□ دوزخ خورشیدی و مغاک زمینی رضا نگارستانی ترجمهی سروش سیدی | apparatus_channel
□ دوزخ خورشیدی و مغاک زمینی رضا نگارستانی ترجمهی سروش سیدی
وصلت بین زاغهی زمینی تحتالقمر و خورشید تبدیل به الگویی منحصراً تکهمسری شده که نه فقط اخلاق، سیاست و هنر، بلکه کل تاریخ اندیشه و فعالیتهای ارگانیک را نیز تنظیم میکند. وقت آن است که به بیبندوباری و هرزگی زمین بازگردیم در مقام منظومهی چگال فضولات بیناستارهای، منظومهای با ستارگان مرده. هرزهگردی در کیهان، بیهدف، با زمینی که خورشیدش خود وابسته به مغاک کیهانی است، یعنی، پیشاپیش مرده است- این فنّ ژئوفلسفیای است که کل تلاشهای انسانی باید در آن سرمایهگذاری شود: پذیرفتن زمین همچون تودهای فراکتالی و نه یک مرمر آبی کمیاب، اندیشیدن به آن همچون یک شهاب بیضویشکل گذرا که دهانهاش پیشاپیش پوست اجساد ستارگان را سوراخ کرده است. تصور رهایی اکولوژیکی باید از نسبت همزمان ویتالیستی و مرگسالارانه (نکروکراتیک) بین زمین و خورشید رها شود. تصور رهایی باید در عوض با عدمضرورت کیهانی به مثابه اصل تمام اکولوژیها پیوند یابد. آنچه قادر است زمین را در مسیر خارج بزرگ دوباره ابداع کند، تنها یک اکولوژی است که عدمضرورتهای رادیکالِ مغاک کیهانی به آن نفوذ کرده باشند. از منظر چنین اکولوژیای، هر لحظه آپوکالیپسی است که نمیتواند به نتیجه یا اوج برسد، و خورشید نه دل تاریکی، بلکه بندآوردن خونریزی ناشی از زخم عدمضرورتها (یا اقلیمهای) خُردکنندهی مغاک کیهانی است که به درون جهان ما سرریز میکند. همانطور که زمین باید از این تصور رها شود که محمل حیات است، خورشید نیز باید هم از امتیازات سیارهای و نیز واردات اقتصادی هژمونیک خود عاری شود. وانگهی، خورشید چیزی نیست جز نقطهی کور و ناگزیری برای زمین که دامنهی مغاک را محدود میکند. به این سبب، خورشید را نه باید همچون شعلهی تاریک افراط پذیرفت، نه اینکه آن را همچون پایانی نورانی تقدیس کرد، بلکه باید آن را همچون عنصری دوزخی مورد بازنگری و بازکشف قرار داد، عنصری دوزخی در زنجیرهی همدستیهایی که زمین را به جانب کیهانی میکشانند که عجیبتر از کیهان دوزخی است، وقایع اقلیمی آن به شکلی بیسمپتوم عاری از رخداد است به جای آنکه به شکلی فاجعهبار اقلیمی باشد، بیرونبودگی آن از خارج نیز نسبت به داخل درونماندگارتر است.