Get Mystery Box with random crypto!

داستان ايرانی

لوگوی کانال تلگرام dastanirani2 — داستان ايرانی د
لوگوی کانال تلگرام dastanirani2 — داستان ايرانی
آدرس کانال: @dastanirani2
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 2.08K
توضیحات از کانال

محلی برای آگاهی از اخبار و رویدادهای مربوط به داستان ایرانی

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2022-02-17 19:09:22 درد هدایت

احمد ابوالفتحی: بهرام بیضایی در داستان/ جستاری با نامِ «هدایت»، از زبانِ یکی از دو سایه‌ای که صادق هدایت را تعقیب می‌کنند، رو به او، چنین می‌گوید: «درد تو وقتی شروع شد که زن اثیری در آغوشت مرد. بدبختی تو بود که پیش از مرگ، آن درد عمیق را در چشمانش دیدی. این وطنت نبود؟»

قرائتِ بیضایی از ریشه‌های «درد هدایت» را در نوشتارِ متفکرانِ به‌نامی نظیرِ شاهرخ مسکوب و یوسف اسحاق‌پور هم می‌توانیم ردگیری کنیم. مسکوب در میانه‌های «روزها در راه» چنین نوشته است: «هدایت حاصل تجدد ماست در ادبیات. بررسی او به عنوانِ بررسی و سنجشِ تجدد ادبی اهمیت دارد. شکستِ او، مظهر و نمودارِ رازآمیز شکست تجدد در ایران نیست؟! زیستنِ پیوسته‌ی ناکامیِ تاریخ؟... ضربه‌ای از بیرون و فروپاشی از درون. در هدایت، این بیرون و درون هر دو با هم گرمِ کار بودند. مثل یک خواب، هدایت هر دو فاجعه را هم‌زمان و پیوسته در روح می‌زیست. زوالِ تاریخ و تلاشِ دردناک و بی‌حاصلِ ما را برای تندرستیِ جان.»

اسحاق‌پور نیز در کتابِ بر مزار صادق هدایت می‌نویسد: «هدایت همان چیزی را که در مقیاس تاریخ ایران، آن‌هم برای مدتی مدید، می‌بایست تحقق یابد روی خودش و در خودش محقق کرد. نومیدیِ ریشه‌ای‌اش بارزترین نشانِ الزام‌ها و روشن‌بینیِ بی‌کرانِ وی بود.»

هم‌زمانیِ دو زوال، آن‌چه که مسکوب «ضربه‌ای از بیرون و فروپاشی از درون» می‌نامدش و بیضایی در قالبِ این‌همانیِ زن اثیری و وطن تصویرش می‌کند و اسحاق‌پور با تعبیرِ «محقق کردنِ چیزی در مقیاسِ تاریخِ ایران در خود» از آن یاد می‌کند، یکی از خطوطِ محوری تفسیر «درد هدایت» در یکی از پرمایه‌ترین الگوهای بررسی زیست هدایت است. خاطراتی از کسانی نظیر فریدون رهنما نیز پشتوانه‌ی این تفسیر هستند.

رهنما در کتابِ «واقعیت مادر است» می‌نویسد دو ماه پیش از مرگ، هدایت را دیده و از نومیدی‌اش گله کرده است. هدایت در پاسخ گفته است: «به چه می‌خواهید امید داشته باشم؟ به آنچه دیده‌ام؟» رهنما می‌گوید هدایت در میان گفته هایش این جملات را چندین بار تکرار کرده است: «وقتی به ایران رفتید خواهید دید. من هم وقتی در پاریس تحصیل می‌کردم سن شما را داشتم و چه فکرها که نمی‌کردم! برای این سرزمین، برای زادگاهم!»

برای این سرزمین؛ برای زادگاهش... در اثرِ بیضایی، دشنه‌به‌دستانی که به سفارشِ حاجی آقا برای کشتنِ هدایت به پاریس آمده‌اند، سراغ او را از خودش می‌گیرند. هدایت به‌آن‌ها پاسخ می‌دهد: «او تصویری ندارد؛ مدت‌هاست شبیه هیچ‌کس نیست؛ نه هم‌وطنانش، نه مردم این‌جا.» دردش آیا این بود؟ پرمایه‌ترین قرائت از «درد هدایت» این تعبیر را تایید می‌کند اما این تنها قرائتِ ممکن نیست. با وجود بسیاریِ تفسیرها، هدایت هنوز نیازمند قرائت‌های تازه است؛ به‌ویژه اگر این ایده‌ی مسکوب را بپذیریم که: «بررسی او به عنوانِ بررسی و سنجشِ تجدد ادبی اهمیت دارد.»

