Get Mystery Box with random crypto!

یاداشت

لوگوی کانال تلگرام ardabilnote — یاداشت ی
لوگوی کانال تلگرام ardabilnote — یاداشت
آدرس کانال: @ardabilnote
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 99
توضیحات از کانال

اردبیل

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2022-03-23 08:42:32 مرگ روستا


محمد زینالی اُناری
در چند روز اخیر، به سبب فشاری که تقویت و گاهشماری دقیق به ذهن ما می آورد، متأسفانه بهار تقویمی در استان اردبیل آغاز نشد و باید منتظر بهار طبیعی باشیم تا وارد بهار شویم. لکن هنوز در اردبیل زمستان تمام نشده و ما باید در برابر سرمای سنگین و راهبندان مقاومت کنیم و هنوز فصل رهایی نشده‌است. در این اثنا، یاشار پورمجید در یاداشتی نسبت به عوارض راهبندان روستاها از منطق مدیریت بحران سؤال کرده¬است! هر چند من در جایگاه پاسخ¬گویی به ایشان نیستم، اما لازم می‌دانم به جای پاسخ،‌ نکاتی تحلیلی بر پرسش ایشان بیفزایم.

چند سال پیش، یاداشتی در سایت محلی ایرنا نوشتم با عنوان «دولت شهری-دولت روستایی» که در آن از سیطره‌ی منطق شهرنشینی بر تمام کشور و حتی روستاها صحبت کرده‌بودم؛ تحلیل‌گران جامعه‌شناسی نوشته‌اند که مدرنیته آغاز سیطره‌ی خرد کلان‌شهری است! اما با توجه به تفاوت خاص ایرانی و شیوه‌ی زیست روستایی آن، نیاز بود که در شکل دهی به دولت مدرن به عنوان ابزار اجرایی حاکمیت که تبعه‌های متعددی دارد، تفاوت بوم‌ها دیده شود. اتفاقاً یکی از مخالفان شدید مدرنیته‌ی ایرانی، دامداران عشایری بودند که اقلیم خود را در معرض خطر نوسازی رضاخانی می‌دیدند و سال‌ها داد کشیدند.

اما دولت ایرانی که صرفاً به خرد سیاسی و منطق حکومت کردن پایمرد بودد، اگرچه نیم‌نگاهی به فرهنگ و هویت داشته اما در عمل با برنامه‌هایی مانند استانداردسازی پوشاک بی‌چادر/باچادر، استانداردسازی غذا و تصرف همه‌جا با ساعت، تقویم، آسفالت و زیباسازی نمای شهری پیش رفته است. در نتیجه، خرد سیاسی به جای این که به تفاوت‌های اجتماعی توجه کند، کل جامعه را با روایت مدرنیته یک‌دست می‌کند و هنوز عصر تکثر و دیدن و تقویت کردن بوم‌ها و هویت‌های گوناگون که محصول پیشمانی از نوسازی مدرن بوده، در این‌جا فرا نرسیده است؛ امروز دیدم که یک فرد طبقه‌ی متوسطی شهرنشین که به سبب کار نظری‌ همواره سربار تولید کنندگان است، مدعی‌است که عید طبیعت لازم نیست چون او علوفه نمی‌خورد! برخلاف آن گوشتخوار شهرنشین، تره و شاهی غذای بسیاری از ما دهقان‌زادگان بوده و حق داریم از دیدن رویش در طبیعت شادان و پای‌کوبان شویم.

