Get Mystery Box with random crypto!

جامعه‌شناسی

لوگوی کانال تلگرام iransociology — جامعه‌شناسی
موضوعات از کانال:
فردریش
محمدـمختارپور
علی
محمد
محسن
حافظه
محمدجواد
All tags
آدرس کانال: @iransociology
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 40.95K
توضیحات از کانال

🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است.
💢 جستارهایی در:
- جامعه شناسی
- روانشناسی
- اقتصاد
- فلسفه
- ادبیات
- سینما
📞 تماس و تبلیغ:
@irsociology
بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها 21

2023-02-14 16:57:03
‏«ما اجازه نخواهیم داد نهادهای عمومی که باید «خادم» شهروندان باشند جامه «اربابی» بر تن کنند و شلاق حذف و طرد روی تن‌مان حک کنند.»

بخشی از بیانیه جمعی از اعضای ‎#کتابخانه_ملی در اعتراض به احکام تعلیق زنان عضو کتابخانه ملی به دلیل تخطی از ‎#حجاب_اجبارى

متن کامل بیانیه را اینجا بخوانید



جامعه‌شناسی
@IRANSOCIOLOGY
4.5K viewsedited  13:57
باز کردن / نظر دهید
2023-02-11 09:50:08 رشد حجم پول در مرحله هشدار
مسعود نیلی

شواهد آماری نشان می‌دهد که مشخصا نیمه سال۱۳۹۷، از نظر شدت تورم، یک نقطه چرخش (turning point) برای اقتصاد ایران بوده است؛ به‌گونه‌ای‌که رژیم تورمی کشور از یک تورم نسبتا ثابت بالا (در حدود ۲۰درصد) به یک تورم فزاینده تغییر وضعیت داده است.

بر اساس آمارهای منتشرشده توسط مرکز آمار ایران، متوسط تورم نقطه به نقطه ماه به ماه سال ۱۳۹۷، ۵/ ۲۶ درصد، سال ۱۳۹۸، ۳۴درصد، سال ۱۳۹۹، ۳۶درصد، ‌سال ۱۴۰۰، ۴۱درصد و متوسط ۱۰ماهه ۱۴۰۱، ۴۸درصد بوده است. همان‌طور که ملاحظه می‌شود، اولا از تورم متوسط حدود ۵/ ۱۸ تا ۲۰درصد به میزان قابل توجهی فاصله گرفته‌ایم؛ ثانیا، رژیم تورمی جدید، کاملا آهنگ افزایشی دارد. در واقع، تورم ۱۰ماهه سال ۱۴۰۱، ‌بدون تردید، قله تورمی اقتصاد ایران، پس از سال‌های ۱۳۲۱ و ۱۳۲۲ محسوب می‌شود. در طول ۲۵۰ماه گذشته، تنها ۱۵ماه تورم ماهانه بیش از ۴درصد بوده که ۱۲ماه آن از ۱۳۹۷ به بعد اتفاق افتاده و ۳ماه آن به‌تنهایی در ۱۰ماه سال۱۴۰۱ بوده است.

در تاریخ ثبت‌شده عملکرد اقتصاد ایران، تورم نقطه به نقطه بالاتر از ۵۰درصد، فقط در ۶ماه اتفاق افتاده که چهار دفعه آن در سال۱۴۰۱ بوده است. علاوه بر آن، تورم خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها به‌عنوان شاخصی از میزان فشار به زندگی معیشتی قشر کم‌درآمد و نیز قشر متوسط، در ماه دی با ثبت مقدار نقطه به نقطه ۹/ ۶۴درصد، بالاترین تورم مواد غذایی دهه‌های متمادی اخیر را به ثبت رسانده است.

نگرانی البته وقتی دوچندان می‌شود که توجه کنیم مسوولان دولتی به‌ویژه رئیس‌جمهور محترم مرتبا از دستاوردهای کاهش قابل توجه تورم نسبت به سال گذشته ابراز خشنودی کرده‌اند؛ درحالی‌که آمارهای رسمی منتشرشده کاملا عکس وضعیت یادشده را گواهی می‌دهد.

نقدینگی پوششی فراگیرتر از پول دارد، اما از آنجا که پول، دارای سیالیت بیشتر است، وقتی افزایش پیدا می‌کند به‌طور مستقیم گرایش به‌کارگیری نقدینگی در بازارهای مختلف را منعکس می‌کند. وقتی این چرخه به‌کار می‌افتد، قیمت ارز و طلا و مسکن و خودرو با افزایش زیاد مواجه می‌شود و به دنبال آن، تعداد بیشتری تصمیم به تبدیل دارایی‌های خود به این نوع دارایی‌ها و کالاها می‌گیرند که مجددا به معنی افزایش شدیدتر قیمت آنهاست.

رشد حجم پول در اقتصاد ایران طی ۱۰سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۶، به‌طور متوسط، ‌سالی ۲/ ۱۴درصد بوده است. این در حالی است که متوسط رشد نقدینگی در این فاصله، ۱/ ۲۵درصد بوده است.