نقاشی از قاسم حاجی‌زاده

پل‌ها
131 viewsاحمد ابوالفتحی, 16:09
باز کردن / نظر دهید
2022-02-17 18:53:49 #داستان_شب کانال داستان ایرانی
ٔ داستان کوتاه
« دردلم بود »

انتخاب شده از مجموعه داستان « نیمهٔ سرگردان ما »

نوشتهٔ: # محمد رحیم اخوت




@dastanirani2
142 viewsbehrooz naseri, 15:53
باز کردن / نظر دهید
2022-02-17 18:53:11
144 viewsbehrooz naseri, 15:53
باز کردن / نظر دهید
2022-02-17 09:52:25 متن کامل مطالب امروز پنج شنبه 28 بهمن را در فایل پی.دی.اف بخوانید:
روزنامه سازندگی، گروه ادبیات و کتاب
301 viewsAryaman Ahmady, 06:52
باز کردن / نظر دهید
2022-02-17 09:52:05 امروز پنج‌شنبه 28 بهمن در روزنامه سازندگی (گروه ادبیات) می‌خوانید:

ویژه صدسالگی اولیس- بخش دوم


«اولیس»؛ ابزارِ قدرتِ نرم در دیپلماسی (دنیل مولهال سفیر ایرلند در ایالات‌متحده و نویسنده کتاب «اولیس: اودیسه‌ خواننده»، از صدسالگیِ «اولیس» می‌گوید)
مترجم: شایان جوادی

«اولیسِ» جیمز جویس، یکی از مشهورترین رمان‌های قرن بیستم، اگر نگوییم پرخواننده‌ترین آنها، صدسال پیش، یعنی دوم فوریه‌ 1922 در پاریس منتشر شد. نسخه‌ «اولیس» من که در تابستان سال 1974 در کانزاس‌سیتی خریده شد، در طول چهل‌سال دیپلماسی با من به دور دنیا سفر کرده - چهار سال آخر در واشنگتن به‌عنوان سفیر ایرلند در ایالات متحده - و من همیشه آزادانه از آن به‌عنوان ابزار قدرت نرم بهره برده‌ام. این کار از زمانی آغاز شد که من مامور شدم تا جشن‌های سالانه «بلومز-دی» را در تاریخ 16 ژوئن، روزی که اُدیسه‌ی بلوم در آن می‌گذرد، ترتیب دهم.

برای دیپلمات‌های ایرلندی، بلومز-دی به چیزی همچون روز سنت‌پاتریک از نوعِ فرعیِ آن بدل شده. در هندوستان در دهه 1980، گریز جویس به «اساسیات»ِ زبان، ملیت و مذهب طنین‌انداز شد. در آلمان، علاقه به جویس و سایر نویسندگان ایرلندی آن‌هم در زمانی‌که شهرت ملی ما بر اثر پیامدهای بحران اقتصادی و مالی 2010- 2009 لکه‌دار شد، به درکِ گسترده‌ ایرلند کمک کرد. در سال 2012 من با دو ایستگاه رادیویی آلمانی همکاری کردم که خوانشِ کاملِ «اولیس» را همزمان با اتمام مدت حق‌پخش آن پخش می‌کردند. ادبیاتِ ما مردم را از سرتاسر جهان به تعامل با ایرلند می‌کشاند؛ مردمی که در غیراین‌صورت ممکن است هیچ قرابتی با کشورِ جزیره‌ایِ ما نداشته باشند...

سمیه نوروزی: «اولیس»‌مان هم به همه‌چیزمان می‌آید (جشن صدسالگی «اولیس»، بدون ترجمه فارسی برگزار شد)

«اولیس‌»خواندن ما ایرانی‌ها هم حکایتی ا‌ست که باید به همه‌چیزمان بیاید. حتما برایتان پیش آمده فهرست کتاب‌هایی را بالا و پایین کنید که بزرگان ادبیات توصیه به خواندنش کرده‌اند؛ فهرست منتقدان گاردین، ۱۰۰۱ کتابی که پیش از مرگ باید خواند، صد کتابی که نیویورک‌تایمز گفته پیش از بیست‌سالگی بخوانید و پنجاه کتابی که فرانسوی‌ها گفته‌اند اگر پیش از سی‌سالگی نخوانید انگار هیچ نخوانده‌اید.