یکی از تفاوت‌های اساسی جامعه‌ی ایرانی، تکثر زیست‌جهان‌های آن بوده که شامل اقلیم‌های متعدد گرم و سرد؛ بیابانی، دشت‌نشینی، کوهستانی، جلگه؛ شیوه‌های متعدد معیشتی اعم از دام‌داری، دهقانی، شهری است. اما خرد‌ سیاسی در ایران به جهت این‌که دامداران و دهقانان در بسیاری از کشورها منشأ انقلابات بودند، به این تفاوت‌ها که اساس تولیدات کشاورزی هستند نگاه برنامه‌ریزانه نداشته و برای تسلط سیستم بر زیست‌جهان‌، نخبگان آن‌ها را هم به سیاست و شهرنشینی کشیده و از آن‌ها بیگانه کرده است. یعنی روستایی مانده و درد و بلایی که موقع بحران و بلایا حتی کسانی نیستند آن را بیان کنند. در طرح راه‌اندازی دهیاران، قرار بود آن‌ها هم‌چون شهرداری از درآمد روستایی زندگی خود را تأمین کنند، چه می‌دانستیم که شهرداران هم به سبب عدم توانایی در درآمدسازی شهرها، به کمک‌های مالی دولت نقشه می‌کشند!

نوسازی ایران، نه تنها نتوانسته‌است کشاورزی را صنعتی ساخته و زیست روستایی را توسعه دهد، با کشتن روستا و آرمانشهر ساختن زندگی و سیاست شهری، آن‌هم نه شهر صنعتی که محصولش شهر رقابتی بوده، زندگی روستایی دامداران و دهقانان را به شعبی از شهرهای فلجی تبدیل کرده که هنوز نتوانسته است مشکل ترافیک خودش را با نوع خردورزی‌اش حل کند، چه رسد به بحران‌هایی چون سیل، زلزله و برف که ممکن است بر سر روستا خراب شود!


@ardabilnote
459 views05:42
باز کردن / نظر دهید
2022-03-20 10:31:52 از مردن تا نوشتن

محمد زینالی اُناری
سال هزار و چهارصد تمام می‌شود و در این سال، زوار من در رفته است. در این ایام، به‌سان حمالّی شده‌ام که بار زندگی کمرش را خم کرده و در آستانه‌ی شکستن‌است. دو سال تحمل تنهایی‌های کرونا و از دست دادن بسیاری از نزدیکانم، باعث شد که همه‌ی وجود من مانند چوبی تکیده و استخوانی پوکیده شود. علاوه بر آن، چرخه‌ی زندگی بر فردی در طبقه‌ی اجتماعی من با این اپیدمی و اپیدمی‌های پیش از آن باعث شده که روزگار به‌شدت سخت بگیرد. اما در میان بدآمدهای این روزگار که مدیون تحمیل بار سنگینی از سوی ساختارهای شناختی جامعه بر زندگی من باشد، امسال شاهد رویدادی بودم که بر آن می‌بالم و این ماجرا کمک می‌کند که در زیر بار سختی‌ها و فشارهای زندگی طاقت بیاورم.

امسال توأم بود با بیماری یکی از عزیزانم که طاقت رنج‌ها و سختی‌ها ی زندگی را نیاورد و در برابر تکلیفی که جامعه و دبیران ایدئولوژیکش بر او وارد کردند تا الگویی از هستی را برگزیند که جز زندگی سیزیف گونه و خستگی بدن برایش راهی باشد، کم آوَرد. در میان گردبادی که به ذره‌ذره تمام شدن خواهرم می‌انجامید، مدام به دنبال علت جویی زنجیره‌هایی بودم که زندگی او را چنین به سرازیری و انتهای بعد مادی زندگی رساند. زنجیره‌هایی که از طبقه¬ی اجتماعی خانواده و مدرسه و معلم‌هایی که الگوی دختران نوجوان دهه‌ی شصتی را از رؤیای پزشک و معلم بودن به نقش ساده‌ی خانه‌داری تقلیل می‌داد تا در غیاب استقلال و هویت اجتماعی، به تکلف بیفتد و‌ در غیاب حق رسیدن به خواسته‌های هنری و اجتماعی‌اش، جانش را بر سر خاموش کردن چراغ‌های خانه بگذارد. در این دو سال که او برای پیدا کردن نور امیدی مدام مشق آواز و زندگی می‌کرد و زندگی‌اش روز به روز دشوارتر می‌شد،‌ زنانی در اردبیل بودند که در این غم و غصه، امید را در می‌گشودند.

