2022-06-19 19:53:38
لب باز کن ای زخم در پستوی دل هان
کشتی مرا، بیرون بزن از برج ویران
بیرون بزن شاید نوایت را شنیدند
شاید سکوت پردههاشان را دریدند
از گوشهی محزون به شور نغمه برگرد
شاید مرکبخوانیات میزانمان کرد
از دردهای تهنشینت گفتوگو کن
آیینه را با چشمهایت روبهرو کن
هر چند از بنبست افتادی به بنبست
راهی به سمت روشنی در انتها هست
نه شیخ رحمی بر جوانان کرد نه شاه
این هیچکسهایی که ابن هیچکس، آه
نامردمان امید را از ما گرفتند
از صبر دلخون من و تو در شگفتند
بادا که برگردد طلسم بردباری
آتشفشان برخیزد از قلب اناری
ما همچنان بر صبر خود پا میفشاریم
چیزی به جز بغض ترکخورده نداریم
بگذار سر بر شانهات بگذارم ای دوست
کوهاست اگر سرشانهات، چشمان من جوست
از چشمه میآیم ولی دریانوردم
تعظیم پیش صخره را باور نکردم
من قطره قطره موج رستاخیز بودم
در سنگلاخ حادثه شبدیز بودم
آب زلال چشمهام را تیل* کردند
آتش به جان مردمان ایل کردند
هر جا صدای روشنی پروازمان داد
با توپها و تانکها تعطیل کردند
در زیر آواریم و در ما جان نمانده
یک جای آبادان در آبادان نمانده
میترسم از روزی که با چشمم ببینم
جز خانهی ویرانه از ایران نمانده
ای آینه همسنگر و همشانهام باش
همصحبت درد دل ویرانهام باش
ما را برادرهایمان تکفیر کردند
اندیشههای سبزمان را پیر کردند
ما خسته بودیم و رفیقان؟ کو رفیقی؟
گرگ چلاق دهپدر را شیر کردند
امروز از دیروزمان بن بستتر شد
گرگ چلاق دهپدر هم پستتر شد
ضحاکوار از شانهاش دهمار رویید
از خوردن مغز جوانان مستتر شد
شب را مقیم جلوهگاه روز دیدیم
از بس که بر دیوار ها دیوار کردند
لب تشنهی یک قطره از خورشید بودیم
فانوسها را یک به یک بر دار کردند
آیینهگی کن ای برادر آنچه دیدی
از چشم خون مادران داغ دیده
تکرار تاریخ است پس، با من بخوان از...
خون جوانان وطن لاله دمیده
@fanosmehr70
#حسین_رمضانپور
3.5K viewsهمچنان سکوت, 16:53