رشد حجم پول به‌یکباره در فاصله سال‌های ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰، با جهشی بسیار بزرگ، به عدد کاملا هشداردهنده ۵۰درصد در سال رسیده و در مسیر ویژه ذکرشده، ‌طی هفت ماه سال جاری به ۳/ ۵۶درصد افزایش پیدا کرده است. توجه به این نکته دارای اهمیت بسیار زیاد است که در چارچوب مقدار معین رشد حجم نقدینگی، تصمیم مردم به اینکه چه مقدار از نقدینگی را به صورت پول نگهداری کنند، می‌تواند به عنوان شاخصی از درجه اعتماد آنها به سیاستگذاران و فضای عمومی مورد انتظار کشور در آینده مورد شناسایی قرار گیرد.

از این نظر، واقعا اقتصاد کشور در وضعیت اضطرار به سر می‌برد. تصویر بودجه سال آینده، ‌اشتباهات بزرگ در سیاست‌های جدید ارزی از نظر تثبیت مجدد یک نرخ رانتی برای ارز و شاید از همه بدتر، ‌اظهارنظرهای با تکرار زیاد نسنجیده و همراه با اشتباهات زیاد مقامات تراز اول سیاسی دولت، همگی متاسفانه نشانه‌هایی از درک شرایط خطیری را که در آن قرار گرفته‌ایم، بروز نمی‌دهد.

باید پذیرفت که اقتصاد ما در تله تحریم‌های خارجی، سیاستگذاری‌های غیر علمی و بحران نبود سرمایه اجتماعی اسیر شده است و درد اینجاست که تصمیم‌گیرندگان، حداقل در بیان ظاهری، هرسه مشکل را انکار می‌کنند.

جامعه‌شناسی
@IRANSOCIOLOGY
3.0K views06:50
باز کردن / نظر دهید
2023-02-10 18:54:34 کنش‌گران مرزی
نویسنده: مقصود فراستخواه
انتشارات گام نو، چاپ اول 1401


با افزایش شکاف ملت-دولت و در شرایط انسداد، که پنجره‌ها برای گفت‌وگو بسته می‌شوند، پل‌های ارتباطی از بین می‌روند، دیوارهای بی‌اعتمادی بلندتر، و حوزه‌های مدنی ضعیف‌تر می‌شوند. فضایی از ناامیدی بر اذهان سنگینی و اعتماد به نفس اجتماعی را تهدید می‌کند. اما جامعه‌ی ایرانی از نفس نمی‌افتد. قابلیت‌های تمدنی و فرهنگی سبب می‌شوند که عاملان اجتماعی با تنوع بخشیدن به شیوه‌های عمل خود، صورت‌های متفاوتی از کنش‌گری در پیش گیرند.

کنش‌گری مرزی یکی از این ابتکارات عمل اجتماعی توسط عاملانی است که پایی در حکومت و پایی در جامعه دارند، میان ایوان جامعه و دیوان دولت تردد می‌کنند ودست به خلاقیت‌های مختلف می‌زنند. فضاهای واسط به وجود می‌آورند. روزهایی برای گفت‌وگو می‌گشایند و برای توسعه، ظرفیت‌سازی و برای جامعه، توانمندسازی می‌کنند.


کنشگری مرزی نظریه‌ای است که مقصود فراستخواه آن را به عنوان راه حلی برای عبور از «محدودیتهای ساختاری ایران» و «امکان های تازه کشف یا حتی خلق» ساختارهای تازه تبیین کرده است.حاملان این نظریه در مرزهای میان دولت و جامعه در ترددند و حد واسط میان حکومت کنندگان و حکومت شوندگان محسوب می شوند.دکتر فراستخواه در گفتگو با ایرنا در تبیین این نظریه می گوید:«درک من از کنشگر مرزی این است که وقتی اهمیت پیدا می‌کند که مرزها متشنج و بحث انگیز هستند. مثلاً شکاف ملت و دولت. نمونه‌ای است از وضعیتی که مرز میان دولت و ملت در وضعیتی که از شکاف ملت و دولت صحبت می‌کنیم، بحث انگیز شده است. سوء تفاهم وجود دارد، بیگانگی وجود دارد، وضعیتی است که از فرسایش سرمایه اجتماعی می‌توان صحبت کرد. فرسایش سرمایه اجتماعی الان در جامعه ما، واقعاً معضل جدی است. یکی از سرمایه‌های اجتماعی، اعتماد به نهادهاست. اعتماد به قوانین است. مردم، اعتمادی به دولت و کارآیی دولت به معنای استیت، به معنای کل حاکمیت ندارد و روز به‌ روز فرسایش پیدا می‌کند. کنشگر مرزی کسی است که بتواند اعتماد فرسایش یافته را نه با پند و اندرز که با عملکرد خود ترمیم کند. بتواند اعتماد مردم را به درستی به نهادها و قوانین جلب و دوباره ترمیم کند. چطور؟ با اصلاح قوانین و ساختارها، با بهبود عملکرد حاکمیت و انجام مسئولیت‌های حاکمیتی.»