نخست رویدادی بود که از سال قبل آغاز شده و امسال هم تداوم داشت، تلاش‌های پیگیرانة‌ی یکی از بانوان شهر بود که چتر انتشار فصلنامه‌ای در حوزه‌ی فلسفه تعلیم و تربیت گشود و به زعم ناتوانی من در مشارکت جدّی با تحریریه‌ی آن، باری از غم و غصه‌ی من را در تجربه‌ی افول زندگی خواهرم کم کرد. می‌دیدم یک بانوی اندیشمند در اردبیل،‌ شهری که خواهرانم را از رسیدن به چنین جایگاهی محروم کرد، پرچم علم و دانش را بر می‌فروزد و در این امید بودم که او هم خواهر کسی است و چراغ این آرزو اگر در دیدگان من خاموش می‌شود،‌ اما در خانه‌ای از این شهر روشن است.

امسال اتفاق دیگری افتاد، یکی دیگر از بانوانی که در سال‌های قبل درباره‌ی فشارهای ساختاری و رنج آدمیزاد بودن در این شهر با من صحبت می‌‌کرد،‌ به دنبال این بود که رویارویی با این وضعیت و زیستن و فراتر رفتن از اجبارها و نکوهش‌های پیرامونش بنویسد. خرده‌روایت اول این رویداد،‌ زیستن او بود زیستنی که برابر جبرهای پیرامون طاقت می‌آورد و مقاومت می‌کرد تا بتواند خودش باشد. اما گاه اساسی اتفاق موقعی بود که او تصمیم گرفت این زندگی را روایت کند و دو ماه پیش قبل همان زمانی که خواهرم به کما برود، خبر انتشار کتابش را داد. دو سال بود که با ایشان صحبت نکرده بودم و یک بار پیام داده بود که در حال نوشتن است. این برای من مهم بود،‌ در این شهر که هنوز بسیاری از افراد انقلابی و سیاسی به نوشتن زندگی‌نامه یا اعترافات نپرداخته‌اند،‌ جریان بزرگی بود که شاید کسی موج آن را به درستی نداند. او هم خواهری بود که برادرش مثل من شوکران جدایی را نچشیده و خوشبختانه به زندگی در کنار او امیدوار است،‌ و این چراغ زندگی و امید هم در شهر من روشن است. بدون نام بردن از افراد و آثارشان، بخشی از متن کتاب ذکرشده را در اینجا می‌آورم:‌‌ ‌

«دیگر به زنی تبدیل شدم که می‌توانست کنترل اوضاع را در دست بگیرد. به زندگی و کارش هم‌زمان رسیدگی کند، مستقل فکر کند و کارها را به خوبی پیش ببرد. دیگر در زندگی شخصی و کاری کمتر دچار درماندگی می‌شدم. من یاد گرفتم که اگر بدترین بلاها هم سرم بیاید و یک کوه مشکلات داشته باشم، ‌باید خودم به تنهایی از عهده‌ی همه‌ی آن‌ها بربیایم و آن‌ها را باچیزهای اندکی که دور و برم هست حل و فصل کنم. من فرمول زندگی راحت‌تر را با ساده گرفتن همه چیز آموختم. در قبال همه‌ی چیزهایی که در این مسیر از دست دادم، ‌چیزی را به دست آوردم که اگر تمام دنیا جمع می‌شدند نمی‌توانستند آن را از من بگیرند و آن اعتماد به خود بود ص234».

@thing
@ardabilnote
28 views07:31
باز کردن / نظر دهید
2022-01-30 07:53:10 آموزش فن بیان در اردبیل

محمد زینالی اُناری
به تازگی در اردبیل رسم رایج شده است که افرادی تحت عنوان معلم های سخنرانی یا مروجان فن بیان پدید آمده و به برگزاری کلاس های درس در مورد خوش صحبتی و مذاکره می پردازند. البته این برنامه ها مختص اردبیل نبوده و مدتی است که در کل کشور به رسم رایجی تبدیل شده و در قالب کلاس های فنون مذاکره و گفتگو اجرا می شود، اما مدتی است که در اردبیل هم گل کرده و ما هر روز شاهد تبلیغات این برنامه ها هستیم.

