Get Mystery Box with random crypto!

HES Art Studio ❤️

لوگوی کانال تلگرام hes_art_studio — HES Art Studio ❤️ H
لوگوی کانال تلگرام hes_art_studio — HES Art Studio ❤️
آدرس کانال: @hes_art_studio
دسته بندی ها: هنر , زیبایی
زبان: فارسی
مشترکین: 15.82K
توضیحات از کانال

کارگاه هنری «هِس»
برند تجاری ثبت شده در سازمان ثبت اسناد کشور
دارای جواز کسب و نماد اعتماد الکترونیکی
ارتباط با ما:
@hesadmin
989123532754
hesartstudio.com
instagram.com/hes_art_studio
ارسال با پست پیشتاز و رایگان به سراسر ایران
مرسی که کنارمون هستید❤️

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 13

2022-05-11 12:16:15
هِس آف
تا ساعت ۲۴:۰۰ پنجشنبه

۲۹۸=>۲۲۰

@hes_art_studio
1.3K viewsedited  09:16
باز کردن / نظر دهید
2022-05-10 18:41:07
لطفا بخونید
@hesadmin
@hes_art_studio
1.3K viewsedited  15:41
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 19:11:24 تا پایان این تخفیف فقط ۳ ساعت و ۱۹ دقیقه باقی مونده
487 views16:11
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 15:40:13
(ادامه پست قبل)
اینکه یک کمک کوچک از طرف من چقدر در روحیات طرف مقابلم اثر مثبت می‌گذارد و چقدر در جاهای مختلف زندگی از خودش به خاطر من و رابطه گذشت می‌کند.
گاهی وقت‌ها فکر می‌کنم کاش همه بچه‌ها اینطور از خودگذشتگی را از کودکی یاد بگیرند.
اینکه ازدواج صرفا یک تعهد محدود نیست. محدود به وظایف عرفی زنانه و مردانه. ازدواج یک تعهد چند وجهی است و وقتی توی یک رابطه عشق و گذشت، بر خواسته فردی مقدم باشد دیگر تعیین وظیفه براساس جنسیت بی معنی می‌شود.

نام اثر: نشان-۲
جنس: برنج آبکاری طلا
قیمت: ۳۴۸,۰۰۰
683 views12:40
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 15:39:54
یادم می‌آید بچه‌‌تر که بودم ( می‌گویم بچه‌تر، چون هنوز هم حس می‌کنم بچه‌ام) توی برخورد با دخترها و زن‌هایِ اطراف‌م همیشه چشم‌ش می‌چرخید سمت پدرم. اینکه ببینم او چطور برخورد می‌کند. برای من متر و معیار، رفتار او بود (گرچه هنوز هم هست).خوب یادم می‌آید که موقع سفره جمع و پهن کردن، اول از همه خودش بلند می‌شد و اگر یک بار به خواهرهایم می‌گفت کمک کنید، کم‌ِکم یک‌بار هم به من می‌گفت.
اگر ظرف نشسته توی سینک بود، بدون غرولند خودش دست به کار می‌شد. اگر جارو دست مادرم می‌دید و وقت داشت جارو را از او می‌گرفت و من همیشه شاهد این موضوع بودم.‌ مثل اکثر پسرها، من هم در خانه پدری خیلی دست به کار خانه نبردم. اما وقتی ازدواج کردم هرچیزی که در کودکی دیده بودم مثل یک کتابچه راهنما توی مغزم باز شد و من هم تا جایی که توان داشتم همان راه رفتم. هیچوقت فکر نکردم ظرف شستن کار سپیده است، غذا درست کردن هم. اتو زدن، تمیزکاری و... هم.
همیشه خودم را اگر بیشتر نه، که کمتر هم در قبال کار خانه مسوول ندیدم. اوایل شاید صرفا براساس آن تربیت و کتابچه راهنمای فرضی عمل می‌کردم. اما به مرور تاثیر این منش و روش را در رابطه دیدم.
(ادامه در پست بعد)
617 views12:39
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 10:51:54
قضیه از یک رویا شروع شد. وقتی می‌گویم قضیه یعنی همان قصه‌ای که از یک جایی توی پستوی مغزِ یک یا چند نفر شروع شد و ادامه پیدا کرد تا یک ما به ازایِ خارجی در گوشه‌ای از این دنیا پیدا کرد. باهم فکر کرده بودند که به کجا می‌خواهند برسند. به فرض که همه‌ی این دویدن‌ها، تلاش‌ها و خستگی‌ها روزی به موفقیت ختم شود، چه خواهد شد؟! چه می‌خواهند؟! و به این نتیجه رسیده بودند که می‌خواهند آخر این قصه این طور باشد؛ مثل توی فیلم‌ها.

