2022-06-30 13:07:39
جهش قیمتها
در تکمیل بحث معانی تورم
در قسمت پیشین این نوشتار، در رابطه با دو معنی متفاوت تورم صحبت کردیم. بیان شد که در متون دانشگاهی هر افزایش قیمتی را تورم نمیگویند. بلکه اگر افزایش قیمتها
سراسری و
مداوم باشد، مثل همین وضعیت کنونی ما و پنجاه سال تورم، چیزی به جز افزایش پول نمیتواند آن را توجیه کند.
امّا این گزاره به هیچ وجه حاوی این معنی نیست که پدیدههای دیگر نمیتوانند منجر به افزایش قیمتها شوند. به عنوان
مثال اول همین مورد اخیر افزایش قیمت غلّات را در نظر بگیرید. در طی عملیات ویژهی(!) کشور روسیه، بخش قابل توجهی از مناطق تولید این محصولات تحت تاثیر قرار گرفتهاند. یعنی عرضهی غلّات با مشکل مواجه شده. از بحث عرضه به یاد داریم که با کاهش عرضه، قیمت محصولات بالا میرود. همچنین دیگر محصولاتی که از این کالاها به عنوان نهاده یا مادهی اولیه استفاده میکنند، طبیعتا افزایش قیمت خواهند داشت. یعنی شرایط این طور است : افزایش قیمت در
بخش خاصی از اقتصاد و در
زمان محدود. برای
مثال دوم بیایید سی - چهل سالی به عقب برویم. زمان جنگ خودمان! در زمان جنگ بسیاری از زیرساختهای کشور تخریب شد و در نتیجه تولید کل اقتصاد کاهش یافت. طبق حس دم دستی خودمان و همین طور طبق معادلات ریاضی، نظریهی مقداری پول، قیمتها باید زیاد شوند چرا که کالاها کم شدهاند! یعنی این طور : افزایش قیمت در
کل اقتصاد امّا در
زمان محدود. در نهایت و به عنوان
مثال سوم، دلها را معطوف به طلا کنید! فرض کنید قیمت حقیقی طلا در ۲۰۰ سال گذشته صعودی بوده باشد. یعنی همواره رو به افزایش. دلیلش هم مثلا عرضهی نسبتا ثابت و افزایش تقاضای آن. یعنی : افزایش قیمت
یک محصول به طور
مداوم.
خلاصه به غیر از تورم، در تعریف آکادمیکش، پدیدههای دیگری نیز موجب افزایش قیمت میشوند. برای این که در ادبیات دانشگاهی به چیزی تورم بگویند باید دو ویژگی
سراسری بودن و
مداوم بودن برقرار باشد!
آیا این حرف یعنی پدیدههایی که در دستهی تورم جای نمیگیرند چیزهای خوبی هستند؟ هرگز! ما در مورد یکی از صدها درد اقتصاد صحبت میکنیم. دردی که البته فکر میکنیم از وخیمترینها برای کشورمان است.
جا دارد در تکمیل این بحث چند خطی هم در مورد تغییرات دیگر قیمت، و به خصوص جهش قیمتی، که تشابه بیشتری با تورم دارد صحبت کنیم.
بار ها در این کانال بحث شده که تغییرات در قیمتهای نسبی کالاها، سیگنال کمبود یا فراوانی را به اقتصاد مخابره میکند. همین اطلاعات موجب تصمیمات درست اقتصادی میشود و ضامن بهبود عملکرد آن است. به عنوان مثال همین ماجرای کمبود غلّه به دلیل نامعلوم(!) را در نظر بگیرید. الان واردات گندم دچار مشکل شده است. احتمالا اگر کسی خیر یک مملکت را بخواهد، باید یک کاری کند که تولید گندم بالاتر و مصرف آن پایینتر بیاید. اگر کسی چوبی در چشم قیمت فرو نکند، با افزایش قیمت واردات، قیمت در داخل بالا میرود. تولید برای کشاورزان بیشتری به صرفه میشود و مصرف از مجاری مختلفی کمتر میشود. مثلا ممکن است ضایعات نان کم شود. و در عین حال ممکن است مصرف ضروری برخی از افراد کاهش یابد. حالا ممکن است برخی از خروجیهای بازار، مانند همین مورد آخر، مطلوب نباشند. این موارد را با مداخلههای عاقلانه و با توجه به انگیزهها میتوان اصلاح کرد.
جهش قیمتی حکایت دیگری دارد! برای این که با گوشت و پوست و استخوان مطلب را درک کنید باید سری به خاطرات نوبت اخیر تحریمها بزنیم. وقتی افق تحریمی توسط فعالان اقتصادی رویت شد، همه حس کردند که تولید این مملکت در آینده کم خواهد شد. هنوز هیچ اتفاقی روی زمین نیفتاده بود. حتی اوایلش هیچ چیزی امضا هم نشده بود. همین برداشت کافی بود تا اکثر افراد ارزش کمتری برای ریالی که در دستانشان بود قائل شوند. پس سطح قیمتها جهش کرد! در آن زمان لازم نبود حتی یک ریال پول جدید چاپ شود تا این اتفاق بیفتد. حتی لازم نبود تولید یک ریال کاهش یابد! همان انتظار کاهش کافی بود تا قیمتها را بجهاند! بدیهی است که اول از همه داراییهای نقدتری مثل طلا و دلار، و بعد کالاهای ماندگارتر و غیر نقد مثل ماشین و مسکن و زمین.
شوک، جهش و کلا هر اتفاق ناگهانی اصولا چیز خوبی نیست. هر چقدر بشود جلوی شگفتزده شدن آحاد اقتصادی را گرفت یقینا بهتر است! محیط مناسب برای رشد در اقتصاد، جایی است که شرایطش معتدل است. اتفاقات خارق العاده کمتر در آن رخ میدهد و پایدار و مطمئن مینماید. امّا گاهی هزینهی جلوگیری از وارد شدن شوک به اقتصاد به قدری بالاست که نمیصرفد به آن دست زد. در هر مورد باید سود و زیانش سنجیده شود و بر مبنای آن تصمیم گرفت.
به نظر میرسد با این مقدمات دلها آمادهی بحث کوتاهی در مورد حرکت دولت در زمینهی حدف ارز ترجیحی شده باشد! در متن بعدی این سری آن را بررسی خواهیم کرد.
3.6K viewsedited 10:07