دانلود فهرست کتاب و اطلاعات بیشتر


#معرفی_کتاب

جامعه‌شناسی
@IRANSOCIOLOGY
2.6K viewsedited  15:54
باز کردن / نظر دهید
2023-02-10 12:44:26 در مذمت حذف اساتید و سکوت بزرگان آموزش عالی

#آرمان_ذاکری


(برای امیر مازیار و محمد راغب و کورش گلناری و آرش اباذری و حسین مصباحیان و رضا امیدی و امیر نیک‌پی و محسن برهانی و اساتید دیگری که این روزها به بهانه‌های مختلف تعلیق یا اخراج یا مشمول بندهای مختلف “قانونی” می‌شوند که نتیجۀ همۀ آنها حذف استاد از کلاس درس است.)

۱. حمله به دانشگاه پایان ندارد. دانشگاه از همان بدو تأسیس آن تا امروز، هرگز نهادی یکسره تابعِ خواسته‌های اصحاب قدرت نبوده است. به‌رغم وجودِ همیشگیِ جریانی محافظه‌کار در متنِ دانشگاه، همیشه در حاشیه‌ها جریانی دیگر وجود داشته است که هم از حیث علمی و هم از حیث اجتماعی و سیاسی به گونه‌ای دیگر رفتار کرده و سنخ دیگری از علم و آگاهی تولید کرده است. جریانی شاید مؤثرتر از حیث جریان‌سازیِ علمی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. این حاشیه در همۀ ایام حیات دانشگاه و به رغم همۀ فشارها تا امروز نیز در گوشه و کنار دانشگاه تداوم یافته است و امروز نیز همچون همۀ سالهای گذشته زیر بیشترین فشار است. بخش بزرگی از این حاشیۀ پویا را می‌توان در اساتید جوان یافت. اساتیدی که غالباً پرانرژی‌ترند، از حیث علمی به‌روزند، یک یا دو زبان خارجی بلدند، نزد خوب‌های نسل قبل شاگردی کرده‌اند، با دانشجوها رابطۀ بهتری دارند و بعضاً در حوزۀ عمومی اعم از نشریات یا فضاهای مجازی نیز حضور دارند. همین اساتیدند که وضعیت شغلی‌شان بی‌ثبات‌تر است، راحت‌تر از بقیه زیر ضرب می‌روند و حتی «حذف قانونی» آن‌ها ممکن‌تر است. قراردادهایی که می‌تواند به سادگی تمدید نشود و استعلام‌هایی که می‌تواند به سادگی تأیید نشود. هیچ اخلاقی رعایت نمی‌شود. هیچ‌نیازی به پاسخگویی هم نیست. صاحبان امضاهای طلایی، امضا می‌کنند و سرنوشت آدمها عوض می‌شود. فرصت‌طلب‌ها نقاب می‌زنند و رشد می‌کنند. رسیدگی جدی به این‌دست اعمال قدرت‌ها در اولین چرخش قدرت، مانعی در برابر تکرار آن خواهد بود. در فقدانِ امکانِ چنین رسیدگی‌هایی، می‌توان از نوعی موقتی‌سازی شغلی ایدئولوژیک در دانشگاه‌ها سخن گفت که حاصل آن تولد «پریکاریای تدریس» است: موقتی‌کاران در دانشگاه‌ها، حق‌التدریس‌ها و پیمانی‌ها و حتی برخی رسمی-آزمایشی‌ها. بیهوده نیست که بخش مهمِ اساتیدِ حذف‌شده یا در معرض حذف را جوانان شکل داده‌اند. تردیدی وجود ندارد که آنها که حذف شده‌اند در زمرۀ شایسته‌ترین‌ها هم در حوزۀ تخصصی خود بوده‌ و هستند.

