Get Mystery Box with random crypto!

دکتر انوشه(خیال تو)

لوگوی کانال تلگرام dr_anoshee — دکتر انوشه(خیال تو) د
لوگوی کانال تلگرام dr_anoshee — دکتر انوشه(خیال تو)
آدرس کانال: @dr_anoshee
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 23.10K
توضیحات از کانال

***بسم الله الرحمن الرحیم***🕊
کانال هواداران دکتر انوشه در پیامرسان تلگرام📒
#دکتر_سید_محمود_انوشه
.
.
تبلیغات 👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEFP0R4r8tyV-vd3g
.

Ratings & Reviews

2.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 16

2023-04-05 23:35:08
انگشتر #شرف_الشمس میخوای ولی از قیمت های زیاد نمیتونی بخری؟؟؟

کانال زیر انواع #محصولات_شرف_الشمس رو با پایین ترین قیمت میفروشه
telegram.me/joinchat/AAAAAEGWSruuFGXiSMhIEg

گوشه ای از خواص #شرف_الشمس:
دفع چشم زخم، افزایش رزق و روزی، گشایش کار، دفع حسد و بدخواه و...

اخرین فرصت ثبت نام شرف الشمس ۱۴۰۲
11.7K views20:35
باز کردن / نظر دهید
2023-04-05 23:34:12
خداوندا

به حق خط خط قــــرآن کریم
و به حق روح پاک فاطمه زهرا سلام الله علیها

هیچ خانه ای غم دار
هیچ مادری داغ دیده
هیچ پدری شرمنده
هیچ محتاجی ستم دیده
هیچ بیماری درد دیده
هیچ چشمی اشکبار
هیچ دستی محتاج
هیچ دلی شکسته
و هیچ خانه ای بی نعمتت نباشه

آمین یا حَیُّ یا قَیّوم
ای زنده، ای پاینده

به جملات زیبا بپیوندید

: @dr_anoshee
1.3K viewsedited  20:34
باز کردن / نظر دهید
2023-04-05 16:45:46 دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660
1.6K views13:45
باز کردن / نظر دهید
2023-04-05 10:02:55 #پارت224


کیان : تنهایی جفتمون ، من با تو معنی زندگیو فهمیدم ترمه !
-چه خوبه که مثل منی ! چه خوبه که پیدات کردم .
کیان : شاید تقدیر ، شاید سرنوشت هر چی که بود برای اولین بار خوب رقم خورد .
-کیان ، به نظرت خوشی زیاد دل آدمو میزنه ؟
کیان: اگه اون خوشی وصال یار باشه نه !
-اگه داستانمونو بنویسم همش خوشه ؟ یا غم هم داره ؟
کیان : نمیدونم ، نمیتونم آینده رو پیش بینی کنم ولی حتی اگه غمگین باشه ،حتی اگه سخت باشه ، میتونم این قولو بدم که من تا آخرش باهات میمونم .
-کیان به نظرت اسم داستانمونو عوض کنیم ؟
کیان : خیال تو رو؟
-آره دیگه ، الان همه چیز واقعیه !
کیان : آره میخوای چی بذاری ؟ یه خوشیه بی پایان ؟
-نه ...
کیان : پس چی ؟
-همسفر تنهایی .
کیان : اسم قشنگیه !
-آره قشنگه البته اگه کسی بخوندش ! داستانمون با اینکه قشنگه اما سادست .
کیان : آدم ها شاید دوست داشته باشن از پیچیدگی هایه یک داستان سر در بیارن اما میخوام بهت بگم همه ی آدمها گاهی دلشون میخواد یه داستان ساده و عاشقانه رو بخونن یه داستانی که در عین سادگی ،اونقدر عاشقانه هست
که اشک شوقو توی چشمها بیاره !
-چقدر قشنگ حرف میزنی !

دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660
2.2K views07:02
باز کردن / نظر دهید
2023-04-05 10:02:44 #پارت223


