Get Mystery Box with random crypto!

چرتکه

لوگوی کانال تلگرام chortkeh_media — چرتکه چ
لوگوی کانال تلگرام chortkeh_media — چرتکه
آدرس کانال: @chortkeh_media
دسته بندی ها: اقتصاد
زبان: فارسی
مشترکین: 5.36K
توضیحات از کانال

برای آشنایی بیشتر با علم اقتصاد با ما همراه شوید و با نگاهی دقیق از شیرینی‌های اقتصاد لذت ببرید.

Ratings & Reviews

1.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2022-06-16 21:26:51
#اقتصادکلان MRU، تورم، قسمت ۴، عوامل تورم
حالا که می‌دانیم تورم چطوری حساب می‌شود، و نظریه‌ی مقداری پول را هم یاد گرفته‌ایم، وقتش رسیده که بریم و بفهمیم تورم از کدام گوری برمی‌خیزد!
گور مذکور در این ویدیو معرفی می‌شود! اگر موقعیت جغرافیایی این گور شوم(!) مشخص شود، ارتباط بسیاری از پدیده‌های به ظاهر بی‌ربط بر اهل بصیرت روشن خواهد شد!

995 views18:26
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 01:06:12 فصل جنون!
در تکلیف خلائق هنگام رمیدن بازارهای مالی

نظر به این که مجددا بازارهای مالی در حال یورتمه رفتن بر اعصاب مبارک عامه‌ی مردمان هستند و برخی خواص را چهار نعل به سمت ثروت‌های کلان رهنمون می‌شوند، گفتیم بد نیست مروری کنیم بر توصیه‌های مختصرمان در این حوزه.
ما بلد نیستیم سیگنال ارسال کنیم! اصلا کلاس کارمان فرق می‌کند! چند توصیه‌ی اساسی را از ویدیوهای فرنگی زیرنویس کرده‌ایم و تقدیم نگاه پر مهرتان نمودیم! خلاصه‌ی داستان این چند قسمت را در این جا برایتان بازگو می‌کنم. اما دیدنشان هم قطعا خالی از لطف نیست. اما کلا مهمترین توصیه این است که دامن از دست ندهید! تا جای ممکن آرامش خودتان را حفظ کنید و تلاش کنید منطقی، و نه از سر احساس تصمیم بگیرید.

اولا این توصیه‌ها قرار نیست شما را یک شبه پولدار کند. تنها کاربردش این است که جنبه‌ی مالی زندگیتان را با دقت بیشتری طراحی کنید و به امید خدا اتفاقات ناجور را با بسامد و شدت کمتری تجربه کنید. قسمت اول می‌گفت پول بی‌زبان را دست هر کس و ناکسی ندهید! حتی اگر یک صندوق سرمایه‌گذاری در سهام خیلی خفن آمریکایی باشد! اولا این‌ها خیلی وقت‌ها نسبت به متوسط بازار مزیتی ندارند، ثانیا کلی جیب مبارک شما را بابت مدیریت اموالتان سبک می‌کنند! قسمت دوم در تکمیل این حرف‌ها گفت که خودتان هم نکنید آقا! خودتان هم اگر کارتان این نیست، اگر قرار نیست شغلتان ارزیابی سهام و این جور چیزها باشد، بی‌خیال داستان شوید و راسا وارد گود نشوید. این همه نهی که در این دو قسمت کرد را در قسمت سوم جبران نمود! مهمترین کاری که باید بکنید متنوع کردن سرمایه‌گذاری‌هاتان است. مثلا در صنایع مختلف و حتی در کشورهای مختلف. خلاصه‌ی این توصیه شد صندوق‌های شاخص. یعنی یک صندوقی که دارایی‌هایش را با معیار مشخصی، مثل شاخص بورس تنظیم می‌کند و به همین دلیل کارمزد اندکی می‌گیرد. حالا ما ایرانی‌ها دستمان از همه جا کوتاه است! کشورهای مختلف در دسترس خیلی‌هامان نیست. اما می‌شود همین توصیه را در حد بسیار خوبی انجام داد. کسی که تمام زندگی‌اش را می‌فروشد و می‌گذارد در یک سهم، خب ایشان ...، خیلی دل بزرگی دارد! از این کارها نکنید! آخرش قسمت چهارم هم به تاکید بر این مطلب اختصاص پیدا کرد که سعی نکنید روی دست بازار دست بلند کنید! درست است که ناکارایی‌های در بازار وجود دارد، اما پول زیاد و هوش بالای این پول به سرعت این موقعیت‌ها را پیدا می‌کند و تهش را در می‌آورد.