۲. چندی است که به نظر می‌رسد انتظار داشتن از اصحاب قدرت و مطالبۀ تغییر از آن‌ها به پایانِ راه خود رسیده است. وقت رو کردن به جامعه است و سخن گفتن با آن‌ها که به نسبت از میدان قدرت دورترند. تا آنجایی که به دانشگاه بر می‌گردد، یکی از گروه‌های مهم بدنۀ اساتید است. می‌توان آن‌ها را مخاطب قرار داد. متأسفانه همبستگی صنفی درون اساتید بسیار ضعیف است. پیوند بین اساتید قدیمی و اساتید جدید سست است. ظاهراً «بزرگان آموزش عالی» چندان دغدغۀ آیندۀ دانشگاه و به ویژه اساتید جوان را ندارند. این را از روی سکوتشان می‌گویم. لابی و مذاکرۀ پشت پرده‌ای اگر باشد، تجربۀ این روزها نشان داده است که به جایی نرسیده و نخواهد رسید. وانگهی توقف روندها مهم است. حل مشکل یک نفر چه فایده‌ای دارد؟ نمی‌گویم مذاکره نکنند. می‌گویم مسئله در سطح دیگری است. اما منظور از «بزرگان آموزش عالی» چه کسانی است؟ منظور از بزرگان آموزش عالی آنهاست که سرمایه‌های میدان علم را در بالاترین سطوح آن دارایند و پایشان هم در میدان علم محکم است. مدارجی طی کرده‌اند و حذف آن‌ها ساده نیست. برای نمونه خیلی از استاد تمام‌های دانشگاه، مدیران گذشتۀ آموزش عالی در وزارت علوم و دانشگاه‌ها، بخش عمده‌‌ای از اعضای فعلی فرهنگستان علوم و فرهنگستان زیان و ادب فارسی. نیازی به اسم آوردن نیست، به سادگی می‌توانید نام‌ها را در ذهن مرور کنید. نام‌های برجستۀ فلسفه و الهیات و فیزیک و شیمی و ادبیات و دکتراهای برق و مکانیک و ... . یا آن‌ها که در دوره‌هایی وزیر و معاون وزیر و رئیس دانشگاه و رئیس فرهنگستان و معاون رئیس و عضو بوده‌اند. چشم و چراغ‌های بزرگ‌داشت‌ها و تقدیرها. هم جایزه می‌دهند و هم جایزه می‌گیرند. آن‌ها سکوت کرده‌اند و جوان‌تر‌ها هزینه می‌دهند. ظاهراً قرار است به انجام امور خیر بسنده کنند. شرط انصاف نیست. آن‌ها اگر به میدان بیایند این فضای سنگین مهاجم هم برای دانشجویان و هم برای اساتید مهار خواهد شد. نقد عملکرد مسئولان درجه چندم دولتی اعتراضی است بسیار کم هزینه. جوان‌ها هم از تفرقه طرفی نخواهند بست. همه باید همبسته شوند. این کمترین انتظار آکادمیک از آنهاست در فضایی که عده‌ای دانشگاه را هر چه بیشتر ویرانه می‌خواهند. زمان برای مصلحت‌اندیشی کوتاه است. حقیقت را باید گفت. بزرگان باید قدمی به جلو بردارند.

@NewHasanMohaddesi



جامعه‌شناسی
@IRANSOCIOLOGY
5.0K viewsedited  09:44
باز کردن / نظر دهید
2023-02-08 12:55:53 هانا آرنت در کتاب انقلاب، جنگ و انقلاب را با هم مقایسه کرده و می نویسد به رغم نقش خطیر جنگ و انقلاب در تاریخ مدون بشر از آنجا که در هر دو غلبه با خشونت است هیچ یک نمی تواند به معنای دقیق جایی در قلمرو سیاست داشته باشد. البته وی پیوند انقلاب و خشونت را رد نمی کند اما آن را تنها معیار انقلاب نمی شمارد و می نویسد: خشونت همانند دگرگونی به تنهایی برای توصیف انقلاب نارسا است. فقط هنگامی می توان از انقلاب سخن گفت که دگرگونی به معنای آغازی تازه باشد و خشونت به منظور تشکیل حکومت به شکلی نو و ایجاد سازمان سیاسی جدیدی برای جامعه به کار می رود که در آن رهایی از ستمگری به قصد آزادی صورت پذیرد. او در کتاب توتالیتاریسم بر دو عنصر مهم اشاره می کند: ایدئولوژی غربی و جامعه توده وار و در توصیف آنها استدلال می کند که ایدئولوژی غربی، دارای خصلت توتالیتر است زیرا آنها مدعی تبیین همه وقایع گذشته و حال و آینده هستند و با دو مفهوم کلیدی طبقات رو به افول و افراد ناشایست برای زندگی، سیر حوادث تاریخی روشن و قابل پیش بینی می شود.
به نظر وی این ایدئولوژی در نهایت به سلاحی علیه مردم تبدیل می شود.
در مورد جامعه توده وار، عامل تکان دهنده در پیروزی توتالیتاریسم را بی خویشتنی هواداران جنبش توتالیتر می داند. بدین ترتیب این حکومتها، نهادهای مدنی و گروه های سیاسی را به شکل توده وار و بدون شکلی درمی آورد که در درون آن آگاهی کاذب و شور می آفریند.

وی در مقایسه ای بین فاشیسم و دموکراسی و توتالیتاریسم می نویسد: در فاشیسم دولت از طریق یک ماشین خشونت اعمال قدرت می کند ولی توتالیتاریسم وسایل ارعاب و چیرگی بر انسانها را از درون کشف نموده است. توده های پیرو نه تنها به راحتی به مرگ و نابودی دیگران گردن می نهند بلکه حتی اگر لازم شود با همان خشنودی خود را هم فدا می کنند. شاید به طعنه بتوان گفت که توتالیتاریسم مانند نظام های دموکراتیک بر مبنای رضایت قرار دارد با این تفاوت که در نظام های دموکراتیک این رضایت از عقل ناشی می شود و در نظام های توتالیتر از عقل باختگی. با این وجود تجربه یهودی بودن در عصر نازیسم سبب شده بود که وی رویای خشونت را در همه چیز و همه جا ببیند وشاید به همین خاطر است که مناسب ترین صنعت برای او چیزی جز خاطره نویس خشونت نباشد.

