Get Mystery Box with random crypto!

اقتصاد بازار

لوگوی کانال تلگرام eghtesadbazar — اقتصاد بازار ا
لوگوی کانال تلگرام eghtesadbazar — اقتصاد بازار
آدرس کانال: @eghtesadbazar
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 11.51K
توضیحات از کانال

📙 بهترین تحلیل های اقتصاد ایران
📈 رصد و تحلیل بازارهای مالی

اقتصادبازار
Www.eghtesadebazar.ir
ادمین:
@MajidMohagheghian
تعرفه تبلیغات:
@Eghtesadbazar2
آدرس این کانال در ایتا:
https://eitaa.com/EghtesadeBazar
http://t.me/itdmcbot?start=eghtesadbazar

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2023-05-26 12:36:24 تله های سرمایه گذاری


هیچ دقت کردید زمان اصلاح بازار، خیلی سریع میریم تو زیان و سودی که به سختی بدست آوردیم رو از دست میدیم؟ فکر میکنید دلیلش چی باشه؟ چرا سود بسختی و در زمانی طولانی تر کسب میشه، اما زیان براحتی و با سرعت ضربه اش رو میزنه...

دلیل اول: تله میانگین کم کردن اشتباه
وقتی بازار برمیگرده، من‌ نگاهم به نوک قله و اهداف اعلامی‌ هست و توجهی ندارم که سهم از کجا به کجا رسیده و به همین خاطر در اولین قدم اصلاح، تصور برگشت و مثبت شدن بازار رو دارم و فوری یک‌ پله خرید میکنم و همین کار تعداد سهم سبدم رو به اشتباه دوبل میکنه. در صورتی که باید بدونم‌ سهم من ظرف ۲ ماه ۳ برابر شده و اگه هم قرار به میانگین کم کردن اصولی باشه، باید بعنوان مثال در حمایت ها اونهم با خرید پله ای اقدام کنم نه با یک ۵ منفی!

دلیل دوم: تله نزول دست جمعی بازار
اکثریت وقتی بازار بالا میره به جنس صعود شک دارن و مردد هستن و بهمین خاطر گروهها یکی یکی و با فاصله از هم حرکت رو شروع میکنن. اما اون بالا و پس از یه راند صعودی قوی، مردم فول سهم هستن و اینبار مردد در هدف شاخصی هستن که با تلنگری برمیگرده و اکثریت قصد شناسایی سود میکنن و اینجای کار دیگه هیچ گروهی در امان نیست،‌ پس‌ در صعود بخشی از سبدم مثبته و در نزول کل سبد منفیه و باعث خیلی سریع به ضرر بشینم!

دلیل سوم: تله اعتبار
در شروع حرکت صعودی معمولا بخاطر تردیدی که دارم با سرمایه معقول و کمتری وارد بازار میشم، بمرور که سرعت رشد بازار بالا میره، با اعتبار و پول اضافه از اینور اونور، که اونم معمولا انتهای رشد بازار جور میشه، میزان سرمایه ام رو  چند برابر میکنم و درست نوک قله در اوج طمع و با تمام توان خرید میکنم و درنتیجه در برگشت بازار کلی ضرر میمونه رو دستم و شاید هم که اصلا کال مارجین بشم و برم پی کارم!

دلیل چهارم: تله ذهن
من به واسطه چیزی که در فطرتم گذاشته شده از شکست متنفرم و سعی میکنم راه موفقیت رو طی کرده و پیشرفت کنم، بنابراین همواره در برابر شناسایی زیان مقاومت میکنم و فورا سود اندک رو بعنوان موفقیت شناسایی و اقدام به فروش میکنم. در این راه بازی ریاضی و ذهن هم به من کمک میکنه تا بیشتر اشتباه کنم. بعنوان مثال وقتی در سهمی ۲۵ درصد ضرر میکنم، میگم ۲۵ درصد ضرر کردم، مهم نیست، جبران میشه! ولی توجه ندارم که برای برگشت به جای اول نیازه تا ۳۳ درصد سود و طبیعتا انرژی و توان بسیار بیشتری صرف کنم.

این بازی ذهن رو میشه در تعداد کندل ها در یک بازه مشخص صعود و سقوط هم دید، طوری که همواره تعداد کندل ها در روند نزولی کمتر از تعداد آن در روند صعودی است و بازار سریعتر از صعود، سقوط میکند.

و به همین دلیل هم هست که روند صعود رو Long و طولانی و خسته کننده و روند نزول رو Short و کوتاه مینامند. یک ریزش ۱۰ درصدی رو در نظر بگیرید که برای رشد نیاز به ۱۲ درصد سود داریم، پس از ریزش، در هر حرکتی به سمت بالا ، ذهن به اشتباه تصور میکنه که بعنوان مثال ۷ درصد سود کرده، چه خوب! بیشتر ضررم جبران شد! و این سود رو به عدد ۱۰ درصد ریزش و زیان محاسباتی اشتباه خودش نزدیک میبینه و دستور فروش رو میده و همین میشه که در این مسیر ۱۲ درصدی از طرف افراد مختلف فروش های بیشماری صورت میگیره و کندل های بسیاری ساخته میشه. بنابراین در راه صعود هم نقدینگی بیشتری نیازه و هم شکست مقاومت های ذهنی بیشتر...
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

https://instagram.com/EghtesadBazar

http://Eitaa.com/EghtesadeBazar

https://ble.ir/EghtesadBazar


کانال اقتصادبازار
t.me/EghtesadBazar
1.7K views09:36
باز کردن / نظر دهید
2023-05-25 15:57:28 آیا ایران وارد عصر کودنی شده است؟!


شهرام یزدانی
اعلام میانگین ضریب‌هوشیِ۸۴ برای ایرانی‌ها، سبب شگفتی بسیاری از نخبگان ایران شد. عده‌ای با انکار این آمار درصدد اعتراض برآمدند. با اینحال نویسنده، این موضوع را زیر عنوان نظریه «ترقیق هوشی» در سال ۱۳۷۹ در سازمان مدیریت پیش‌بینی کرده بود.

ضریب‌هوشی چیست؟

ضریب هوشی، نسبتی است‌که از تقسیم سن عقلی بر سن تقویمی ضرب در صد به‌دست می‌آید. اگر سن عقلی با سن تقویمی یکسان باشد، ضریب‌هوشی برابر با صد می‌شود. اما در برخی مواقع در بعضی افراد سن عقلی بیشتر می‌شود که این فرد، هوشی بیش از دیگران دارد.
برای بدست آوردن سن عقلی راه‌های زیادی وجود دارد و معمولا کارشناسان از تست‌های خاصی استفاده میکنند که جنبه‌های مختلفی مانند تشخیص الگوها، قدرت حافظه کوتاه‌‌مدت، استفاده فرد از واژه‌ها، سرعت محاسبه فرد، درک روابط یا جبر، اطلاعات عمومی، محاسبات ریاضی، درک فضایی، منطق و املا را ارزیابی میکند.