یک جایی در دشتی وسیع توی خانه‌ای که شکل و قدش مهم نیست، پشت پنجره بنشینند و دست‌های چروک هم را توی‌‌ هم چفت کنند و به هرآنچه گذشت فکر کنند.

فکر کنند کاری کرده‌اند که ارزشش را داشته است.

به همه‌ی کسانی که روزی بودند و دیگر نیستند فکر کنند.‌

به زخم‌های روی دست‌شان نگاه کنند و لبخندی گوشه‌ی لبانشان بنشیند، نَمی چشمان‌شان را خیس کند و وقتی که دیگر هیچ کاری برای انجام دادن ندارند آماده‌ی رفتن شوند.

قضیه از این قرار بود؛ این خانه با عشق ساخته شد ..
#کارگاه_هنری_هس

نام اثر: خانه ای که با عشق ساخته شد ..
برنج آبکاری طلا
تماما دست‌ساز
۲۹۸,۰۰۰ ت
پست پیشتاز رایگان
@hesadmin
@hes_art_studio
479 views07:51
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 08:26:00
خیلی دوستش داشت و در قلبش جز او برای کسی دیگر جایی نبود. اما تقدیر جور دیگری برایشان رقم زد. پسرک رفت و تمام قلب او را با خود برد.

دخترک روزها و شب ها به حیاط پشتی می‌رفت، به دیوار تکیه میزد، زانوهای غم‌ش را به بغل می‌گرفت و زار زار گریه می‌کرد.

ماه‌ها به همین شکل سپری شد. دخترک روز و شب اشک می‌ریخت و اشک‌ها در کمتر از چند دقیقه بخار شده و از جلوی چشمانش محو می‌شد.

یک روز عصر که در حیاط پشتی نشسته بود ابری در آسمان ظاهر شد و شروع به باریدن کرد. بارانِ اشک‌های دخترک بود؛ از میان قطره‌ها تکه‌ای بر زمین افتاد، آن تکه قلب دخترک بود که دوباره به او بازگشته بود.

از خوشحالی نمیدانست چه بکند، قلبش را برداشت از جایش بلند شد تا تمام مسیرِ خانه تا قرارگاهِ همیشگی‌اش با پسرک را زیر باران بدود. در را که باز کرد پسرک جلوی درِ خانه منتظرش ایستاده بود ..

پ‌ن: اگر کسی یا چیزی در جهان سهم شما باشد، راهش را به سوی‌تان پیدا خواهد کرد، از زمین اگر نشد، از آسمان ..
#کارگاه_هنری_هس

نام اثر: نشسته‌ام به در نگاه میکنم ..
برنج آبکاری طلا
تماما دست‌ساز
۲۹۸,۰۰۰ ت
@hesadmin
@hes_art_studio
662 viewsedited  05:26
باز کردن / نظر دهید
2022-05-04 06:46:13
سپید...
@hea_art_studio
721 views03:46
باز کردن / نظر دهید
2022-05-03 22:53:33
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست...

رقص سماع
برنج
جاسپر فیروزه‌ای
۶۹۸,۰۰۰ تومان

@hes_art_studio
1.1K views19:53
باز کردن / نظر دهید
2022-05-03 21:41:00
سین - ف
۲۵ درصد تخفیف
برنج ۲۲۰,۰۰۰ تومان
نقره ۲۹۸,۰۰۰ تومان
1.4K viewsedited  18:41
باز کردن / نظر دهید