هنری برگسون، فیلسوف فرانسوی، پیشتر در کتاب «زمان و اراده آزاد» در باب معنای حقیقی زمان و درک فیزیکی رایج از آن گفته بود. برای فرد افسرده و ملال‌زده، زمانِ حقیقی از زمان فیزیکی مدام عقب می‌افتد و کار بدان‌جا بالا می‌گیرد که گاهی سعی می‌شود با قرص‌ و درمان، این شکاف جبران شود. برگسون، بلا تار و ملال به ما نشان می‌دهند که زمانْ پدیداری وجودی است که در ارتباط با حالات سوژه بوده و بسیار وابسته به موقعیت‌های اجتماعی و روانی اوست.
٢. مرد عاشق در تمام فیلم با انگشتانش بازی می‌کند. او مدام در حال کاری است که کاری نیست. دست وقتی به خود بر می‌گردد، یعنی نه با شی‌ای دیگر که با خودش مشغول می‌شود، بیش از هر نشانه‌ای بازگشت شدید فرد به خود را نشان می‌دهد. چنین عملکردی از دست‌ها نشانه‌ای است از «اضطراب»؛ و غالباً اضطراب از کاری یا واقعه‌ای که پیش‌روست. برای فرد مضطرب چنان این احساس قوی است که خودِ زیستن را برای او تبدیل به موضوع اضطراب می‌کند. او از «بودن» مضطرب است؛ در واقع به تعبیر برگسونی از هرنوع «شدن» می‌اضطرابد. برای مردِ عاشق فیلم بلاتار، این اضطراب هم به شدنِ خودش مربوط است، هم به بودن دختر؛ دختری که در نهایت با دوستِ مرد هم‌بستر می‌شود و اضطراب عاشق‌اش را به خشم و رفتن به دفتر پلیس و زیستِ سگی می‌کشاند.
٣. پیرزنی در فیلم مدام با مرد عاشق وارد گفت‌وگو می‌شود. او نماینده اخلاق، دین و در مجموع سوپراگوی فرد است. پیرزن کاری از پیش نمی‌برد. فرد و جامعه‌ی بحران‌زده نسبت به اخلاق عمومی هیستریا پیدا می‌کند و مدام آن را پس می‌زند، چون احساس می‌کند که با این کار از وضعیت انتقام گرفته و می‌تواند همه چیز را نابود کند.
۴. امیل زولا در رمان La Joie de Vivre این سؤال مهم را می‌پرسد: «آیا ممکن است کسی چیزی را که به حد پرستش دوست داشته ناگهان از یاد ببرد و دیگر به آن علاقه‌ای نشان ندهد؟» بلا تار در نفرین به دنبال پاسخ به این سؤال زولا است. او یک «شکست» را تصویر می‌کند. شکست فرد از محیط، زمان، دیگری و خود؛ شکستی ناشی از ناتوانی در فراموش کردن، فردی نفرین‌شده.
@AminBozorgiyan
231 viewsAmin Bozorgian, edited  10:50
باز کردن / نظر دهید
2022-06-19 19:13:42 نسخه صوتی گفتگو در برنامه پرگار
@AminBozorgiyan
588 viewsAmin Bozorgian, edited  16:13
باز کردن / نظر دهید
2022-06-19 06:09:17 ~ اهدای قانونی حق تیر به همه نیروهای نظامی و مصون ساختن آنها از پاسخگویی برای شلیک در مواجهه با اعتراضات خیابانی در وهله اول اتفاق تازه‌ای بنظر نمی‌رسد. اکنون هم اگر لازم باشد آنها شلیک کرده و کسی هم بازخواست نمی‌شود. سوال این است که سیستم برای قانونی کردن کاری که انجام می‌دهد چه هدفی دارد؟

