2022-01-09 16:52:34
گفتگویی با پروفسور هلموت باخ مایر (استاد ادبیات و فلسفه در دانشگاه کونستانز آلمان) پیرامون پوپولیسم
از دید شما پوپولیسم به چه معنی است؟ چگونه می توان برای پوپولیسم در سراسر دنیا یک ویژه گی عام و نمودار کلی در نظر گرفت؟
پروفسور هلموت باخ مایر: پوپولیسم از نظر من فشرده ای از نبود استراتژی و دورنما و هم چنین نفرت و کینه توزی است که به یک برنامۀ سیاسی تبدیل شده است و اغلب با ناسیونالیسم و حتا نژادپرستی و گاهی خودشیفتگی توهین آمیز به عنوان کاتالیزورهمراه می شود. اگر به گفتۀ ماکس وبر در «سیاست به مثابه حرفه»، کنش سیاسی به مته کردن یک تختۀ ضخیم می ماند، پوپولیسم با مته سوراخ کردن یک تختۀ نازک است. کاهش « پیچیدگی» (از دید نیکلاس لومان) سبب گرایش بیشتر به اعتماد نمی شود، بلکه دوپارگی جهان را رقم می زند: نور و تاریکی، خوب و بد، من/ تو/ ما و دیگران.
روی گردانی از پریشانی و یا تاربینی در شرایط آشوب روابط اجتماعی – در بحران ها- است که این دوگانه پنداری ساده انگارانه را پذیرفتنی می کند. پوپولیسم پاسخی راحت و نفرت آور به جهانی شدن واقعی و نظم موفق همکاری های چند جانبه میان کشورهاست.
پرسش: آیا یک روایت معین از پوپولیسم وجود دارد؟ پوپولیسم آزاد از ارزش گذاری است؟
پروفسور هلموت باخ مایر: با تمام تفاوت های پوپولیسم در آمریکا و یا در کشورهای جداگانۀ اروپایی، پوپولیسم نماینده و متحدکنندۀ آن دیدگاه و روایتی است که خود را در محرومیت و یا در خطر می بیند و شرایط بهتر را در مرزبندی های سخت و شدید – برای نمونه، پروتکسیونیسم- می داند. شعارهای آنها در همین رابطه (در آلمان: «مرکل باید برود»، در ایالات متحده: «اول آمریکا» ) بر انگیزاننده هستند و مخاطب احساس می کند مهم و به رسمیت شناخته شده است. حملۀ آنها به نخبگان هم چاشنی لازم برای اثرگذاری بیشتر است؛ از بدزبانی تا هرزه دری گفتاری و رویکرد اشتباه به تاریخ با تکیۀ بیشتر به غریزه به جای عقل. آشکار است که تنها با آگاهی رسانی و آموزش (هر چند که پوپولیسم در تمام لایه های جامعه دیده می شود) و روشنگری همیشگی و پایدار می توان بر علیه آن گام برداشت. البته «آموزش نصفه و نیمه، مشکل دوران ما نیست، بلکه مشکل ما نبود هرگونه ایدۀ هنجار گزار برای آموزش است که آموزش نصف و نیمه بتواند خود را نسبت به آن اصلاح کند» ( به نقل از فیلسوف اتریشی کنراد پاول لیسمن).
پرسش: چه دیدگاهای مخالف پوپولیسم را – از جمله در فلسفه- می توان یافت؟
پروفسور هلموت باخ مایر: یکی ایدۀ جمهوری خواهی است، یعنی درک بنیادی حکومت قانون، حکومتی که ارجمندی و خود سالاری شهروندان و حفظ صلح را تضمین می کند و دیگری هم ایدۀ فرهنگی اروپاست. این دو آلترناتیو و هماورد پوپولیسم در گفتار و کردار هستند و باید همواره مطرح و به بحث گذاشته شوند. باید بهانۀ سیاسی-اجتماعی را از پوپولیسم گرفت. یعنی باید نابرابری دستمزدها، اختلاف زیاد در دارایی ها و یا سختی شرایط سکونت را با رفورم های لازم بهبودی بخشید؛ رفورم هایی که نتیجۀ آنها برای همه قابل لمس و دیدن باشند.
پوپولیست ها عامل همۀ شوربختی ها را به یک علت ساده مانند وجود مهاجرین و پناهندگان خلاصه می کنند. آنها به جای تجزیه و تحلیل دلیل های آن، تنها به یک ذهنیت متکی به بازخریدگناه بسنده کرده و به دنبال بلاگردان می روند. چهره های سرشناس اقتدارطلب در جمع پوپولیست ها حضور برجسته تری دارند. آنها توسط یک ایدئولوژی ناپالوده و ساده انگارانه نیز مورد پشتیبانی قرار می گیرند. پوپولیسم امروزی، دشمن روشنگری سیاسی، تخریب گر حکومت قانونی و در ستیز با قانون مداری لیبرال است. پوپولیست ها همان اندازه با عقلانیت پیشنهادی نوشتار کانت به نام «صلح پایدار، یک طرح فلسفی» بیگانه اند، که با « شهروند جهان» ویلهلم فون هومبولت .
در این رابطه دو برداشت یا انگاشت دارای نقش مرکزی هستند:
خود سالاری یا خودمختاری فردی، یعنی فرد در آزادی، توان استفاده از خرد خود برای تصمیم گیری و تعیین گری خودش را دارد.
شهروندی جهانی، که به معنی پیوند و ارتباط میان افراد خود سالار با یکدیگر است و این پیوند جدای از اصل و نسب و یا جایگاه اجتماعی فرهنگی هر یک از آنها شکل می گیرد. فرد به عنوان یک شهروند جهان، به مهم ترین موضوع های بشری مانند جنگ و صلح، عدالت و قدرت حکومتی توجه می کند و یا به فرهنگ های دیگر می پردازد.
«هدف اصلی انسان چیزی نیست که توسط احساسات و کشش های دم به دم دگرگون شونده تعیین شود، بلکه از سوی خرد پاینده و ثابتی تجویز می شود که تمام نیروهای انسان را زیر یک سقف گرد هم می آورد. آزادی شرط نخست و بی کم و کاست تشکیل چنین ساختمانی است.» [رسالۀ هومبولت-تلاشی برای تعیین حدود و کارآیی حکومت (۱۷۹۲)].... ادامه دارد.
جامعهشناسی
@IRANSOCIOLOGY
963 views13:52