اینجا یک سوال پدید می‌آید و آن این است که: اصلاً فن بیان به چه دردی میخورد؟ فرضاً کسی که دردی در دل و حرفی در ذهن ندارد و ابتکاری ندارد، فن بیان چه دردی از او و طرف مقابلش دوا می‌کند؟ اگر در جامعه ای افراد غیر خلاقی وجود داشته باشند که از درون خود هیچ چیزی نداشته و در تحصیلات خود به بن بست رسیده باشند و نتوانسته باشند کار خوبی راه بیاندازند - و اصلاً اقتصاد این شهر چنین اجازه ای را به آن ها نمی دهد - اگر بتوانند خوش سخن بوده و خوب و نازک و دلنواز صحبت کنند قصد دارند چه چیزی بگویند؟

اساساً این فن بیان در گذشته هم در مناطق ما رایج بود که در اصطلاح به چنان افرادی می گفتند چاپلوس و بادمجان دور قاب چین که بلد بودند چگونه نوکر شاه باشند و نوکر بادمجان نباشند! اینجا سوال دیگری به ذهن می آید این تبلیغات های جدید برای آموزش فن بیان آیا ابتکار تازه‌ای است یا دنباله همان آموزش های ارگانیک چاپلوسی و بادمجان دور قاب دیدن هستند؟

مشهور است و معروف است و محقق گشته است که جامعه ایران یک جامعه تجاری و نه صنعتی است کما این که شهر اردبیل از دیرباز یک بازار روستایی بوده و بیش از اینکه افراد خلاق و تولیدکنندگان صنعتی در آن جایگاه داشته باشند دلالان و بازرگانان می توانند تجارت و در نتیجه فرهنگ بیافریند. در جامعه ما بیش از آنکه تخیل های صنعتی و کارگاه ها و آموزشهای کار صنعتی رایج باشد حتی نهاد علم و فناوری هم مشغول یاد دادن زبان تجارت و کارآفرینی شده است. چیزی که بیشتر در بازار نمود دارد و البته صنایع ما هم چیزی بیش از بازرگانی تکنولوژی و مونتاژ کاری و تولید انواع و اقسام لپ لپ نیست. در نتیجه افراد خلاق مجبورند در شهرهای بزرگ کشور های خارجه کار کنند.

حال با توصیف وضعیت جامعه، سوال ذکر شده پاسخ خود را به تدریج روشن تر می کند اساساً در جایی که صنعت و خلاقیت که بیشتر به کنج و انزوای ریاضت کشی نیاز داشته و با درس و بحث سخت و سنگین و مستدل و محاسباتی می‌تواند خود را نشان بدهد و به جهت سیطره ی امور تجارتی بر شهر نخبگانش فراری می شوند، طبیعی است که بازرگانان، دلالان، نوکیسه ها و رمالان پول بتوانند میدان داری کنند. آن ها به شدت چه در شهرک‌های صنعتی مشغول مونتاژ باشند چه پشت میز و چه در حجره ی بازار، به شدت نیازمند زبان بازی و فن بیان هستند. این هم نتیجه ی همیشگی ایجاد کسب و کار در کارزار ادبیات و شاعرانگی اردبیل!

@ardabilnote
60 views04:53
باز کردن / نظر دهید
2022-01-20 21:32:41 جامعه وحشت

محمد زینالی اناری
صدسال قبل، در ایران دولت مدرن وجود نداشت و به صورت خانخانی، به شکل «ریاستی» اداره می شد و همه چیز و همه کس حتی معاملات، بازار و خوردن تابع اذن ملوکانه بود! با برچیده شدن ارباب رعیتی و بزرگ مالکی به تدریج بازار و دولت از هم تفکیک یافتند. اما از زمان مشروطه ببعد، راه اندازی مدارس مدرن، توسعه ی سواد و رونق مطبوعات جامعه مدنی در ایران متولد شده و تکامل یافت. جامعه مدنی ایران توانسته است دو انقلاب و چندی ن جنبش مدنی و سیاسی را به راه اندازد، با این حال بازرگانان همیشه دست برتر را در مهار آن ( و پنهان کردن منافع خود) داشته اند.