می‌دانیم که دولت موجودی است که با جمع‌آوری خشونت از سطح جامعه، آن را به دارایی انحصاری خود مبدل می‌کند و هر فردی از اعضای جامعه که از آن استفاده کند را تنبیه می‌کند. خشونت دارایی دولت است که جامعه به او داده است. دولت خشونت را نه فقط از طریق قانون جمع می‌کند که سعی می‌کند آن را از طریق قانون به هرکسی یا نهادی که می‌خواهد، اهدا کند. توزیع قانونی خشونت توسط نهاد حکمرانی و گسترش بازوهای سرکوب، بیش از هر چیز در اختیار گرفتن قانون به عنوان یک توافق مشترک با ملت است. قانون در معنای موسّع آن توافق دولت با ملت است. قانون قرار است توازن رابطه میان دو سو را برقرار کند. قانون پدیداری است که همزمان ملت و دولت را محدود می‌کند. پس، قانونی‌کردن اِعمال هر چه بیشتر خشونت بر مردم، بر هم زدن هرچه بیشتر این توازن به نفع دولت است. در واقع دولت با این روش خشونت را به زور درون قانون و قرارداد اجتماعی کرده و سویه‌ی مردمی آن را به طور مشروع گروگان می‌گیرد.

به تعبیری می‌توان گفت که حکومت با این لایحه در وهله اول می‌خواهد بر «قانون» اعمال خشونت بیشتری را روا دارد. با سرکوب ته‌مانده‌های سویه‌ی عمومی یا مردمی قانون، اِعمال سرکوب قانونی‌‌تر می‌شود. این کار مجریان خُردِ اجرای خشونت را بیش از گذشته به درون قانون می‌برد و قانونی می‌کند. آنها ازینجا به بعد تنها مورد حمایت دولت و قدرت سیاسی نیستند بلکه مورد حمایت قانون هم هستند.

از سوی دیگر قانونی شدن سرکوب به سبب پیوند عمیق میان قانون و اخلاق در عصر مدرن، اِعمال خشونت بر مردم عادی را برای مأموران خُرد، قانونی و همزمان اخلاقی می‌کند. مأمورانی که نمی‌توان بر همه آنها کنترل داشت را تنها از طریق اخلاقی‌کردنِ سرکوب می‌توان کنترل کرد، وجدان آنها را آسوده کرد و وفادار به لویاتان نگه داشت.

لایحه جدید درباره اجازه‌ی شلیک تمامی نیروهای نظامی در مواجهه با شورش‌های خیابانی، در وهله اول خنثی کردن اندک توان‌های باقی‌مانده در قانون برای به رسمیت شناختن اعتراضات و سپس اخلاقی کردن سرکوب است، ایده‌ای برای ملغی کردن هر اراده‌ای جز اراده حاکم، یعنی ملغی کردن اراده قانون و اخلاق. و در مجموع لغو نفس، هم نفس معترضان و هم نفس مأموران.

@AminBozorgiyan
1.1K viewsAmin Bozorgian, edited  03:09
باز کردن / نظر دهید
2022-06-18 18:41:53

