Get Mystery Box with random crypto!

خشتِ خام | حسین دهباشی

لوگوی کانال تلگرام iranoralhistory — خشتِ خام | حسین دهباشی خ
لوگوی کانال تلگرام iranoralhistory — خشتِ خام | حسین دهباشی
آدرس کانال: @iranoralhistory
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 33.71K
توضیحات از کانال

نگارنده | اندکی تاریخ پژوه است و مستندنگار | و مشتاق که یافته های خود را | با شما به اشتراک گذارد

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 26

2022-09-26 20:30:56 جنبش زنانه‌، از خیابان تا خانه/محسن‌حسام‌مظاهری

۱
برگزاری کم‌رمقِ دو راهپیمایی حکومتی با وجود تبلیغات فراوان و ادامه‌ی اعتراضات پس از آن دو، نشان داد جنبش زنانه‌ی ۱۴۰۱ جدی‌تر از آن است که حاکمیت و نیز برخی تحلیلگران تصور می‌کردند.

ماهیتِ «اجتماعی» این جنبش و عاملیت و محوریتِ «زنان» در آن سبب شده است فرمول همیشگیِ حاکمیت برای «جمع‌کردنِ غائله»، یعنی تحریک عواطف مذهبیِ بخش وفادار به نظام با متهم‌ساختن معترضان به هتک حرمت مقدسات هم این‌بار کافی نباشد.

۲
بااین‌همه خطای بزرگی است اگر این جنبش را صرفاً‌ به بخش «در خیابان»اش منحصر دانسته و تقلیل دهیم. یک‌ بخش دیگر این جنبش،‌ که اگر به‌جهت گسترده‌بودن و عمق بیشتر مهمتر از بخشِ درخیابان نباشد کم‌اهمیت‌تر از آن نیست، بخش «درخانه»ی این جنبش است.

در روزهای اخیر، به‌موازات ناآرامیِ خیابان، بسیاری از محیط‌های خانوادگی و فامیلی و گروه‌های دوستی (چه حضوری چه در فضای مجازی) نیز ناآرام بودند و به عرصه‌ای برای مباحثات و مجادلات صریح حول محور حجاب اجباری و سیاست‌های فرهنگی حاکمیت مبدل شده بودند:

مباحثات پدر با فرزند، مادر با دختر، خواهر با برادر، مادر با مادربزرگ، دوست با دوست و...

اگر خیابان عرصه‌ی فریاد بود، خانه هم عرصه‌ای بود برای باورهایی که سست شدند؛ تابوهایی که فروریختند؛ یقین‌هایی که موریانه‌ی تردید به جان‌شان افتاد؛‌ نارضایتی‌هایی که به خشم تبدیل شدند و خشم‌هایی که بدل به فریاد شدند.

طبعاً‌ همه‌ی معترضان، به‌ویژه زنانِ مذهبی یا سنتی، امکان و فرصت یا انگیزه‌ی کافی برای حضور در خیابان را نداشتند؛ اما آن‌ها نیز اعتراض خود را با استوری‌ و پست‌ اینستاگرامی، با توییت، با یادداشت، حتی با کوت‌کردن و لایک‌کردن نشان دادند.

توجه داشته باشیم که حتی این کنش‌های خرد و کوچک، برای کنشگران گاه هزینه‌های گزاف در محیط‌های خانوادگی و فامیلی و دوستانه و کاری داشته و دارد. و این میان، به‌طور خاص، کنش‌های اعتراضی زنان مذهبی و سنتی اهمیت ویژه‌ای دارد.

۳
پیشتر در یادداشت «عبور از اراده‌گرایی دولت به خودتنظیمی جامعه»‌ نوشته بودم که برای عبور از وضعیت بحرانی حجاب اجباری به سطحی از تعادل، لاجرم جامعه‌ی ایرانی باید از یک مرحله‌ی گذار عبور کند؛ مرحله‌ای که عبور از آن البته آسان و بی‌هزینه نیست و در آن جامعه سطحی از تنش و حتی خشونتِ گریزناپذیر را تجربه خواهد کرد.

آنچه این روزها تجربه می‌کنیم به نوعی طلیعه‌ی همان مرحله‌ی گذار است. لجاجتِ باورناپذیر حاکمیت و اصرار بر سیاست شکست‌خورده‌ی «گشت ارشاد» و خشمِ انباشته‌ای که با ماجرای سپیده رشنو جرقه خورد و با قتل مهسا امینی شعله‌ور شد، به کاتالیزوری قوی برای ورود جامعه ایران به مرحله‌ی گذار مبدل شد.