بدین‌ترتیب دستیابی به میانگین ضریب‌هوشی بالاتر، یکی از ابزارها و بطور هم‌زمان یکی از دستاوردهای مهم توسعه محسوب میشود.

ضریب هوشی ملل

مطالعات فراوانی روی تفاوت میانگین ضریب‌هوشی ملت‌ها در کشورهای گوناگون صورت گرفته‌است. میانگین ضریب‌هوشی آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها حدود ۱۰۰ است. این عدد برای شهروندان ژاپنی، چینی، کره‌ای، هنگ کنگی و تایوانی کمابیش ۱۰۵ و برای ترکیه، کشورهای خاورمیانه و جنوب آسیا بین ۷۸ تا ۹۰ و برای کشورهای آفریقاییِ پایین‌تر از صحرای آفریقا بین ۶۵ تا ۷۵ است.

در این میان ایران با میانگین ضریب‌هوشیِ ۸۴، رتبه ۹۷ را بین ۱۸۵ کشور جهان داراست.

اما هنگامی که با تفاوت میانگین ضریب‌هوشی میان دو کشور یا دو نژاد روبرو میشویم قایل‌شدن به تفاوت ژنتیک، به نوعی به معنای وجود نژادهای متفاوت است.

نقش محیط وتغذیه

جدای از عوامل ژنتیک، عوامل محیطی گوناگونی روی ضریب‌هوشی ملت‌ها تاثیر می‌گذارند: وضعیت تغذیه‌ای بویژه در دوران کودکی، استرس‌ها و تروماهای روانی، فقر عاطفی و ارتباطی وکمیت و کیفیت تحصیلات همگی بر ضریب‌هوشی تاثیر می‌گذارند.

تاثیر فرار مغزها

مهاجرت نخبگانِ دارای ضریب‌هوشی بالا اثری مخرب بر توسعه ملل میگذارد. بدیهی است بار توسعه و پیشرفت جوامع بر دوش نخبگان و دانشمندان هر جامعه است. حال زمانی‌که نخبگان یک جامعه آنرا ترک میکنند نه‌تنها خروج آنها مستقیماً جامعه را متاثر میکند بلکه در دراز‌مدت ذخیره ژنتیکی کشور متبوع‌شان را نیز فقیرتر میکند و در نسل‌های آتی، روند انتقال ضرایب بالای هوشی به «نسل‌های آینده» با اختلال مواجه میشود.

مطالعه تطبیقی: اسکاتلند

مهاجرت نخبگان در مورد کشور اسکاتلند طی بیش از نیم قرن به‌دقت مطالعه شده است. از اوایل قرن بیستم، هر ساله تعداد زیادی از افراد تحصیل‌کرده‌ی اسکاتلندی به انگلستان مهاجرت میکنند. درصد میانگین مهاجرت سالانه تحصیل‌کردگان دانشگاهی از اسکاتلند به انگلستان، ۱۷/۲% و میانگین ضریب‌هوشی این مهاجران ۱۰۸/۱ می‌باشد.

این موضوع سبب شده تا میانگین ضریب‌هوشی اسکاتلندی‌ها به طور میانگین در هر نسل یک امتیاز نسبت به نسل پیش کاهش یابد واسکاتلندی‌ها در نیمه‌های سده بیستم، به کم‌هوش‌ترین ملت اروپایی(با میانگین ضریب‌هوشی ۹۷) تبدیل شدند.

ایران

بر اساس آمار صندوق بین‌المللی پول، ایران با ضریب مهاجرت ۱۵درصد، رتبه نخست را در میان ۶۱ کشور توسعه‌نیافته و درحال توسعه دارا است و می‌توان تخمین زد که در سه‌دهه اخیر، دست‌کم سه واحد از میانگین ضریب‌هوشی ایرانی ها تنها به‌سبب مهاجرت کاهش یافته‌است.

جمع‌بندی

مهاجرت نخبگان تنها سبب کاهش میانگین ضریب‌هوشی ملل نمیشود بلکه کشورهای مبداءِ مهاجرت را ازنوابغ تهی می‌سازد!

با نگاهی به فهرست نوابغی چون: لئوناردو داوینچی(با ضریب‌هوشی ۲۲۰) گوته(۲۱۰)، پاسکال(۱۹۵) نیوتن(۱۹۰) لاپلاس(۱۹۰)، ولتر(۱۹۰)، دکارت(۱۸۵) گالیله(۱۸۵)، کانت(۱۷۵)، داروین(۱۶۵)، موزارت(۱۶۵) بیل‌گیتس(۱۶۹)، کوپرنیک(۱۶۰) و اینشتین(۱۶۰) به ‌سادگی درمی‌یابیم که توسعه دانش بشر در طول تاریخ، بیش از هرچیز مرهون تلاش‌های افراد نابغه است. نوابغ همان کسانی هستند که توان حل پیچیده‌ترین مشکلات یک جامعه را دارند و مسئولیت راهبری علمی و اجرایی کشورها را در وضعیت‌های بحرانی برعهده دارند.

تاثیر نوابغ بر روی توسعه جوامع به‌حدی است که میتوان اصلِ «ملتی که نابغه ندارد، هیچ‌چیز دیگر ندارد» را با عبارت معروفِ «ملتی که قهرمان ندارد، هیچ‌چیز ندارد»، جایگزین کرد.

پ .ن : البته در عصر حاضر نوابغ نیز جز در بستر فراهم بودن شرایط در کشورشان امکان تاثیر گذاری برای ارتقای جامعه خویش را ندارند! که یکی از دلایل مهاجرت نیز همین
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

https://instagram.com/EghtesadBazar

http://Eitaa.com/EghtesadeBazar

https://ble.ir/EghtesadBazar


کانال اقتصادبازار
t.me/EghtesadBazar
2.4K views12:57
باز کردن / نظر دهید
2023-05-24 17:18:10 نوکر مردم یا چوپان گله؟


اسفندیار خدایی
دو نظریه سیاسی عمده وجود دارد:

نظریه چوپان و گله:
حاکمان در جوامع استبدادی، مردم را همچون گله و خود را چوپان و صاحب اختیار گله می‌دانند. هیچ گله‌ای چوپان را انتخاب نمی‌کند و بر او نظارت ندارد. هیچ چوپانی با گوسفندان خود مشورت نمی‌کند که امروز به کدام چراگاه بروند، کی برگردند، چه بخورند، کدام گوسفند را بفروشد و کدام را قصابی کند. گله خوب، گله‌ای است که مطیع و رام در خدمت صاحب باشد. پرسشگری گوسفندان بی‌معنی است و جایی برای رشد و تربیت و خلاقیت گله نیست. در نظریه چوپان، انسانها گوسفندانی هستند که هرگز قادر به تشخیص خوب و بد نیستند و نباید به آنها اعتماد و به نظرشان اعتنا کرد.