بعد از نگاه به هر کدام از این فهرست‌ها چیزی تهِ گلوتان را قل‌قلک می‌دهد، بغض می‌کنید و به زمین و زمان می‌پرید. آخر نسخه‌ فارسیِ درصدِ بالایی از این فهرست‌ها را یا قلع‌وقمع‌شده خوانده‌اید یا اصلا نخوانده‌اید. «اولیس» هم یکی از همین‌ها. دهه‌ هفتاد که شروع شد دنبال مترجمی افتادیم که جرات کرده بود برود سراغ این کتاب، و بعد، مدام از مدیر انتشارات، زمانِ چاپِ «اولیس» را می‌پرسیدیم. آن روزها امید خیلی پررنگ بود و آن‌قدر آینده را قشنگ تصور می‌کردیم که وقتی مجوزگرفتن «اولیس» مشمول مدت‌زمان شد، فکر کردیم می‌توانیم با رای‌دادن به اصلاحات سرنوشت عوض کنیم؛ سرنوشتِ «اولیس» را و سرنوشتِ خیلی از کتاب‌ها را و سرنوشتِ خودمان را. اما سرنوشت با ما و «اولیس» یار نشد و «اولیس» در هزارتوهای ارشاد گیر کرد و حتی وزیر وقت هم نتوانست با ترفندهایش کاری از پیش ببرد. تاجایی‌که حافظه‌ام یاری می‌دهد منوچهر بدیعی، همان مترجمی که جرات کرده بود، تمام تلاشش را کرد و حتی راضی شد مطالبِ مورد غیض آقایان به زبان ایتالیایی منتشر شود، اما نشد که نشد! از بالا دستور آمد که نشود!..


https://s6.uupload.ir/files/28-11-1400-1105_sazandegi_small-12_jd3z.jpg

کانال داستان ایرانی
@dastanirani2
237 viewsAryaman Ahmady, 06:52
باز کردن / نظر دهید
2022-02-16 09:44:44 متن کامل مطالب امروز چهارشنبه 27 بهمن را در فایل پی.دی.اف بخوانید:
روزنامه سازندگی، گروه ادبیات و کتاب
418 viewsAryaman Ahmady, 06:44
باز کردن / نظر دهید
2022-02-16 09:44:21 امروز چهارشنبه 27 بهمن در روزنامه سازندگی (گروه ادبیات) می‌خوانید:

ویژه صدسالگی اولیس- بخش نخست

محمد قاسم‌زاده: مساله‌ی «اولیس» (در باب آنچه بر ترجمه فارسی «اولیس» رفته است: از جمالزاده و براهنی تا بدیعی و دیگران)

در دهه‌ بیست خورشیدی، محمدعلی جمال‌زاده مقاله‌ای در معرفی این کتاب نوشت و آن را ستود. این هم مایه‌ حیرت است که جمال‌زاده این اثر را خوانده و از ارزش آن می‌نویسد، اما خود هیچ‌گاه در داستان‌نویسی نه به این اثر توجه داشت و نه حتی به آثاری که در سبک آسان‌تر از آن بودند. باری او و بزرگ علوی که روی هم دویست سال عمر کردند و صدوپنجاه‌ِ سالِ آن را در غرب زیستند، بسیار کم به آثار ادبی شاخص آن قاره توجه داشتند. برخلاف هدایت که در همان اقامت اندک شِمای کاملی از ادبیات مدرن اروپایی را شناخت. او در گفت‌وگو با م. فرزانه، ادبیات داستانی را به دو مرحله‌ قبل از «اولیس» و بعد از آن تقسیم می‌کند. یک قرن بر «اولیس» گذشت و نزدیک به هشتاد سال از شناخت ما از این اثر می‌گذرد، اما هنوز ترجمه‌ کاملی از آن نداریم. نخستین‌بار که ناشری برای ترجمه و انتشار این اثر برداشت، دقیقا به پنجاه‌ویک سال پیش برمی‌گردد. سال 1349، انتشارات امیرکبیر با دکتر رضا براهنی قرارداد ترجمه‌ «اولیس» را بست...

آریامن احمدی: صد سال «اولیس»؛ صد سال سانسور (یک قرن از انتشار «اولیس» شاهکار جیمز جویس می‌گذرد و هنوز ترجمه کامل فارسی آن منتشر نشده)

در طول تاریخ هفتادهزارساله بشر، هیچ کتابی اندازه «اولیس» با «سانسور» گره نخورده است. سانسور کلمه‌ مغضوب‌شده فرانسوی است، و آنطور که تاریخ فرانسه نشان می‌دهد مردم و روشنفکران، همیشه درحالِ مبارزه با آن بوده‌اند تا این سه کلمه‌ اصیل را سنگِ ‌بنای تاریخ بگذارند: آزادی، برابری، برادری. «اولیس» از بدو تولدش تا به امروز، به‌طور کامل، مقابلِ سانسور ایستاده است؛ چراکه «اولیس» را نمی‌توان با سانسور منتشر کرد. مهم‌ترین دلیلش این است که «اولیس» نه‌تنها انقلابی در رمان‌نویسی جهان، که انقلابی در «زبان» است. همین است که هر زبانِ مقصدی، اولین مواجهه‌اش، چالش با ترجمه «اولیس» است. آنطور که منوچهر بدیعی مترجم «اولیس» نیز بارها تاکید کرده که «مترجم با خواندن اولیس و نوشتن آن به فارسی دریافته که زبان فارسی، برای ترجمه اولیس بسیار تواناست. هدف مترجم از ترجمه اولیس، بیش از انتشار آن، درکِ همین توانایی بوده...» همانطور که منوچهر بدیعی هم اذعان داشته، هدف اصلی، چالشِ زبانِ فارسی با انقلابِ زبانیِ جویس است...