285 viewsAmin Bozorgian, 15:41
باز کردن / نظر دهید
2022-06-17 19:37:38 ~ بهترین هدیه برای یک جامعه این است که نیروهایی که توان تخریب آن را دارند، پیش از «آغاز» به اندازه کافی «سخن» بگویند. آزادی بیانِ قاتلانِ خیرجمعی، ثمربخش‌ترین نوع آزادی برای همگان است. به تعبیری دیگر، سخن‌گوییِ شرّ اقبالی جمعی است. پنهان‌ماندن اندیشه، میل و نیّت‌ این نا-نیروها و ذخیره‌شدن توان آن‌ها تا روز وعده داده‌شده، خطرات غیر قابل جبرانی برای همگان دارد. سخن گفتن نا-نیروها نیروی ویران‌گر موجود در آن‌ها را مصرف می‌کند؛ نیرویی که می‌تواند در لحظه‌ی انقلاب خود را به جای یک ایده تازه مسلط کند. بنابراین مهمترین وظیفه‌ی اندیشه انتقادی به سخن درآوردن اشرار است، تبلی‌السرائر آن‌ها در اکنون؛ زیرا که تنها در اکنون است که می‌توان آینده را آفرید.
@AminBozorgiyan
624 viewsAmin Bozorgian, 16:37
باز کردن / نظر دهید
2022-06-15 11:22:25 ~ آنچیزی که خشم از وضعیت را به نوعی وحشت مبدل کرده، فقدان «حکومت» است. مجموعه رویدادهایی که بخصوص در یکسال اخیر مشاهده می‌کنیم ما را مجاب می‌کند که از فرضیه‌ای سخن بگوییم: حکومتی وجود ندارد. اتوریته‌ای نیست که حکم کند.
بی‌سامانی فزاینده در تمامی اجزای زندگی روزمره، اغتشاش در بازار و بخصوص ارز، عدم امنیت در خیابان و جاده از دست قاپ‌زن و گردنه‌گیر، تعدد و تناقض پیام‌های مخابره شده از سوی مراکز قدرت درباره سیاست‌های داخلی و خارجی، و در مجموع هرج‌ومرج حاکم در مهمترین وظیفه‌اش یعنی «حکم دادن» و پاسداری از آن، بیش از هر چیز فقدان حکومت را در ذهن عموم ساخته است.
رشد دیدگاهی که در طلب «رضاخان» است و آن را حتی می‌توان در ستایش بدنه بزرگی از جامعه از «قاسم سلیمانی» رصد کرد، بیراه نیست: میل به «حکومت»، به کسی که بیاید و بر این اغتشاش با نوعی اقتدار غلبه کند. حتی با چشمان غیر مسلح و از فاصله‌ای دور می‌توان دید که یکی از مهم‌ترین آلترناتیوهای وضع موجود، توافق بر سر فرد مقتدری است که «حکومت» بسازد. بگمانم مهم‌ترین خطر سیاسی که جامعه را تهدید می‌کند، اینجاست. این همان موقعیتی است که حتی اشتیاق به دموکراسی، آزادی و برابری را از میان بر می‌دارد.
میل به «شاه» از آسمان نیامده است. حکومتی که مردم را از دست می‌دهد، کم‌کم مردم را نیز از داشتن حکومت محروم می‌کند.

@AminBozorgiyan
850 viewsAmin Bozorgian, edited  08:22
باز کردن / نظر دهید
2022-06-14 19:54:44 ~ «... چرا که وضع موجود شکل عریان و کمال یافته‌ی رژیم کهن، و رژیم کهن نقص پنهان دولت مدرن است. مبارزه علیه اوضاع سیاسی کنونی، مبارزه علیه گذشته است. گذشته‌ای که یادمانده‌های آن هنوز آزارمان می‌دهد.»
‏کارل مارکس/نقد فلسفه حق هگل

