Get Mystery Box with random crypto!

دکتر انوشه(خیال تو)

لوگوی کانال تلگرام dr_anoshee — دکتر انوشه(خیال تو) د
لوگوی کانال تلگرام dr_anoshee — دکتر انوشه(خیال تو)
آدرس کانال: @dr_anoshee
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 23.10K
توضیحات از کانال

***بسم الله الرحمن الرحیم***🕊
کانال هواداران دکتر انوشه در پیامرسان تلگرام📒
#دکتر_سید_محمود_انوشه
.
.
تبلیغات 👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEFP0R4r8tyV-vd3g
.

Ratings & Reviews

2.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 14

2023-04-09 22:31:15 بیشترین سودهای واقعی از این کانال قدیمی بوده!
شت کوین های کلاه برداری نخرید و اصولی سرمایه گذاری
#پرسود داشته باشید

اولین کانالی که ۲ سال قبل ، شیبا رو سیگنال داد ‌‌ همین الان جوین شو
‌‌ ‌‌
https://telegram.me/+jNxkGguXX0kzZDY0
https://telegram.me/+jNxkGguXX0kzZDY0
15.4K views19:31
باز کردن / نظر دهید
2023-04-09 22:31:15
شیبا (Shiba) پر سود ترین ارز تاریخ ارز دیجیتال شد و اولین کانالی که سال قبل سیگنال داد(با سند و مدرک) این کانال بود ‌

این کانال ارز دیجیتالی تلگرامو ترکونده سیگنال دیشبش به عنوان شیبای آینده از دیشب 300% سود واقعی داده ‌ ‌

اگه از شیبا جا موندی نگران نباش
سریع جوین شو تا استفاده کنی از این گنج جدید و پولت چند برابر شه ‌ ‌ ‌
https://telegram.me/+jNxkGguXX0kzZDY0
https://telegram.me/+jNxkGguXX0kzZDY0
15.4K views19:31
باز کردن / نظر دهید
2023-04-09 14:35:15 دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660
2.1K views11:35
باز کردن / نظر دهید
2023-04-09 14:35:05 #پارت232


-البته که دعا کردم مامان جونم !
لبخند کمرنگی میزنه و چیزی نمیگه ، به آقاجون نگاه میکنم ، به سمتش میرم و دستش و میبوسم . منتظر نمیمونم تا آغوش پدرانه اشو به روم باز کنه یا حداقل پیشونیمو ببوسه مثل همیشه ، همینکه با تکون دادن سرش جوابم و میده کناره گیری میکنم و کنار سها میشینم توی چشمهاش که نگاه میکنم از اینکه مارو دیده مطمئن میشم ، انگار با نگاهامون داریم باهم حرف میزنیم ، اون
با نگاهش تهدید میکنه و من با نگاهم سعی میکنم قانعش کنم چیزی نگه !
صدای آقاجون پارازیت تماس چشمیمون میشه : کلیدش و بین وسایل شما جا گذاشته بهش بده ممکنه بخواد بره
خدایی نکرده نگرانش نشن ! پوزخندی میزنم و با ابروی بالا پریده از جا بلند میشم ، اشاره ای به کولم که جلوی دره میکنم و میگم :احتمالا بین وسایلم مونده بیا تا بهت بدم !سری تکون میده و از مامان و بابام خداحافظی میکنه ،جلوتر ازش به سمت در میرم کوله ام و برمیدارم و میرم توی
حیاط .طولی نمیکشه که سها هم میاد و درو پشت سرش میبنده .کوله ام و میندازم گوشه ی حیاط و منتظر بهش نگاه میکنم ! بر خلاف تصورم تهدید نمیکنه ، فقط با نگاهش التماسم میکنه .
رنگ نگاهم عوض میشه با تعجب بهش نگاه میکنم ، نگاهشو ازم میدزده و قطره اشکی از چشمش پایین میوفته !بانگرانی بهش نزدیک میشم و دستم و روی شونش میذارم .
2.0K views11:35
باز کردن / نظر دهید
2023-04-09 14:35:05 #پارت231


