پسر پرسینگی فقط تنها با اون نقطه کارنداشت و دستش همه جای قسمت خصوصی بدنش کشیده میشد ، " آههع" عمیقی از لباش به بیرون بازدم شد ، اون حتی درکمال بی رحمی بیضه هاشُ ماساژ میداد و برای درد و لذت بیشتر میکشیدش.
_فاک تهیونگ .. فاک عاححح"با حبس شدن خط تحریکش بین انگشت اشاره و شست آلفا بدنش لرزید ، پاهاش منقبض شد و پلکای اشکیش روهم رفت :
_دارم میام .._نگهشدار
با جدیتی که تو حرف آلفا بود رسماً عاجز شد و عین یه گرگ زوزه کشید "نمی تونـــم"