حالا شاید بپرسید تهش پولم را کجا بگذارم؟ اتفاقا یک ویدیو با همین عنوان برایتان در همین مورد زیرنویس کردیم! اما مخلص کلام را، أن هم به صورت بومی‌سازی شده، اگر بخواید، این است که : «پول» به معنی ریال اسکناس و یا در بانک را برای سرمایه‌گذاری بلند مدت نگه ندارید. یعنی در سن ۳۰ سالگی برای بازنشستگی‌تان، در بانک سپرده‌ی بلند مدت نگه ندارید. مگر کسر کوچکی از کل سرمایه‌تان و آن هم در مواقعی خاص. بدیهی است که برای زندگی نیاز دارید پول خرج کنید! پس باید به اندازه‌ی مخارج جاری و همچنین مقداری برای اتفاقات خاص و مواقع اضطرار پول و پله در دست و بالتان باشد! بقیه‌ی داستان را در دارایی‌های مختلف پخش کنید! متناسب با ریسک‌هاشان. شما را به خدا! یک موقع شور برتان ندارد و مثل مشنگ‌ها تمام زار و زندگی را در بیتکوین و اتر و ... به عقد و نکاح ملت درآورید! سهام که دم دست هست. همان طور که آمد بهتر است یک صندوق فاخر با کارمزد نازل پیدا کنید و پول را آن جا بگذارید. متاسفانه در ایران یک راه پخش کردن سرمایه، خرید دلار است و طلا. در حالت عادی کمی ابلهانه است! طلا بخری که چه؟ کارخانه می‌سازد که پولت را بیشتر کند؟! اما نه! برای ما ابزاری کارآمد است. دلار هم به همین منوال. اگر تورم ما ۴۰ درصد است تورم دلار حالا ۸ درصد است. با صد تاسف زمین و کالاهای بادوامی چون خودرو هم از سر ناچاری شده‌اند ابزار حفظ ارزش و فرار از تورم.

عناوین را شما بهتر از من بلدید. به جای تلاش مذبوحانه برای سیگنال بورسی گرفتن، یا حداقل به جای بخشی از آن، می‌شود یک حساب و کتابی کرد و یک سبد سرمایه‌ی معقول از انواع دارایی‌هایی که در دسترس است طراحی کرد. حالا زمین خریدن سخت است؟ من باب اکل میته سهام یک شرکتی را بخرید که زمین داشته باشد! سکه گران است و نمی‌شود به تعداد خرید؟ جهنم و ضرر! همین صندوق‌های طلا و سکه و کوفت و زهر مار فعلا بهتر از هیچی است! خلاصه که در این اوضاع ناجور سعی کنید تا می‌شود ریسک کاهش شدید ارزش اموالتان را به حداقل برسانید.

