Get Mystery Box with random crypto!

کمپین مبارزه با بی‌شعوری

لوگوی کانال تلگرام bishuoori — کمپین مبارزه با بی‌شعوری ک
لوگوی کانال تلگرام bishuoori — کمپین مبارزه با بی‌شعوری
آدرس کانال: @bishuoori
دسته بندی ها: حیوانات
زبان: فارسی
مشترکین: 30.98K
توضیحات از کانال

بی‌شعوری یعنی؛ دانسته و عمداً اشتباهات و خطاهای خود را تکرار کنیم.
تو کدامین چراغ را افروختی؟ برایم بنویس؛
@BishuooriAdmin
http://instagram.com/bishuoori
https://twitter.com/Bishuoori1
تبلیغات
@Bishuoori_Advertising

Ratings & Reviews

4.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

2

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 9

2023-05-29 21:54:19 ای کاش شعور خریدنی بود!


مجتبی لشکربلوکی

قبل از هر چیزی، بگذارید سه مثال ساده را با هم مرور کنیم؛
فرض کنید که می‌خواهید فوتبال گل کوچیک بازی کنید، هزاران قاعده نانوشته وجود دارد که باعث می‌شود دو تیم در برابر هم قرار بگیرند و به راحتی بازی کنند و لذت ببرند. مثلا یک قاعده نانوشته ساده: اندازه دروازه‌های دو تیم باید برابر باشد. خیلی بدیهی به نظر می‌رسد، نه؟! اما فرض کنید که این قاعده وجود نداشت. اول هر بازی باید صدها دقیقه صرف توافق بر سر چنین قواعد بدیهی مشابه می‌شد.
می‌خواهید خانه اجاره کنید؛ قواعدی وجود دارد در مورد رهن و اجاره، در مورد اینکه هزینه‌های تعمیرات خرد و اساسی به عهده چه کسی است. همین قواعد نوشته و نانوشته باعث می‌شود که این تعامل جمعی آسان‌تر انجام شود.
می‌خواهید ازدواج کنید، هر قومی و قبلیه‌ای، ترکیبی از شیربها، مهریه، جهیزیه و تقسیم هزینه‌‌های عقد و عروسی را تحت عنوان عرف مشخص و معمولا کمی بالاتر یا پایین‌تر، حول و حوش عرف توافق می‌کنند. 
به این مثال‌ها می‌توانید تاسیس شرکت با چند موسس، رانندگی در اتوبان، سرمایه‌گذاری در بورس، انتخابات و ... را اضافه کنید. در همه این‌ها قواعدی وجود دارند که تعامل ما را شکل می‌دهند. این قواعد عملا برخی رفتارها را ممنوع یا نامقبول می‌کنند و برخی رفتارها را مقبول و مجاز.
نکته همین جاست: در هر زمینه‌ای، اگر قواعد دارای سه ویژگی زیر باشد وضعیت ما بهبود می‌یابد: قواعد، منصفانه، معقول و محترم باشد.
یک مثال دم دستی: مثلا شما در نانوایی، دو صف دارید: صف تکی و صف چندتایی. این هم منصفانه است (هیچ کس احساس بی‌عدالتی نمی‌کند)، هم معقول است (کسی که فقط یک نان می‌خواهد لازم نیست که به اندازه کسی که ۵ نان می‌خواهد منتظر بایستد) و هم محترم است (عموما آن را رعایت می‌کنند).

اگر کمی فکر کنید می‌بینید که در همین جامعه ما قواعدی وجود دارند که یا شرط منصفانه بودن را ندارند یا شرط معقولیت و یا شرط محترم بودن را. به عنوان مثال رانندگی بین خطوط هم منصفانه است هم معقول ولی محترم نیست و کسی آن را رعایت نمی‌کند. هر چقدر درجه منصفانگی، معقولیت و محترم بودن قواعد یک جامعه بیشتر باشد آن جامعه راحت‌تر تعامل می‌کند و سرمایه انسانی، فیزیکی، دانشی و مالی بیشتری انباشت می‌کند و به دنبال آن سریع‌تر مسیر توسعه را طی می‌کند.
اقتصاددانان به این "قواعد منصفانه، معقول و محترم" می‌گویند: نهاد. حالا سوال پیش می‌آید که این نهادها از کجا به دست می‌آیند؟ جواب آن می‌شود «شعور جمعیِ درونی شده».