اگر قرار بود دموکراسی منوط به جامعه دموکراتیک باشد _توجیه حامیان نظام پهلوی و جمهوری اسلامی_ عملا ما نمی‌باید هیچ دموکراسی‌ای می‌داشتیم. جامعه دموکراتیک یک پروژه ناتمام است اما دموکراسی همان نیروها، خواست‌ها و امکانات حداقلی است که از مردم برای اعمال اراده‌شان دریغ می‌شود.
گفتمان‌های معاصر در ایران دو صورت‌بندی کلان ارائه می‌دهند: دسته اول می‌گوید با توجه به شرایط ایران در دهه‌های چهل و پنجاه و وجود جنگ سرد،اساساً نقد به شاه در سرکوب سیاسی و بی‌توجهی به دموکراسی، غلط است. نظام پهلوی را نباید به سبب نداشتن پروژه سیاسی نقد کرد، زیرا شرایط مهیا نبود و خطر از هم فروپاشی مملکت وجود داشت. البته این گفتار یک هدف سیاسی روشن در برابر انتقادات دارد: دموکراسی احتمالی در آینده خطری برای احیای سلطنت است، زیرا ممکن است از صندوق‌ها چیز دیگری بیرون آید.
‏ در مقابل، حامیان نظام موجود این ژارگون را دارند که در وضعیتی که خاورمیانه دارد، در شرایطی که دولت‌های همسایه اینچنین بی‌ثبات‌اند، در حضور همه جانبه آمریکا و مخاصمه‌اش با ایران، انتظار دموکراسی، کالایی لوکس و تجملاتی است و آنچه باید در صدر خواسته‌های‌مان باشد، امنیت است نه دموکراسی.
‏ نکته مغفول مانده در بین گفتمان‌های رقیب این است که دموکراسی اساسا پدیده‌ای است که با شرایط موجود هماهنگی ندارد.
‏فلسفه سیاسی با این نزاع درهم آمیخته که چه نیازی به دموکراسی است؟ این خصلت دموکراسی است که هیچگاه نتیجه منطقی شرایطش نیست. حتی در فرانسه امروز هم دموکراسی، طبیعی نیست. از نظر دولت غربی و دموکرات هم، چه بهتر که بتوان دموکراسی را بر انداخت و کارها را پیش برد.
‏ دموکراسی برای دموس یا مردم است. ضرورت وجودی آن تنها از جایگاهی روشن می‌شود که مردم نشسته‌اند. در واقع ضرورت دموکراسی، انتخاب بین تداوم شرایط یا تغییر شرایط است؛ حفظ ساختارهای ناعادلانه موجود یا بها دادن به بهبود آن. طبیعی است که از صندلی شاه، نجبا، آریستوکرات‌ها، آخوندها، ژن‌های خوب و ولایت، این ضرورت اصلا دیده نمی‌شود و در حاشیه قرار می‌گیرد.

@AminBozorgiyan
1.0K viewsAmin Bozorgian, 16:54
باز کردن / نظر دهید
2022-06-12 02:38:59 ~ «عبارت "روزگار خوش گذشته" به آن معنی نیست که اتفاقات بد در گذشته کمتر رخ می‌دادند، فقط معنی‌اش این است که خوشبختانه مردم به آسانی آن اتفاقات را از یاد برده‌اند.»
‏تونل / ارنستو ساباتو

سلطنت، شکل موروثی اداره‌ی حکومت بر اساس صلاحیت ویژه یا ذاتی یک نسب خونی است. شاه، کسی است که هرچند بیشترین قدرت عینی و شخصی را دارد اما ادعا این است که حافظ منافع ملت و تجلی روح جمعی و منافع عمومی است. او این صلاحیت را از پدرش به ارث برده است. اساساً این تلقی نه به سبب تضاد با ارزش‌های عقلانیت مدرن بلکه به سبب توهمی بودن‌اش سرنوشتی جز دیکتاتوری و الیگارشی نخواهد داشت زیرا که در بطن خود ملهم از یک نوع صلاحیت ژنتیکی و صوری است. این صلاحیت، شخص شاه و دربار را بیرون از نقد و آزادی بیان قرار می‌دهد زیرا به طور منطقی و اجرایی کسی را که تجلی روح جمعی و حافظ منافع ملت است نباید «تضعیف» کرد. در عین حال، این تصور که می‌توان شخص یا گروه قدرتمند مادام‌العمری ساخت که از قدرت نامحدودش همواره به صلاح عموم مردم استفاده کند، ایده‌ای الهیاتی و مابعدالطبیعی است که به تعدادی «مؤمن» برای باور بدان نیازمند است و نه انسان خودبنیاد، آن‌هم در جهان امروز. بیراه نیست که «خدا-شاه-میهن» در کنار یکدیگر قرار گرفته و همواره مذهب و شاه در طول تاریخ در نسبت تنگاتنگی با هم بوده‌اند.