به امید روزی که این حرف‌ها را در مدرسه‌ها به نوجوانان آموزش دهند، نه این که ما با غم و غصه بگوییم و بشنویم!
1.1K views22:06
باز کردن / نظر دهید
2022-06-10 17:06:10 خر برفت و خر برفت و خر برفت!
آن داستان شیرین مولوی را شنیده‌اید؟ فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع. داستان از این قرار است که یک مسافر نگون‌بختی به همراه خر محترمش به یک خانقاهی می‌رود و خرش را به خربانی(!) می‌سپارد صوفیان بزرگوار آن خر را می‌فروشند و به پولش را جیب می‌زنند. بعد از آن پول حلالتر از شیر مادر(!) طعامی تدارک می‌بینند و به دست‌افشانی مشغول می‌شوند. آن مسافر از همه جا بی‌خبر هم در سفره مشارکت می‌کند و سیر می‌خورد و می‌نوشد و در سماع می‌ایستد و همراه با دزدان خر مظلومش بانگ خر برفت و خر برفت سر می‌دهد! وقتی «روز گشت و جمله گفتند الوداع» مسافر هم سراغ خرش می‌رود می‌بیند که خری در کار نیست. یخه‌ی خربان را می‌چسبد که نادرست! «من ترا بر خر موکل کرده‌ام» خر من را چه کردی؟ «از تو خواهم آنچ من دادم به تو». خربان بنده‌ی خدا می‌گوید که : «گفت من مغلوب بودم صوفیان / حمله آوردند و بودم بیم جان». مسافر «گفت گیرم کز تو ظلما بستدند / قاصد خون من مسکین شدند / تو نیایی و نگویی مر مرا / که خرت را می‌برند ای بی‌نوا»؟ و حضرت خربان جواب شنید که «گفت والله آمدم من بارها / تا ترا واقف کنم زین کارها / تو همی‌گفتی که خر رفت ای پسر / از همه گویندگان با ذوق‌تر / باز می‌گشتم که او خود واقفست / زین قضا راضیست مردی عارفست».

این داستان واقعا خنده‌دار است! عده‌ای خر بنده خدا را فروخته‌اند و دارند با پولش خودشان را پروار می‌کنند، حالا سهمی از آن را هم به خود صاحب می‌دهند و طرف هم خوشحال و دست‌افشان، ناآگاه از بلایی که سرش آمده سرود خر برفت را با ایشان همخوانی می‌کند! گریه‌دار شباهت ماست با این نگون‌بخت!
مطالبات ما از دولت این است که بیا بنزین و گازوئیل را مجانی دستمان بده! ارزت را بده گوشت و مرغمان ارزان شود! از همه‌ی صنایع داخلی حمایت کن! خانه برایمان بساز! شغل درست کن! خر برفت! سرنوشتمان همان است. از اموالمان سفره‌ای پهن می‌شود و صغیر و کبیر بر سرش حاضرند و البته بخش اندکی از آن هم گیر خودمان می‌آید!

ویدیوی قسمت قبل به مخارج دولت اختصاص داشت. در رابطه با نقش‌های ضروری دولت در اقتصاد، کالای عمومی و بازتوزیع، صحبت شد. یعنی لازم است توجه کنیم که مخارج دولت همیشه از جنسی که گفتیم نیست! گاهی لازم است و ضروری! اگر این طور است پول این مخارج را چه کسی باید بدهد؟
راستش این سوال کوتاه که «پولش را چه کسی می‌دهد؟» کلید فهم و تحلیل خیلی چیزهاست. مثلا قهرمانان عرصه‌ی توانایی و کارایی می‌گویند یک میلیون خانه می‌سازیم. شما بپرسید هر خانه ۶۰ متر هر متر ۵ میلیون، این ۳۰۰ هزار میلیارد را چه کسی قرار است تامین کند؟
بحث این قسمت در رابطه با منابع بودجه است. این پول‌ها که قرار است خرج شود از کجا می‌آید؟ یعنی همان که بپرسیم : «پولش را چه کسی می‌دهد؟». با اعداد و ارقامش برایتان شرح داده‌اند! درست و حسابی! خلاصه که ببینید سرنوشت خر بیچاره‌تان چه شده!



