پدربزرگ گفت: «دو جور میشه به این قضیه نگاه کرد. بعضيا عقیده دا | یادداشتهای یک روانپزشک
پدربزرگ گفت: «دو جور میشه به این قضیه نگاه کرد. بعضيا عقیده دارن که واعظا بدشگونن.» تام گفت: «این بابا میگه که دیگه واعظ نیست.» بابابزرگ دستش را به عقب و جلو در هوا تکان داد. وقتی یکی واعظ میشه، تا قیام قیامت واعظ میمونه. این یه چیزیه که نمیشه ازش خلاص شد. (خوشههای خشم، ستاین بک، اسکندری) @hafezbajoghli