خلوت

2022-03-07 23:05:06 جامدان کهنه ام را برمیدارند و لباس ها کهنه ام را، تمامی خاطرات کهنه را بار دیگر از دفتر کهنه روزانه ام، همچون کهنه کودکی هایم آب میکشم. میروم از این شهر، از این میدان، از این خیابان ، از این کوچه و از این در چوبی کهنه.
گم میشوم در میان وجود کهنه ام، شاید که خستگی های کهنه ام کمی بوی تازگی دهند.
خسته ام، خسته کهنه گی ها، خسته حرف های تکراری، خسته هزاران راه کهنه بی فرجام. دلم هوای تازگی میخواهد، مثل آن روزهای کهنه، مثل آن کوله خاکی رنگ سربازی و یک پتوی زوار در رفته. چقدر این روزها خستگی ها کهنه شده اند، مثل خنده ها، مثل کتاب ها، مثل نوشتن ها، مثل کابوس ها، مثل جنگ ها و مثل آوارگان جنگی. نفرین بر جنگ که هیچگاه کهنه نمیشود، لعنت بر گلوله که همیشه میکشد و کودکانی که برای وطن و برای دیکتاتوری برای همیشه یتیم های کهنه میشوند.
#حبیب_تاری_وردیان
@htaruverdian باز کردن / نظر دهید

2022-02-15 11:53:53 علی مظهر عدل، علی حیدر کرار، علی یار محمد
علی حی علی حق علی هو
هوالحی هوالحق هوالهو
میلاد بزرگ مرد عدالت مظهر لطف و کرامت وارث نیک پیامبر بر تمامی عدالت خواهان و عدالت یاران مبارک باد
#حبیب_تاری_وردیان
@htariverdian باز کردن / نظر دهید

2022-01-23 10:43:42 چه روزی میتواند نیک تر و عزیزتر از روز ولایت فاطمه زهرا، دختر گرامی رسول، یار همیشه فریاد علی، ام الائمه، روز مادر و زن باشد. فاطمه، همیشه فاطمه است و فریادش، فریاد همه مادران تاریخ. خجسته باد چنین روز و گرامی باد چنین ولادتی.
روز مادر و روز زن، بر همه شیرزنان سرزمینم مبارک باد
#حبیب_تاری_وردیان
@htariverdian باز کردن / نظر دهید

2022-01-23 10:41:26 تحقیر زنان و فرح دیبا توسط محمدرضا پهلوی در مصاحبه زنده
@htariverdian باز کردن / نظر دهید

2022-01-22 10:19:15 روز زن
روز مادر
و حیاط خانه خاطره هایم، که سالهاست دیگر رنگ و بوی تو را نمی‌دهد. این خاطر این روزها تنها یک آجر و سیمان خانه ای است که خاطره هامان را دربند کشیده است. خاطره دوچرخه سواری های دور حیاط، پریدن در حوضک اب، بالارفتن از درختان تاک، بازی فوتبال و شکستن شیشه ها، قایم موشک بازی کردن ها و چند مرغ و خروس در آن گوشه حیاط.
این خانه در روز مادر، تنها زندان خاطره هاست، تب کردن ها و خروسک شدن های شبانه، بخاری هیزمی و نفتی و شوفاژ. این خانه سند تاریخی تاریخ بودنمان، از هجوم های شبانه از پشت بام، آغوش مادری برای پناه بچه هایش و اسلحه های نشان رفته روس سینه اش.
این خانه کابوس دهه شصت، جنگ و بمباران و روزهایی که مادر روی پل به انتظار ملاقات چند دقیقه ای تب و التهاب را در خویش جاری میکرد.
روز مادر و خاطره عروسی ها و ماتم ها و جشن ها و سوگ ها. خانه پنجاه و چهارساله ای که سه سال درد بی مادری دارد.
روز مادر و...
#حبیب_تاری_وردیان
@htariverdian باز کردن / نظر دهید

2022-01-17 11:13:22 سلام پولسار
باز یک روز برفی و باز یاد بازیگوشی هایت و باز خاطره هایی که رگ جان می گسلد و باز همان باغ و همان برف و همان سرما. همه چیز سر جایشان هستند جز رد پای تو و انتظار آمدن من. و حال من در انتظار آمدن تو و چه انتظار بیهوده ای. جای خالیت در اتاقک آن گوشه باغ و چشم های که لبریز از عشق و زندگی بود، لعنت بر آن قاتل خبیثی که چنین جنایتی را در حق تو و من کردند.
می دانی پولسار، زورشان به من نرسید و آنگاه عقده حقارت شات را سر تو و مرغ ها خالی کردند، مکر قتل عام چیزی جز این است؟ مگر کشتار دست جمعی تعریف دیگری دارد؟ مگر قساوت چیزی جز این است؟
آخ پولسار، چقدر ناجوانمردانه به قتل رسیدی و چه بی شرمانه چیز خور شدی، نمیدانم چگونه فکر میکنند و با کدامین وجدان آرامش یافته نماز شب میخوانند و استغفار میکنند؟ عجب موجودات خبیثی هستند، کشتار 280مرغ بیگناه و توی مهربان را چگونه توجیه میکنند؟ چگونه می‌توانند این سان قدم بر زمین خدایی بگذارند و با شقاوت تمام موجودات زیبای خدای را به کام مرگ کشانند.
از خدایت برایشان کمی انسان بودن تقاضا کن شاید که اندکی وجدان شأن بیدار شود و دلشان را قلقلک دهد.
#حبیب_تاری_وردیان
@htariverdian باز کردن / نظر دهید

