Get Mystery Box with random crypto!

یوسف دوران چونکه شود روز جمعه دل نگرانیم منتظر مَقدم امام زم | جنود الشيعة.

یوسف دوران
چونکه شود روز جمعه دل نگرانیم
منتظر مَقدم امام زمانیم
جمع شویم و دعای ندبه خوانیم
تا که شود آشکار آن شه خوبان
ما همه یعقوب وار دیده به راهت
منتظر دیدن جمال چو ماهت
این غم و افسردگی و رنج و نقاهت
گشته پدید از فراقت ای مه تابان
ای شب هجران مگرکه بی سحرهستی
نوبۀ ما کی شود به ما برسی
نسبت مَه دادنم به شه غلط هستی
ما کجا و جمال یوسف دوران
شمس وقمر شعله ای ز مشعل رویش
ظلمت امکان سوادِ طرّۀ مویش
یوسف کنعان گُلی ز گلشن رویش
شاه حجازی بُوَد نه بردۀ کنعان
دل پريشان مسکین زبهردیدن رویت
گشته چون مجنون اسیربرسرکویت
جهان در انتظار کیست؟
هرکجا مجلس خالیست تمنّای توست
هر کجا نور و صفاییست تجلّای توست
در دل پاکدلان غیر تولّای تو نیست
در همه محفل ما شیون و غوغای توست
هرکسی دل بهوای صنمی بسپرده
دل بشکستۀ ما واله و شیدای توست
روز هر جمعه بود مجلس ذکر تو بپا
گریه و نالۀ ما بهر تسلّای توست
جاهلان از سر و سودای تو گر بی خبرند
مقصد اهل یقین یکسره سودای توست
نیست ما را به گُل و زیور و بستان حاجت
زانکه در خاطر ما نقش دل آرای توست
پر شده روی زمین از ستم و فسق و فجور
چارۀ آن بیقین از ید والای توست
برقع بردار ز رخسار و جهان روشن کن
که جلای دل ما از رخ زیبای توست
طعنه و نیش به زخم دل مسکین مپسند
که شفای دل بیچاره مداوای توست
حاجت غم زدگان در همه احوال دعا
به تضرّع ز خداوند تقاضای توست
گر ندارند محبّین خبری از تو ولی
در بقیع یا که سر قبر حسین جای توست
به منی و عرفات و به بقیع و به حرم