اون مسیر کوتاه حیاط تا خونه به سخت ترین شکل ممکن طی میشه !
جلوی در می ایستم دستهام علنا میلرزه ، چشمهام و میبندم و سعی میکنم فقط به این فکر کنم که هر اتفاقی هم که بیوفته کیان پشتمه ! کمی فقط کمی دلم قرص میشه ، نفس عمیقی میکشم و درو باز میکنم . با دیدن سها که روبه روی مامان و آقاجونم نشسته تمام دلداری هایی که به خودم دادم دود میشه و میره هوا .
در که باز میشه ، نگاه همشون به من میوفته . این وسط نگاه شیطانی و نفرت باره سها بیشتر از همه روم سنگینی میکنه ! مانتومو توی مشتم انقدر فشار میدم که دستهام بی حس میشه . لبخند مصنوعی میزنم و به سختی از میون دو لبم کلمه ی سلام رو زمزمه میکنم . اینبار آقاجونم با تکون دادن سرش نه تنها حرصم و در نمیاره بلکه برای اولین بار لبخندی از ته دل رو مهمون لبهام میکنه و من به این باور میرسم که سها چیزی نگفته! انرژی از دست رفته امو به دست میارم و قبل از همه مامانم و که شاید برای محدود بارها بهم لبخند میزنه رو مورد عنایت انرژی برگشته ام قرار میدم ! گونه اشو محکم میبوسم که با لبخند میگه : برای منم دعا کردی ؟
خنده ام میگیره اما به زور جلوی خودم و میگیرم و میگم :
2.0K views11:35
باز کردن / نظر دهید
2023-04-09 14:34:41 ادامه داستان
1.9K views11:34
باز کردن / نظر دهید
2023-04-08 23:25:18 سود روزانه از عمومی ۸۰٪
https://telegram.me/+jNxkGguXX0kzZDY0
وی ای پی رو عمومی کردیم به مدت ۱ هفته
11.3K views20:25
باز کردن / نظر دهید
2023-04-08 23:25:08
تحلیل شیبا .دلار.بیت کوین سود روزانه از سیگنال های عمومی +۵۰درصد در روز
https://telegram.me/+jNxkGguXX0kzZDY0
https://telegram.me/+jNxkGguXX0kzZDY0
بدون ۱درصد خطا
۱هفته وی ای پی رو عمومی
کردیم
11.3K views20:25
باز کردن / نظر دهید
2023-04-08 16:39:39 دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660
266 views13:39
باز کردن / نظر دهید
2023-04-08 10:03:08 #پارت230


-ممنون حسین آقا بابام خونه است ؟
سری تکون میده و میگه : بله بله اتفاقا پیش پای شما دوستتون اومدن همونی که چشم و ابروی مشکی داره اسمش
و به خاطر نمیارم نمیدونم سما بود سنا بود !آب دهانم و قورت میدم ودستم و به دیوار میگیرم .از چیزیکه میترسیدم سرم اومد .تمام معادلات ذهنی ام در هم میپیچه ، استرس اونقدر توی وجودم رخنه کرده که توان فکر کردن و ازم گرفته ! فکر کردن به اینکه راه اومده رو برگردم و با تمام توانم فرار کنم ! یا این که برم جلو و شاهد یه جنگ جهانی باشم ؟ حسین آقا با تعجب به صورت رنگ پریده ام نگاه میکنه و میگه : چی شد ترمه جان ؟ چرا یه باره رنگت شده رنگ گچ دیوار ؟ گرما زده شدی ؟
سرمو به طرفین تکون میدم و با صدای ضعیفی که شک دارم به گوش سنگین حسین آقا برسه میگم :خوبم
یک کلمه خوبم ...
مضحک ترین حرفی که میتونستم اون لحظه بزنم !روزی که میخواستم با کیان ازدواج کنم فکر تمام این لحظه هارو کرده بودم اما فکر کردن کجا و تجربه کردن کجا ؟ پاهای بی رمقم و حرکت میدم و بی توجه به نگاه نگران حسین آقا میرم داخل !

دوستان رمان خیال تو خیلی طولانیه هرکی رمان کامل خیال تو میخاد پیام بده بگه رمان خیال تو میخام



@tabliq660
1.5K views07:03
باز کردن / نظر دهید