Get Mystery Box with random crypto!

دیوان حافظ شیرازی

لوگوی کانال تلگرام hafez_book — دیوان حافظ شیرازی د
لوگوی کانال تلگرام hafez_book — دیوان حافظ شیرازی
آدرس کانال: @hafez_book
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 4.44K
توضیحات از کانال

دیوان غزلیات حافظ به همراه تعبیر فال.
درحال ارتقاع کانال ....

Ratings & Reviews

1.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

2


آخرین پیام ها 2

2018-10-14 05:44:53 دیوان حافظ شیرازی pinned Deleted message
02:44
باز کردن / نظر دهید
2018-10-02 21:12:34 غزل
#5


دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی شکستگانيم ای باد شرطه برخيز
باشد که بازبينيم ديدار آشنا را

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نيکی به جای ياران فرصت شمار يارا

در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا يا ايها السکارا

ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درويش بی‌نوا را

آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

در کوی نيک نامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغيير کن قضا را

آن تلخ وش که صوفی ام الخباثش خواند
اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

هنگام تنگدستی در عيش کوش و مستی
کاين کيميای هستی قارون کند گدا را

سرکش مشو که چون شمع از غيرتت بسوزد
دلبر که در کف او موم است سنگ خارا

آيينه سکندر جام می است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا

خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را

حافظ به خود نپوشيد اين خرقه می آلود
ای شيخ پاکدامن معذور دار ما را

_________________________

تعبیر :

کاری را که می خواهید انجام بدهید پنهان کنید. کار را هر چند کوچک است بزرگ بدانید، خیال پردازی را کنار بگذارید و وقت را غنیمت شمارید تا صاحب مقام و منزلت شوید. روزگار تنگدستی به پایان رسیده و زمان آسایش است. عمرتان طولانی است وضعیت فعلی تان تغییر می کند.

@HAFEZ_BOOK
13.5K views18:12
باز کردن / نظر دهید
2018-10-01 13:53:52 غزل
#4


صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بيابان تو داده‌ای ما را

شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را

غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل
که پرسشی نکنی عندليب شيدا را

به خلق و لطف توان کرد صيد اهل نظر
به بند و دام نگيرند مرغ دانا را

ندانم از چه سبب رنگ آشنايی نيست
سهی قدان سيه چشم ماه سيما را

چو با حبيب نشينی و باده پيمايی
به ياد دار محبان بادپيما را

جز اين قدر نتوان گفت در جمال تو عيب
که وضع مهر و وفا نيست روی زيبا را

در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسيحا را

_____________________________

تعبیر :

به لطف و عنایت خداوند و با همت بلند به آرزوی دیرین خودتان خواهید رسید. غرور را کنار بگذارید و پیشنهاد خودتان را عنوان کنید. در کارتان مشورت نمائید و امیدتان را از دست ندهید. تکیه بر ظواهر ننمائید. دست به دعا بردارید. با توکل به حق هر کار غیرممکن ممکن می شود.

@HAFEZ_BOOK
12.2K views10:53
باز کردن / نظر دهید
2018-09-29 08:34:34 غزل
#3


اگر آن ترک شيرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را

بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی يافت
کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را

فغان کاين لوليان شوخ شيرين کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان يغما را

ز عشق ناتمام ما جمال يار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زيبا را

من از آن حسن روزافزون که يوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زليخا را

اگر دشنام فرمايی و گر نفرين دعا گويم
جواب تلخ می‌زيبد لب لعل شکرخا را

نصيحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
جوانان سعادتمند پند پير دانا را

حديث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشايد به حکمت اين معما را

غزل گفتی و در سفتی بيا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثريا را

_____________________________

تعبیر :

به قولی که داده ای عمل کن. کار ناتمامت را تمام کن ولی پایت را از گلیمت درازتر نکن چون باعث رسوایی ات می شود. در حق کسی بدی نکن چون نتیجه اش دامنت را می گیرد. نصیحت این پیر دانا را گوش کن تا سعادتمند شوی و گره ی کار تو باز شود. اقبال و ستاره ی تو چون خوشه ی پروین است.

