2021-04-19 00:31:20
داشتم گالریمو بالا پایین میکردم
و ایشونو دیدم.
یادم افتاد به اون روز،
رفتیم اتاق عمل و سزارین دیدیم.
لحظهای که اَتِند(استاد) کلهی سیاه بچه رو سریع گرفت و کشیدش بیرون، بچه زد زیر گریه،
منم با گریهی بچه گریهم گرفت
حس میکردم چقدر لحظهی باشکوهی میتونه باشه. اینکه شاهد اولین لحظات تولد آدمهای زیادی باشی
یادم افتاد اون روز بعد از مدتها یه حسِ هیجانِ گنده داشتم.
این دختر کوچولوی ۳ کیلویی، که تهشم یادمون رفت از مامانش بپرسیم اسمشو چی میذاره، ۱۵ فروردین به دنیا اومد. روز تولد مامانم
360 views21:31