Get Mystery Box with random crypto!

‍ نقدی منبع شناسانه بر سخنان عبدالکریم سروش(بخش دوم) کان | کردستان نامه

‍ نقدی منبع شناسانه بر سخنان عبدالکریم سروش(بخش دوم)

کان عدد را هم خدا داند شمرد

از عرب وز ترک و از رومی و کرد

اسماعیل شمس

در بخش اول نقد سخنرانی دکتر سروش به ذکر کلیات و برخی پرسشهای مقدماتی بسنده شد. در این بخش، نگارنده وارد محور اصلی نقد سخنان ایشان بر پایه منبع شناسی تاریخی می شوم. اشاره کردم که مهم ترین مغالطه موجود در این سخنرانی «مغالطه تفسیر نادرست و برخورد گزینشی با منابع تاریخی» است. حرف اصلی نگارنده به عنوان یک دانش آموخته و محقق تاریخ که ۲۵ سال از عمرش را در کنج کتابخانه ها وقف منابع تاریخی و ارائە روایتی علمی و آکادمیک از تاریخ نموده، این است که دکتر سروش در این سخنرانی به منابع تاریخی وفادار نبوده و قضاوت و برداشت خود را به جای نقل قول مستقیم از آن منابع به شنوندگان منتقل کرده است. او نه تنها به منابع تاریخی که حتی به مثنوی هم وفادار نمانده و با جفای به مولوی سخن خویش را به جای او نشانده است.

دکتر سروش در بخشی از سخنانش به صراحت می گوید:« مولانا هم هر وقت کە می خواهد یک آدم ساده جاهل را مثال بزند می گوید: یک کردی». من که خود در دوران دانشجویی خواننده کتابهای دکتر سروش بودم و گاه در سخنرانیهای آن روزهای ایشان در دانشگاه تهران، شرکت می کردم و بسیار هم می آموختم؛ از این همه بی احتیاطی ایشان در نقل قول از منابع شوکه شدم. آخر مگر می شود ایشان که بارها مثنوی و دیگر آثار مولوی را تفسیر کرده است، چنین سخنی بر زبان براند. مولوی بارها در آثارش از کرد نام برده و طبیعی است که در میان کردهایی که با او تعامل داشته اند، همانند دیگر ملل و اقوام آن زمان آدم ساده و جاهل هم بوده و او در نوشته هایش انعکاس داده باشد؛ اما هرگز و تأکید می کنم هرگز این گونه نیست که او هر جا از کرد نام برده منظورش آدمهای عامی و بی فرهنگ و جاهل و ساده بوده اند. برای تأیید این ادعا ضرورتی نیست اشعار مولوی در اینجا ردیف شوند. خوانندگان با جستجوی کلید واژه کرد در مثنوی متوجه این موضوع می شوند. در اینجا برای نمونه تنها بیتی را که در عنوان فرعی این یادداشت آمده است، می آورم. این بیت بخشی از داستان «پادشاه جهود که نصرانیان را می کشت از بهر تعصب»، بخش «کشتن وزیر، خویشتن را در خلوت» است. مولوی آنجا می گوید:
«بعد از آن چل روز دیگر در ببست
خویش کشت و از وجود خود برست
چونک خلق از مرگ او آگاه شد
بر سر گورش قیامتگاه شد
خلق چندان جمع شد بر گور او
مو کنان جامه‌دران در شور او
کان عدد را هم خدا داند شمرد
از عرب وز ترک و از رومی و کرد»

خوانندگان منصف و البته خود دکتر سروش اگر این بیت را بخوانند و بر اساس قواعد علم هرمنوتیک متن و محتوای آن را در فرامتن بررسی کنند، متوجه خواهند شد که کرد در اینجا معطوف عرب و ترک و رومی و مشمول قواعد حاکم بر کلمه ماقبل خود است و هرگز آن معنای مورد نظر دکتر سروش را ندارد.

دکتر سروش در ابتدای بحث خود باز هم در کمال تعجب به متن مولوی وفادار نمی ماند و صحبت از «نسب اصلی» حسام الدین می کند و می گوید: « این حسام الدین کیه؛ نسبش کیه و از کجا می آید. نسب اصلی اش به ابوبکر صدیق خلیفه اول می رسد؛ اما در این وسط یک نفر هم هست المنتسب به الشیخ المکرم بما قال امسیت کردیا و اصبحت عربیا؛ یکی از اجداد او کسی بود که شب کرد بود و صبح عرب شده بود»

تقسیم بندی نسب حسام الدین به اصلی(انتساب به ابوبکر صدیق، آن هم نزدیک ۷۰۰ سال پس از درگذشت خلیفه اول) و فرعی( الشیخ المکرم بما قال...) در حالی است که مولوی هرگز این تقسیم بندی را مطرح نکرده و مهم تر از آن صدیق بن صدیق بن صدیق را جزو القاب و نه در سلسلۀ نسب حسام الدین آورده است. عین عبارت عربی مثنوی چنین است:
«هذا کتاب المثنوی ...
یقول العبد الضعیف المحتاج الی رحمة الله تعالی محمّد بن محمّد بن الحسین البلخی تقبّل الله منه اجتهدت فی تطویل المنظوم المثنوی ... لاستدعاء سیّدی و سندی و معتمدی و مکان الرّوح من جسدی ... حسام الحق و الدّین حسن بن محمّد بن حسن المعروف بابن اخی ترک ابویزید الوقت جنید الزمان صدّیق بن صدّیق بن صدّیق رضی الله عنه و عنهم الارموی الاصل المنتسب الی الشیخ المکرّم بما قال امسیت کردیّا و اصبحت عربیّاً »

روشن است که نام حسام الدین ، حسن فرزند محمد فرزند حسن بوده است. او معروف به ابن اخی ترک، ابویزید، جنید زمان و صدیق بن صدیق بن صدیق بوده و اصل او از شهر اورمیه بوده است.
دربخش بعدی به علت چهار لقبه بودن حسام الدین پاسخ می دهم، اما عجالتاً بگویم که مقدمه مثنوی نشان می دهد که مولوی در مقام قیاس چنانکه پیامبر اسلام، خلیفه اول را یار غار خود می دانست، او هم حسام الدین را یار خود می پنداشت و به همین سبب لقب صدیق به او داد. سخت در عجبم که دکتر سروش چرا و چگونه با نادیده گرفتن نص صریح مثنوی نسب اصلی حسام الدین را وارونه کرده است.

[ادامه دارد]

https://t.me/kurdistanname