Get Mystery Box with random crypto!

گرجیف

لوگوی کانال تلگرام gordjief — گرجیف گ
لوگوی کانال تلگرام gordjief — گرجیف
آدرس کانال: @gordjief
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
کشور: ایران
مشترکین: 1.55K
توضیحات از کانال

✔️ کپی مطالب فقط با ذکر منبع مجاز هست
Admin
@hossein_mysticosm
کانال اختصاصی جورج ایوانویچ گرجیف
مطالب جورج ایوانویچ گرجیف در این کانال کاملا اختصاصی قرار میگیرد

Ratings & Reviews

1.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها 6

2022-06-10 17:30:19 ادامه ...


آن شب، بعد از صرف شام، مرا به تالاری راهنمایی کردند که حدود دوازده مرد در آن نشسته بودند. آنها مثل غربیها لباس پوشیده و روی فرش های کوچکی نشسته بودند. هر کدام از آنها، عرقچین سفیدی به سر داشت که با ابریشم سفید، نقش هایی بر روی آن دوخته شده بود. به من هم کلاهی داده شد و اشاره کردند که در جای خالی ای درون حلقه بنشینم.
پس از چند دقیقه، بر طبلی کوبیده شد و نغمه های دقیق و مشخص نی، سکوت را بر هم زد. کوشیدم تا به هیچ چیز فکر نکنم و فقط چشم هایم را بستم و خود را رها کردم تا موسیقی به درون ام نفوذ کند. آوای نی و ضربات یکنواخت طبل، تأثیری تخدیر کننده و خواب آور بر من داشت و به نظرم می رسید که در فضا، به سوی ستاره ای درخشان که پرتوهای رنگارنگی از خود ساطع میکند، شناور هستم. صدای ملایم زمزمه «هو،هو» به آگاهی من نفوذ می کرد و من هم با آن همراه شدم، چون احساس میکردم همه وجودم به آن راغب است، و نه چون فکر میکردم که باید این کار را بکنم.
چند دقیقه گذشت. من هماهنگ با جمع، «هو، هو» میگفتم. آن ستاره درخشان، دائمأ درخشان تر می شد و از فراز نغمه موسیقی و زمزمه «هو، هو» صدایی به گوش ام رسید که شعری فارسی را به آواز می خواند. من آن شعر را بارها و بارها خوانده بودم و خوب با آن آشنایی داشتم. می دانستم که بیت آغازین مثنوی معنوی، اثر مولانا جلال الدین است: «بشنو از نی چون حکایت می کند / از جدایی ها شکایت میکند». آن صدا، بارها و بارها همین بیت را به آواز خوش، تکرار کرد و آنگاه من به زمین بازگشتم و ستاره درخشان رنگارنگ، در روشنایی، محو شد؛ صبح شده بود.
سفرم به مشهد، چندان خاطره ای برایم باقی نگذاشت. در طول راه، ذهنم به شدت مشغول بود و افکار زیادی خاطرم را پر کرده بود به طوری که فرصت پرداختن به مسائل بیرونی را نداشتم. «چند دقیقه» مراقبه ام در آن شب خاص، در واقع چندین ساعت به طول انجامیده بود؛ همه شب، تا صبح. آیا این یک جور هیپنوتیزم بود؟
آیا تصورم از زمان را دستکاری کرده بودند؟ اما چه دلیلی داشت که چنین کاری بکنند؟ هیپنوتیزم یا دخل و تصرف در آگاهی من، چه فایده ای برای کسی می توانست داشته باشد؟ این پرسش و پرسش های دیگر پشت سر هم در ذهنم مطرح می شدند، و انگار خودشان همدیگر را دنبال می کردند. آن گاه یکباره آرام گرفتم. به من مأموریت داده بودند که به خاطر بسپارم و گزارش دهم، دیگر از من نخواسته بودند وقایع را تجزیه و تحلیل کنم.


رافائل لفورت
استادان گرجیف
ص 133 و 134

کانال گرجیف
@Gordjief
64 views14:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-09 17:31:00 ادامه ...


