2022-06-07 17:30:33
ادامه ...
در ابتدای ورودم از شیخ پرسیده بودم: «آیا شما می توانید مرا در جستوجویم یاری کنید؟»
او با لبخندی گفته بود: «پسرم، تو در مقابل خود، مردی را می بینی که بیش از هشتاد تابستان را پشت سر گذاشته و هنوز به نیمه راه جست وجوی خویش ترسیده است، اما سؤالات خود را مطرح کن و من سعی میکنم به آنها جواب بدهم».
من بی باکانه گفتم: من در جست وجوی کسانی هستم که به گرجیف آموزش دادند و به دنبال آن هستم که به شاگردی پذیرفته شوم. نمیدانم آیا قابل آن هستم یا نه، ولی این را میدانم که حاضرم همهی کوشش و توان خود را به کار بیندازم».
شیخ با چشمان آبي نافذ، برای چندین ثانیه مرا نگریست و سپس پرسید: «آیا شما نوشته های جرجی زاده را خوانده اید؟
گفتم : بله
گفت : آیا از آنها چیزی آموخته اید؟
صادقانه جواب دادم: «فکر نمیکنم چندان چیزی از آنها آموخته باشم. احساس می کنم که خیلی چیزها در آنها نهفته، ولی هیچ ابزاری برای نفوذ در آنها و کلیدی برای درک رموزشان نداره.
او به آرامی گفت: «مسلما نوشته های او تمثیلی و رمزی هستند و استعاردها و رموز زیادی در آنها هست. اما این که شما هيچ ابزار و کلیدی برای نفوذ در آنها و کلیدی برای درک رموزشان ندارم».
او به آرامی گفت: «مسلما نوشته های او تمثیلی و رمزی هستند و استعاره ها و رموز زیادی در آنها هست. اما این که شما هیچ ابزار و کلیدی برای نفوذ و درک رموزشان ندارید، درست است زیرا آنها برای زماندیگری نوشته شده اند».
من دهان باز کردم که بگویم: «چطور...؟»
ولی او سخنم را قطع کرد و در حالی که از جایش بلند می شد، گفت: «با من بیایید» و با دستاش هم اشاره کرد که او را دنبال کنم.
ادامه دارد ...
رافائل لفورت
استادان گرجیف
ص 130
کانال گرجیف
@Gordjief
98 views14:30