2021-10-21 19:35:36
آنچه از سولو گذشت!
این ماکتهای بانمکی که از طرحهای خیلی بزرگ میسازند را لابد دیدهاید! بعضی وقتها چند صد هزار متر مربع را در یک میز ۲ - ۳ متری به شما نمایش میدهد. البته که ساختمانهایش به جای میلگرد و آجر و سیمان از مقوا ساخته شده و ماشینها و آدمهایش اسباببازی هستند! این مدل به چه دردی میخورد؟ شهودی از برخی ویژگیهای پروژه به ما میدهد! خیلی از جزئیات در آن حذف شدهاند پس به هیچ وجه نمایندهی کاملی از واقعیت نیست! ابعاد هم خیلی اساسی فرق میکند! ولی در نهایت این سادهسازیها کمک میکند که ابزاری بسازیم تا با استفاده از آن شهود بهتری نسبت به «ابعادی» از واقعیت پیدا کنیم!
گفتم ابعادی از واقعیت! منظورم این است که مدلی که میسازیم قرار نیست برای کشف هر جنبهای از واقعیت حرفهای مفیدی بزند! مثلا همان ماکت سه بعدی که ذکر شد، به هیچ وجه ابزار مناسبی برای تخمین زدن میزان مصالح مورد نیاز نیست! مثلا نمیتوان وزنش را اندازه گرفت و بعد ضرب در مقیاس کرد و وزن مصالح پروژهی اصلی را استخراج کرد! برای این منظور احتمالا باید یک مدل ریاضی درست کنیم. ابعاد و جنس مصالح و ... را در نظر بگیریم و با ضرب و تقسیم تخمینی از چیزی که میخواهیم به دست آوریم!
این همه داستان را تعریف کردم که عرض کنم مدل سولو یک «مدل اقتصادی» است! میخواهیم انقدر شاخ و برگ واقعیت را بزنیم و جزئیاتش را نفله(!) کنیم تا به یک چهارچوب خیلی ساده و قابل فهم برسیم. برای این کار هم با اجازهی بزرگترها دست به دامان ریاضیات میشویم!
مدل سادهی مورد بحث، یک «تابع تولید» دارد. یعنی یک ورودی که «نیروی کار» و «سرمایه»ی موجود در اقتصاد وارد آن میشوند و «خروجی» یا تولید که همان عواید اقتصاد هستند از آن طرفش بیرون میآید! یک اشارهای هم شد که این سرمایه الزاما منحصر به سرمایهی فیزیکی و بیل و تراکتور نیست! بلکه سرمایهی انسانی و دانش و مهارت و این جور چیزها را هم میشود در مدل گنجاند! این تابع ما یک ورودی دیگر هم دارد که در این جا اسمش را «ایدهها» گذاشتیم که موضوع ویدیوی بعدی خواهد بود.
یکی از مطالب خیلی مهمی که در قسمتهای قبلی مورد اشاره قرار گرفت، بازدهی کاهنده سرمایه بود! گفتیم که وقتی سرمایه بیشتر باشد تولید بیشتر است اما اثر واحدهای بعدی سرمایه کمتر از قبلیها خواهد بود! مثلا وقتی تراکتور اول به یک مزرعه میرود موجب شکوفایی فراوانی خواهد بود! اما اثر تراکتورهای بعدی کمتر و کمتر میشود! مثلا از ۱۰ به ۱۱ رفتنش ممکن است اصلا تفاوتی ایجاد نکند! در مورد تحصیلات هم همچین چیزی میتواند صادق باشد! حالا مثلا میشود پز داد که ما از لحاظ تعداد مهندس فلان رتبه در جهان را داریم! اما تهش میدانیم که ما این قدر مهندس نیاز نداریم! یا باید صادرشان کنیم به آمریکا و کانادا(!)، یا به کارهای غیر مرتبط مشغول شوند! البته جسارت نباشد! ما علاوه بر این که به مهندسان ارادت داریم اکثرمان از لحاظ تحصیلات مهندس هم هستیم!
اگر رشد ما بر مبنای انباشت سرمایه باشد، با در نظر گرفتن بازه نزولی سرمایه و وجود استهلاک یک روزی متوقف میشویم! اگر یک بخشی از درآمد را به سرمایهگذاری اختصاص بدهیم، با افزایش سرمایه و در نتیجه تولید، سرمایهگذاری هم زیاد میشود. اما گفتیم که سرمایه بازدهی نزولی دارد! در نتیجه هر چه جلو میرویم این افزایش کوچکتر میشود. در عوض استهلاک چیز نسبتا ثابتی است! همیشه بخشی از سرمایهی موجود ما مستهلک میشود و به فنا میرود! پس با افزایش میزان سرمایه استهلاک هم به همان نسبت زیاد میشود. یعنی آخرش انقدر سرمایه جمع میکنیم که همهی سرمایهگذاریمان صرف جبران استهلاک شود. این جاست که متوقف میشویم و رشد تمام خواهد شد!
آخرین امید! ایدهها!
اگر بخواهیم صرفا بر اساس انباشت سرمایه رشد کنیم، یک جایی متوقف خواهیم شد. اگر بخواهیم رشدمان مستدام باشد باید یک فکر دیگری بکنیم! در قسمت بعد کمی بیشتر در مورد این داستان بحث میشود!
83 views16:35