Get Mystery Box with random crypto!

هفت بال

لوگوی کانال تلگرام haftbaldt — هفت بال ه
لوگوی کانال تلگرام haftbaldt — هفت بال
آدرس کانال: @haftbaldt
دسته بندی ها: دین
زبان: فارسی
مشترکین: 9.54K
توضیحات از کانال

👥گروه فرهنگی شهدای اهل قلم( شهرستان طبس گلشن):
📚هدف حقیقی کتاب‌ها آن است که ذهن را به دام فکر
کردن بیندازند.( جیمز راسل)
انتقادو پیشنهاد :
https://t.me/Omid3349
اینستاگرام:
http://instagram.com/haftbaldt

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 3

2022-09-25 21:21:45 #اندکی_تأمل_باید...

کتاب دوست عزیز با کمی تأمل به ما بگویید بادیدن این " کلمه یا عبارت " اولین چیزی که در ذهن شما نقش می بنددچیست ؟

اخلاق

@haftbaldt
443 views18:21
باز کردن / نظر دهید
2022-09-25 18:43:30 #کلید

اگر خطا نکنم، عطر عطرِ یار من است
کدام دسته گل امروز بر مزار من است


گلی که آمده بر خاک من نمی‌داند
هزار غنچه‌ی خشکیده در کنار من است


گل محمدی من، مپرس حال مرا
به غم دچار چُنانم که غم دچار من است


تو قرص ماهی و من برکه‌ای که می‌ خشکد
خود این خلاصه‌ی غم‌های روزگار من است


بگیر دست مرا تا ز خاک برخیزم
اگرچه سوخته‌ام، نوبت بهار من است...

#فاضل_نظری

@haftbaldt
50 views15:43
باز کردن / نظر دهید
2022-09-25 15:42:43 ۱
هیچ چیز خوب یا بد نیست

وقتی هملت به دوستان قدیمی دانشگاهش، روزنکرانتز و گیلدنسترن می گوید که «هیچ چیز خوب یا بدی وجود ندارد، بلکه تفکر ما چنین چیزی را می سازد» از جنبه ی مثبت آن حرف نمی زند. شاهزاده ی شکسپیر در حالتی ناخوشایند و افسرده به سر می برد، اما این حالش دلیلی دارد. او می گوید که دانمارک و در واقع کل جهان زندانی بیش نیست. برای او دانمارک واقعاً زندانی جسمانی و روانی است، اما او همچنین از نقش دیدگاه در این امر آگاه است و این که جهان و دانمارک ذاتاً بد نیستند. آن ها از دیدگاه او بد هستند، چون او این گونه فکر می کند.
رویدادهای خارجی خنثی هستند. آن ها فقط در لحظه ی ورود به ذهن ما ارزش مثبت یا منفی پیدا می کنند. در نهایت به خود مابستگی دارد که چطور به استقبال چنین چیزهایی برویم. مطمئناً همیشه آسان نیست، اما اینکه بدانی می توان به روش های مختلف به چیزها نگاه کرد باعث آرامش خاطر است. همچنین به ما قدرت می دهد، زیرا ما تحت سلطه ی جهانی نیستیم که هرگز نمی توانیم آن را کنترل کنیم، ما تحت سلطه ی ذهنی هستیم که می توانیم، بالقوه با تلاش و اراده، تغییر و گسترش آن را آغاز کنیم. ذهن ما ممکن است زندان هایی بسازد، ولی کلیدها را نیز دراختیار مان می گذارد.

(#کتاب_آسایش/نویسنده : #مت_هیگ/ مترجم : #مهشید_شبانیان/نشر ملیکان/سال۱۴۰۰/چاپ دوم / ص۲۱)

@haftbaldt
306 viewsedited  12:42
باز کردن / نظر دهید
2022-09-25 14:57:22
#دیالوگ

فاميل دور: کاشکي شعور هم مدرک داشت تا بعضيا به هواي مدرکش هم که شده ميرفتن يادش ميگرفتن!
همساده: آقو ايجوري که خيلي بدتر ميشد
آقاي مجري: همساده جان چطور مگه؟
همساده: آخه ايجوري بعضيا ميرفتن مدرک جعلي ميخريدن ديگه نميشد بيشعور بودنشون رو ثابت کرد!
فاميل دور: من ديگه حرفي ندارم..!


کلاه قرمزي 1394

@haftbaldt
412 views11:57
باز کردن / نظر دهید
2022-09-25 12:30:40 #داستانک

عنوان داستان : آفت

“وقتی بچه بودم موش های صحرائی به مزرعمون حمله کردند و تمام محصول هامون را خوردند. مادر بزرگم چند تاشون را انداخت توی یک قفس و بهشون غذا نداد تا از گشنگی شروع کردند هم دیگه را بخورند. دو سه تا موشی که آخر سر موندند را آزاد کرد…

بهش گفتم:
مادر بزرگ چرا آزادشون میکنی؟
گفت:
”این ها دیگه موش خور شدند و هر موشی وارد مزرعه بشه تیکه تیکه اش میکنند!”