نظریه نمایندگی مردم
در جوامع دموکراتیک، حاکمان نماینده مردمند و قرار است نوکر و خدمتگذار آنها باشند. نظر مردم مهم و تعیین‌کننده است آنها حقوقی دارند و قانون این حقوق و وظایف را مشخص می‌کند. حاکمان با انتخابات و رای مردم برای مدت مشخصی بر کرسی قدرت می‌نشینند و همواره در معرض رای مردم هستند. احزاب و سیاستمداران باید پاسخگو باشند و برای جلب رای مردم رقابت می‌کنند. تقلب و کلک و دروغ هم هست چون دموکراسی و نمایندگی هرگز صددرصد نیست. قرار نیست ناگهان جامعه آرمانی خلق شود، همینکه امروز بهتر از دیروز باشد کافی است. با گذر زمان و کسب تجربه، مردم هم آموخته می‌شوند و درصد پاسخگویی و نمایندگی بیشتر می‌شود. در نظریه چوپان، چوپان همیشه چوپان است و گله همیشه گله می‌ماند. اما در نظریه نمایندگی، مردم رشد می‌کنند و از اشتباهات خود درس می‌گیرند.

اگر از من بپرسند، بزرگترین اختراع بشر کدام است، به تولید برق، اختراع تلفن، اینترنت، هواپیما، اتومبیل و... اشاره نمی‌کنم. به نظر من، بزرگترین اختراع بشر، دموکراسی است. دموکراسی و حاکمیت قانون است که زمینه بروز اختراعات و خلاقیت و رشد انسانها را فراهم می‌کند.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

https://instagram.com/EghtesadBazar

http://Eitaa.com/EghtesadeBazar

https://ble.ir/EghtesadBazar


کانال اقتصادبازار
t.me/EghtesadBazar
2.9K views14:18
باز کردن / نظر دهید
2023-05-24 09:20:33 نوکیا چرا فرو پاشید؟


احتمالا نام مجله معتبر و معروف فوربز را شنیده باشید. جزو معتبرترین نشریات کسب وکار، موفقیت، کارآفرینی و ثروت است. این نشریه روی جلد خود را در سال ۲۰۰۷ به نوکیا اختصاص داد و یک تیتر جنجالی زد: «آیا کسی می تواند نوکیا را با یک میلیارد مشتری از تخت پادشاهی به زیر کشد؟».

نوکیا آن روزها سلطان بلامنازع موبایل و ارتباطات بود. اما نوکیا فروپاشید: طی سیزده سال سهم بازارش از رتبه اول به رتبه دهم و ارزش شرکت از ۲۵۰ به کمتر از ۴ میلیارد یورو سقوط کرد.

یکی از جالب‌ترین تحلیل‌هایی که در ارتباط با فروپاشی امپراطوری نوکیا منتشر شده است، نتایج مطالعات مشترکی میان یک دانشگاه فنلاندی و مدرسه کسب‌وکار معتبر اینسید فرانسه است. این نتایج حرف‌های شنیدنی را در قالب سه نکته طرح می‌کند که خود حاصل ۱۲۰ مصاحبه (شامل ۹ مصاحبه‌ با اعضای هیئت‌مدیره و ۱۹ مصاحبه با مدیران ارشد نوکیا) بوده است.

اما این سه راز سقوط چیست؟

راز اول؛ نبود فضای مناسب برای گفتگوهای صریح، آزاد و بنیادین: در آن بازه زمانی فضای مناسبی برای گفت‌وگوها و بحث‌های جدی و راهبردی وجود نداشت. یکی از مدیران ارشد نوکیا نقل می‌کند که بین سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱، خیلی از اعضای هیئت‌مدیره احساس می‌کردند که دیگر نمی‌توانند راحت و آزاد صحبت کنند و نتیجه‌اش این بود که تهدیدات اپل و گوگل به میزان کافی منتقل نمی‌شد و برنامه مناسبی برایش در نظر گرفته نشد!

راز دوم این بود که به صورت احساسی مدیران به سیستم‌عامل سیمبین وابسته شده بودند و نوکیا همه گوشی‌هایش را با این سیستم‌عامل عرضه می‌کرد. کسی به خودش اجازه نمی‌داد به گزینه دیگری فکر کند. نوکیا مدت ها روی سیستم‌عامل خودش پافشاری کرد. وقتی هم در سال ۲۰۱۲ با تغییر مدیریت به فکر افتادند، دیگر خیلی دیر شده بود!

راز سوم: اینکه تحلیل‌ها و تصمیمات براساس داده‌های واقعی نبود و بیشتر احساسی، شهودی و شخصی بود. نقل می‌شود که وقتی نوکیا تصمیم گرفت به‌جای سیمبین از سیستم‌عامل جدیدی استفاده کند، خیلی از مدیران سیستم‌عامل ویندوز را پیشنهاد می‌دادند. این در حالی بود که داده‌ها و شواهد واقعی افق روشنی برای سیستم‌عامل ویندوز نشان نمی‌داد و موفقیت این سیستم‌عامل بسیار بعید به نظر می‌رسید. اما نوکیا ویندوز را در گوشی‌هایش استفاده کرد و نتیجه‌اش هم شکست کاملش در سال ۲۰۱۲ بود.
منبع: بخشی از نوشته مشترک وحید شامخی و مجتبی لشکربلوکی تحت عنوان فروپاشی چگونه رخ می دهد.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

https://instagram.com/EghtesadBazar

http://Eitaa.com/EghtesadeBazar

https://ble.ir/EghtesadBazar


کانال اقتصادبازار
t.me/EghtesadBazar
2.5K views06:20
باز کردن / نظر دهید
2023-05-21 20:41:16 درباره مناظره غنی نژاد و علیزاده

(و نگاهی به افت و خیز جامعه مدنی ایران از مشروطه تا به امروز)

دکتر محمدرضا اسلامی
بگذارید پیش از پرداختن به مباحث مطرح در مناظره غنی نژاد و علیزاده نگاهی به برخی حواشی این اتفاق داشته باشیم. گاه حواشی از اصل می تواند مهم تر باشد.

یک- مناظره در حوالی نیمه شب به وقت ایران تمام شد. حوالی ساعت سه سحرگاه وب سایت اکو ایران (مربوط به اخبار اقتصادی) ویدئوی دانلود شدۀ این مناظره را در کانال تلگرامش قرار داد. همان حوالی اوقات سحر (به صبح نرسیده) این فایل در کانال یوتیوب اکو ایران هم قرار گرفته بود. نزدیک ساعت چهار سحرگاه کانال تلگرام هفته نامه تجارت فردا چندین بُرش ادیت شده از ویدئوهای این مناظره را در کانالش قرار داد. چه حس می شود؟ یک گفتگوی نظری (که شاید موضوعی "حوصله سربر" به نظر برسد) در فضای فعلی جامعه روشنفکری ایرانی تا به این حد دینامیک (به دقیقه و ساعت) دنبال می شود و انعکاس می یابد.