@Choraz
@Chortkeh_Media
1.6K viewsedited  14:06
باز کردن / نظر دهید
2022-06-04 17:06:59
#اقتصادکلان MRU، تورم، قسمت ۳، نظریه‌ی مقداری پول
احتمالا صدها بار شنیدید که میگن اگر دولت پول چاپ کنه تورم درست میشه! تا حالا به این موضوع فکر کردید؟ اصلا اینا چه ربطی به هم دارن؟
برای این که بتونیم به صورت فاخرتری(!) این مسائل رو تحلیل کنیم به چند تا ابزار نیاز داریم. یکیش شاخص تورم بود که در قسمت قبل در موردش صحبت کردیم. این قسمت هم در مورد نظریه‌ی مقداری پول یه چیزایی رو یاد می‌گیریم.
ولی قول میدیم که از قسمت بعد دیگه شیرجه بزنیم در اصل بحث تورم!

2.5K views14:06
باز کردن / نظر دهید
2022-06-03 19:57:03 در حکایت جان‌فرسای پر کردن کسری بودجه!
اگر کمی اهل دنبال کردن مسائل اقتصادی هستید، یا احیانا یک بار از سر فراغت(!) به حرف‌های مسئولین خدوم و سخت‌کوش گوش جان سپرده باشید، لابد با این عبارت آشنا هستید! پر کردن کسری بودجه!
حالا این بودجه‌ی لامصب چیست که یک کسری داشته باشد که حالا بخواهند پرش کنند؟ در موردش صحبت می‌کنیم! اما قبلش بیایید کمی خاطره‌هایمان با این عبارت فاخر را مرور کنیم! حتما باید شنیده باشید، وقتی دولت یک سیاستی اجرا می‌کند که مربوط به پول و پَله(!) است فورا یک عده پیدا می‌شوند که بگویند : «این دولت خبیث از خدا بی‌خبر دارد با این کارها کسری بودجه‌اش را پر می‌کند!» یا مدام مسئولان آگاه و خبیر به تمام جوانب امور می‌شنویم که ما را قسم حضرت عباس می‌دهند که این کار را برای رفع کسری بودجه انجام ندادیم!
بودجه یعنی سند دخل و خرج دولت! این که دولت چقدر می‌خواهد خرج کند، و برای این مخارج چقدر باید منابع داشته باشد! منابعش هم بر خلاف باور عموم از منابع لایزال الهی نیست! از همین جیب مبارک خودمان کش می‌رود! یا نفتمان است یا مالیاتمان یا تورمی است که می‌شود افت جان‌هایمان! که داستانش در ادامه می‌آید.
کسری بودجه یعنی خرج دولت از دخلش بالا زده است. یعنی مثلا باید قرض بگیرد. از کی گرفتنش مهم نیست! حالا یک کاریش می‌کند! قسمت مهمش این است که این قرض را قرار است چه کسی پس بدهد؟ باز هم شما! و البته من هم! دولت که از خودش چیزی ندارد! هر چه هست ماییم! هر پولی دارد از ما گرفته. حالا کسری بودجه داشتن دولت یعنی خرجی که حضرات تراشیده‌اند از چیزی که می‌توانند از جیب مردم بردارند بیشتر است. یعنی یا باید یک جور دیگری، راه دیگری به غیر از نفت و مالیات تیغمان بزند یا قرض بگیرد و در آینده قرضی که گرفته را از ما بگیرد. خلاصه همه‌اش به جیب من و شما ختم می‌شود!
حالا الان دولت وقتی کسری بودجه دارد چه می‌کند؟ همان طور که گفتم بعضی وقت‌ها قرض می‌گیرد. یعنی از جیب فردایمان بر می‌دارد. اما یک حربه‌ی دیگر هم دارد! کارش این است که یک طوری می‌رود سراغ خزانه‌ی بانک مرکزی و دلی از عزا در می‌آورد! در قسمت اول تورم داستان زیمباوه را شنیدید! حالا عصری است که حتی نیاز به پرینتر هم برای چاپ پول وجود ندارد! همه‌اش یک دکمه است بر روی کامپیوتر!
خلاصه کسری بودجه یک همچین چیزی است! یک دره بر سر راه است! تورم و بی‌ثباتی اقتصاد از همین گور بلند می‌شوند! حالا ما بیشتر از آن که فکر کنیم کدام از خدا بی‌خبری همچین چاهی برایمان کنده، انرژیمان مصروف این می‌شود که حواسمان باشد خدای نکرده دولت یک کاری نکند که کسری‌اش را جبران کند! اعتراضمان باید آن جا باشد که دارد از جیبمان خرج بی‌خود می‌تراشد نه آن وقتی که دنبال پولش می‌گردد! خلاصه که سر چشمه شاید گرفتن به بیل و از این جور حرف‌ها!
دوستان ما در چراز در ویدیوی پایین به توضیح مقدمات بودجه پرداخته‌اند! برای این که به عمق فاجعه پی‌ببرید شاید خواندن متن کفایت نکند! پس پیشنهاد می‌کنم حتما ببینید!