ایده‌ی سلطنت مشروطه، یعنی شاهی که قدرت واقعی نداشته باشد و نمادین باشد، آن‌گونه که مثلاً در بریتانیا و اسپانیا می‌بینیم، نیز برای آینده‌ی ایران، نه تنها حربه‌ا‌ی سیاسی برای قالب کردن نظام سلطنتی به انسان و جامعه‌ی نو بلکه عملاً ابزورد کردن نظریه‌ی باسابقه و مستحکم سلطنت است.
اگر یک «کالت سیاسی» از تمام ابزار و توان خود استفاده کند تا کسی را برای یک جایگاه «نمادین» بر سر کار بیاورد، آن‌هم نه از درون نظام سلطنت-جهت تحدید آن-بلکه از درون جامعه‌ای که سال‌ها قبل نظام سلطنت را برانداخته است؛ آیا این کاری پوچ و عبث نیست؟ اگر قرار است که قدرت واقعی دست پارلمان منتخب مردم یا دموکراسی باشد، وجود «والاحضرت» قرار است چه نقشی را آن‌هم برای جامعه و فرد معاصر ایرانی بازی کند؟ ایده‌ی سلطنت مشروطه ایده‌ای برای گذار از نظام استبدادی سلطنت و درعین‌حال پاره نشدن ریسمان قدرت و جلوگیری از هرج‌ومرج در یک جامعه‌ی بی‌سر بود؛ عملاً این سر سال‌هاست که زده شده است و با هیچ چسبی، متصل نمی‌شود. مسئله امروز قطع کردن سر سلطنت جدید است نه بازگرداندن آن.
@AminBozorgiyan
613 viewsAmin Bozorgian, 23:38
باز کردن / نظر دهید
2022-06-09 20:21:52
از مجموعه فم تریپ
هدی رستمی
1.1K viewsAmin Bozorgian, 17:21
باز کردن / نظر دهید
2022-06-09 20:19:28 ~ عكس‌ها می‌توانند راوى چيز خطرناكى باشند. حتى اگر طراح این نوع آثار از هرنوع زيباشناختى كردن حجاب اجباری، كار خود را تبرئه كند، اما اقتضاى روح زمانه است. روح زمانه؟ جهان فرهنگى، دوستدار حجاب است؟
‏ دوستدار هرچيزى است كه به سرمايه تبديل شود؛ بفروشد. جذب شدن يك مو بور غربى هدف است. بايستد و بگويد: «خب چه جالب! چه تفاوت فرهنگى بامزه‌اى.» مهم توليد چيز متفاوت است. پشت اين چيز متفاوتِ شرقى چقدر شكنجه خوابيده، مهم نيست. مهم فحش دادن به گند و كثافت غرب و ستايش از گند و كثافت وطنى به اسم چيزهاى بومى است.
حذف كردن تمام جنبه‌هاى سياسى حجاب و زيباشناختى كردن آن محصول شناخت ذائقه‌ی مخاطب غربىِ اينجور كارهاست. او كه در لحظه متمايز كردن خود از ما لذت مى‌برد. افرادى نيز در اين ميان نشسته‌اند (تمايز-لذت) و اموراتشان مى‌گذرد. مثل هدی رستمی‌ها و عکس‌هایشان.
‏نظام سرمايه توانايى فوق العاده‌اى دارد. می‌تواند چپ، پسا استعمارى، راديكال، فمن و... را تبديل به فرصتى براى بازار خود كند. آنها را نيز بفروشد. ‏بيراه نيست كه شيرين نشاط در مصاحبه‌ای مى‌گويد: "من به عنوان زن مسلمان عاشق ام‌كلثوم خواننده مصرى‌ام." ‏اين خودْ مسلمانْ جا زدن بی‌دليل نيست، جلب توجه مى‌كند، سرمايه و مشترى جذب مى‌كند. ‏مثل «من‌وتو» و کاری که با دوران پهلوی می‌کند: غیب کردن گند و کثافت آن دوران با عکس‌هایی از زنان بیکینی‌پوشِ لب دریا برای امروز ما به قصد فروش سیاسی. مثل تمام اینفلوئنسرهای اینستگرامی که با عکس‌هایشان زندگی نداشته‌شان را به دروغ به مخاطبان می‌فروشند.
@AminBozorgiyan
1.3K viewsAmin Bozorgian, edited  17:19
باز کردن / نظر دهید