در اردبیل، از گذشته اشعار نغز به جای مانده و تأثیر فضای سیاسی به ویژه از حوزه قفقاز بر اردبیل اثرات ماندگاری به جای گذاشته و درکتابها و خاطرات شفاهی گزارشی از روزنامه های اردبیل در دهه سی و چهل و اشعار انتقادی و اجتماعی زیادی به جای مانده که به درج اخبار و گزارش ها و در موارد ضروری به تقابل با سیاست و نقد رفتار اجتماعی مردم می پرداختند؛ میراث فرهنگی باید می توانست نشانی از چاپخانه ها، کتابخانه ها ومطبوعات دهه چهل را به عنوان خانه ی ذهن قشر فرهنگی اردبیل در این مدت احیا و مکتوب می کرد که مهم تر از خانه های متروک بازرگانان هست.

در گزارش تصویری آمده بود که اردبیل کف مطالبه گری را داشته که البته این گزارش مربوط به سایت کارزارنت است، اما به جای خود مهم و افشا کننده است. بازار و جامعه ی مدنی دو رقیب جدید قدرت هستند که هر کدام می خواند دولت ر به نحوی تابع نظرات خود کنند. طبیعتا کسانی در بازار پیشرو هستند که بیشترین منابع را دارند و اگر جامعه مدنی را ساکت و دولت را محصور کند، آن را برده و اسیر منافع خود کرده اند، به طوری که تأثیر شرکت های مختلف در تسخیر نهادهای نمایندگی با علامت ویژه لیست دادن بازار در انتخابات اردبیل مشهود است.

ماهیت بازار، رقابت و کارزار اساسی برای جمع آوری منابع توسط هر فرد بازاری است و کار دولت، تنظیم روابط آن و کنترل اخلاق اجتماعی و توزیع منابع و حمایت از محرومان است. اما اگر به جای عامه ی مردم که از طریق مطبوعات و مجالس می توانند حاکم بر سرنوشت خودباشند، بازار بر دولت مسلط باشد، کارزار رایج در بازار کل جامعه را در بر خواهد گرفت و منافع بازار از طریق تسخیر و ابزاری کردن دولت به قانون اساسی نانوشته جامعه تبدیل می شود. اگر جامعه مدنی بمیرد، ما با کشمکش اقتصادی شدید و در واقع با جامعه وحشت و آخرالزمانی روبرو خواهیم بود که سعی دارد کل جامعه را به پول تبدیل کند.

تبدیل کردن گروه هایی از جوانان که مجوز ان جی او گرفته اند به گروه های کاری که دراپیدمی و اجرای برنامه های آموزشی وردست دولت باشند، ما را به جای جامعه مدنی به نوچه های بازار مواجه می کند که اساسا هر گونه نشانی از جامعه مدنی را بی معنا می کند. در چنین شرایطی شاهد این هستیم که حتی برندهایی که برای جامعه مدنی ایجاد می شود، مانند مطبوعات، خیریه ها و سازمان های غیردولتی(سمن ها) به ابزار بازار تبدیل شده و مجوزها و اسامی متملق آن تنها شبحی از جامعه مدنی را ساخته که هیچ وقت توانایی طرح مطالبه از سوی مردم را نخواهد داشت، بلکه متأسفانه به ابزار استثمار دیگری هر چند غیرمستقیم و نقابدار در دست بازار تبدیل شده و لذا نیازمند بازنگری است.