دو- غنی نژاد عمری را در مباحث نظری صرف کرده است. خوانده و تدریس کرده و... ولی از موضعِ هیجان و خشم وارد بحث نمی شود. یک شروع شمرده، متین و آرام. از موضِع نخوت هم وارد گفتگو نمی شود. گمان نمی کند که من بیش از طول عمر این جوان کتاب خوانده ام و مرا با او حرفی نیست. از موضع "بیان" وارد بحثی مهم و نظری می شود.

سه- می توان با غنی نژاد مخالف بود (یا موافق). می توان با علیزاده مخالف بود (یا موافق). ولی یک واقعیت نباید از مطمح نظر فراموش شود: آیا گفتگویی در این تراز و در این سطح در فضای روشنفکری عربستان شکل می گیرد؟ در رسانه های عراقی چطور؟ چند سال دیگر باید سپری شود تا محصولات نظام آموزش عالی در افغانستان بتوانند در خصوص مباحث نظری در این تراز به گفتگو/مناظره بنشینند؟ در تاجیکستان امروز آیا چنین مباحثی در رسانه در جریان است؟ بحث، تفاخر به کشورهای اطراف نیست اما ذکر یک واقعیت (fact) است. غنی نژاد خود را ادامه جریان مشروطه می داند. و این امری است صحیح. جریان مشروطه جریانی مبتنی بر آزادی خواهی و روشنفکری بود که در ایران صدوپنجاه سالِ پیش شروع شده و غنی نژادِ امروز، ادامۀ آن هویت است.

این نکته نباید فراموش شود که سرزمین ایران (با وجود همه افت و خیزهایش) از صدوپنجاه سال قبل تا به امروز مسیری دشوار پیموده، و سالخورده پیری درسخوانده، همچون غنی نژاد، نمونه و تمثالی از «ادامه» جریان مشروطه است.   

چهار- بحث غنی نژاد درباره نظریات جان لاک و آدام اسمیت در نُه دقیقه بیان شد. ولی عصاره و فشردۀ یک ترم گفتگوی دانشگاهی را بیان کرد. کاری که به نظر سهل می رسد ولی فقط یک معلم پیر می تواند اینگونه هنرمندانه بحثی چندصدساله را در نه دقیقه با بیانی شمرده به لسان بیاورد. تک به تک واژه ها و کلمات را دقیق و عمیق انتخاب کرد. 

پنج- علی علیزاده مخالفان بسیار دارد. موافقان و طرفدارانی هم دارد. ولی یک نکته را درباره علیزاده نباید فراموش کرد. او کسی است که خودش رسانه ی خودش را ساخته است. این گزاره ممکن است برای مخالفان علیزاده (که بنده هم از جمله مخالفان دیدگاه هایش  هستم) صعب باشد ولی یک واقعیت است. علی علیزاده می توانست با همان مدرک برق شریف روز و روزگار عمر را به کار در یک شرکت مهندسی بگذراند. همچنین می توانست با مدرک فلسفه دانشگاه Middlesex University به تدریس بپردازد. ولی او نه در مسیری که والدین اش می خواستند گام گذاشته و نه به شغلهای متعارف پرداخته. او به سمت رسانه رفته ولی "خود" رسانه ای برای خودش ساخته . علیزاده اشتباه های بسیار داشته (و دارد) ولی یک نکته درباره او را نباید فراموش کرد: او departed است.

شش- غنی نژاد می گوید: انسان آزاد است و حق مالکیت انسان، حقی الهی است. او می گوید: به «فلسفه آزادی» باید فکر کنیم. با آزاد گذاشتن انسانها (که حق طبیعی انسان است)، عملکرد (Performance)ی از انسان را شاهد خواهیم بود که «سر ریزِ آن آزادی» ثروت بیشتر و رفاه است.

هفت- اینکه در تلویزیون جمهوری اسلامی بیان می شود که: «"مدرنیته" از دلِ اندیشه های مذهبی مسیحیت بیرون آمده» شاید نقطه عطفی در طرح مباحث نظری و دینی به حساب بیاید. در صداوسیمایی که سنتور و سه تار اجازه به تصویر کشیده شدن نداشت، بیان گزاره های مشابه گزاره بالا درباره اندیشه های مذهبی مسیحیت، بدیع و مستبعد است.

هشت- «صنعت شکلات سازی» تنها صنعتی است در ایران که دولت در آن دخالت نکرده! این مثالی که غنی نژاد در سخنانش استفاده کرد، گویای حرفهای بسیاری بود. این گفتگو و نحوه رفتار غنی نژاد سطحی ممتاز از ایرانِ درس خوانده است.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

https://instagram.com/EghtesadBazar

http://Eitaa.com/EghtesadeBazar

https://ble.ir/EghtesadBazar


کانال اقتصادبازار
t.me/EghtesadBazar
3.3K viewsedited  17:41
باز کردن / نظر دهید
2023-05-21 15:32:54 پول؛ تنها ریشه تورم


دکتر حسین عباسی
هرگاه صحبت از تورم و کنترل آن می‌شود، اقتصاددانان و افرادی که آشنایی اجمالی با اقتصاد دارند، بلافاصله به سراغ نظریه پولی و سردمدار آن، میلتون فریدمن می‌روند و گسترش دانش ما درباره ریشه‌های تورم را مدیون او می‌دانند. وقتی که از فریدمن در اواخر عمر او درباره تورم و نظریه او در این‌باره سوال می‌شود، به جز کارهای خود، از فرد دیگری هم نام می‌برد و نقش اساسی او را یادآور می‌شود. او رابرت لوکاس است. اقتصاددان برنده جایزه نوبل اقتصاد ۱۹۹۵ که چند روز پیش درگذشت. او می‌گوید: «به‌دلیل کارهایی که ما (اشاره به کتاب خود با آنا شوارتز) کردیم و به‌دلیل کارهایی که باب لوکاس کرد، ما توانستیم امکان رکود و تورم همزمان را پیش‌بینی کنیم.» این پیش‌بینی در دهه‌های هفتاد و هشتاد به واقعیت پیوست.

بحث درباره ریشه‌های تورم و رکود در تمام سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم از مهم‌ترین بحث‌های اقتصاد دنیا بود. در آن سال‌ها، تحت تاثیر نظریات کینز، توجه اقتصاددانان به بخش تقاضای اقتصاد معطوف بود و ریشه دوره‌های رونق و رکود اقتصادی در نوسانات تقاضای اقتصاد جست‌وجو می‌شد. اقتصاددانان برای توضیح تورم به سراغ عواملی مثل افزایش هزینه‌ها، اتحادیه‌های کارگری، میزان تمرکز در صنایع و مواردی از این قبیل می‌رفتند.