شیخ گفت: «دستگاهی است برای ارتباط، آموزش و سنجش. مردانی که بازوها را گرفته بودند، در ارتباطی عمیق با پیر قرار داشتند، و در وضعیت سکون و «توقف» مانده بودند. از این طریق او می تواند در عمیق ترین سطوح، به آنها آموزش دهد و واکنش های شان را بسنجد. در هر مرکز عمده آموزشی، یکی از اینها هست. پیر از طریق این ها با ما ارتباط برقرار میکند و در ما دخل و تصرف می کند».
سوالی به ذهنم آمده بود که وسوسه پرسیدن اش داشت منفجرم می کرد، پس، از فرصت استفاده کردم و با صراحت گفتم: آیا می توانم بپرسم او که بود و چرا شما آن صحنه را به من نشان دادید؟»
شیخ لبخند دوستانه ای زد و گفت: «او یکی از قطب ها بود و آنها آبدال بودند. این که شما باید چه درسی از آن می گرفتید را به خودتان واگذار می کنم».
دوباره پرسیدم: «آیا او هم یکی از استادان گرجیف بوده؟»
شیخ جواب داد: «گرجیف هرگز او را ندیده بود».
- آیا گرجیف آن «درخت» را دیده بود؟
- نه، چون هرگز آن را به طوری که گرجیف شرح داده، به کار نمی برند.
سؤال اصلی را با بیم و امید مطرح کردم: «می توانید به من بگویید که آیا هیچ شانسی برای پذیرفته شدنم به مریدی یا شاگردی هست؟»
شیخ سالخورده پاسخ داد: «بدان که ما کسی را به دلخواه خودش، قبول نمی کنیم. ما انتخاب می کنیم یا رد می کنیم. امشب شما با چند نفر از دوستانمان ملاقات می کنید و فردا سفرتان را به مشهد آغاز می کنید. در آنجا تجربیات امشب تان را برای حسن کربلایی توضیح می دهید و او کسی خواهد بود که به سؤال تان پاسخ می دهد. اکنون همراه دوستمان برو، ورفردا صبح زود برای سفر به مشهد، حرکت کن».


ادامه دارد ...

رافائل لفورت
استادان گرجیف
ص 132

کانال گرجیف
@Gordjief
73 views14:31
باز کردن / نظر دهید
2022-06-08 17:30:19 ادامه ...


من هم بلند شدم و راه افتادم. پس از عبور از دالان باریکی، از چند پله سنگی پایین رفتیم و وارد تالار بزرگی شدیم که حدس زدم زیر مقبره اصلی قرار گرفته است. اتاقی بود به شکل هشت ضلعی با سقفی گنبدی که حدود بیست پا ارتفاع داشت. همین طور که دور و برم را تماشا می کردم، نگاه ام به چیزی افتاد که یک لحظه نفسم بند آمد و قلبم از تپش ایستاد و احساس کردم که نزدیک است خفه شوم. ستون بلندی از عاج که بازوهایی از همان جنس از آن جدا شده بود. هر بازو را مردی گرفته بود که جامه سفید مواج درویشی به تن داشت، با کلاهی مخروطی شکل. آنها در حالت های مختلفی بی حرکت ایستاده بودند. کمی آن طرف تر از آنهاء کسی روی پوست گوسفند سفیدی نشسته بود؛ خرقه ای با وصله های رنگارنگ بر جامه ای سفید پوشیده بود و باشلقی با خطوط آبی رنگ بر سر داشت و دستار رنگارنگی را شل و ول، دور کلاهی مخروطی شکل با رنگ های گیرا و تکان دهنده، پیچیده بود.
روی شانه چپ اش، قلاب سه زبانه عجیبی بود با شبکه ای نقره ای که فیروزه های کوچکی در آن نشانده بود و تسبیحی از جنس عاج به دست داشت. چهره اش در سایه باشلق پنهان بود. من مات و مبهوت، همچون افسون شدگان در جای خود ایستاده بودم و خشکم زده بود. نمیدانم چه مدت همین طور ایستاده و به آن صحنه خیره شده بودم تا اینکه بالاخره شیخ، آستینم را کشید و با هم از آنجا بیرون آمدیم.
در بازگشت به اتاق، شیخ از من پرسید: «چه دیدی؟»
من در جواب گفتم که مسلما مجلسی درویشی بوده و آن «استون»، باید همان «درخت»ی باشد که گرجیف در نوشته هایش، وصف کرده بود.
شیخ دوباره پرسید: «میدانی چیست و چه استفاده ای از آن می شود؟
من به سادگی اعتراف کردم که نمی دانم.