@Choraz
@Chortkeh_Media
1.4K views16:57
باز کردن / نظر دهید
2022-05-29 19:45:51
#اقتصادکلان MRU، تورم، قسمت ۲، اندازه‌گیری تورم
اندازه‌گیری خیلی چیز مهمیه! فکر کنید خیاط به جای این که با متر بیفته به جون پارچه، همین طوری گتره‌ای(!) برای خودش می‌دوخت و می‌برید! واقعیتش اینه که اکثر کسایی که در مورد اقتصاد حرف می‌زنن روی اون خیاط رو سفید کردن!
همه‌ی ما در ایران با گوشت و پوست و استخوان، حس می‌کنیم که قیمت‌ها داره بیشتر میشه! اما این کافی نیست. برای آشنایی دقیقتر با این پدیده‌ی منحوس و حرف حساب زدن لازمه یاد بگیریم چطوری تورم رو اندازه‌گیری می‌کنن!
پس در این قسمت با شیوه‌ی اندازه‌گیری تورم آشنا میشیم تا مطالب قسمت‌های بعدی رو بهتر بفهمیم.
1.3K views16:45
باز کردن / نظر دهید
2021-12-09 08:07:56 کار، کار خودشونه!
اندر تخطئه‌ی صرفه‌جویی در استفاده از مغز!
#توشه‌ی_تعطیلات
فکر می‌کنم این جا بارها در مورد ساده‌انگاری‌های مخرب صحبت کرده‌ایم! تک عاملی دیدن وقایع و جور کردن جواب‌های بسیار ساده برای سوالات بسیار سخت! همان تخصص مغزهای خسته برای صرفه‌جویی در انرژی! و از همه بدتر هم این که وقتی صد جور تناقض برای این جواب‌های کشکی پیش می‌آید، ککمان هم نمی‌گزد!
مثلا می‌بینیم که گوسفند کمیاب شده، سریع می‌رویم سراغ یک مجرایی که ماجرا را به دشمنان خارجی بدوزیم! و از قضا ۴ تا گوسفند را می‌بینیم که دارند از مرز به صورت قاچاق به تعطیلات می‌روند! اصلا موضوع حل شد! کشورهای خرپول خلیج فارس می‌خواهند مملکت ما را به هم بزنند و زندگی مردم را دشوار کنند، به همین سبب دارند گوسفندهای ما را به قیمت بالا می‌خرند که بدبختمان کنند!
حالا سوالات اذیت‌کننده‌ای هم ممکن است پیش بیاید. مثلا پس چرا قبلا نمی‌کردند؟ یا این که اگر آن‌ها دارند گوسفندان ما را با قیمت‌های بالاتر از قیمت جهانی می‌خرند، چرا باید ناراحت باشیم؟ اصلا می‌توانیم به قیمت جهانی بخریم و بالاتر به بدخواهان ملت بفروشیم و همین طوری کلی کاسب شویم! یا این که چرا پس از برخورد با عناصر خائنی که گوسفندان را به مهاجرت ترغیب می‌کردند، قیمت گوشت پایین نیامد و بالاتر هم رفت؟ اصلا این همه گوسفند را چه کارش می‌کنند؟ بله این جور سوالاتی ممکن است پیش بیاید! بالاخره منطق چموش انسان اگر در این حد هم جفتک نمی‌انداخت که ... ما هم الان در ردیف چهارپایان بودیم! ولی با تمام سختی‌هایش اگر بتوانیم از این پیچ تاریخی عبور کنیم و به این سوالات توجه نکنیم، در حداقل‌سازی مصرف انرژی توسط مغز به توفیق کامل خواهیم رسید!