@ardabilnote
56 views18:32
باز کردن / نظر دهید
2022-01-15 08:21:13 مردم اردبیل فقط یک بار زندگی می کنند

محمد زینالی اُناری

برگزاری نشست های مختلف تجلیل درباره ی اساتید و پیشکسوتان اداری و فرهنگی در اردبیل به یک روال جا افتاده تبدیل شده است. این خود به تنهایی جای شکر دارد، اما باید دید آیا این برنامه ها اثرگذار می باشند؟ آیا این رویدادها می توانند فرهنگی را در اردبیل ایجاد کنند یا تنها دل تجلیل شونده و دوستانش را برای مدت چند روز خوش می کند؟ فرهنگ، یک کالای یک بار مصرف نیست که خلق شود و پس از چند روز دیگر تمام شود. در این صورت به این چیزی که به صورت چند روزه تولید و از بین می رود، نمی توان گفت فرهنگ، می توان نام دیگری برایش گذاشت، مانند جشن یا اگر بهتر گفته شود مهمانی.

مردم اردبیل فقط یک بار زندگی می کنند. بسیاری از مردم اردبیل به این صورت، زندگی تک عمره دارند و وقتی مردند، یادشان از خاطره ها محو می شود. اما ذکر آن چیزی که سعدی گفته است مرد نکونام نمیرد هرگز، در اردبیل بسیار سخت است. ببینیم در تاریخ ایران چه کسانی و در کدام فرهنگ ها زندگی ماندگار داشته اند؟ این به معنای آن نیست که در میان مردم اردبیل آدم ناب و بزرگ وجود نداشته است، بلکه به این معنا است که ما برای آدم های بزرگ مان تاریخ ننوشته ایم. بلکه این روزها که خیلی جز جگر می خوریم و دل مان کباب می شود، تنها یک مهمانی می گیریم و اسمش را می گذاریم فرهنگ!

چند ماه پیش یک فرد از مشکین به بنده تلفن زد و گفت داریم در مورد روحانیون مشکین کتاب می نویسیم و در خصوص چگونگی ارتباط با پدرم سوالهایی پرسید. بعد از کمی صحبت متوجه شدم که موجی راه افتاده که در مشکین برای روحانیون کتابی بنویسند و برای برخی روحانیون در حد دو سطر نوشته شده است. بعد ایشان که با من حرف می زد، نمی دانست که قبلا کتاب دیگری، به سبک کتاب دهه ی چهلی آقای ننه کرانی، در دو جلد منتشر شده است که تقریبا شبیه مجله های تبلیغاتی منتشر شده و حتی در مشکین از وجود آن خبرندارند. به ایشان پیشنهاد کردم که فقط برای دو شخصیت خاص زندگی نامه بنویسند و برای یک جمعیت بزرگ کشکول ننویسند.

روش تولید خاطره و تاریخ در شهرها و حفظ اطلاعات زندگی مشاهیر در استان ما، دچار ابتذال و چشم و هم چشمی شده است و حتی برای نوشتن کتاب هم حد و وسعی چنان که باید باشد نداریم. عرصه ی فرهنگ در اردبیل تقریبا شبیه مغازه های قدیمی روستاها است که هم کافه بود، هم نفت و آفتابه می فروختند، هم سیگار، هم میوه و مواد غذایی. دایی من از این مغازه ها در شمس آباد باز کرده بود و یک بار در چاهش مار هم پیدا شده بود آن هم با لشگرش. به این صورت فرهنگی که اسیر کشکول زدگی و مهمانی بازار باشد، ممکن است از داخلش مار، گزش و خشونت هم پیدا شود.

مردم اردبیل تنها، فقط و فقط یک بار زندگی می کنند. حتی بزرگان اردبیل هم عمر یک باره دارند و قرار نیست به تاریخ تبدیل شوند. بلکه مراسم های تجلیل آن ها در نهایت تبدیل به یک مهمانی هیجانی می شود که بعد از مدتی اصلا یاد و خاطره ای از ان در میان نباشد. به برگزار کنندگان این مراسم ها پیشنهاد می کنم، هزینه ی مراسم را به یک خاطره نویس بدهند تا زندگی، آثار و خدمات افراد بزرگ و مشاهیر این شهر نوشته و منتشر شده به تاریخ و سند شهر و اندیشه های پیدا شده در اردبیل تبدیل شود. حتی اگر آن را امروزها نخوانیم و از ایشان بزرگواری یادنگیریم، می تواند به صورت سندی در بایگانی تاریخ اردبیل حفظ شود.