فریدمن در دهه شصت با بررسی رکود اقتصادی به این نتیجه رسید که ریشه تورم را باید در میزان عرضه پول جست‌وجو کرد. کتاب او که معمولا با پیشوند بررسی عمیق داده‌های اقتصادی توصیف می‌شود، کاری عمدتا تجربی بود و نشان می‌داد که اشتباهات سیاستگذار پولی یا همان بانک مرکزی، نقش اصلی را در تعمیق رکود داشت. رابرت لوکاس برای این نظریه بدیع و انقلابی مبانی تئوریک بنا کرد. مدلی که او معرفی کرد، مدل انتظارات عقلایی بود و همین مدل نوبل اقتصاد سال1995 را برای او به ارمغان آورد.

بحث پیرامون تورم و رکود را می‌توان این‌چنین خلاصه کرد. سیاستگذاران مدل‌هایی را برای رفتار اقتصادی افراد جامعه در نظر می‌گیرند. طبق این مدل‌ها، کارفرمایان با کارگران وارد قرارداد می‌شوند و دستمزد در این قراردادها تعیین می‌شود. نظریه‌های اقتصادی تا آن زمان می‌گفت که در شرایط تورمی، کارگران افزایش دستمزد را می‌بینند و فکر می‌کنند که دستمزد بیشتری دریافت می‌کنند. بنابراین زودتر و در ابعاد بیشتر وارد قرارداد می‌شوند. در نتیجه افزایش تورم با کاهش بیکاری همراه است. این رابطه را منحنی مشهور فیلیپس توضیح می‌دهد.

فریدمن در نقد این نظریه گفت که در درازمدت سیاستگذار نمی‌تواند مردم را فریب بدهد و لذا این رابطه نمی‌تواند برقرار باشد. در درازمدت منحنی فیلیپس عمودی است؛ یعنی تورم باعث کاهش بیکاری بلندمدت نمی‌شود. لوکاس این نظریه را در مدل انتظارات عقلایی به رفتار آدمیان متصل کرد. او از «انتظارات عقلایی» مردم صحبت کرد که حسابگری مردم را نشان می‌دهد.

او برای وارد کردن این امر در مدل خود، مدل‌های اقتصادی را که سیاستگذار برای تعیین مقادیر اقتصادی استفاده می‌کند در مجموعه دانش مردم گنجاند. طبق مدل او، وقتی رفتار سیاستگذار اقتصادی قابل پیش‌بینی باشد، مردم از آن مدل برای پیش‌بینی تورم استفاده می‌کنند و لذا وارد قراردادهایی نمی‌شوند که دستمزد پایین‌تر از انتظار دارند.

بیکاری در چنین شرایطی کاهش نمی‌یابد. همین نظریه می‌گوید، سیاستگذار اگر سیاست‌های غیرمنتظره به‌کار گیرد، می‌تواند باعث کاهش بیکاری از طریق ایجاد تورم شود. البته اعمال سیاست‌های غیر‌منتظره فقط در کوتاه‌مدت ممکن است و در درازمدت، مردم این رفتار سیاستگذار را پیش‌بینی و در محاسباتشان دخیل می‎کنند. لوکاس در سخنرانی دریافت جایزه نوبل صراحتا می‌گوید که تغییرات پولی که مردم انتظار آن را دارند، فقط مالیات تورمی است و نرخ بهره اسمی را بالا می‌برد. ولی اثری روی اشتغال و بیکاری ندارد

لوکاس در مقالات بعدی نظریه‌ای را که به «نقد لوکاس» مشهور شد، ارائه کرد و گفت مدلی که سیاستگذار برای تصمیمات خود استفاده می‌کند، فقط متغیرهای اقتصادی را متاثر نمی‌کند، بلکه  بر انتظارات مردم هم تاثیر می‌گذارد و لذا رفتار آنها را عوض می‌کند. همین امر سبب می‌شود که مدل‌های اقتصادی کارآیی خود را از دست بدهند. نتیجه این نظریه‌پردازی در دهه هفتاد و هشتاد میلادی ظاهر شد. سیاستگذارانی که سعی کردند با ایجاد تورم از رکود خارج شوند، شکست خوردند. سیاستگذارانی هم که سعی داشتند تورم را با کنترل قیمت کالاها کنترل کنند، با ناکامی مواجه شدند. در نهایت، اقتصاد با رکود تورمی مواجه شد و فقط زمانی که به نقش منحصر به فرد پول توجه شد، شرایط تحت کنترل در آمد.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

https://instagram.com/EghtesadBazar

http://Eitaa.com/EghtesadeBazar

https://ble.ir/EghtesadBazar


کانال اقتصادبازار
t.me/EghtesadBazar
2.2K views12:32
باز کردن / نظر دهید
2023-05-20 15:13:39 گاهی مرگ پایان کبوتر است


سعید معدنی
در هوای سرد آخر پاییز (۲۲ دسامبر ۱۸۴۹) در سن پترزبورگ چشم‌های چند جوان روس را بسته و آماده اعدام هستند. سربازانی که در هوای سرد زیر شلاق بارش برف تفنگ بدست گرفته‌اند، منتظرند تا نصیحت‌ها و آمرزش طلبیدن کشیش وراج تمام شود و آنها ماشه‌ها را بچکانند و پی کارشان بروند. اما پیکی از راه می رسد و دستور تزار روس را می آورد که: اعدام نکنید.

اعدام شوندگان از مرگ نجات پیدا می کنند و سربازان هم نفس راحتی می کشند و در نهایت زندانیان در معرض اعدام به حبس و تبعید محکوم می‌شوند. یکی از این اعدامی‌ها فئودور داستایفسکی، نویسنده نابغه روسی است که اگر نبود واقعا جهان چیزی کم داشت.

داستایفسکی در زمان اعدام ۲۸ ساله بود. در جوانی چند کتاب ترجمه کرده و قصه‌هایی نوشته بود و پایش به محافل ادبی باز شده بود. او و دوستانش شبانه حلقه هایی تشکیل داده و بعضا در باره‌ی ادبیات اعتراضی علیه دیکتاتوری و تزار مستبد روس گفتگو می‌کردند که دستگیر می شوند. داستایفسکی پس از رهایی از اعدام ۳۰ سال زنده می ماند و شاهکارهایی مثل جنایت و مکافات، قمارباز، ابله، برادران کارامازوف و غیره را خلق می‌ کند که هنوز هم هر رمان خوان حرفه‌ای به احترامش می‌ایستد و کلاه از سر برمی‌دارد.