شعور متفاوت از اطلاعات، علم، تکنولوژی، قانون و سامانه است. علم را می‌توان کسب کرد، فناوری را می‌توان خرید، قانون را می‌توان کپی کرد و سامانه را می‌توان ایجاد کرد. اما ای کاش شعور خریدنی بود. کما اینکه ما در طول دویست سال گذشته سازمان‌ها و سازوکارهای جهان پیشرفته را تقلید کردیم (پارلمان، دانشگاه، انتخابات و ...)، قانون‌های مادر را کپی کردیم، فناوری‌های روز دنیا را خریدیم، سامانه‌های متعدد ایجاد کردیم؛ اما مسئله این است که شعور جمعی درونی شده، یک شبه به دست نمی‌آید. به تعبیر استاد برجسته دانشگاه هاروارد-پروفسور کلیتن کریستنسن- شعور جمعی درونی شده نتیجه یادگیری اشتراکی مردمی هست که با همدیگر کار می‌کنند تا مسائل را حل کنند و حدس بزنند چه چیزهایی نتیجه می‌دهد و چه چیزهایی نه! هر دفعه که آن‌ها با یک مسئله کلنجار می‌روند فقط خود مسئله را حل نمی‌کنند، بلکه در جریان حل آن مسئله، هر آنچه که اهمیت دارد را نیز یاد می‌گیرند.
شعور مفهومی صفر و یکی نیست که ملتی داشته باشد و ملتی نداشته باشد. برداشت من این است که در طول این سال‌ها، شعور جمعی ما عمیقا ارتقا پیدا کرده (بعدها شواهدش را خواهم نوشت)؛ اما هنوز راهی طولانی در پیش داریم. چه می‌توان کرد؟

۱) شعور با دانستن متفاوت است؛ دانستن با خواندن و حفظ کردن حل می‌شود اما شعور نیازمند وجدان کردن (درونی کردن) است. نیازمند تکرار و تکرار و تکرار است. به عبارتی مطلب باید خیس بخورد و هضم شود!

۲) توسعه تجربه‌های جمعی و تشکیلاتی: شرکت‌ها، خیریه‌ها، انجمن‌ها، حزب‌ها، بنیادها و موسسات همه و همه باعث می‌شوند که ما با هم کار کنیم، با هم مسئله حل کنیم و با هم یاد بگیریم. هر نهاد جمعی، یک کارگاه عملی توسعه است.
۳) درک عمیق تجربیات جهانی و تفاوت‌ها؛ اینکه نباید قوانین و قواعد دیگر جوامع را کپی کرد حرف درستی است اما اینکه در خلا خودمان همه چیز را تست کنیم هم اشتباه دیگری است. راه حل در میانه است. نگاهی عمیق به تجربیات جهانی و یافتن راه حلِ خودمانی (متناسب با شرایط خودمان).
8.1K views18:54
باز کردن / نظر دهید
2023-05-28 18:32:48دایان دولدورم!


سهند ایرانمهر

دکتر محسن رنانی در یادداشت اخیر خود با عنوان «صبر شادمانه» تصویری از وضعیت نامطلوب سیاست، اجتماع و اقتصاد ارایه داده است که البته این روزها تقریبا اکثریت مردم به آن آگاهند و مطلب جدیدی نیست. نکته قابل توجه در این یادداشت اما  توصیه پایانی آن است:

ما باید ورزش کنیم، به هر بهانه‌ای مهربانی وشادمانی کنیم، در خانواده و محله جلسات کتابخوانی راه بیندازیم، موسیقی بنوازیم، برقصیم، ... تمیز نان بپزیم، خوب رانندگی کنیم، ...تا این دوره سختی و سرسختی بگذرد. ما به دوره‌ای از «صبر شادمانه» نیازمندیم.