منابع:
- انقلاب/ هانا آرنت، ترجمه عزت الله فولادوند/ تهران. خوارزمی
- سرچشمه های توتالیتاریسم/ هانا آرنت، ترجمه محسن ثلاثی/ تهران. جاویدان
- اندیشه های سیاسی در قرن بیستم/ دکتر حاتم قادری/


جامعه‌شناسی
@IRANSOCIOLOGY
8.0K views09:55
باز کردن / نظر دهید
2023-02-06 21:03:00 «من گند می‌زنم، تو گند می‌زنی، ما گند می‌زنیم؛ پس هستیم!»

مهدی تدینی

او از معدود بزرگان ماست. فیلسوف تطبیقی، نظریه‌پرداز فرهنگی و متفکر برجستۀ ایرانی؛ کسی که از ابتدا علم را به زبان فرانسه آموخت، در سوربون همراه با آنری کوربن تحصیل کرد، در رشتۀ هندشناسی به درجۀ دکتری رسید، در دانشگاه تهران سانسکریت تدریس می‎کرد و ادبیات و عرفان فارسی را خوب می‌شناخت و در باره‌اش کتاب‌ها نوشت. آری، «داریوش شایگان» را می‌گویم. او آن‌قدر فرانسه‌دان بود که کتاب‌های فرانسه‌اش جوایز ادبی گرفت.

این فیلسوفِ هندشناسِ عرفان‌دوستِ شعرشناسِ بومی‌گرا می‌خواست ما ایرانیان در رویارویی با غرب برخوردی گزینشی داشته باشیم و حافظۀ قومی‌مان را در مواجهه با غرب نبازیم، پاک نکنیم. او نیز چون آل‌احمد از منتقدان غربزدگی بود و ما را از تن دادن به الگوهای ناشناخته و بیگانۀ غربی بر حذر می‌داشت.

امروز دیدم سید جواد طباطبایی در کانالش مطلبی اعتراف‌گونه از داریوش شایگان نقل کرده است که گویا آن را از مصاحبۀ شایگان با مجلۀ «اندیشۀ پویا» (شمارۀ 36) آورده است. شایگان در آن‌جا به صراحت لب به خودانتقادی می‌گشاید و می‌گوید: «ما گند زدیم». این «ما» این طور که پیداست منظورش «روشنفکران» است؛ می‌گوید: « باید اعتراف کنم شرمنده‌ام که نسل ما گند زد.» پست کانال سیدجواد را در ادامه بخوانید:
ـــــــــــــــــــــــ

داریوش شایگان: «ایران در سال‌های دهه‌های چهل و پنجاه داشت جهش می‌کرد. ما از آسیای جنوب شرقی آن موقع جلوتر بودیم، ولی بعد آن‌ها پیش افتادند و موفق‌تر شدند. علت عدم موفقیت ما به نظر من این است که ما شتاب تغییرات را تحمل نکردیم. حالا چرا؟ نمی‌دانم. همچنین ما روشنفکران آن دوره هم پرت بودیم و تحلیل درستی از جایگاه خود در جامعه و جامعۀ خود در جهان نداشتیم.. می‌توانم این را به عنوان یک اعتراف بگویم که ما روشنفکران جایگاه خود را ندانستیم و جامعه را خراب کردیم. یکی دیگر از آسیب‌های جامعۀ ما در آن هنگام چپ‌زدگی شدید بود که با اتفاقات بیست‌وهشتم مرداد هم تشدید شد، و قهرمان‌گرایی بیش از پیش در جامعه فراگیر شد. ما باید گام نهادن در مسیر صنعت و پیشرفت را از مونتاژ آغاز می‌کردیم. جالب بود که روشنفکران آن دوره از این مونتاژ به بورژوازی کمپرادور یاد می‌کردند.بسیاری از روشنفکران اروپایی نیز چپ‌زده بودند، منتها در آن‌جا تعادل برقرار بود. رمون آرونی بود در مقابل سارتر ولی این‌جا رمون آرونی نبود، کسی جلوی چپ‌ها نبود. ما با اسطوره‌ها زندگی می‌کنیم و این بسیار بد است و یکی از نتایج چپ‌زدگی است.نسل کنونی جوانان ایران، شعورشان از نسل ما بسیار بیش‌تر است، زیرا در دنیای دیگری زندگی می‌کنند. مخصوصاً زنان ایرانی بسیار جهش کرده‌اند. باید اعتراف کنم شرمنده‌ام که نسل ما گند زد!

ــــــــــــــــــــــــــــــ

دوست دارم دست شایگان را به خاطر این خودانتقادی عمیق ببوسم. اما حسی که دارم مانند بیماری است که زیر جراحی مرده است. ملحفه‌ای سفید روی صورتش کشیده‌اند. پرستاران یکی یکی از اتاق عمل بیرون می‌روند و پزشک جراحی که بیمار زیر دستش جان داده بالای سر جنازه هنوز مانده است و می‌گوید: «من گند زدم! اگر بیماری را درست تشخیص داده بودم، اگر درست جراحی کرده بودم، نمی‌مردی». من همان جنازه‌ام که زیر ملحفه حرف‌های پزشک را می‌شنود و دوست دارد دست پزشک را بابت این خودانتقادی ببوسد. اما مُرده مرده است، تکان نمی‌خورد، نمی‌تواند دست کسی را بگیرد و ببوسد...