@HAFEZ_BOOK
11.9K views05:34
باز کردن / نظر دهید
2018-09-29 08:33:22 غزل
#2

صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببين تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دير مغان و شراب ناب کجا

چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

ز روی دوست دل دشمنان چه دريابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

چو کحل بينش ما خاک آستان شماست
کجا رويم بفرما از اين جناب کجا

مبين به سيب زنخدان که چاه در راه است
کجا همی‌روی ای دل بدين شتاب کجا

بشد که ياد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چيست صبوری کدام و خواب کجا


_____________________

تعبیر :

رشته ی کار از دستتان رها شده، برای رسیدن به هدف خواب و رویا را کنار بگذار و تقوی پیشه کن. عجله و شتاب نداشته باش، صبور باش، روزگار وصل نزدیک است. دوست را از دشمن تشخیص بده، گذشته ها را فراموش کن و به روشنایی ها بیندیش.

@HAFEZ_BOOK
11.6K views05:33
باز کردن / نظر دهید
2018-09-29 08:33:02 غزل
#1


الا يا ايها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشايد
ز تاب جعد مشکينش چه خون افتاد در دل‌ها

مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم
جرس فرياد می‌دارد که بربنديد محمل‌ها

به می سجاده رنگين کن گرت پير مغان گويد
که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

شب تاريک و بيم موج و گردابی چنين هايل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشيد آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

حضوری گر همی‌خواهی از او غايب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنيا و اهملها

_________________

تعبیر :

مشکلاتتان بزودی حل خواهد شد و شما به نیت خودتان خواهید رسید. بعد از تاریکی و غم، روشنایی در انتظار شماست. خودتان را برای کاری که می خواهید انجام دهید آماده سازید. با توکل به حق و راه و رسم دینداری به کام دلتان می رسید. راز خودتان را به کسی نگوئید.

@HAFEZ_BOOK
11.1K views05:33
باز کردن / نظر دهید
2016-09-18 14:17:12 غزل 495

می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جويی
اين گفت سحرگه گل بلبل تو چه می‌گويی

مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را
لب گيری و رخ بوسی می نوشی و گل بويی

شمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کن
تا سرو بياموزد از قد تو دلجويی

تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که می‌رويی

امروز که بازارت پرجوش خريدار است
درياب و بنه گنجی از مايه نيکويی

چون شمع نکورويی در رهگذر باد است
طرف هنری بربند از شمع نکورويی

آن طره که هر جعدش صد نافه چين ارزد
خوش بودی اگر بودی بوييش ز خوش خويی

هر مرغ به دستانی در گلشن شاه آمد
بلبل به نواسازی حافظ به غزل گويی

_________________________________

تعبیر :

دیگر از خدا چه می خواهید. به دنبال چه چیزی می گردید همه چیز در کنار شماست، چشمانتان را باز کنید گلستانی از معرفت و دلجویی در کنارتان هست. امروز که خریداری دارید می توانید گنج عشق طلب کنید وگرنه فردا دیر است. خوش اخلاقی تان باعث جذب دیگران است و این نوای دلتان هست که حافظ را به غزل گویی تشویق می کند.

@HAFEZ_BOOK
16.1K views11:17
باز کردن / نظر دهید
2016-09-18 14:17:12 غزل 494

ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآيی
هر جا که روی زود پشيمان به درآيی

هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
آدم صفت از روضه رضوان به درآيی

شايد که به آبی فلکت دست نگيرد
گر تشنه لب از چشمه حيوان به درآيی

جان می‌دهم از حسرت ديدار تو چون صبح
باشد که چو خورشيد درخشان به درآيی

چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآيی

در تيره شب هجر تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مه تابان به درآيی