حالا یکی از قله‌های این حماسه‌ی تاریخی در راستای مصرف کمینه(!) از مغز، معمولا در رابطه با دلار رقم می‌خورد. اطلاعات مربوط به ارز غالبا بسیار غیردقیق و مبهم هستند. راستش در دوران جنگ اقتصادی، غیر طبیعی هم نیست. از طرف دیگر، عموما دانش مربوط به این جور چیزها، حتی در عالی‌ترین سطوح تصمیم‌گیری به قدری نازل است که آدم می‌خواهد خودش را در یک دره‌ای چیزی گم و گور کند!
پیشنهاد عمومی برای خلاصی از این طور گرفتاری‌ها، بیشتر خواندن مباحث مرجع و دیدن نمونه‌های جهانی است. مثلا در همین مورد ارز کلی مباحث نظری وجود دارد که می‌شود آن‌ها را به راحتی یافت. همین طور انبوهی از تجربیات جهانی و داستان‌های قشنگ(!) هست که هم برای مطالعه قبل از خواب و هم برای بیداری از غفلت مفید است.
حالا این‌ها را که همیشه گفته‌ایم و باز هم به طور مداوم خواهیم گفت! اما الان یک پیشنهاد اختصاصی داریم که مصدع اوقات شریف شدیم! آقای سید احمد عراقچی، معاون ارزی بانک مرکزی در سال‌ ۹۶، همان سال نامبارکی که آغاز جهش ارزی کشور بود، مصاحبه‌ی بسیار مفصلی با پادکست سکه انجام داده و جوانب گوناگونی از اتفاقات آن روزها را شرح داده. پیشنهاد می‌کنیم این قسمت پادکست سکه را با عنوان "پشت پرده سیاست‌های ارزی اقتصاد ایران" بشنوید تا درک عمیقتری از فراز و نشیب‌های سیاسی مرتبط با مسائل ارزی این مملکت آشنا شوید! داستان واقعا خیلی پیچیده‌تر از این حرف‌هاست که با یک فرمول جهان‌شمول «کار، کار خودشونه!» رفع و رجوع شود! شنیدن این جور روایت‌های دست اول از وضعیت فاجعه‌بار(!) سیاست‌گذاری در مملکت، همه جوره آموزنده است!
804 viewsedited  05:07
باز کردن / نظر دهید
2021-12-07 16:53:11
#داستان_بودجه، قسمت ۱، بالاتر از سیاهی!
مصیبت کم داریم که بخوایم غم بودجه رو هم بخوریم؟!
نه! گرفتاری کم نداریم! ولی هر جوری هست برای بودجه، این امّ المصائب اقتصاد ایران، باید یک جایی باز کنیم!
علاوه بر این که اطلاع داشتن از این جور جریانات مهم اقتصادی برای بهبود معیشت خودمون لازمه، میشه گفت تنها راهیه که به شرط چاقو(!) به درست شدن وضع فلاکت‌بار مملکت هم کمک می‌کنه!
در این مجموعه سعی می‌کنیم که مختصر و مفید براتون از بودجه بگیم و مهمترین مسائلش رو بدون درد(!) بهتون یاد بدیم! همراه ما باشید!

