2022-05-24 22:46:29
لمتون، که سالها در سفارت بریتانیا در تهران کار میکرد، رضا شاه را «خبری بد» برای ایران و ایرانیان میدانست زیرا، به گمان او، بنیانگذار دودمان پهلوی ایران را به سوی «بحران هویتی» سوق داد. از دید لمتون، ایرانیان در سالهای آخر قاجاریه، گذشتههای باستانی خود را از یاد برده بودند و هویت جدید «شیعی» را برای توصیف جای ایران در خانواده ملل کافی میدانستند. رضا شاه با یادآوری دوران ایران پیش از اسلام، یک نوع «شیزوفرنی» تقسیم هویت را بر ایرانیان تحمیل کرد.
این ارزیابی لمتون که در سالهای ۱۹۶۰ مطرح شد، بعضی مخالفان دودمان پهلوی از جمله مرحوم مهندس مهدی بازرگان و دکتر علی شریعتی را در مسیر مبارزه برای از نو شیعی کردن ایران قرار داد، مسیری که به ولایت فقیه منجر شد.
همه تحلیلهای ذکرشده رضا شاه را از دید نقش او در بازنگری تاریخ ایران ارزیابی کردهاند و بدینسان، به نقش مهمی که او در سطح اینجا و اکنون، یعنی در رابطه با ایران معاصر، بازی کرد کم بها دادهاند. شاید نخستین کسی که کوشید این خطا را تا حدی تصحیح کند دکتر ماشاءالله آجودانی بود که در کتاب مهم خود، «مشروطه ایرانی»، نشان داد که نقش اصلی رضا شاه برآوردن بعضی خواستههای اصلی مشروطهخواهان، بهویژه ایجاد یک دولت مرکزی نیرومند، بوده است.
یک نگاه اینجا و اکنونی دیگر نیز به رضا شاه وجود دارد: نگاه آیتالله روحالله خمینی و بازماندگان او. از این نگاه، رضا شاه برای اسلامزدایی از ایران وارد صحنه شد و بدینسان، حتی نام او را باید خطری مداوم برای نظام فقاهتی، با اسم جعلی جمهوری اسلامی، به شمار آورد. این نگاه البته کودکانهتر از آن است که نیازی به رد کردن در مقیاس وسیع داشته باشد. رضا شاه هرگز نکوشید اسلام را از ایران بزداید. اسلام در نسخه شیعی آن دین رسمی شاهنشاهی ایران بود. در تمام دوران ۲۰ ساله، زائران ایرانی بزرگترین گروه مسافران حج را تشکیل میدادند. توافق او با دولت نوبنیاد عراق راه عتبات عالیات را برای میلیونها زائر و سجاد ایرانی باز کرد. رضا شاه نمیخواست اسلام را از بین ببرد؛ او میخواست اسلام را در جای خودش، یعنی بهعنوان جزئی از ایران، قرار دهد. اما برای خمینی و همگنان او، اسلام کل است و ایران جزء.
البته بعضی ستایشگران رضا شاه نیز همان خطای خمینی و یارانش را تکرار میکنند و پدیده چند بُعدی یک دوران را در مبارزه با اسلام میبینند.
در سال ۱۳۶۳، آیتالله علی خامنهای، رهبر کنونی نظام خمینیگرا، دستور داده که نهادی مشخص برای مبارزه با رضا شاه، و بهطور کلی دودمان پهلوی، تشکیل شود و جوایزی به پژوهشگران مخالف «رضا خان» عرضه کند (تازهترین این جوایز هفته گذشته در تهران داده شد). در دهه گذشته، صدها مقاله و کتاب علیه رضا شاه کبیر به هزینه جمهوری اسلامی منتشر شده است. اخیرا نیز جمهوری اسلامی دستکم چهار سمینار برای تخریب «رضا خان» ترتیب داد. خمینی در مجموعهای از سخنرانیهایش در سال ۱۳۸۲ منتشر شد، ۱۱۷ بار به «رضا خان» حمله میکند. با این حال، بررسی همه این آثار نشان میدهد که مخالفان خمینیگرای رضا شاه کبیر مطلبی جدی برای عرضه ندارند. بهرغم ۴۳ سال تبلیغات آنان، رضا شاه کبیر اکنون بار دیگر در مرکز زندگی سیاسی ایران قرار دارد.
اهمیت اینجا و اکنونی رضا شاه بزرگ، بهعنوان یک عامل تفاهم ملی، را در سطوح خیابانهای بسیاری از شهرها میتوان دید و از زبان بسیاری از ایرانیان بهاصطلاح «عادی» میتوان شنید.
حجت کلاشی، یک فعال هوادار مشروطه سلطنتی، رضا شاه را نمادی از خواست مردم ایران برای ساختن آیندهای مترقی با حفظ هویت ملی میداند. خسرو فروهر، یک تحلیلگر دیگر که هوادار مشروطه سلطنتی است، نامنمای «پهلویسم» را عرضه میکند.
از دید او، پهلویسم بهمعنای نوسازی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران است با احترام به حقوق بشر، تساوی زن و مرد، آزادی دین و مذهب و مرام و مسلک. او میافزاید: «پهلویسم یعنی آزادگی، سربلندی و پیشرفت ایرانمحوری.» او سپس فهرسی از دستاوردهای رضا شاه بزرگ را بهعنوان نمونه عملکرد پهلویسم ذکر میکند.
همین برداشت را از زبان ایرانیانی میشنویم که اکنون در شهرهای گوناگون به مبارزه با جمهوری اسلامی مشغولاند. یک هموطن مبارز در اهواز میگوید: «حتی پدر من هنوز در زمانی که رضا شاه سلطنت میکرد متولد نشده بود. اما من میبینم که هر جا میرویم و هر چه میبینیم یادگاری از رضا شاه و محمدرضا شاه استــ مدرسهها، بیمارستانها، پلهای رودخانههای ما و خاطرات ما از تاریخ ملیمان.»
یک اشتباه بزرگ خمینی و وارثان او کوشش در راه تحمیل یک هویت جعلی بر ملت ایران بود. ملت ایران نمیتواند و نمیخواهد بپذیرد که تاریخش با ظهور بخشی از یک قبیله شبهجزیره عرب در صحنه منطقهای آغاز شده است. ایرانیان، البته بهاستثنای سلمان فارسی که ظاهرا یک افسر فراری ارتش ساسانی بود، در غزوات پیامبر شرکت نداشتند.
101 views19:46