بر رهگذرت بسته‌ام از ديده دو صد جوی
تا بو که تو چون سرو خرامان به درآيی

حافظ مکن انديشه که آن يوسف مه رو
بازآيد و از کلبه احزان به درآيی

_________________________________

تعبیر :

دچار وسوسه شده ای بر سر دو راهی مانده ای کاری کن که سر از بهشت در بیاوری نه جهنم. درست است که تشنه هستی ولی نداری و تشنگی بهتر از گناه کردن است. خدا پاداش صبر واجر ثواب تو را می دهد و سربلند از راهی که انتخاب کرده ای در می آیی زیرا فکر درست و راه راست را طی کردی تا خانه ی محزون تو شاد شود.

@HAFEZ_BOOK
14.3K views11:17
باز کردن / نظر دهید
2016-09-18 14:17:12 غزل 493

ای پادشه خوبان داد از غم تنهايی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآيی

دايم گل اين بستان شاداب نمی‌ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايی

ديشب گله زلفش با باد همی‌کردم
گفتا غلطی بگذر زين فکرت سودايی

صد باد صبا اين جا با سلسله می‌رقصند
اين است حريف ای دل تا باد نپيمايی

مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پاياب شکيبايی

يا رب به که شايد گفت اين نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجايی

ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نيست
شمشاد خرامان کن تا باغ بيارايی

ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای ياد توام مونس در گوشه تنهايی

در دايره قسمت ما نقطه تسليميم
لطف آن چه تو انديشی حکم آن چه تو فرمايی

فکر خود و رای خود در عالم رندی نيست
کفر است در اين مذهب خودبينی و خودرايی

زين دايره مينا خونين جگرم می ده
تا حل کنم اين مشکل در ساغر مينايی

حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شاديت مبارک باد ای عاشق شيدايی

_________________________________

تعبیر :

ای که از خوبی زبانزد هستی حال وقت انجام کار ثواب است آن را پس نزن. همیشه از این فرصت ها به دست نمی آید. به زیردستان خود بیشتر توجه کن. حریفانت دارند از تو پیشی می گیرند پس تو هم باید مثل باد راه را صی کن تا درد تو درمان شود، به کام دل می رسی ئ تسلیم قسمت باش چون لطف خدا شاملت می شود. به وصال می رسی. شاد باش.

@HAFEZ_BOOK
13.6K views11:17
باز کردن / نظر دهید
2016-09-18 14:17:11 غزل 492

سلامی چو بوی خوش آشنايی
بدان مردم ديده روشنايی

درودی چو نور دل پارسايان
بدان شمع خلوتگه پارسايی

نمی‌بينم از همدمان هيچ بر جای
دلم خون شد از غصه ساقی کجايی

ز کوی مغان رخ مگردان که آن جا
فروشند مفتاح مشکل گشايی

عروس جهان گر چه در حد حسن است
ز حد می‌برد شيوه بی‌وفايی

دل خسته من گرش همتی هست
نخواهد ز سنگين دلان موميايی

می صوفی افکن کجا می‌فروشند
که در تابم از دست زهد ريايی

رفيقان چنان عهد صحبت شکستند
که گويی نبوده‌ست خود آشنايی

مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع
بسی پادشايی کنم در گدايی

بياموزمت کيميای سعادت
ز همصحبت بد جدايی جدايی

مکن حافظ از جور دوران شکايت
چه دانی تو ای بنده کار خدايی

_________________________________

تعبیر :

با کسانی دوستی و رفاقت کنید که حق دوستی را بجا آورند، پارسا باشند و زخم دلتان را مرهمی گذارند نه اینکه عهد بشکنندو حق آشنایی را فراموش کنند. همتی کنید تا دلتان باز هم مثل موم نرم شود. از همنشینی با یار بد پرهیز کنید تا سعادتمند شوید. شکایت نکنید همه ی این مسائل کار خدا بوده تا به خودتان بیائید.

@HAFEZ_BOOK
12.1K views11:17
باز کردن / نظر دهید