Get Mystery Box with random crypto!

کافه کتاب☕️

لوگوی کانال تلگرام cafebookbest — کافه کتاب☕️ ک
لوگوی کانال تلگرام cafebookbest — کافه کتاب☕️
آدرس کانال: @cafebookbest
دسته بندی ها: ادبیات
زبان: فارسی
مشترکین: 4.92K
توضیحات از کانال

✨کتاب فروشی انلاین


📜لیست کتابهای موجود در کافه کتاب 👇🏻
https://t.me/Ketab_bes

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 5

2022-08-29 18:49:50 چهل نامه کوتا به همسرم
نادرجانِ ابراهیمی

بخونید علاوه براینکه کیف می‌کنید، بسیارهم یادمی‌گیرید

@Cafebookbest
481 viewsedited  15:49
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 18:32:56
#زندگی
469 views15:32
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 18:31:31 اگه میخوای خدا رو بیشتر بشناسی و با مهربونیش آشنا بشی کتاب؛ «گفتگو با خدا» رو بخون. اگه درونگرایی و این داره اذیتت میکنه کتاب «مزایای منزوی بودن» رو بخون. اگه کم حوصله ای و میخوای پر انرژی باشی کتاب؛ «باشگاه پنج صبحی ها» رو بخون. اگه به انگیزه تو زندگیت نیاز داری کتاب؛ «اثر مرکب» رو بخون. اگه میخوای به مرگ و زندگی از زاویه‌ی جدیدی نگاه کنی کتاب «سه شنبه ها با موری» رو بخون. اگه اعتماد به نفست کمه کتاب؛ «صورتت را بشور دخترجان» رو بخون. اگه از صحبت کردن توجمع خجالت میکشی کتاب؛ «هنر سخنرانی در جمع» رو بخون. اگه زیاد درگیر دغدغه های زندگی میشی کتاب؛ «هنر ظریف رهایی از دغدغه» رو بخون. اگه انگیزه نداری و امیدت کمه کتاب؛ «چهار میثاق» رو بخون
|یاسی|


@Cafebookbest
460 views15:31
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 16:21:17 .
#تیکه_کتاب

روباه گفت:
کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی.
اگر مثلا سر ساعت چهار بعد از ظهر بیایی
من از ساعت سه تو دلم قند آب می شود و
هر چه ساعت جلوتر برود، بیش تر احساس شادی و خوش بختی می کنم.
ساعت چهار که شد دلم بنا می کند شور زدن و نگران شدن.
آن وقت است که قدر خوشبختی را می فهمم!
امّا اگر تو وقت و بی وقت بیایی من از کجا بدانم چه ساعتی باید دلم را برای دیدارت آماده کنم؟!
هر چیزی برای خودش رسم و رسومی دارد.

#شازده_کوچولو
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری

@Cafebookbest
474 views13:21
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 14:58:13
@Cafebookbest
478 views11:58
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 12:59:57
هر روز دوست داشتنت را
از اول مرور میکنم
مبادا لحظه ای
بی تو از قلم بیفتد!
کار که از محکم کاری
عیب نمی کند ...
[یاسمن ]

@Cafebookbest
480 views09:59
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 11:17:49 هدفِ اصلی ‏آن است که در زندگی
احساس عشق و آرامش ‏و لذت کنی.
‏پس هر آنچه را که به تو ‏احساسِ عشق و لذت می‌بخشد، دنبال کن...

#جک_كانفيلد

@Cafebookbest
476 views08:17
باز کردن / نظر دهید
2022-06-21 11:50:56 داستان واقعی از حکمت خدا!

چند روز پیش سفری با اسنپ داشتم.
(بعنوان مسافر).
آونروز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود.

راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم.
هیچی نگفت و فقط گوش میکرد.
صحبتم تموم که شد گفت یه قضیه‌ای رو برات تعریف میکنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود.
گفتم بفرمایید.
برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده می‌نویسم.

یه مسافری بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ساله. خیلی عصبانی بود.
وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون ......(یه فحشی داد) هستند.
از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود.
گفتم چطور شده، مسافر گفت:
۸ بار درخواست دادم و راننده‌ها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند.
من بهش گفتم حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن.

این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت.
مدام پشت گوشی دعوا میکرد و حرص می‌خورد.( بازاری بود و کلی ضرر کرده بود).
حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم.
سن خطرناکی هست و معمولا همه تو این سن فوت میکنن.
چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه.

من پرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان ..... هستم و مسافر نمی‌دونست.
خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی!!!
دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم.
من اونموقع شیفت بودم و بیمارستان بودم.
تازه اونموقع فهمید که من سرپرستار بخشم.
اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد.
گفتم دیدی حکمتی داشته.
خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری.
تو فکر رفت و لبخند زد.
من اونموقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده.
رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم.
تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود!

حکمت خدا دو طرفه بود.
هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴میلیون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد.
همیشه بدشانسی بد شانسی نیست.
ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم.
اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتیمو فراموش کردم.

من هم به حکمت خدا فکر کردم!
76 views08:50
باز کردن / نظر دهید
2022-06-21 10:33:45
همه‌ی پایان‌های خوش که مال کنار هم بودن نیست، میشه کنار هم نبود و پایان خوش داشت.

اسرار عمارت تابان
#شیوا_مقانلو

@Cafebookbest
116 views07:33
باز کردن / نظر دهید
2022-06-21 10:23:16
هیچی اندازه ی کار پیدا کردن برای بقیه به زندگی آدم برکت نمی ده.
اگر شخصی رو میشناسید که کار نداره و کسی رو سراغ دارید که بتونه کاری متناسب با اون شخص پیدا کنه، حتما واسطه بشید. خیلی ها اینجوری کار پیدا میکنن، کار خیر فقط پول دادن نیست، یه جاهایی باید آدما رو بهم معرفی کنیم.
@Cafebookbest
129 views07:23
باز کردن / نظر دهید