«اولیس» اثری نیست که متعلق به یک کشور خاص، در اینجا ایرلند باشد، «اولیس» یکی از میراث معنوی بشری است که متعلق به همه مردم جهان است و این حقِ همه مردم در پنج قاره است که لذت و ملالِ این شاهکار بهره‌مند شوند؛ لذت و ملالی که مارتین ایمیس نویسنده برجسته بریتانیایی سال‌ها پیش آن را اینطور توصیف کرد: «اولیس خواننده‌پسند نیست و حقیقتا خواندنِ آن برای خواننده‌ای که بخواهد از اول تا آخر این رمان را برای سرگرمی بخواند، مشکل است.» و بعد می‌پرسد: «چه کسی خود را درگیر خواندن اولیس می‌کند؟ این رمان در طول سال‌ها با دقت خوانده شده، کلمه‌به‌کلمه آن با دقت بررسی شده، بدون آنکه حتی کلمه‌ای از آن جا افتاده باشد. بااین‌حال چه کسی حاضر است اولیس را برای سرگرمی و دلخوشی خود بخواند؟» همین است که «اولیس» را اثری سرشار از نبوغ کرده، و درست همین نبوغِ ویژه آن است که خواننده را پس می‌زند! و شاید برخی از حکومت‌ها را نگران از انتشار آن؛ چراکه «اولیس»، مخوف، صعب و سراسر دلهره‌آور است...

در روز نخست انتشار کتاب، 2 فوریه 1922 اتفاقی عجیب رخ داد: جویس با اشاره به پسر جوان دربانی که در پله‌های جلوی ساختمان مشغول سرگرمی خود بود، خطاب به سیلویا بیج گفت: «یک روز آن پسر خواننده‌ اولیس خواهد شد.» و حالا صدسال از آن روز گذشته، و باید گفت حالا در وجود هریک از ما، یک «اولیس‌خوان» نهفته است. ما می‌توانیم آن را برای سرگرمی بخوانیم، می‌توانیم با اولیس یکی شویم، و به این شکل می‌توانیم موجبِ جاودانگیِ جویس بشویم...


https://s6.uupload.ir/files/27-11-1400-1104_sazandegi-12_80mo.jpg

کانال داستان ایرانی
@dastanirani2
340 viewsAryaman Ahmady, edited  06:44
باز کردن / نظر دهید
2022-02-16 09:44:03
داستان های منتخب پنجمین جایزه ادبی سیمرغ منتشر شد
238 viewsAryaman Ahmady, 06:44
باز کردن / نظر دهید
2022-02-15 09:30:08
برگزیدگان بیستمین دوره جایزه ادبی صادق هدایت

در بیستمین دوره مسابقه ادبی داستان کوتاه‌نویسی «صادق هدایت» ۱۰۵۰ داستان‌ از سراسر کشور، افغانستان و تاجیکستان و ایرانیان مقیم اروپا، آمریکا و استرالیا شرکت کردند که در داوری مرحله اول تعداد ۲۷ داستان برتر شناخته شد. در مرحله دوم داوری نیز ۴ داستان به عنوان برندگان نهایی این دوره انتخاب شدند که به این شرح اعلام می‌شوند:

برگزیده اول: داستان «ساعت شماطه‌دار» نوشته اکرم مولاوردی
برگزیده دوم: داستان «دغدغه چهارم» نوشته محمدمهدی صدرفراتی
برگزیده سوم: داستان «مکتوب سیاه» نوشته فرهاد شرقی
برگزیده چهارم: داستان «ابراهیم در آتش» نوشته شهربانو شکیبامنش

کانال داستان ایرانی
@dastanirani2
27 viewsAryaman Ahmady, 06:30
باز کردن / نظر دهید
2022-02-15 09:26:28
متبرک باد نام تو

مرثیه‌ای برای فروغ با صدای احمد شاملو بر روی تصاویری از تشییع پیکر فروغ
24 viewsAryaman Ahmady, 06:26
باز کردن / نظر دهید