این مجموعه توسط دوستان چراز، و با کمک ما تولید میشه! کارهای دیگرشون رو هم دنبال کنید!
@Choraz
@Chortkeh_Media
1.3K viewsedited  13:53
باز کردن / نظر دهید
2021-12-04 10:45:18
#اقتصادکلان MRU، تورم، قسمت ۱، کی دوست داره تریلیونر باشه؟
تریلیون یعنی همان هزار میلیاردی که ما خیلی در اقتصادمان می‌شنویم. علی القاعده باید خیلی پول باشد! ولی همیشه این جور نیست ... یک زمانی با این قدر دلار زیمباوه یک کاغذ مستراح(!) هم نمی‌شد خرید! ما هم کم ارزش شدن پولمان را، علی الخصوص در چند سال گذشته، حس کرده‌ایم. چرا این اتفاق می‌افت؟ در مجموعه‌ی جاری به این موضوع حیاتی خواهیم پرداخت.
آپارات
1.2K viewsedited  07:45
باز کردن / نظر دهید
2021-11-29 12:14:52 آب کم جو! تشنگی آور به دست!
این روزها که خشکی زاینده رود سیل غم را به جان‌ها روانه کرده، فکر کردیم شاید بد نباشد به همین بهانه، باز هم کمی از مسئله‌ی آب بگوییم.
از نوبت قبلی که این زخم باز شد خیلی زمانی نگذشته. حدود ۴ ماه پیش بود که اتفاقات مشابهی در خوزستان افتاد. ما به همان بهانه یک مستند فاخر در زمینه‌ی بحران آب را زیرنویس کردیم که اکیدا و غلیظا(!) دیدن و دوباره دیدن آن را توصیه می‌کنیم.
راستش وقتی بازیگر کلیدی در عرصه‌ای دولت باشد، سخت است که موضوع را به درستی صورت‌بندی کنیم و عوامل به وجود آورنده‌ی مشکل را شناسایی کنیم. علی الخصوص وقتی که برخورد قهرآمیز حکومت با گردهمایی دغدغه‌مندان -به حق- محور توجّهات باشد.
در آن موارد بسیار گفته‌اند و شنیده‌اید. این جا هم مغازه‌ی اقتصاد است! پس اگر در این متن از بعد اقتصاد آب به ماجرا نگاه می‌کنیم یقینا به معنی کم اهمیت بودن جوانب دیگر موضوع و بی‌توجهی به آن‌ها نیست.
غالب ما انسان‌ها از قید و بند تنفر عجیبی داریم! حالا می‌خواهد در مورد سیب‌زمینی مربوط به قیمه باشد که همیشه کم است، یا در مورد زمان و موعد تحویل پروژه یا تمرین! به همین دلیل وقتی اسم کمبود و مقارنش اقتصاد می‌آید چندشمان می‌شود! علی الخصوص وقتی در مورد چیزی باشد که پیش از این به سادگی در دسترسمان بوده است. برای همین اصلا صرف حرف زدن از کمبود آب برای عده‌ای معادل کفر است! همین که بگویید وارد خشکسالی شده‌ایم انگار اقدام علیه امنیت ملی کرده‌اید!
اما متاسفانه واقعیت در هماهنگ شدن با خواست ما و اجرای دستورات مسئولین محترممان کم‌کاری می‌کند! و چاره‌ای جز این نیست که ما در راستای انطباق با آن کمی تلاش کنیم! اگر مشنگ‌هایی که با یک سیل ادعای وارد شدن به ترسالی می‌کنند را کنار بگذارید، در میان عقلا وفاقی وجود دارد که ما در وضع ورشکستگی آبی هستیم. یعنی بودجه‌ی آبیمان تراز نیست. خرجمان خیلی وقت است که از دخلمان جلو زده و کلک حساب‌های ذخیره‌مان را هم کنده‌ایم! فقط هم مشکل ما نیست. خیلی از کشورها دچار این مصیبت هستند. با این فرمان یقین بدانید که به زودی کارمان به جایی می‌رسد که برای تامین آب لوله‌کشی بحران داشته باشیم. چه دلیلی بالاتر از این که اکنون همین بلا دارد بر سر بسیاری از نقاط جهان نازل می‌شود؟