توصیه های جناب رنانی توصیه‌های درست و بجایی است، تقویت فضایل فردی و تعهد به مسئولیت اجتماعی و خشونت‌زدایی در هر صورت امر واجبی است اما اگر اوضاع به همان بغرنجی باشد که آقای رنانی می‌فرمایند، اوضاع با رقصیدن و نان تمیز پختن حل نمی‌شود و مساله «زمان»در این متغیر نادیده گرفته شده است.

این مساله مرا یاد داستانی می‌اندازد که استاد «باستانی پاریزی» در کتاب «هشت الهفت» آورده‌اند:
در یکی از جنگ‌های ایران و روس تمام امید عباس میرزا به هنگ تفنگداری بود که اسلحه‌های دست‌سازی داشتند که سنبه و باروت زدن آن زمان زیادی می‌گرفت. وقتی سپاه ایران بعد از چندین ساعت مقاومت رو به هزیمت رفت، عباس میرزا که دید در تمام این مدت خبری از شلیک نیست به سراغ سردسته هنگ رفت و از او پرسید؟ پس کی شلیک می‌کنید؟ سردسته هنگ هم در حالیکه تازه داشت سرکیسه باروت را شل می‌کرد با خونسردی گفت: دایان دولدورم/وایستا تا پرکنم. (این اسلحه بعدها به اسلحه دایان دولدورم شهرت یافت).

حالا نیز ضمن ارج نهادن به دلسوزی‌ها و نگاه پر از شفقت امثال دکتر رنانی ضمن آنکه نیک می‌دانم حقیقتا معادله برون رفت از مشکلات ایران چند مجهولی است اما باید از روشنفکران خواست که به شکل جدی متغیر زمان و ضریب تاب آوری جامعه را هم درنظر بگیرند و از همه مهمتر مسئولین امر را که حقیقتا ریش و‌ قیچی دست آنهاست، مخاطب قرار دهند یا با همپوشانی اجتماع، روشی را برای تفهیم این مطلب به متصدیان امر بیابند که آیا زمان آن نرسیده است که به چیزی به جز راهکار «دایان دولدورم» نیز بیاندیشند؟
7.5K views15:32
باز کردن / نظر دهید
2023-05-27 23:27:08 .
.
صبر شادمانه

محسن رنانی

خدایش رحمت کند دکتر رضاقلی را؛ یکبار خودش آمد به اصفهان تا حرفهایش را به من بزند و وقتی دید گوش نکردم دوباره چند سال بعد دعوتم کرد به خانه‌اش در جاجرود و تا ساعت ۳ صبح با من صحبت می‌کرد و همان حرف‌ها را به زبان دیگری تکرار کرد. می‌گفت تو هرچه بلد بودی و هرچه می‌توانستی در این سالها در حوزه توسعه و برای هشدارباش به حکومت و جامعه ایران گفتی و نوشتی. بس است دیگر، تو دیگر حرف تازه‌ای نداری. برو دستکم ده سال خودت را در خانه زندانی کن و بخوان و پژوهش کن و «یک کتاب» درباره توسعه ایران بنویس و بعد برو بمیر. می‌گفت تو اگر می‌خواهی به این کشور خدمتی بکنی الان وظیفه‌ات همین است و بس.