با این اوصاف حتی اگر بخش در خیابان جنبش هم رو به افول بگذارد و پایان یابد (که دور از انتظار نیست)، نه‌تنها بخش درخانه کماکان ادامه خواهد داشت، بلکه می‌توان گفت جنبش زنانه‌ی ۱۴۰۱ تا همین‌جا نیز دستاورد بزرگ و ارزشمندی داشته است.

دستاوردی که البته اگر حاکمیت رفتار عاقلانه‌ و واقع‌بینانه‌ای داشت، لازم نبود به این قیمت گزاف و خون بیش از ۴۰ شهروند (تا امروز و طبق آمار منابع رسمی) به‌دست آید.

۴
بخشِ درخیابان‌ِ جنبش هر فرجامی پیدا کند، این جنبشی نیست که پایان یابد و درهرحال دیگر شرایط به قبل از شهریور و مهر ۱۴۰۱ برنخواهد گشت.

تغییرات حجاب که حدوداً‌ یک دهه است در شهرهای بزرگ آغاز شده و طیف گسترده‌ای را شامل می‌شود، از ظهور و اشاعه‌ی مدل‌های جدید چادر (که عملاً‌ حجاب را به‌جای ابزارِ پوشاندن و پنهان‌کردن به ابزارِ‌ نمایش و تبرج مبدل می‌کند) و تنوع گونه‌های حجاب و سیالیت تعریف «محجبه» تا کشف حجاب تدریجی و کشف حجاب کامل در محیط‌های کاری و اداری غیردولتی و معابر عمومی و فضاهای شهری، با این جنبش هم سرعت شتابانی گرفت و هم دامنه‌اش از شهرهای بزرگ فراتر رفت.

چادرهایی که در این جنبش تا شدند و به گنجه رفتند، دیگر بیرون آورده نمی‌شوند، گره روسری‌هایی که شل شد دیگر سفت نمی‌شود و شال‌هایی که روی شانه افتاد دیگر روی سر نمی‌نشینند.

حاکمیت حتی اگر بخواهد هم دیگر مانند گذشته و با سنبه‌ی پرزور نمی‌تواند سیاست غلط حجاب اجباری را ادامه دهد و ون‌های نفرت‌پراکنِ ارشاد، حتی اگر باقی بمانند، دیگر مثل قبل امکان جولان‌دهی ندارند و ترس عمومی برای مقابله با آن‌ها کمتر شده است.

هزینه‌ی مقاومت برابر حجاب اجباری حتی در محیط‌های رسمی و سازمانی کاهش یافته و زنان و دخترانی که باور و علاقه‌ای به حجاب ندارند، سهم عادلانه‌تری از خیابان خواهند داشت.

ادامه

@mohsenhesammazaheri
4.3K viewsتاریخ آنلاین, 17:30
باز کردن / نظر دهید
2022-09-02 00:17:53
عباس به روایتِ مهدی

رفاقت‌نامه‌ی «سیدمهدی‌شجاعی» برای یار دبیرستانی‌اش: «سیدعباسِ معروفی»/ که راهِ سومی نداشت!/ یا باید می‌ماند در زنجیرِ قتل‌هایِ زنجیره‌ای می‌مُرد یا باید می‌رفت و می‌سوخت و در غربت دِق می‌کرد...

Channel I @Iranoralhistory
2.4K viewsتاریخ آنلاین, 21:17
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 21:58:49
جهل دینی

Channel | @Iranoralhistory
4.4K viewsتاریخ آنلاین, 18:58
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 14:38:46
6.6K viewsتاریخ آنلاین, 11:38
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 14:35:37 گورباچف

‏وقتی علت تصمیمات ضدونقیض‌‌اش در گلاسنوست و پروستوریکا را پرسیده بودند، ‎گورباچف گفت: فرضا ریگان صدمحافظ دارد که یکی‌شان تروریست است ولی نمی‌داند کدام! و میتران صدمعشوقه دارد که یکی‌شان ایدز دارد ولی نمی‌داند کدام! و من نیز صدمشاور دارم که یکی‌شان عاقل است ولی نمی‌دانم کدام!

Channel | @Iranoralhistory
6.7K viewsتاریخ آنلاین, 11:35
باز کردن / نظر دهید
2022-09-01 14:32:49
ناراحت

Channel | @Iranoralhistory
6.3K viewsتاریخ آنلاین, 11:32
باز کردن / نظر دهید
2022-08-29 14:57:06 توبه‌ی گالیله