ادامه دارد ...

رافائل لفورت
استادان گرجیف
ص 131

کانال گرجیف
@Gordjief
67 views14:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-07 17:30:33 ادامه ...


در ابتدای ورودم از شیخ پرسیده بودم: «آیا شما می توانید مرا در جستوجویم یاری کنید؟»
او با لبخندی گفته بود: «پسرم، تو در مقابل خود، مردی را می بینی که بیش از هشتاد تابستان را پشت سر گذاشته و هنوز به نیمه راه جست وجوی خویش ترسیده است، اما سؤالات خود را مطرح کن و من سعی میکنم به آنها جواب بدهم».
من بی باکانه گفتم: من در جست وجوی کسانی هستم که به گرجیف آموزش دادند و به دنبال آن هستم که به شاگردی پذیرفته شوم. نمیدانم آیا قابل آن هستم یا نه، ولی این را میدانم که حاضرم همهی کوشش و توان خود را به کار بیندازم».
شیخ با چشمان آبي نافذ، برای چندین ثانیه مرا نگریست و سپس پرسید: «آیا شما نوشته های جرجی زاده را خوانده اید؟
گفتم : بله
گفت : آیا از آنها چیزی آموخته اید؟
صادقانه جواب دادم: «فکر نمیکنم چندان چیزی از آنها آموخته باشم. احساس می کنم که خیلی چیزها در آنها نهفته، ولی هیچ ابزاری برای نفوذ در آنها و کلیدی برای درک رموزشان نداره.
او به آرامی گفت: «مسلما نوشته های او تمثیلی و رمزی هستند و استعاردها و رموز زیادی در آنها هست. اما این که شما هيچ ابزار و کلیدی برای نفوذ در آنها و کلیدی برای درک رموزشان ندارم».
او به آرامی گفت: «مسلما نوشته های او تمثیلی و رمزی هستند و استعاره ها و رموز زیادی در آنها هست. اما این که شما هیچ ابزار و کلیدی برای نفوذ و درک رموزشان ندارید، درست است زیرا آنها برای زماندیگری نوشته شده اند».
من دهان باز کردم که بگویم: «چطور...؟»
ولی او سخنم را قطع کرد و در حالی که از جایش بلند می شد، گفت: «با من بیایید» و با دستاش هم اشاره کرد که او را دنبال کنم.


ادامه دارد ...

رافائل لفورت
استادان گرجیف
ص 130

کانال گرجیف
@Gordjief
98 views14:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-06 17:30:17 شیخ شاهناز

قونيه»


قونیه - جایی که مولانا در آن زندگی کرده، آموزش داده، شعر سروده، جان سپرده و مدفون شده است - گرد مزار مولانا چرخ می زند و اهمیت و اعتبار خود را از آن دارد. شیخ هم در مزار مقدس بود و داشت نماز مغرب را میخواند و بعد از اتمام نماز، به من وقت ملاقات داده بود. پسر جوانی نقش مترجم را برعهده داشت.
ما در اقامتگاه ساده و بی آلایش او، با هم ملاقات کردیم. کف اتاق با قالی فرسوده ای پوشیده شده بود و شیخ در جامه ی سفید با باشلق سیاه - نشان ویژه یک شیخ طریقت مولویه - بر تخته پوست گوسفندی، روی نیمکتی پایه کوتاه، نشسته بود. جلوی او روی میز، ستاره ی دوازده شاخه ای از سنگ مرمر سبزفام، قرار داشت. من متون صوفیه را مطالعه کرده، تا حدی با رسم و رسومات آنها آشنا بودم و می دانستم که این ستاره سنگی که تاج تسليم Taslim Taj نام دارد، اغلب برای نشان دادن حضور شیوخ بلندمرتبه در طریقت مولویه به کار گرفته می شود. و نگاه من بر جامه دیگری افتاد - سفید، همراه باشلقی با خطوط آبی رنگ. پس شیخ بزرگ در قونیه بود.


ادامه دارد ...

رافائل لفورت
استادان گرجیف
ص 129

کانال گرجیف
@Gordjief
121 views14:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-05 17:30:51 ادامه ...


