2022-02-16 09:44:21
امروز چهارشنبه 27 بهمن در روزنامه سازندگی (گروه ادبیات) میخوانید:
ویژه صدسالگی اولیس- بخش نخست
محمد قاسمزاده: مسالهی «اولیس» (در باب آنچه بر ترجمه فارسی «اولیس» رفته است: از جمالزاده و براهنی تا بدیعی و دیگران)
در دهه بیست خورشیدی، محمدعلی جمالزاده مقالهای در معرفی این کتاب نوشت و آن را ستود. این هم مایه حیرت است که جمالزاده این اثر را خوانده و از ارزش آن مینویسد، اما خود هیچگاه در داستاننویسی نه به این اثر توجه داشت و نه حتی به آثاری که در سبک آسانتر از آن بودند. باری او و بزرگ علوی که روی هم دویست سال عمر کردند و صدوپنجاهِ سالِ آن را در غرب زیستند، بسیار کم به آثار ادبی شاخص آن قاره توجه داشتند. برخلاف هدایت که در همان اقامت اندک شِمای کاملی از ادبیات مدرن اروپایی را شناخت. او در گفتوگو با م. فرزانه، ادبیات داستانی را به دو مرحله قبل از «اولیس» و بعد از آن تقسیم میکند. یک قرن بر «اولیس» گذشت و نزدیک به هشتاد سال از شناخت ما از این اثر میگذرد، اما هنوز ترجمه کاملی از آن نداریم. نخستینبار که ناشری برای ترجمه و انتشار این اثر برداشت، دقیقا به پنجاهویک سال پیش برمیگردد. سال 1349، انتشارات امیرکبیر با دکتر رضا براهنی قرارداد ترجمه «اولیس» را بست...
آریامن احمدی: صد سال «اولیس»؛ صد سال سانسور (یک قرن از انتشار «اولیس» شاهکار جیمز جویس میگذرد و هنوز ترجمه کامل فارسی آن منتشر نشده)
در طول تاریخ هفتادهزارساله بشر، هیچ کتابی اندازه «اولیس» با «سانسور» گره نخورده است. سانسور کلمه مغضوبشده فرانسوی است، و آنطور که تاریخ فرانسه نشان میدهد مردم و روشنفکران، همیشه درحالِ مبارزه با آن بودهاند تا این سه کلمه اصیل را سنگِ بنای تاریخ بگذارند: آزادی، برابری، برادری. «اولیس» از بدو تولدش تا به امروز، بهطور کامل، مقابلِ سانسور ایستاده است؛ چراکه «اولیس» را نمیتوان با سانسور منتشر کرد. مهمترین دلیلش این است که «اولیس» نهتنها انقلابی در رماننویسی جهان، که انقلابی در «زبان» است. همین است که هر زبانِ مقصدی، اولین مواجههاش، چالش با ترجمه «اولیس» است. آنطور که منوچهر بدیعی مترجم «اولیس» نیز بارها تاکید کرده که «مترجم با خواندن اولیس و نوشتن آن به فارسی دریافته که زبان فارسی، برای ترجمه اولیس بسیار تواناست. هدف مترجم از ترجمه اولیس، بیش از انتشار آن، درکِ همین توانایی بوده...» همانطور که منوچهر بدیعی هم اذعان داشته، هدف اصلی، چالشِ زبانِ فارسی با انقلابِ زبانیِ جویس است...
«اولیس» اثری نیست که متعلق به یک کشور خاص، در اینجا ایرلند باشد، «اولیس» یکی از میراث معنوی بشری است که متعلق به همه مردم جهان است و این حقِ همه مردم در پنج قاره است که لذت و ملالِ این شاهکار بهرهمند شوند؛ لذت و ملالی که مارتین ایمیس نویسنده برجسته بریتانیایی سالها پیش آن را اینطور توصیف کرد: «اولیس خوانندهپسند نیست و حقیقتا خواندنِ آن برای خوانندهای که بخواهد از اول تا آخر این رمان را برای سرگرمی بخواند، مشکل است.» و بعد میپرسد: «چه کسی خود را درگیر خواندن اولیس میکند؟ این رمان در طول سالها با دقت خوانده شده، کلمهبهکلمه آن با دقت بررسی شده، بدون آنکه حتی کلمهای از آن جا افتاده باشد. بااینحال چه کسی حاضر است اولیس را برای سرگرمی و دلخوشی خود بخواند؟» همین است که «اولیس» را اثری سرشار از نبوغ کرده، و درست همین نبوغِ ویژه آن است که خواننده را پس میزند! و شاید برخی از حکومتها را نگران از انتشار آن؛ چراکه «اولیس»، مخوف، صعب و سراسر دلهرهآور است...
در روز نخست انتشار کتاب، 2 فوریه 1922 اتفاقی عجیب رخ داد: جویس با اشاره به پسر جوان دربانی که در پلههای جلوی ساختمان مشغول سرگرمی خود بود، خطاب به سیلویا بیج گفت: «یک روز آن پسر خواننده اولیس خواهد شد.» و حالا صدسال از آن روز گذشته، و باید گفت حالا در وجود هریک از ما، یک «اولیسخوان» نهفته است. ما میتوانیم آن را برای سرگرمی بخوانیم، میتوانیم با اولیس یکی شویم، و به این شکل میتوانیم موجبِ جاودانگیِ جویس بشویم...
https://s6.uupload.ir/files/27-11-1400-1104_sazandegi-12_80mo.jpg
کانال داستان ایرانی
@dastanirani2
340 viewsAryaman Ahmady, edited 06:44