@ardabilnote

╭┅═     ═┅╮
   @payamardabil
╰┅═     ═┅╯
35 views05:21
باز کردن / نظر دهید
2021-12-15 16:41:21 https://www.ibna.ir/vdcgzn9wwak9qu4.rpra.html

@ardabilnote
343 views13:41
باز کردن / نظر دهید
2021-12-05 01:08:46 http://absarnews.ir/news/9384

یکه تازی برنده ها در اردبیل

@ardabilnote
27 viewsedited  22:08
باز کردن / نظر دهید
2021-12-03 17:40:58 فرصت تاریخی استان اردبیل برای توسعه یافتگی

حسین بشیری گیوی
#جامعه_شناس


مبنای توسعه یافتگی در ایران بر اساس خرده نظام سیاسی است. اگرچند استان برخورداری چون کرمان، اصفهان، تهران و تبریز را بررسی کنید مبنای برخورداری این استان ها به شخصیت های سیاسی که در دولت، مجلس یا حاکمیت دارند بستگی دارد و اگر دقیق تر بنویسم میزان توسعه استان ها به میزان سرمایه گذاری ارزی بستگی دارد و این نیازمند نفوذ شخصیت های سیاسی در دولت و مجلس است. بعد از تهران، اصفهان بیشترین برداشت ارزی از صندوق ذخیره ارزی را دارد. در حالیکه استان اردبیل در طول تاریخ فقط یک مورد از سرمایه گذاری ارزی برای پروژه پاياب سد خداآفرین استفاده کرده است.

استان اردبیل فرصتی تاریخی برای توسعه یافتگی را پیدا کرده است.

اول اینکه #مهندس_نیکزاد برای اولین بار از استان اردبیل به عنوان نایب رئیس مجلس شورای اسلامی انتخاب شده است
دوم اینکه مسئولان ارشد استانی از همبستگی فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی کاملی برخوردارند #دکتر_عاملی به عنوان استاندار اردبیل و #آیت_الله_عاملی امام جمعه اردبیل برای توسعه استان دارای یک راهبرد هستند.

سوم اینکه دولت محلی، دولت مرکزی و نمایندگان مجلس در راستای اهداف حاکمیت قرار دارند.

استان اردبیل در یک فرصت تاریخی قرار گرفته است با شخصیت های سیاسی که در مجلس و دولت محلی قرار گرفته است انتظار می رود امسال سرمایه گذاری ارزی در استان اردبیل حداقل نصف سرمایه گذاری ارزی اصفهان یا تبریز باشد.

در ماه گذشته استان اردبیل بیشترین میزان تورم در بین استان ها را تجربه کرد و این مسئله طبیعی است چرا که درآمد سرانه استان کمتر از نصف درآمد سرانه کشوری است. برای اینکه درآمد سرانه استان اردبیل افزایش یابد نیازمند افزایش سرمایه گذاری ارزی در استان اردبیل هستیم.

با تکمیل کریدور شمال و جنوب که استاندار اردبیل قول داده اند با افتتاح خط ریلی با آغاز عملیات اجرایی و بهره برداری از منطقه آزاد بسیاری از مشکلات سرمایه گذاران در منطقه حل و فصل می شود و شهروندان شاهد شکوفای اقتصادی در استان اردبیل خواهند شد.

در هر روی مهمترین سرمایه در حال حاضر سرمایه انسانی است که خوشبختانه در سطح مدیریتی عالی این مهم شکل گرفته و انشاءالله نتایج آن در توسعه یافتگی به ثمر می رسد.