در نوروز امسال که با دکتر محمدرضا سرکار آرانی (استاد پداگوژی در دانشگاه ناگویای ژاپن) در اصفهان دیداری داشتم، ایشان نیز همین حرف را تکرار کرد. می‌گفت از مطلب «سقوط سرمایه اجتماعی» که در سال ۱۳۸۱ گفته‌ای تا اکنون هیچ حرف تازه‌ای نزده‌ای. می‌گفت تمام حرفهایت در این ۲۰ سال تکرار حرفهای همان مصاحبه است، به زبان‌ها و شیوه‌های مختلف. می‌گفت من آن مصاحبه را آنقدر جدی دیدم که ۲۰ سال است نسخه کاغذی آن را در کیفم دارم و نشانم داد. (این‌جا بخوانید)

این روزها که مدام دوستان سراغ می‌گیرند که چرا بعد از یادداشت «سقوط» دیگر چیزی ننوشته‌ای و می‌پرسند که آیا مشکلی پیش آمده است، انتشار کلیپ تازه‌ای از استاد رضاقلی را بهانه کردم تا این توضیح را به دوستان بدهم و بگویم: نه، فقط وقت آن است که همه ما فاز کنشگری‌مان را عوض کنیم. (کلیپ را این‌جا ببینید)

یادمان نرود که ایرانِ امروز بیش از خون به اندیشه نیاز دارد و بیش از قدرت نظامی به آب نیاز دارد و بیش از ایدئولوژی به اخلاق نیاز دارد و بیش از هوش به عقلانیت و فهم بدیهیات نیاز دارد و بیش از مرگ به زندگی نیاز دارد و بیش از گریه به شادی نیاز دارد و بیش از شعارهای آسمانی به شعورهای زمینی نیاز دارد، و بیش از نفرت به همدلی نیاز دارد. جوامع تحول می‌یابند و دیکتاتورها دیر یا زود، با خون یا بی‌خون، می‌روند، اما اگر در فرایند این رفتن‌، خشونت و نفرتی تولید شود، آن خشونت و نفرت می‌ماند و دامان نسل‌‌های بعدی را می‌گیرد. همان‌گونه که ما هنوز داریم تاوان نهضت ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد را می‌دهیم.

امروز ماموریت روشنفکری، کارِ فکری و تولید اندیشه نیست، بلکه شادمان نگهداشتن جامعه و امیدوار نگهداشتن جوانان است. جوانان، سرمایه‌های اصلی کشورند، اگر شادمانه و امیدوار بمانند، هیچ نگرانی نیست، دوباره کشور را می‌سازند. حکومت، گرفتار بیماریهای پیرانه‌سری است،‌ یعنی هم ناتوان‌تر از آن است که خودش را بازسازی کند و هم ناتوان‌تر آن است که بتواند مانع تحولاتی شود که این جوان‌ها خواستار آن هستند. مرحله ورود حکومت به رفتارهای کاریکاتوری به شدت دارد در همه عرصه‌های حکمرانی بروز پیدا می‌کند و این خبر خوشی است. ما فقط باید مراقب جوان‌ها باشیم که از دست نروند، که شادمان بمانند، که در خشم و نفرت فرو نروند که از ایران نگریزند، که ناامید نشوند.

از یک سو اقتصاد وارد فاز خودمختاری شده است یعنی دیگر با سیاست‌گذاری اقتصادی نمی‌توان آن را مدیریت کرد؛ معنی‌اش این است که حکومت دست به هر کاری در حوزه اقتصاد بزند اوضاع را بدتر خواهد کرد. ازسوی‌دیگر جنبش مهسا اکنون جامعه ایران را وارد عمیق‌ترین انقلاب مدنی تاریخ ایران کرده است. ای کاش مردان مداخله نکنند و انقلاب فرهنگی زنان را به خشونت نکشانند. مردان بهتر است فقط از نظر روحی و اجتماعی، زنان را تقویت کنند و از آنان حمایت کنند. سعی نکنند جانشین زنان شوند یا رهبری آنان را به دست گیرند. مردان در ایران معاصر سه بار انقلاب کرده اند و هر سه بار گند زده‌اند. مراقب باشیم این بار انقلاب زنان را گند نزنیم. حکومت در نقطه بن‌بستی آچمزگون است و هر کاری بکند انقلاب مدنی و فرهنگی زنان را تعمیق و تشدید می‌کند: همین جا بماند می‌بازد، عقب‌نشینی کند می‌بازد، حمله کند می‌بازد، سکوت کند می‌بازد، خشمگین شود می‌بازد، زندانی کند می‌بازد، زندانی نکند می‌بازد. فقط نادان‌ترین حکومت‌ها خود را به چنین بن‌بستی گرفتار می‌کنند.

