و من به فکر فرورفتم. با این تفاوت که فقط تفکر نبود؛ چیزی بود ژ | یادداشتهای یک روانپزشک
و من به فکر فرورفتم. با این تفاوت که فقط تفکر نبود؛ چیزی بود ژرفتر از تفکر. به این فکر میکردم که چه قدر مقدس و چه قدر با هم یکی هستیم و نوع بشر مقدسه، تنها وقتی که با هم متحده و واحده و ماهیتش وقتی تقدسشو از دست میده که یک انسان فانی بیارزش، خودسری برش داره و راه خودشو پیش بگیره، لگدپرونی کنه، بقیه رو دنبال خودش بکشه و جنگ و دعوا راه بندازه. همچین آدمایی هستن که تقدس رو از بین میبرن؛ اما وقتی تمام نوع بشر با هم همکاری کنن، نه این که یکی برای یکی دیگه کار کنه؛ بلکه تک تکشون به کار وصل باشن... اونه که درسته و اونه که مقدسه. بعد به این فکر افتادم که اصلا نمیدونم که تعریفم از مقدس چیه. (خوشههای خشم، ستاین بک، اسکندری) @hafezbajoghli