اگر چه بعدها گفتند که تزار قصد ترساندن داشت و نمی‌خواست اعدام کند، ولی این جمع اهل قلم را تا دم هول مرگ بردند و بعد اعدام را متوقف کردند. هر چه بود بعدها داستایفسکی گفت: " به خاطر ندارم که در هیچ لحظه دیگری از عمرم به اندازه آن روز خوشحال بوده باشم"

داستایفسکی در سال ۱۸۸۱ در ۵۹ سالگی فوت می کند. ۹ سال بعد از مرگ داستایفسکی، رابرت استراد در آمریکا متولد شد. او در ۱۳ سالگی از منزل فرار کرد و به بزهکاری روی آورد و به مسیر جرم و انحراف افتاد. از مواد فروشی گرفته تا قوادی و... پرداخت. او به خاطر قتلی که مرتکب شده بود به زندان می‌افتد در زندان هم نگهبان را می‌کشد و به اعدام محکوم می‌شود. مادرش جهت جلوگیری از اعدام دست به دامن مقامات آمریکا می‌شود و حتی به دیدار رئیس جمهور هم می‌رود تا فرزندش را از اعدام نجات دهد تا اینکه تلاش‌های مادر کارساز می شود و با دستور رئیس جمهور آمریکا فرزند این مادر از مجازات اعدام رها و به حبس ابد محکوم شد. رابرت استراد ۵۴ سال در زندان ماند و در ۷۴ سالگی در همان زندان مرد.

رابرت استراد در زندان به پرندگان علامند شد و روی آنها شروع به مطالعه کرد. او متوجه برخی بیماری‌های پرندگان و چگونگی درمان آنها شد. در نهایت با پشتکار مداوم مطالعه کرد و نوشت تا اینکه آثارش به محافل علمی و دانشگاهی راه یافت.  او در حالی که در زندان آلکاتراز به حبس ابد محکوم بود اما به واسطه‌ی آثارش به یک استاد دانشگاه تمام عیار تبدیل شد. آثار وی بعدها راهگشای درمان بسیاری از بیماری‌های پرندگان شد.

داستان زندگی این دو نمونه متفاوت یعنی داستایفسکی روشنفکر اخلاق‌گرا و رابرت استراد مجرم و بزهکار، نشان می‌دهد نباید در اعدام افراد عجله کرد. به خصوص اعدام‌هایی که شاکی خصوصی ندارند و حکومت‌ها تصمیم می‌گیرند و  می‌توانند مجازات جایگزین مثل زندان و تبعید را انتخاب کنند. در تاریخ غمبار این سرزمین، همیشه هیجان جای عقل را گرفته و حکومت گران و تصمیم‌گیران ما در بزنگاه های تاریخی می‌توانستند اعدام نکنند و سایر مجازات را جایگزین کنند تا از چرخه تولید خشونت بیهوده جلوگیری کنند. از شیخ فضل الله نوری گرفته تا دکتر حسین فاطمی، از مرتضی کیوان گرفته تا خسرو گلسرخی و از غلامرضا نیک‌پی ( شهردار تهران قبل از انقلاب ) گرفته تا صدها و هزاران نفر دیگر.

سهراب سپهری در فرازی از اشعارش می‌گوید: و نترسیم از مرگ/ مرگ پایان کبوتر نیست. اما واقعا در باره‌ی افرادی مثل داستایفسکی و استراد اگر اعدام می‌‌شدند پایان کبوتر بود. شاید همین تجربه گران قدر بشری باعث شده تا بسیاری از کشورهای جهان قانون منع اعدام داشته باشند. اعدام تنها مرگی است که می توان بخشید و جانی را نجات داد. به خصوص اگر مدعی اعدام حکومت گران باشند.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

https://instagram.com/EghtesadBazar

http://Eitaa.com/EghtesadeBazar

https://ble.ir/EghtesadBazar


کانال اقتصادبازار
t.me/EghtesadBazar
3.6K views12:13
باز کردن / نظر دهید
2023-05-20 09:01:02 چرا در این چهل سال از قافله تجارت جا ماندیم


پویا ناظران
نگاه حاکم در چهل سال گذشته می‌گوید: ما از قافله تجارت عقب موندیم، چرا که آمریکا در مقام پیروز جنگ دوم جهانی، هژمون تجارت جهانی شده. اما این همون آمریکایی‌ست که علیه دموکراسی ما کودتا کرد، از سفارتش در کشور ما برای جاسوسی استفاده کرد، ایرباس ما رو سرنگون کرد و یکجانبه از برجام خارج شد. آمریکا کشوری غیرقابل اعتماده که به ما احترام نمی‌گذاره، و برعکس خواستار تسلیم و ذلیل شدن ماست. اما چون ما مردمی آزاده هستیم، حاضر به تسلیم و سازش نیستیم، و لذا آمریکایی‌ها جلوی ورود ما به بازارهای جهانی رو می‌گیرند.

اما این نگاه، نگران منع آمریکایی‌ها نیست. مشخصاً به دو دلیل، مدعیه در بلندمدت آسیبی متوجه ما نخواهد شد:
اولا، آمریکا یک کشور بدهکار و رو به نزول و سقوطه، هم از نظر اخلاقی اجتماعی، و هم از نظر سیاسی اقتصادی. لذا در آینده نزدیک، آمریکا هژمونی خودش بر تجارت جهانی رو از دست خواهد داد. پس دلیلی نداره در برابرش کوتاه بیاییم.
ثانیا، ما می‌تونیم تلفن هوشمند بسازیم بهتر از اپل، خودرو بسازیم بهتر از بنز، و کفش بسازیم بهتر از نایکی. اگه تا حالا نتونستیم این کار رو بکنیم، بخاطر مدیران غربزده و نئولیبرال بوده.

در نهایت، این نگاه توصیه می‌کنه که کار رو به مدیران جهادی بسپاریم تا در تولید به خودکفایی برسیم، چرا که با خودکفایی، در بلندمدت رفاه دنیوی ما هم تامین خواهد شد. منتها پیش از تحقق اون رفاه، باید منابع‌مون رو صرف تثبیت اقتدار نظامی کنیم تا دشمنان‌مون به ما حمله نکنند، و این یعنی در کوتاه‌مدت، مردم باید سختی رو تحمل کنن

شش نقد به این نگاه:

   آمریکا در شرف ورشکستگی نیست. بدهی یک کشور رو نسبت به میزان تولید اقتصادی، و کسری بودجه‌اش رو نسبت به رشد اقتصادی‌ش می‌سنجند.اگرچه جا داره سیاستگذاری بودجه‌ای آمریکا بهبود پیدا کنه، اما اشتباهه اگه ما به امید سقوط آمریکا منتظر بشینیم

خودکفایی فقط در مورد کالاهای لازم برای امنیت ملی مطلوبه. خودکفایی در تولید بقیه کالاها اشتباهه. افزایش رفاهی که در طول چند هزار سال تمدن‌سازی بشر بدست اومده، محصول تخصصی‌تر شدن تولید، و افزایش تجارت بین انسانهاست.