دوست من، برو و هدف خود را با تفکیک دقیق پاکی و خلوص از دروغ و ناپاکی جست وجو کن و محکم نگهدار آن چه را که از قرون و اعصار باقی مانده، و پویا و مترقی و دست نخورده به ما رسیده؛ نه همچون ارزش ها و باورهای کپک زده ایستایی که فقط ظاهرا محترم داشته می شوند، بلکهرچون طریقت مثبت و پویایی از کنش ها و واکنش ها. این طریقت واقعا وجود دارد، در همه جا و هر زمان وجود دارد، با این حال خودش را از کسانی که هنوز آمادگی اش ندارند و از آنهایی که فقط به دنبال لذت های حسی هستند و از نفس پرستان خودبین، پنهان میکند. این طریقت، راهی دشوار است و پیمودن آن نیاز به از خودگذشتگی مطلق و نظم و انضباط آهنین دارد. نهایت آن محو شدن و فنای در حق است. آیا این شما را می ترساند و پس میزند؟ شاید شما نمی خواهید «هویت» خود یعنی این توهمی که غربیها ارزش زیادی برایش قایل اند، را از دست بدهید؟ اما حقیقت این است که شما اصلا هویتی ندارید!
شما فقط موجود بی چهره سرگشته ای هستید که در دهلیزهای هزارتوی زمان، سرگردان است بدون آن که فی نفسه، هیچ قدر و ارزش درونی داشته باشید و نیز به صرف آنکه تصادف متولد شده اید، هیچ حقی برای تکامل، به شما داده نمیشود. فقط با جد و جهد و قرار گرفتن در مسیر صحیح است که می توانید خودتان را کامل کنید. با جایگاه خود را در روشنایی، با ابراز لیاقت و شایستگی کسب کنید و یا آنقدر در سایه «هویت» موهوم خود بنشینید تا فرصت گران بها را از دست بدهید و در واقع، عمرتان را با اوهام احمقانه هدر دهید. خودت را وقف خودشناسی کن. و وقتی به آن رسیدی، با وجد و سرور، در دریای حقیقت، جذب و غوطه ور خواهی شد.
حال نزد شیخ شاهناز در تربت Torbe قونیه برو. او قدیمی ترین شاگرد و مرید «قطبی Qutub است که آموزش های گرجیف، تحت مدیریت و رهبری او بوده است. شاید تو را بپذیرد».
همه راه تا استانبول، غرق در اندیشه های خود بودم. همه شیخ هایی که تا به حال ملاقات کرده بودم، چنان صریح و قاطعانه مرا مورد انتقاد قرار داده بودند که متحیر مانده بودم که آیا هرگز می توانم این طرز تفکر شرطی و قالب بندی شده غربی ام را از خود بتکانم و کنار بگذارم و سعی کنم تا همه چیز را به طرز جدید و متفاوتی مشاهده کنم و بیاموزم؟ به خود امید دادم و فکر کردم که شاید قابلیت و توانایی انجام آن را داشته باشم، زیرا توانسته بودم نگاه زودگذری بر آن حقیقت ازلی نهفته در تعلیمات شیوخ، بیندازم. با خود عهد بستم که حداکثر کوشش و توان خود را در این راه به کار اندازم.


رافائل لفورت
استادان گرجیف
ص 127 و 128

کانال گرجیف
@Gordjief
82 views14:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-04 17:30:53 ادامه ...