دلم میسوزه ، برای بچگی کیان که هدر رفت ، برای تموم بچه هایی که هرروز از کنارشون رد میشیم و بهشون بی
تفاوتیم .برای زن هایی که خودشونو به آب و آتیش میزنن تا به گناه کشیده نشن .برای سوختن و ساختن هایی که هیچکس نمیبینه .انقدر به افکار در هم بر هم ذهنم پر و بال میدم که اصلا متوجه ی رسیدنمون نمیشم . از ماشین پیاده میشم و پاکت خریدامونو از عقب برمیدارم . بقیه ی خرید ها رو هم کیان میاره . پام که به خونه میرسه روی کاناپه ولو میشم و ناله وار میگم : وای هیچ جا خونه ی خوده آدم نمیشه !
صدای خندیدنش به گوشم میرسه ، خریدهایی که من جلوی در انداخته بودم بر میداره و میذاره گوشه ی آشپز
خونه .به سمتم میاد ، از جا بلند میشم میشینه روی مبل ، وقتی میبینه بر و بر نگاهش میکنم دوطرف شونه هامو میگیره و وادارم میکنه روی پاش بخوابم .لبخندی میزنم و با لذت چشم هامو میبندم ، شالم و از سرم بیرون میاره و کلیپس موهامو باز میکنه ، دست داغش و که لا به لای موهام احساس میکنم ، ضربان قلبم بالا میره .با نوک انگشت هاش گرما رو به تک تک اعضای بدنم میرسونه .با همون چشم بسته میگم : چه خوبه که تنهایی ها مو پر کردی !
2.0K views07:02
باز کردن / نظر دهید
2023-04-05 10:02:19 #پارت222 صورتش و خم میکنه و چشمهامو میبوسه و با لحن حریصی میگه :میخوام به هر طریقی شده تو رو برای خودم نگه دارم . لبخندی میزنم و سکوت میکنم . طولی نمیکشه که صداش به گوشم میرسه : ترمه بریم ؟ سری تکون میدم و ازش فاصله میگیرم . بلند میشم و به سمت ماشین…
2.0K views07:02
باز کردن / نظر دهید
2023-04-04 15:25:03 #پارت222


صورتش و خم میکنه و چشمهامو میبوسه و با لحن حریصی میگه :میخوام به هر طریقی شده تو رو برای خودم نگه دارم .
لبخندی میزنم و سکوت میکنم .
طولی نمیکشه که صداش به گوشم میرسه : ترمه بریم ؟
سری تکون میدم و ازش فاصله میگیرم .
بلند میشم و به سمت ماشین میرم ، توی طول راه به این فکر میکنم که هم من هم کیان حسرت یه آغوش پدرانه رو
داشتیم ، یه کانون گرم خانواده ، یه خنده ی از ته دل ....برای همین بود که روز اول من توی چشمهاش ، یه غم آشنا رو دیدم .حالا دارم میفهمم که هر آدمی توی دنیا یه نیمه ی گمشده داره ، نیمه ی گمشده ی منم کیان بود و من چقدر
خوشبخت بودم که نیمه امو پیدا کردم و کامل شدم .ولی چیزیکه خیلی دلم و میسوزوند از حرفهای کیان نشات میگرفت .شاید من هر بار با دیدن یه پسر بچه ، یه دست فروش به سمتش نمیرفتم و بهش پول نمیدادم اما هیچ وقت نگاه تحقیر آمیزم و هم نثارشون نکردم .
با خودم فکر میکنم ما آدمها اگه آدم درمونده ای رو ببینیم بهش کمک نمیکنیم ، اتفاقا برعکس ، با خودمون میگیم اینکه بدبخته ، ذلیله بذار منم شخصیتشو خورد کنم ، شاید با کتک زدن و حرفهای نیش دار ، شاید هم بایک نگاه ...


دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660
1.7K viewsedited  12:25
باز کردن / نظر دهید
2023-04-04 15:25:03 #پارت221


با غم به خورشیدی که کم کم داره از نظرها محو میشه نگاه میکنم . داستان غمگینی بود. اما ناقص بود ، پازل زندگی کیان ، یه تیکه هاییش گم و گور بود .


یا شاید بهتر باشه بگم خودکیان اون تیکه هارو گم و گور کرده بود .نمیخواستم بگم ، اگه میخواست خودش میگفت اما دلم طاقت نمیاره و میپرسم : اون آدم بی گناهی که کشته شد ،چوبه ی دار ناعدالتی ...


مکثی میکنم و ادامه میدم :

-این وسط یه چیزایی گنگه و مبهمه !
کیان : پس سعی نکن این چیزای گنگ و مبهم و علنی کنی !
-چرا ؟


کیان : ترمه گذشته ام و دوست ندارم ، همیناروهم خیلی عذاب کشیدم تا بهت گفتم ! بازگو کردن گذشته مثل نمک پاشیدن روی زخمه ، میخوام فراموش کنم ،میخوام به آینده فکر کنم ،
میخوام نوید روز های خوب آینده رو به قلبم بدم ! دستش و زیر چونم میذاره و سرمو بالا میگیره !
1.6K viewsedited  12:25
باز کردن / نظر دهید
2023-04-04 15:24:45 ادامه داستان
1.5K views12:24
باز کردن / نظر دهید
2023-04-04 00:00:25
‎‌‌┄┄┅┅✿❀ ❀✿┅┅┄┄
این‌ که در مسیر هدفتان فقط خودتان
هستید دلیل بر این نیست که تنهایید!
بلکه یعنی قدرتش را دارید تا خودتان
به تنهایی به آن هدف برسید
6.6K viewsedited  21:00
باز کردن / نظر دهید