اکنون ما چه کنیم؟ ما باید ورزش کنیم، به هر بهانه‌ای مهربانی و شادمانی کنیم، در خانواده و محله جلسات کتابخوانی راه بیندازیم، موسیقی بنوازیم، برقصیم، از کودکان کار حمایت کنیم، جوان بیکاری را شاغل کنیم، به نیازمندی وام بدهیم، پیادگان را سوار کنیم، به هم احترام بگذاریم، تمیز نان بپزیم، خوب رانندگی کنیم، در دادوستد راستگو باشیم، از بیماران نیازمند حمایت کنیم، گذشت داشته باشیم، در خیابان بداخلاقی نکنیم و همه جا به هم رحم کنیم تا این دوره سختی و سرسختی بگذرد. ما به دوره‌ای از «صبر شادمانه» نیازمندیم.

محسن رنانی / ۵ خرداد ۱۴۰۲
.
9.0K viewsedited  20:27
باز کردن / نظر دهید
2023-05-27 13:05:09 ۳۰ نفر از گروه چکمه‌سفیدا و سه‌ساعت زمان برای جمع‌آوری زباله‌ها در آشوراده

https://twitter.com/Elahebaalef/status/1661406110924910593?s=20
7.2K views10:05
باز کردن / نظر دهید
2023-05-27 13:03:16
یک ایده خلاقانه ..

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
7.0K views10:03
باز کردن / نظر دهید
2023-05-24 14:36:24
آغاز هفته جهانی آگاهی از بیماری اسکیزوفرنیا.
 ۲۴ می مصادف با روز جهانی اسکیزوفرنیا است.این روز با هدف آگاهی‌رسانی در مورد این بیماری نام‌گذاری شده و تا یک هفته ادامه پیدا می‌کند.
#اسکیزوفرنیا
#بیماری_اعصاب_و_روان

ahebba (@ahebba_society)
8.9K views11:36
باز کردن / نظر دهید
2023-05-24 14:34:45
.
نمایشگاهی از نقاشی‌های کودکان آسیب‌دیده از زلزله خوی

نمایشگاه «تامآی» در گالری شریف مجموعه‌ای است از نقاشی‌های کودکان ۷ تا ۱۵ ساله روستای گلآخور (گورئییل) به کوشش سحر جعفری. این نمایش حاصل کارگاهی دو روزه است در مجموعه کارگاه‌هایی که پس از زلزله خوی در روستاهای آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی برگزار شدند. تمامی عواید این نمایشگاه به همین کودکان تعلق دارد.

کاتالوگ نمایشگاه
.
8.0K views11:34
باز کردن / نظر دهید
2023-05-21 20:19:24
اگر تو بخواهی، برای مهربانی
همیشه بهانه‌ای پیدا می‌شود...

صفحه اینستاگرام dialognab.ir

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
12.1K views17:19
باز کردن / نظر دهید
2023-05-16 21:57:18
اگر وقت کافی برای چت کردن ندارید یا در کل دوست ندارید چت کنید، همان ابتدا این موضوع را مطرح کنید. تامام.

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
2.3K views18:57
باز کردن / نظر دهید
2023-05-15 17:46:20 ﻓﺮﻫﻨﮓ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﭙﺬﯾﺮﯾﻢ ﮐﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﻭ ﺑﺨﺶ دﺍﺭﺩ؛

ﺑﺨﺶ ﺍﻭﻝ: ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻄﻮﺭ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺷﻮﻧﺪ.
ﺑﺨﺶ ﺩﻭﻡ: ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺑﻄﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ!

ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
5.1K views14:46
باز کردن / نظر دهید