@azadikhojastehazadi
27 views14:40
باز کردن / نظر دهید
2021-10-27 22:03:22 صداقت به جای تبلیغات

محمد زینالی اُناری
یکی از دوستانم که امروز به ملاقات شهردار جدید اردبیل رفته بود، از حضور بی تکلف و ساده‌ی او که یادآور افسانه‌های گفته شده درباره‌ی شهید باکری است، صحبت می‌کرد. می گوید او متفاوت از شهرداران قبلی که مانند مطب پزشکانی که وقت‌های چندماهه داده و مطب‌ها را شلوغ می‌کنند، طوری زمان و ملاقات را برنامه‌ریزی کرده که در منظم‌ترین شرایط و بی‌تکلف‌ترین مکان با مردم صحبت می‌کند. او برای خود دربار و دالان‌های تو در تو راه نینداخته و در مکانی گشوده پشت میزی کوچک به ملاقات عمومی با مردم حاضر شده و در مذاکرات خود از تصمیمش به حل ریشه‌ای مشکلاتی و بلایایی می‌گوید که در این مدت بر سر شهروندان و شرکای سازمانی شهرداری آمده است.
درد دل شهردار این است که در گذشته سیاق شهرداری‌ای که نمی‌توانست نیروی انسانی خود را تأمین کند، این شده که از محل استقراض از آینده و ضرر زدن به شرکای سازمانی و شهروندان، تأمین نیروی انسانی کرده و اشتغالزایی زیان‌ده برای کارگران ساده و فاقد مهارت به عمل آورده بود. در نتیجه به جای این که کارهای سودمند کرده و مردم را راضی کند، مجبور به اشتغال‌زایی دیگری برای کارگران تبلیغاتی کرده تا لذا کله‌ی شهردارن شهری که امروز از همه جهت دیوانه کننده است، به کله‌ی شیر تشبیه می‌کردند و این قاعده را در سال‌های گذشته برعکس کرده بود که مشک آن است که خود ببوید نه آن که عطار بگوید!
«محمود صفری» را از دارالقرآن می‌شناسم، در آن سال‌ها که با راهنمایی مدیرانم به عنوان خبرنگار افتخاری ایکنا سعی می‌کردم تا به تدریج این خبرگزاری را در اردبیل فعال کنم. به جلسات و برنامه‌های دارالقرآن الکریم می‌رفتم و سعی می‌کردم در کنار سایر اخبار، برنامه‌های این نهاد مردمی را پوشش دهم که شهردار امروز در آن زمان در اوقات فراغت خود در عصرها به هدایتش کمک می‌کرد. ایشان به عنوان فردی متعهد به دین و قرآن، در همان ساعاتی که سایرین به صرف کارهای پولساز یا خوشگذرانی می‌پرداختند، زندگی و زمان خود را صرف بنیاد نهادن فعالیت‌های قرآنی و توسعه‌ی آن می‌کردند.
به گمانم اینک با همان روحیه‌ی قرآنی و ایمان به این که کار اصلی را باید بر اساس ایمان و رعایت صداقت –که با توجه به برخوردم با ایشان می‌دانم که به آن سخت باوردارد- انجام داد کار می‌کنند تا مردم نه صدای شیپور تبلیغاتی، بلکه ماتأخرش را ببینند. به همین خاطر به جای کارگران تبلیغاتی، ایمان ایشان به قرآن، درستی و صدق و وفای به عهد با مردم محافظ ایشان خواهد بود و به جای آگهی‌ها و رپرتاژها وجدان مردم درباره‌ی ایشان قضاوت خواهد کرد. اردبیل شهر باسوادی است و هستند کسانی که در این شهر به دور از روابط معاملاتی با روابط عمومی شهرداری قلم بزنند و از افرادی که ساده و صادقانه و به صورت ریشه‌ای مشکلات شهر را حل می‌کنند حمایت کرده و مدافع اخلاق در برابر زور باشند. در گذشته هم همین قلم‌ها بوده‌اند اما خیلی‌ها به جای بها دادن به آن، پشت سر آگهی‌ها پنهان شدند.

@ardabilnote
41 viewsedited  19:03
باز کردن / نظر دهید