امروزه در غرب، اندیشه یا اندیشمند اصيل و خلاق، بسیار کمیاب و نادر است. شاید شما به عنوان یک روشنفکر غربی با ذهنیت خودبین، مقيد و کاملا قالب بندی شده، به این مطلب اعتراض کنید و یا اصلا آن را قبولرنداشته باشید، اما بدانید که درست است و حقیقت دارد. غرب در دوره پر رنج و عذاب کشمکش برای بازبینی و سنجش ارزش ها و باورهایش به سر می برد؛ روحانیت و الوهیت را بجوید و ارج نهد یا جیفه دنیوی و دارگونوی پول و ثروت را؟ کجا و چگونه خدا را بجوید؟ انسان در کائنات چه جایگاهی دارد و شأن و مقام او در عالم آفرینش چیست؟ جامعه ای که به افکار و سخنان این به اصطلاح روشنفکران خود مطلق بين امروز غرب تكيه کند و آنها را الگو و راهبر خویش قرار دهد، برای هیچ یک از این سؤالات جوابی نخواهد یافت. افکار و نظریات آنها و آنچه به خورد مردم می دهند، در تقابل و ضدیت و حتا توهینی آشکار است به حاصل اندیشه راستین نسل های گذشته خودشان.
اگر جریان قرنها اندیشه ی غرب، در مسیر صحیح ادامه می یافت و درست به کار برده می شد، آن وقت می بایست میوه و نتیجه ی آن در عالم درونی و معنوی به بار می نشست و ابعاد روحانی آن آشکار می شد، ولی متأسفانه حتا در عالم خارجی و بعد دنیوی هم چندان نتیجه و میوه مطلوبی به بار نیاورده است. توجه داشته باش که مردم غرب از محدودیت ها و کمبودهای خود، خصوصا در زمینه روحی و معنوی، باخبرند و خیلی زود، و متأسفانه در اکثر موارد، گوسفندوار، زیر بیرق هر کسی که مدعی ارائه می اندیشه ای نو باشد، مخصوصا اگر منشأ مشرق زمینی داشته باشد، جمع می شوند. بعضی جنبه های آموزش های گرجیف، به مردم غرب آرامش می بخشد، زیرا از نظر آنها، گرجیف راهی را به آنان نشان می دهد که می توانند از بند زندانی که در نتیجه افکار قالب بندی و شرطی شده و قید و بندهای دنیوی، گرفتار آن شده اند، آزاد شوند. آنها در وجود گرجیف مردی را دیدند که می توانست یاریشان دهد تا ارزش های کهن خود را بازیابند؛ ارزش هایی که مایملک و میراث خود می دانند، ولی به علت گیر کردن در باتلاق دیدگاه های عقلانی و دانش نظری و ماده گرایی ای که نخبگان و رهبران عاقل و روشن فکرشان به وجود آورده اند، به آن دسترسی ندارند.


ادامه دارد ...

رافائل لفورت
استادان گرجیف
ص 125 و 126 و 127

کانال گرجیف
@Gordjief
136 views14:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-03 17:30:11 ادامه ...


هنرمند راستین، تولید کننده هنر خلاق و پویای حقیقی، هرگزرخلاقیت خود را برای زمین و آسمان فریاد نمی زند و نیازی به های و هوی و تبلیغ برای هنر خود ندارد و نمی خواهد آن را به زور به خورد مردم بدهد.
روشنفکر راستین هرگز ادعای روشنفکر بودن ندارد. فقط عقدهای ها، شکست خوردگان، بیکاره ها، تنبلها و نادانان احمق اند که دوچرخه کهنه شکسته ای را سرهم بندی می کنند و با رنگ و لعاب می آرایند و آنگاه ادعای خلاقیت می کنند و به زمین و زمان فخر می فروشند. دور و بر آنها را افرادی از جنس خودشان احاطه کرده اند که برای هر محصول به اصطلاح خلاقیت آنها، به به و چه چه راه می اندازند تا وقتی نوبت خودشان شد، از آنها به به و چه چه دریافت کنند، و به عبارت بهتر، به همدیگر نان قرض می دهند.
اگر با معیارهای حقیقی هنر، مثل رنگ، شکل، ادراک، بینش، محتوا، عمق و غیره سنجیده شود، آنها هیچ چیزی برای ارائه کردن و هیچ حرفی برای گفتن ندارند. آنها بهانه تبعیض قائل شدن را به میان می آورند و سلیقه از مد افتاده و کهنه پرستی و حتا حسادت را محکوم می کنند و این همه فقط برای این است که اکثریت بزرگی از نوع بشر، توجه و احترامی برای خلاقیت آنها قایل نمی شود.
آنها مدعی اندیشه موج نو و انقلاب بر ضد گذشته راکد و مرده هستند. عالی است! از هیچ کس انتظار نمی رود چیزی را ستایش کند که به تأیید عموم، مشمول مرور زمان و کهنگی شده است، اما آن چیزهایی که حقیقی و معتبرند، هیچ وقت دچار کهنگی نمی شوند. اگر اندیشه با ایده ای، اساسا معتبر و درست باشد، آن وقت تكامل می یابد و پویا خواهد بود. این سلیقه عمومی با آیین قراردادی به اصطلاح از مد افتاده و کهنه پرستی که ذهنهای تکامل نیافته روشنفکران نخبه بی بصیرت غرب، قصد دارد آن را متحول و دگرگون سازد، نتیجه تجربه نسل های زیادی است و در طی قرون و اعصار تکامل یافته تا به صورت امروزی در آمده است و اصولا هیچگونه خلاقیتی را منع یا محدود نمی کند، زیرا افکار عمومی هرگز چیزهای با ارزش راستین را رد نمی کند و برای همین است که میراث گرانبهایی در زمینه های مختلف برای ما باقی مانده. در واقع، آنچه مورد تقاضای افکار عمومی است، مهارت و خلاقیت پویا در هنر و ادبیات و یا ظرفیت و قابلیت در این زمینه هاست؛ حالا خودتان قضاوت کنید اوضاع و احوال کسانی را که می خواهند آیین قراردادی و سلیقهی عمومی را نادیده بگیرند و یا حتی آن را محکوم و مردود بدانند.