جامعه‌شناسی
@IRANSOCIOLOGY
4.1K views18:03
باز کردن / نظر دهید
2023-02-03 17:12:56 در اهمیت کنش فرهاد میثمی
#احسام_سلطانی

«ابله» در یونان باستان، به گفته‌ی رابرت میلز، کسی نبود جز یک انسان خصوصی. در واقع انسانی که صرفاً درگیر خود و ضرورت‌های زندگی خود بود و کمترین مشارکت را در حوزه‌ی عمومی و مسائل عمومی داشت «ابله» خطاب می‌شد و اگر بخواهیم همچنان چنین تعبیری از فرد ابله داشته باشیم، بی‌هیچ شک و تردیدی بسیاری از مردم جهان را می‌توان ابله نامید؛ چرا که مهم‌ترین مسئله در زندگی‌شان نه حیات عمومی بلکه حیات شخصی است. ابله قادر نیست زندگی‌اش را در پیوندی ژرف با زندگی دیگران ببیند. ابله آنچنان درگیر عواطف، احساسات و زندگی شخصی خود است که جهان بیرون از سرش را نمی‌تواند ببیند. ابله به یک معنا در سرش زندگی می‌کند و «خود» را در سرش جستجو می‌کند، در درونش و کمترین نسبت را با جهان و مسائل آن برقرار می‌کند. ابله هرچه به خود نزدیک‌تر می‌شود از فضای عمومی و مسائل آن بیگانه‌تر و دورتر می‌شود و آن‌ها را بی‌ارتباط با خود می‌بیند. ابله کسی‌ست که به این باور رسیده است که اگرچه فضای عمومی درحال محو شدن است و عده‌ای از نبود آزادی، عدالت و... در رنج هستند، او همچنان می‌تواند در زندگی خصوصی خود، بی‌اعتنا به زندگی دیگران و آزادی و رنج آن‌ها، آزادی و «زندگی خوب» را تجربه کند. «ابله» کسی‌ست که به زبان ساده در این شرایط دنبال دردسر نمی‌گردد و دو دستی به زندگی خودش چسبیده است.
اما کنش فرهاد میثمی در فضایی که مدام انسان‌های ابله (خصوصی) تولید می‌کند، همچون لحظه‌ای از یک «آینده» است، آینده‌ای که هنوز نیامده است و بسیاری انتظار آمدنش را می‌کشند، آینده‌ای که در آن، هر فرد زندگی‌اش را در پیوندی ژرف با زندگی دیگران می‌بیند و امر مشترک را فدای امری خصوصی نمی‌کند، چرا که می‌داند امر خصوصی جایی معنا دارد که امر عمومی معنا داشته باشد.
شاید بسیاری از ما در خلوت خود و در سر خود فرهاد میثمی را که در این روزها به خاطر رنج دیگران جان خود را به مخاطره انداخته است، مورد خطاب قرار داده باشیم و به چهره‌اش با حیرت زل زده باشیم و بی‌اینکه با او سخنی گفته باشیم، با نگاه‌مان غیرقابل درک بودن عمل‌اش را به او گوشزد کرده باشیم. این داوری و نگاه اصلاً عجیب نیست. انسان خصوصی مگر می‌تواند جز این نگاه و داوری دیگری داشته باشد؟
به گمان من، مخاطب فرهاد میثمی فقط حکومت نیست. هر انسان خصوصی‌ای در این جهان مخاطب اوست. او مدام از رنج دیگران و وضعیت آن‌ها می‌گوید و به خاطر آن‌ها جانش را به خطر می‌اندازد و این یعنی اینکه او قادر نیست زندگی در غیاب دیگران را همچون زندگی بنگرد. این ادراک از زندگی ادراکی عمومی در زمان حال نیست. این ادراک از زندگی فقط در آینده ممکن است که شکلی عمومی به خود بگیرید و چه بسا به همین دلیل عمل او در زمان حال برای بسیاری تعجب‌آور به نظر می‌رسد و این اصلاً عجیب نیست. عمل او شکافی در زمان حال ایجاد کرده است و انسان‌های خصوصی اگر قادر باشند به این شکاف چشم بدوزند، توان بیرون آمدن از خود را خواهند یافت و خواهند فهمید که زندگی همواره با تو ممکن می‌شود نه در غیاب تو.


جامعه‌شناسی
@IRANSOCIOLOGY
8.9K views14:12
باز کردن / نظر دهید
2023-02-01 23:22:21
حقیقت اینست که امروزه ملت، بی پشت و پناه و سرپرست است و کسی  به فکر او نیست و از دو راه، یکی را باید انتخاب کند. یا تا جان دارد رنج ببرد و جور آقابالاسرهایش را بکشد که به ریشش بخندند و یا اینکه علی رغم عقیده ی ناجیانِ فداکارش، ثابت بنماید که حقِ زندگی دارد!


#صادق_هدایت
#اشک_تمساح

تصویر: حال و روز این روزهای مردم بی پناه زلزله زده ی خوی...