2021-12-30 11:09:09 موزه های تبریز، همه در سکوت و خاموشی و شاید که فراموشی
جدیدالاسلام و موزه دوربین در سکوت مطلق راهی مرکز شد، موزه مطبوعات، با حضور وزیر و چند نفر دیگر فقط افتتاح شد و درش را بستند، موزه مشاغل با داستانی و حکایتی در هم ریخته به کنج انباری منتقل گردید و حال زمزمه هایی از موزه صدا و موزه آتش برپاست که هر دوستدار هنر و فرهنگ را نقره داغ میکند. مجموعه های که حاصل خون و دل خوردن چند دهه از عمر گرانمایه #حسین_ساجدی و هزینه های میلیاردی و میراث چند صدساله سرزمینمان است، در خانه ای کوچک روی هم تلنبار شده اند و گاه آوای هجرت شأن جان و دل را از هم میدرد، و سکوت بی پاسخی که هیچ کس را میل دریدنش نیست.
این روزها از آب کره بگیران بر اسب مراد خویش می‌رانند و سکوتی وهمناک هر لحظه خبر از بریدن و رفتن میدهد.
#جدید_الاسلام با کوله باری از دوربین ها و عکس های خاطره انگیزش، رفت. #رضا_سرابی را در میان تلی از نیرنگ ها و نامهربانی ها با #موزه_مشاغل را گریاندنند، #حسین_ساجدی و #موزه_صدا و #موزه_آتش را میل ریختن و رفتنش دادند.
خون می‌گریم و زمین و زمان را گواه میگیرم، تا دیر نشده دست همت برهم زنید و زنیم، فردا دیر است، امروز هم دیر شده است. تاریخ و هویتمان را دریابیم
#حبیب_تاری_وردیان
@htariverdian باز کردن / نظر دهید

2021-11-16 10:08:01 سکوتم را کسی نمی‌داند، کسی حال نوشته های نانوشته ام را نمی پرسد. شاید واژه های خوابیده در درونم، ارزش بیرون خزیدن را ندارند.
پس، باز همچنان در سکوت خویش غرق می شوم.
#حبیب_تاری_وردیان
@htariverdian باز کردن / نظر دهید

2021-10-12 09:48:30 کودکان سرزمین من، گرسنه اند، شعر شکمشان را سیر نمی‌کند
مردان سرزمین من، دست هایشان خالیست، غزل پرش نمی‌کند
خنده لبان زنان سرزمین من خشکیده، رباعی تبسمی نمی‌دهد
مردان جوان سرزمین من، همه عبوس، مثنوی شکوفه بر دلهایشان نمی زند
رودها خشک، جنگل ها بی درخت، کوهها دلهایشان سفره خالی
سرزمین من بیمار
سرزمین من غمگین
سرزمین من تباه
و من چون پیری افتاده از پای، در شمارش روزها و سکوت سنگین و گاه پتکی بر تارک سر
#حبیب_تاری_وردیان
#دل_درد
@htariverdian باز کردن / نظر دهید

2021-09-22 21:30:44 باز پاییز، باز مهر، باز مدرسه، باز بوی کتاب و باز درد زبان مادریم که در خانه جا خواهد ماند و باز ادعای زبان ملی و زبان رسمی و تجزیه و ترکیب و پان و مان و خانه و کاشانه.
درد بزرگیست که نتوان به زبان مادری نانوشتن و ناخواندن، رنج غریبی ست که زبان مادری را در کام بریدن و زبان بیگانه در کام کردن، سوز عظیمی ست در سرزمینی با بیش از چهل میلیون همزبان، یک کلاس به زبان مادریت نباشد و آنگاه ادعای دمکراسی و آزادی و عدالت سر داد.
وقت کار و‌ جنگ جدل، میشوی هموطن تورک، وقت دلتنگی میشوی آذری و وقت بی حوصلگی یه ترکه بود...
بشقاب، قاشق، چنگال، استکان، اجاق، اتاق، خانه، کوچه و خیلی چیزهای دیگر عاریت زبان مادری من هستند.
#زبان_مادری
#حبیب_تاری_وردیان
@htariverdian باز کردن / نظر دهید