  سال ۸۱، مسوول پروژه موشک‌های بالستیک شهاب، شد مدیرعامل ایران خودرو، تا با مدیریت جهادی، صنعت خودروی کشور رو نجات بده. اما ظرف چند سال بعد، شرکتی که تازه موفق شده بود یک خودرو ملی رو به تولید انبوه برسونه، تا مرز ورشکستگی رفت! 

تجربه مدیران جهادی عمدتا در عرصه امنیت ملیه. اما تولید برای حفظ امنیت، با تولید اقتصادی فرق داره. وقتی هدف امنیتیه، نه هزینه مهمه نه بازاریابی، بلکه تاکید فقط بر مهندسی محصوله. اما وقتی هدف اقتصادی‌ست، باید به فکر تولید انبوه، کاهش هزینه،  افزایش کیفیت و بسط بازار بود

  امنیت، بدون بسط تجارت خارجی پایدار نیست. اگه توسعه صنایع دفاعی در توازن با توسعه تجارت خارجی نباشه، به امنیتی بیشتر از امنیت کره شمالی منجر نمی‌شه.چین ارتشی بسیار قوی داره. اما قبل از اینکه جنگنده و ناو هواپیمابر بسازه، تجارت خارجی‌ش رو توسعه داد. بعد با ثروت حاصل، جنگنده و ناو هم ساخت.

اینکه این روزها چین آمریکا رو مستاصل کرده، بخاطر اقتدار ارتشش نیست، بلکه بخاطر حجم تجارتشه. اما مشت‌های گره کرده و شعارهای تند ما، یک هزارم این استیصال رو هم در آمریکا ایجاد نکرد، بلکه با استقبال هم مواجه شد، چون کمک کردیم تسلیحات بیشتری به عربها بفروشه.

در این چهل ساله، یکسری ویژگی‌های اخلاقی تبیین شد که کشورها باید احراز کنند تا با اونها رابطه داشته باشیم. چون سیاست خارجی مبتنی بر منافع ملی‌ست نه مبتنی بر اخلاق، این شروط، گزینه‌های پیش روی ما رو محدود کرد.اما هر چقدر تلاش کنیم به این شروط مقید بمونیم، در عمل ناگزیریم که حداقل با چند کشور معدود رابطه داشته باشیم. اما روابط معدود، تبدیل به وابستگی می‌شن.

علاوه بر اینکه اخلاق‌محور بودن سیاست خارجی به وابستگی خارجی منجر می‌شه، ما رو در شرایط تناقض آمیز هم قرار می‌ده.
سالهاست که در مورد رفتار ظالمانه چین با اویغورها، مسلمون‌های غرب چین، سکوت کردیم، در حالیکه از شکنجه‌های جسمی و روانی‌شون خبر داریم، و از حبس‌شون در اردوگاه‌های کار اجباری مطلعیم.وحشتناک‌تر اینکه امسال در سازمان ملل شنیدیم که دولت چین قلب، کلیه، کبد و سایر اعضای داخلی اویغورها رو زنده زنده در میاره، تا برای پیوند به چینی‌های غیرمسلمون استفاده کنه.


در ظلم و تجاوز اسرائیل هیچ بحثی نیست. اسرائیل غاصبه! ولی اگه اسرائیل زمین مسلمون‌ها رو غصب کرده، چین اعضای بدن‌شون رو غصب می‌کنه! اما در یک رفتار متناقض، ما به چین التماس می‌کنیم تا نفت‌مون رو بیست سی درصد زیر قیمت بازار بخره! این نتیجه سیاست خارجی اخلاق محوره!

کانال اقتصادبازار
t.me/EghtesadBazar
2.3K viewsedited  06:01
باز کردن / نظر دهید
2023-05-19 09:19:02 اصل علاقه به چرندیات


قانون «علاقه به چرندیات» میگوید؛ به هر میزان که موضوع یک بحث، بی اهمیت‌تر، ساده‌تر و پیش‌پاافتاده‌تر باشد، تعداد افراد بیشتری در آن بحث وارد میشوند، میزان وقت بیشتری برای آن میگذارند و به میزان خیلی بیشتری درباره‌ی آن بحث و جدل میکنند.

نورس‌کوت پارکینسون، مورخ و نویسنده انگلیسی در سال ۱۹۵۷ «اصل پیش‌ پا افتادگی» یا «قانون علاقه به چرندیات» را مطرح کرد. او متوجه شد مردم به موضوعات مبتذل و پیش‌ پا افتاده ارزشی بیشتر از موضوعات تخصصی می‌دهند. نظریه‌ی پارکینسون بر اساس مشاهداتش از کمیته مسئول تصویب طرح احداث یک نیروگاه اتمی بود.

ماجرا از این قرار بود افراد کمیته اکثر وقت جلسات را صرف بحث روی موضوعات بیهوده و پیش ‌پا افتاده و غیرمهم، ولی قابل فهم برای عوام کرده بودند. مثلاً مدت طولانی را صرف بحث درباره‌ی شکل و نوع سقف جایگاه دوچرخه‌ی کارمندان کرده بودند، در حالی ‌که به موضوعاتی چون طراحی ساختمان و تجهیزات اصلی خود نیروگاه اتمی کم ‌توجهی می‌شد؛ موضوعی که بسیار مهم ‌تر و پیچیده ‌تر بوده، و بررسی آن دشوار تر و تخصصی ‌تر بود.

او نشان داد که زمانی‌که صرف هر موضوع مرتبط با طرح می‌شد، نسبت معکوس با میزان بودجه‌اش داشت.

درباره امضای قرارداد ده میلیون پوندی ساخت راکتور ظرف ۲.۵ دقیقه گفتگو تصمیم‌گیری شد، اما کمیته روی پارکینگ دوچرخه‌ ۴۵ دقیقه بحث کرد تا میان پارکینگ «بهتر و راحت‌تر» یا «ساده‌تر و ارزان‌تر» تصمیم بگیرد، حال آنکه فرق دو حالت حدود ۵۰ پوند بود.

یک راکتور بقدری پیچیده و گران‌ قیمت است که یک انسان معمولی قادر به درک آن نیست و تخصصی در مورد ساختار و تجهیزات آن ندارد، لذا به راحتی با جمع کنار می‌آید و برای اینکه احمق به نظر نرسد سکوت می‌کند. اما همه می‌توانند یک پارکینگ دوچرخه ارزان و ساده را در ذهنشان مجسم کنند و هرکسی می‌تواند یکی از آنها بسازد.

