2023-03-09 18:30:38
وجه مبارزه جمعیِ فیلم هفت ساموراییزیباترین و دلنشینترین بخش فیلم «هفت سامورایی»، بخش پایانی - جنگهای مردم و راهزنان - است.
از طراحی نقشهها تا مرگ آخرین راهزن. با رهبری و انتخاب تاکتیک درست توسط ساموراییها، ترسوترین انسانها، با یک حرکت گروهی، بدل به شجاعترینها شده و بر دشمن پیروز میشوند.
این مساله یک شکاف ضعیف را بطور عمدی باز میگذارند تا دشمن را به آنجا بکشاند و هر بار فقط اجازه میدهند یک یا دو راهزن وارد حریم شوند.
بقیه کار با خود روستاییان است.
این درس بزرگی برای مبارزه و دادخواهی تمامی مردمان رنج کشیدهٔ جهان، در این ایام است. چرا که مبارزه جمعیْ حرفهای (هرچند اندک) به رهبری و فرماندهیِ هوشمندانه نیاز دارد. مبارزه به تاکتیک و طراحی و دانش و از خودگذشتگی نیاز دارد. مبارزه به امیدبخشیدن به نیروی خودی و آموزش دادن فنی و تزریق جسارت به آنها نیازمند است تا حتی کوچک ترین عضو نیز خود را مهرهای کلیدی، هدفمند و پرکاربرد ببیند، مثل تمامی اهالی روستا.
مبارزه به مهیا کردن الزامات نبرد و قیمت و هزینه دادن نیاز دارد، آنهم برای کسبِ آرمان والای زندگی. برای حفظ زن، زندگی، زمین و آزادی خانوادهشان. فریادها، نجواها و زورآزماییها و از آن خانه گذشتنها در بسیاری لحظات همه شخصیتها را از خود ماهیتِ روستا تا جمع روستاییان مثل: پدربزرگ و مادربزرگ و هر هفت سامورایی که در هیئت یک تن واحد برای نجات روستا مبارزه میکنند، بدل به شاکلهای دفاعی برای نابودی نظام سلطهای میشود که دست غایب استثمارشان، آرامش و امید و شادی و معاش را از روستاییان دریغ کرده است.
آنها - ساموراییها - جنگندگان مزدبگیر، «آنهم با یک کاسه برنج !» نیستند؛ بلکه نیرویی رهاییبخش با انگیزههای انسانی از عشق و تجربه هستند که با روحیهٔ فردی و فلسفی از زندگی و سایر ارزشهای انسانی برای تغییر دنیای پیرامون از جا برخاستهاند تا تن به نابودی و مرگ ظلمی دهند که مردمان روستا را عاصی کرده است. آنهم در یک گذار از مردم به مردم.
نکته دیگرِ انقلاب مردمی این است که باطن انسان را صاف و زیبا میکند. چرا که صفای ساموراییها در میدان جنگ و مبارزه است که بارز و برجسته میشود. هر کدام نمادی از عظمت درون انسانند که در پرتو مبارزه، گوهره انسانیشان شکوفا میشود تا الگو و اسوهٔ خوبی برای مردمیبودن شوند تا در اوج قناعت و فقر کنار الگویشان تن به مبارزه دهند، از آن وجود - و مبارزهٔ او - انرژی بگیرند و پا به پای آنها وارد کارزار شوند.
اساسا در قیامهای مردمی کل جهان، هرجا که مردم صدایشان برای ظلم و فساد و فسق و تبعیض بلند شده است، میتوان با نبود یک الگو و اسوهٔ اخلاقی و جنگی، آن قیام را محتوم به شکست دانست. هرچند که این رویکرد نیازمند احوال باطنی و درونی مردم است. در سلسله قیامهای جهانیِ مذکور و درخور توجهی هم که اساس جوامع توتالیتر و ستمپیشه پشت سر میگذراند میتوان بدرستی مؤلفه های آرمان، امید و هدف را در جوانان پر شور و نشاط بومی آن مرز و بوم دریافت که بصورت خودجوش و پرخروش، فراموش نشدنی، پر هیبت و نامیرا میشوند. جوانانی - اعم از مردان و زنانی - که پیش از این شاید، مثل ساموراییهای سرگردان در خیابانها، زورِ بازو و زیبایی و ارزشهای مادون انسانی مینازیدند و میبالیدند. ولی آنگاه که انقلاب، والاترین نیاز انسانی یعنی نیاز به تغییر، بر جوهره انسانیشان تلنگر میزند، چگونه دلاورانه و سرفرازانه بر سر دار میدهند، خود را به زیر تانک میندازند، راهی زندان و شکنجهگاهها میشوند و از هیئت فردیِ تنها و بیدفاع به الگوی جمعیِ یک ملت بدل میشوند تا نشانهٔ مرامجمعی شوند. بخصوص جوانان آزاده، رشید و دلاور خودمان که جدا از محدودیتهای سنی و قومی، در محور تاریخ ایران، برای دفاع از میهن، زندگی، شرف و اخلاقیات شهید شدند تا به ما درس آزاده زیستن و زیربار ظلم نرفتن دهند.
البته این هم یکی از قوانین انقلاب است که نیروی پیشتاز و انقلابی اگر شهید شد، درود و سرود نثارش خواهد شد و اگر ماند، پس از پیروزی از صحنه بیرون خواهد شد. همان جملهی پایانی که «کامبی» به دوست قدیمیاش میگوید: «این بار هم ما شکست خوردیم» چرا که برندهی واقعی روستاییان - مردم - هستند. نیروی انقلابی و پیشتازِ واقعی - بعنوان منجی و امدادگر جامعه - بدون چشمداشت میجنگد، خالصانه و حکیمانه سوار بر مرکب سرنوشت میشود تا جان خود را برای مردمان یقین موطناش بسپارد. و خود راهش را برای میدان و جنگ بعدی در پیش گیرد تا بایستد، بجنگد، تیر بخورد و جان دهد و نامیرا گردد.
Seven Samurai | 1954
Join @honar7modiran
1.6K views15:30