جامعه‌شناسی
@IRANSOCIOLOGY
3.7K viewsedited  20:22
باز کردن / نظر دهید
2023-01-31 23:25:20 در جست‌وجوی لحظات مدفون: درباره‌ی خیزش «زن، زندگی، آزادی»
دیدگاه #ابراهیم_توفیق


انکار: شما چندسالی است که با پروژه‌ی مشخصی شناخته می‌شوید. گرچه قبلا هم می‌شد ردپای همین دغدغه‌ها را در کارهای شما دنبال کرد؛ یک برنامه‌ی پژوهشی مشخص که چند جلد کتاب هم ذیل آن چاپ شده و در فضای فکری هم محل‌بحث بوده است. نکته‌ی محوری این برنامه نقدی‌ست که به نظام دانش ما، یا به آن فضایی وارد می‌کند که درون آن تولید محتوا می‌شود. اکنون می‌توان ظرفیت همین مقدمات را برای تحلیل وضعیت و وقایع مختلف به‌کار بست تا همان‌طور که از عنوان کار هم برمی‌آید، به‌تدریج ما را وارد فرآیندی کند که به‌عوض تعلیق لحظه‌ی حال، واقعا بتوانیم این لحظه را بررسی کنیم، این‌که چه اتفاقی دارد رخ می‌دهد و چه امکان‌هایی درون آن وجود دارد. اکنون ما مشخصا با رویدادی مواجه هستیم؛ اعتراضاتی تحت نام جنبش «زن، زندگی، آزادی»، خیزش مهسا/ژینا و یا نام‌های دیگر به‌وقوع پیوسته‌است، که البته بسیارانی از بعضی ویژگی‌های آن غافل‌گیر شده‌اند. مسئله در این‌جا مشخصا این است که این اتفاقات را چگونه می‌توان فهمید و تحلیل کرد. به‌لحاظ سیاسی اهمیت پروژه‌ی شما در این است که ما بالاخره بفهمیم چه امکان‌هایی درون این رویداد وجود دارد، تا به صرف وقایعی فروکاسته نشوند که قرار باشد آن را از جهاتِ مختلف آسیب‌شناسی کنیم. و حتی برعکس، چگونه نباید سراغ آن رفت. چراکه از وجه سلبی هم می‌توانیم بگوییم در مواجهه با این رویداد و رویدادهای مشابه، چه نباید کرد.

اگر بخواهیم مشخص‌تر صحبت کنیم، شما نوعی از تاریخ‌نگاری را نقد می‌کنید که در آن ذیل تاریخ استبداد، وقایع را به‌نحوی تقلیل می‌دهد که گویی یک نیرو در بالا تحت‌عنوان استبداد وجود دارد و یک نیروی هم در مقابل آن، در پایین، تحت‌عنوان اصلاح‌طلب یا انقلابی. آن‌چه در این‌جا پنهان مانده و دیده نمی‌شود، امر اجتماعی، یا نیروهای درون جامعه‌ی مدنی‌ست که اساسا به‌تعبیر شما دیسکورسیو نمی‌شوند. به‌نظر می‌رسد ما در لحظه‌ی حاضر نیز در تحلیل‌های بسیاری همین را می‌بینیم که همه‌چیز به دو نیروی استبدادی و انقلابی برمی‌گردند و پیچیدگی‌های هیچ‌کدام‌شان نیز مشخص نمی‌شود. اگر مردم، یک کلیت انتزاعی یک‌پارچه نیست و متکثر است، و همچنین شکلِ ساخته‌شدن و فرم متجلی‌شدن آن وابسته به مناسبات قدرت و نیروها است؛ آن‌گاه با این سوال مواجه می‌شویم که اساسا این مناسبات قدرت چه هستند و در جنبش اخیر آیا با دیسکورسیوشدنِ نیروهای جامعه‌ی مدنی و امر اجتماعی مواجه هستیم؟ شاید بتوانیم حتی دقیق‌تر بگوییم که در این وضعیت چه نیروهایی در خدمت این امر هستند و چه نیروهایی مانع از آن‌اند. آیا اساسا این جنبش تن به دیسکورسیوشدن می‌دهد؟

توفیق: سوالات‌تان زیاد شد. بگذارید از دو اصطلاح شروع کنم که در صحبت‌های شما بود، ولی من با آن‌ها مسئله دارم. یکی امر اجتماعی و یکی جامعه‌ی مدنی. البته زمانی‌که از این دو اصطلاح با ارجاع به بحث‌های من صحبت می‌کنید، منظور شما را می‌فهمم اما شاید بد نباشد که از همین‌جا وارد شوم تا موضع‌ام روشن شود و بعد از آن بتوانم به سوالات بپردازم. چون این اصطلاحات به‌نظر من گنگ‌اند و لااقل در وضعیتی که ما در آن قرار داریم رسا نیستند. این اصطلاحات چنان به‌کار می‌روند که گویی امر اجتماعی بلافاصله در مقابل امر سیاسی مطرح می‌شود، و من با این فهم متعارف از وجود یک تقابل، بسیار مشکل دارم. اصطلاح «جامعه‌ی مدنی» نیز مشکل مشابهی دارد. یعنی اصولا در تاریخ این اصطلاح، جامعه‌ی مدنی همواره به‌عنوان چیزی در مقابل و همراه، و به هر حال در نسبت با دولت مطرح می‌شود. اما اصلا برای من قابل‌فهم نیست که مثلا بگوییم درحال‌حاضر با خیزش جامعه‌ی مدنی علیه دولت روبه‌رو هستیم....