«من، گالیلئو گالیله، پسر وینچنزو گالیله از فلورانس اکنون در هفتادسالگی‌ام در پیشگاه شما سروران و بزرگان کاردینال و روسای دادگاه تفتیش عقاید علیه هرگونه کفر و الحاد، سوگند یاد می‌کنم به این آیات مقدس کتاب آسمانی که در برابر چشمان قرار دارد و با دستانم لمسش می‌کنم ایمان دارم و ‏و در آینده نیز ایمان خواهم داشت. از آن‌جا که این کتاب مقدس به من می‌گوید که زمین مرکز جهان است، از عقیده‌ی باطل خود مبنی بر این‌که خورشید مرکز است و زمین و دیگر سیارات به دور آن می‌چرخند دست برمی‌دارم. اکنون وقت آن است که این سوظن را از اذهان شما و تمام کاتولیک‌های معتقد پاک کنم، ‏نفرین بر این عقیده -که زمین به دور خورشید می‌گردد- نفرین بر آن. سوگند می‌خورم که در آینده نیز نه کتبی و نه شفاهی چیزی را نخواهم گفت که موجب این سوظن شود‌، حتی اگر کسی در پیشگاه من چنین عقیده‌ای را بیان کرد، او را به دادگاه مسیحی معرفی خواهم کرد. ‏سوگند یاد می‌کنم که هر توبه‌نامه‌ای را که این دادگاه بر دوش من قرار دهد، امضا کرده و اگر خدای نکرده به این کار عمل نکنم، هر جزایی را که کلیسا و کتاب مقدس صلاح بداند با جان و دل قبول خواهم کرد. حال این توبه‌نامه از کفرم را با دستان خود امضا می‌کنم: خورشید به دور زمین می‌چرخد»

Channel | @Iranoralhistory
9.8K viewsتاریخ آنلاین, 11:57
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 22:20:43
ظلم آموزشی

Channel | @Iranoralhistory
10.2K viewsتاریخ آنلاین, 19:20
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 20:54:42
8.2K viewsتاریخ آنلاین, 17:54
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 01:23:47 نامه بیست و نهم


آدمی گاهی میخواهد خودش را از ابهامِ یک عددِ میانه حلق آویز کند؛ دار زند؛ و اگر بخواهد مفهومی تر شود مرگ اش؛ به صلیب بکشد؛ به مثلِ عیسی، پسرِ مریم.

همیشه در انتهای همه ناامیدی ها، آدمی که گاهی نفس کم می آورد برای سپری کردنِ حتی یک روزِ روزمره ی نَحس؛ چشمانش را می سپارد به دستانِ عاجزِ تقدیری بهم ریخته؛ پیچیده در پیچ - راه هایِ به کوره راه رسیده؛ که می خواهد به پروازِ پرنده ای حتی در مسیری نامعلوم معلق، دل بسپارد؛ تا شاید اندکی برای لحظه ای هر چند کوتاه سرگرمِ فریبی شود که این همه تاریکی خوابی بیش نبوده است.

خزیدن در آن کنجِ تبعیدی که پناهگاهِ ناچاری های ذهنی آشفته است؛ و در آغوش گرفتنِ تمام استخوانی جسمی اینهمه بارِ سرنوشت را بر دوش کشیده؛ و دل سپردن به دلداده گیِ یک رسواییِ کم آوردنِ زندگی کردنی معیوب؛ و چشمانی که پر از اندوهِ اشک می شود؛ پر از بغض هایِ پُرگو و آمالهایی خاکستر شده در تمامِ شدنِ آتشِ فروزانِ دیروزی رویاگون.

چنگ می اندازد آدمی به یک لحظه ایستادگیِ مفلوکِ حریصِ آن عددِ نحس؛ ستونی را جستجو می کند تا تکیه گاهی شود؛ تا شرمنده ی قامتی نشود که هر بار خطا خورده استواری اش، اما لجوج خود را نگاه داشته و خیره نگریسته است به روحِ پر تلاطم از حسرتِ همیشه نداشتن؛ همیشه نبودن و همیشه نیست شدن ها. و این همه همیشگی در هجومِ افسونِ یک عدد نحس در آغازِ روزی عادی، آدمی را دچار سراسیمگی ای اندوهبار می کند.

و حالا اینجا؛ ناکجا آبادی متروک تر از رویایی ویران؛ در آغوش می گیرد آدمی خود را؛ در کنجِ تاریکِ تبعید؛ در انتهای تمامِ افتادن هایش و حضورهای حسرت آلود هیچ؛ و آواهایی نفرین شده و سرگردان در های و هوی هق هق هایی که چون آسمانی گسترده پهن می شود در امتدادِ یک سیاه.

باید گریست و سوگوار بود؛ سوگوارِ گامی که برداشته نخواهد شد در مسیری بی دغدغه؛ در راهی به سوی جاده ای که لاله های وحشی لبخند می زدند به عبورِ مسافر.

سوگوارِ دیروزها و همه روزهای رفته ای که در دلِ تاریخِ خاک دفن شدند بی پروا.

نامه هایی به زینت نور - در میانِ راه - ۱۵ آگوستِ ۲۰۲۲
8.8K viewsتاریخ آنلاین, 22:23
باز کردن / نظر دهید