ادامه دارد ...

رافائل لفورت
استادان گرجیف
ص 124 و 125

کانال گرجیف
@Gordjief
166 views14:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-02 17:30:08 ادامه ...


در این لحظه شما فکر می کنید که دارید فکر می کنید، اما حتا از یک پنجم ذخیره و توان (پتانسیل) حقیقی فکرتان هم استفاده نمی کنید. برای بهره بردن از قوه ی تفکرتان، باید بدانید که چگونه فکر کنید و به چه فکر کنید و خودتان را فریب ندهید که فعالیتها و بازیهای عقل تان، تفکر حقیقی است. آنها در واقع تقليد مسخرهی نفرت انگیزی از تفکر حقیقی است که آدم را تخدير و اغوا می کند، اما هیچ چیزی به بار نمی آورد، غیر از خرابی و صدمه زدن به قابلیت و ظرفیت تفکر حقیقی. هر بار که شما به یکی از این فکر - سایه ها راه می دهید و آن را باور می کنید یا می پذیرید بدون آنکه خودتان بخواهید یا بدانید، آگاهی تان را تشویق و حتا مجبور می کنید که آن را به جای فکر حقیقی قبول کند و بدین ترتیب، کم کم قدر و ارزش تفکر راستین را تحلیل می برید و آگاهی تان را فاسد می کنید».
من پرسیدم: «آیا شخص می تواند همراه با این طرح با الگوی جدید تفکر، باز هم آزادی خلاق و پویای فکرش را حفظ کند؟
شیخ با لحن سرزنش آمیزی گفت: «من از کند ذهنی و عدم درک و فهم شما، تعجب می کنم. شما آرزوی چیزی را دارید که خودتان آن را تفکر خلاق و پویا می نامید، اما به واقع، همین آزادی خلاق و پویا است که این همه سال، یک عمر، شما را در غفلت و بی خبری نگه داشته و گمراهتان کرده است. تفکر خلاق و پویا، هنر خلاق و پویا و شعر یا ادبیات خلاق و پویا، اینها همه بهانه هایی است برای توجیه کردن نمایش و جلوه دادن ضلالت و انحرافاتی که ذهن و اندیشه حقیر و آلودهی طبقهی به اصطلاح روشن فکر نخبه غرب، تولید میکند و به خورد مردم دنيا میدهد.


ادامه دارد ...

رافائل لفورت
استادان گرجیف
ص 123 و 124

کانال گرجیف
@Gordjief
237 views14:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-01 18:30:00
خدمت همراهان محترم کانال (عرفان و خودشناسی)

در صورتی که همراهان عزیز تمایل دارند می توانند جهت حمایت از کانال ماهانه در حد توان خود از کانال حمایت مالی بکنند (قانون جبران) تا کانال به مسیر خود ادامه دهد (کانال ما هیچ تبلیغاتی ندارد)
حدود 70 درصد از هزینه ها برای خود شما خرج می شود از جمله (خرید کتاب، تولید محتوا، تبلیغات، خرید کتاب، خرید اشتراک) در صورت واریز به ادمین کانال اطلاع بدید

6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات

پیشاپیش از حمایت و مهر شما سپاسگزارم

همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت از طریق Paypal به ایدی ادمین پیام ارسال کنند

@hossein_mysticosm
77 views15:30
باز کردن / نظر دهید