ادامه این مطلب را در وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید:

yun.ir/6tl58f


جامعه‌شناسی
@IRANSOCIOLOGY
5.3K viewsedited  20:25
باز کردن / نظر دهید
2023-01-30 08:20:46 چرا ایران از کشورهای در حال توسعه عقب ماند؟

دراوایل دهۀ 70 میلادی جنگ دو کُره تمام شد و (جنوبی‌ها و شمالی‌ها) مرزهایشان را مشخص کردند  اردوگاه‌های فکریشان را هم همینطور و در همان دوران بود که ایرانی‌ها برای نخستین بار کره‌ای‌ها را از نزدیک ملاقات کردند. اما این ملاقات از سر استیصال بود و کشوری که بار فقر بر دوشش سنگینی میکرد با ایران قرارداد تبادل کارگر امضا کرده بود تا بخشی از کارگرانش را برای یافتن کار راهی ایران کند.

و اینچنین بود که کارگران کره‌ای در  بازار کار ایران برای نوکری و کلفتی سر درآوردند و بخش حمل و نقل در ایران پذیرای شمار زیادی از کارگران مردی بود که از کره در جست‌وجوی آینده‌ای بهتر آمده بودند ...
رانندگان کره‌ای کامیون‌ها را در جاده‌های ایرانی می‌راندند و نیروهای خدماتی زن کره‌ای و فیلیپینی در هتل‌های  به روز ایرانی به توریست‌های اروپایی و آمریکایی سرویس میدادند و یا در خانه های ثروتمند ایرانی کلفتی می کردند..

روزگار گذشت و تحولات اجتماعی و سیاسی در ایران آنقدر سریع اتفاق افتاد که ایرانی‌ها سال‌ها بعد معجزه‌های اقتصادی رخ‌داده در دهه  پنجاه شمسی  کشورشان را درک کردند...

تا اینکه جامعۀ ایران در دهۀ ٧٠ شمسی با ورژن جدیدی از اهالی این سرزمین آشنا شد و داستان ربطی به جاده و کامیون نداشت ...

اینبار اول یخچال‌ها ، تلویزیون‌ها , کشتی‌ها و خودروهای کره‌ای به ایران آمدند و بعد از آنها مهندسان کره‌ای عازم ایران شدند تا در میادین گازی و نفتی ایران کار کنند ...

ورق برگشته بود و نیروهای خدماتی ایرانی باید در میادین نفتی ایرانی به مهندسان کره‌ای سرویس میدادند تا از تکنولوژی آشنای قدیمی در حوزۀ پتروشیمی استفاده کنند !!

پنجاه سال پیش کره‌جنوبی فقیرتر از بولیوی و موزامبیک بود و امروز ثروتمندتر از نیوزلند و اسپانیاست و به جای فقر ، واژه صنعتی همنشین نام این کشور شده

طبق آمارهای جهانی در سال 2022 ، از بین 142 کشوری که تولید ناخالص دنیا را در اختیار دارند.
ایران در رده 83 قرار گرفته و کره در رتبه 17 .
در بحث اشتغال و کارآفرینی کره جایگاه 20 جهان است و ایران رتبه 93 .
در بخش بهداشت و درمان آنها در رتبه 9 هستند و ما در رتبه 62 ....
در شاخص‌های توسعه کره‌ای‌ها جایگاه 11 را در جهان دارند و ایران 120.
و جالبتر از همه ایران در تمام 50 سال گذشته صادرکنندۀ نفت بوده و درآمد میلیاردی حاصل از فروش آن را در اختیار داشته ولی کره جنوبی واردکننده نفت بوده است ...

آنها از منابع محدود خود با استفاده بردن از مدیران لایق و با تکیه بر تخصص و دانش به کجا رسیدند...
و کشورما با ده برابر منابع آنها و حضور یک مشت مدیر بی‌سواد و نالایق به کجا رسید ...

در سال 1952 وقتی یک خبرنگار از چرچیل دلیل دخالت بریتانیا در کودتای ایران را پرسید او پاسخ داد :
گمان نمیکنم نقطه‌ای مهمتر از ایران روی نقشۀ جغرافیائی جهان وجود داشته باشد ...

چون ایران هم در چهارراه جهان واقع شده و از شمال و جنوب به دریا راه دارد و هم ٢۶ درصد از منابع سوختی و انرژی جهان در اختیار این کشور است پس ما نباید آنرا از دست میدادیم ...

و ما همچنان در همان نقطۀ جغرافیایی جهان درجا میزنیم درحالی که هنوز ١٧ درصد از منابع سوختی جهان در اختیار ماست./سیاست شناسی


جامعه‌شناسی
@IRANSOCIOLOGY
6.5K viewsedited  05:20
باز کردن / نظر دهید