در نتیجه افراد عادی برای اینکه در بحث حضور داشته و در تصمیم‌سازی نقش داشته باشند وارد این بحث کم ‌اهمیت شده و برنامه‌ریزی برای این موضوع ساده منجر به بحث‌های چرند بی ‌پایان می‌شود و هرکسی می‌خواهد چیزی اضافه کند و سهم خودش را در تصمیم‌ گیری کلان نشان دهد./اقتصاد روز
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

https://instagram.com/EghtesadBazar

http://Eitaa.com/EghtesadeBazar

https://ble.ir/EghtesadBazar


کانال اقتصادبازار
t.me/EghtesadBazar
2.3K views06:19
باز کردن / نظر دهید
2023-05-18 10:50:04 خاورمیانه بدون آمریکا چگونه خواهد بود؟

سالم الکتبی
جروزالم پست اسرائیل

کاهش علاقه استراتژیک ایالات متحده به خاورمیانه موضوع اصلی محافل تحقیقاتی در سراسر جهان است. بحث اغلب نه بر احتمال چنین کاهشی، بلکه بر محدودیت ها و پیامدهای آن برای متحدان ایالات متحده در منطقه متمرکز است.

شواهد مبنی بر کاهش علاقه آمریکا به خاورمیانه جدید نیست. قدمت آن به سال‌ها پیش باز می‌گردد، زمانی که چین فضای بیشتری را در استراتژی‌های دولت‌های متوالی ایالات متحده اشغال کرد. باید به یاد داشته باشیم که باراک اوباما، رئیس جمهور سابق، در دوره دوم ریاست جمهوری اش، راهبرد محور آسیایی خود را تدوین کرد.

یکی از قابل توجه ترین نتایج این سیاست، توافق هسته ای با ایران در سال ۲۰۱۵ بود که بر اساس ایده کاهش تنش با ایران و ایجاد فضایی که نقش حمایت گرایانه آمریکا را در خاورمیانه کاهش دهد، بود. این سیاست در زمان رئیس جمهور سابق ترامپ ادامه یافت و در زمان رئیس جمهور جو بایدن نیز ادامه دارد.

استراتژی ایالات متحده در ابتدا بر مهار چین از طریق افزایش همکاری و مشارکت بین واشنگتن و متحدانش در شرق آسیا، به ویژه کشورهای آسه آن متمرکز بود. اما چین به رشد اقتصادی، تجاری و نظامی خود ادامه داده است. با بحران ناشی از اپیدمی کووید-۱۹ و خروج سریع ایالات متحده از افغانستان، بحث در مورد رشد استراتژیک قوی چین افزایش یافته است.

ایالات متحده همچنان به ابزارهای قدیمی مانند تحریم‌ها علیه شرکت‌های چینی برای توقف پیشروی آن‌ها به سوی سلطه در اقتصاد جهانی تکیه کرده و منحصراً بر مشارکت دفاعی با کشورهای آسیایی متمرکز شده است. ثابت شده که فروش تسلیحات برای حفظ همکاری شدید بین ایالات متحده و شرکای استراتژیک آن، نه تنها در آسیا، بلکه در تمام مناطق جهان، کافی نیست.

از سوی دیگر، چین یک سیاست توسعه اقتصادی جامع را دنبال کرده است. به ویژه طرح یک کمربند و یک جاده پکن را قادر ساخته است تا شبکه ای قوی از اتحادهای استراتژیک مبتنی بر اقتصاد، تجارت و منافع مشترک ایجاد کند. وضوح این تصور که منافع ایالات متحده در حال تغییر است، اعتماد متحدان را به رابطه امنیتی-مشارکتی با آمریکا از بین برده است. شواهد روشن کاهش نفوذ و اعتبار ایالات متحده را به دلیل ناکامی در رسیدگی به موضوعات مهمی مانند موضوع هسته ای ایران، فقدان استراتژی روشن در قبال کشورها و مناطق مهم برای منافع استراتژیک ایالات متحده مانند لیبی و سوریه تایید می کند. همچنین، شکاف‌های راهبردی وجود دارد که تقریباً روابط واشنگتن با شرکای اقیانوس اطلس خود در اروپا را در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق ویران کرد. مهم ترین سوالی که همه در خاورمیانه با آن روبرو هستند، احتمال خارج شدن منطقه از محاسبات منافع ایالات متحده یا زمان بندی آن نیست. شواهد زیادی در مورد کاهش علاقه ی واشنگتن به خاورمیانه وجود دارد. در این چارچوب می توان به مواضع ایالات متحده در برابر تهدیدهای مکرر ایران برای متحدان واشنگتن در منطقه خلیج فارس تا عقب‌نشینی‌های پی در پی از افغانستان و عراق و تلاش‌ها برای کاهش حضور نظامی ایالات متحده در خاورمیانه به طور کلی اشاره کرد.

حال سوال این است که تغییر موضع ایالات متحده بر کشورهای منطقه به ویژه متحدان واشنگتن چه تأثیراتی دارد. در این ارتباط، آیا سناریوهای درگیری و تأثیرگذاری در میان قدرت های بزرگ برای پرکردن خلاء استراتژیک ناشی از فقدان یا حداقل کاهش نقش آمریکا در منطقه قابل تصور است؟ برای اینکه آمریکا نقش، نفوذ و اعتبار خود را در جهان حفظ کند، باید یک میزان حداقلی از حضور و نفوذ در خاورمیانه را حفظ کند. این به نفع واشنگتن نیست که کشورهای منطقه را در این دو راهی قرار دهد که بین اتحاد با ایالات متحده یا چین یکی را انتخاب کنند. پکن سیاست جذب اقتصادی را دنبال می کند. در همین حال، واشنگتن تقریباً به طور انحصاری بر فروش تسلیحات و همکاری امنیتی و دفاعی متکی است.

فروش تسلیحات و همکاری امنیتی و دفاعی موضوعاتی هستند که کشورها ممکن است جایگزینی برای آنها بیابند، خواه از طریق توسعه صنایع دفاعی در روسیه و چین یا از طریق تغییر الگوهای درگیری و تهدید که به تغییر نیازها و الزامات دفاعی کمک کرده است. ظهور دولت هایی مانند ترکیه و اسرائیل به عنوان تامین کننده تجهیزات دفاعی ای مثل هواپیماهای بدون سرنشین که مورد نیاز دولت ها برای مقابله با الگوهای غیر متعارف در حال رشد درگیری هستند، اهمیت دارد.

نکته اصلی این که اقتصاد، تجارت و سرمایه گذاری کلید بازنگری قوانین نظم جهانی پس از کووید-۱۹ هستند. قدرتی که دولتها به دنبال آنند، قدرت اقتصادی است که توسط منابع مختلف ق
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکه‌های اجتماعی:

https://instagram.com/EghtesadBazar

http://Eitaa.com/EghtesadeBazar

https://ble.ir/EghtesadBazar


کانال اقتصادبازار
t.me/EghtesadBazar
2.1K views07:50
باز کردن / نظر دهید