اگر این طور هست که هست، مستی کاشت برنج در بیابان و صادرات هندوانه از کجا ناشی شده؟ چرا در ایجاد فضای سبز شهری به هر چیزی توجه می‌شود به جز میزان مصرف آب؟ چگونه در این کشور کم آب، شیوه‌های جدید کشاورزی که مصرف آب بسیار کمتری دارند رواج ندارد؟ اصلا انسان انگشت به دهان می‌ماند! و البته فورا برای این که از این وضعیت نامطلوب خارج شود حرف‌های صد من یک غاز(!) بلغور می‌کند که بله! ما ایرانی‌ها ذاتا مصرفگرا هستیم و اسراف‌کار. یا مسئولین باید حمایت کنند. یا این که فلانی به قدر کافی انقلابی نبود و مدیریت جهادی نداشت. و این که الان باید عظم و جدیت برای رفع دشواری‌ها داشته باشیم و در میدان حاضر باشیم تا ریشه‌ی مشکلات را بکّنیم! و حالا اگر خیلی ابله باشیم به کلی اصل مشکل را منکر می‌شویم و مثلا می‌گوییم که شایعه‌ی کم‌آبی را دشمن پراکنده که ما محصولات استراتژیک نکاریم یا کشاورزانمان را بیکار کنیم!
البته این حرف‌های کلی و بی‌حاصل خلجان(!) ذهنی ما را تا حدی آرام می‌کند. اما مشکل سر جای خودش هست و بنا دارد که دودمان ما را بر باد دهد! خیلی هم برایش مهم نیست که ما برای خودمان یک مقصری پیدا کردیم و تقصیرها را گردنش انداختیم و خیالمان راحت است!
همه‌ی متن مقدمه شد چون اصلش بسیار ساده است! مشکل این است که آب کم است و راه حلش هم بسیار ساده! باید کمتر مصرف کنیم!
اما یک دشواری در این میان هست. اگر من در میان بیابان باشم و آب کمی در اختیار داشته باشم، خیلی حواسم به مصرف آن هست. چرا؟ چون عواقب مصرف زیاد خودم را عینا می‌بینم. اما در یک کشور ۸۰ و خرده‌ای میلیونی، مصرف کم یا زیاد شخص من تاثیر خاصی بر کل ندارد و در نتیجه ارتباط میان رفتار ناهنجار(!) و عواقب آن تقریبا محو می‌شود. پس مثلا اگر کسی استخر ویلایش را هر هفته عوض کند، یا روزی دو ساعت در زیر دوش تمرین خوانندگی کند، یا زمینش را به صورت غرقابی آبیاری کند، ته‌ته‌ش باید شندرغاز بیشتر بسلفد! در شرایطی که صرفه‌جویی صرفا یک تصمیم اخلاقی است، تلاش‌های ما محدود به خواهش و التماس خواهد ماند. انگار که بخواهیم آقای ایمنی را به جنگ کینگ کونگ بفرستیم!
رویکرد ما در مقابل آب، گویی با فرض فراوانی و بلکه وفور بی‌اندازه‌ی آن تنظیم شده است! چیزی که باید درست شود این جاست! ما تشنه‌ی تغییرات بنیادی در سیاست‌های آبی و محیط زیستی کشور هستیم و یقینا تصمیمات سطحی دادن آب به یکی و گرفتن از دیگری کمکی در راستای حل این درد خانمان‌برانداز نخواهد کرد!
حالا انصافا جا دارد مستند را به عنوان مکمل این روضه‌ی مکشوف(!) ببینید و حتی بازبینی کنید!
743 views09:14
باز کردن / نظر دهید