حکایتی تلخ از یک جامعه آفت زده.

@haftbaldt
554 views09:30
باز کردن / نظر دهید
2022-09-25 08:50:34 نسبت به حرفایی که می‌شنوی بی دقت باش،
شاید از دهانی بیرون آمده که قبل از حرف زدن به آن فکر نکرده!

#چارلی_چاپلین


@haftbaldt
180 views05:50
باز کردن / نظر دهید
2022-09-25 08:50:24
هر روز با #قرآن

سوره مبارکه ی احزاب آیه ی۳

وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا 

و بر خدا اعتماد كن همين بس كه خدا نگهبان [تو]ست .

@haftbaldt
189 views05:50
باز کردن / نظر دهید
2022-09-24 17:05:09 هفت بال pinned a photo
14:05
باز کردن / نظر دهید
2022-09-24 17:00:57 ۱
آیدای عزیز من
.
هر چه بیشتر می بینمت،احتیاجم به دیدنت بیشتر می شود. دیروز چند لحظه ای کوتاه بیشتر ندیدمت.تمام سرشب،تنها و بی هدف در خیابان های تاریک وخلوت این اطراف راه رفتم و به تو فکر کردم. شاید اگر بیرون نمی رفتم،می توانستم دفعات بیشتری ببینمت،ولی چون به ات گفتم که بروی بخوابی و قبول نکردی، ناچار رنج ندیدن تو را به خودم هموار کردم و از خانه بیرون رفتم که بروی استراحت کنی.فکر نمی کنی اگر مریض بشوی و بیفتی، با این وضعی که داریم چه خواهد شد؟
در هر حال، ساعات درازی در خیابان های خلوت راه رفتم و-همان طورکه گفتم- به تو فکر کردم.به شخصیت و خانمی و برازندگی تو،به مهربانیت وبه لبخندهایت
فکر کردم.به حرف هایی که ازتوشنیده ام و-اگر چه خیلی زیاد نبوده-مرا این طور خوش بخت کرده اند فکر کردم:
به تو گفتم:«زیاد،خیلی خیلی زیاد دوستت دارم.»
جواب دادی:«هر چه این حرف را تکرار کنی،باز هم می خواهم بشنوم!»
این گفتگوی کوتاه را،مدام، مثل یک برگردان یک شعر،مثل تم یک قطعه ی موسیقی،هر لحظه توی ذهن خودم تکرار کردم.جواب تو را ،بارها با لهجه ی شیرین خودت در ذهنم مرور کردم.اما هرگز تصور نکن که حتی یک لحظه توانسته باشم خودم را با تکرار و با مرور این حرف تسکین بدهم.نه! -من فقط موقعی آرام و آسوده هستم و تنها موقعی به«تو» فکر نمی کنم،که تو بامن باشی.همین و بس.
وقتی تو نیستی، مثل بچه کوچولویی که دور از مادرش بهانه می گیرد باید دلش را با بازیچه یی خوش کرد و فریبش داد، ناچارم که خود را با یاد لحظاتی که با تو بوده ام، با خاطره ی حرف هایت،خنده هایت،اخم هایت،آن«خدایا خدایا» گفتن هایت که من چه قدر دوست دارم و از شنیدن آن چه اندازه لذت می برم،دل خوش و سرگرم‌ کنم...
دیده ام که چه طور روحت آزاد و معصوم و پاک است: دیده ام که چطور یک «رندی» کوچولو،یک جواب رندانه ای ظریف ولی ساده، ریشه های خنده را در اعماق شاد روحت به لرزه در می آورد! -در همین چند‌ نوبت کوتاهی که توانسته ام تو را ببینم،اعماق زلال روحت را تماشا کرده ام.

آید ای نازنین من !
تو از پاکی و معصومیت به بچه یی می مانی که درست در میان گریه، اگر کسی با انگشتان دستش سایه ی موشی روی دیوار بسازد،همچنان که هنوز اشک ها بر گونه اش جاری است صدای خنده اش به آسمان می رود...
تو به همان اندازه بی آلایش ومعصومی...

نزدیکی های ساعت ۳ صبح هفتم خرداد چهل و یک

( #مثل_خون_در_رگ_های_من/ نویسنده: #احمد_شاملو و #آیدا /نشر چشمه/چاپ چهل و ششم۱۳۹۳ /صفحه: ۱۳-۱۱)
@haftbaldt
531 views14:00
باز کردن / نظر دهید
2022-09-24 16:59:28
444 views13:59
باز کردن / نظر دهید