Get Mystery Box with random crypto!

مدرسه

لوگوی کانال تلگرام madrasefalsafe — مدرسه م
لوگوی کانال تلگرام madrasefalsafe — مدرسه
آدرس کانال: @madrasefalsafe
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 3.44K
توضیحات از کانال

کانال حاضر کانال رسمی سایت مدرسه است که فضای انتشار آثار علی نجات غلامی و همکاران است.
مدیریت این کانال بر عهده چند تن از اعضای سایت است.
ایمیل: info@shop.madrse.com
www.madrse.com

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-08-29 22:31:37 لایو اینستاگرام:
عنوان: بسط هوسرلیِ نقد هگل بر وضعیت پِدانتری حاکمیت مبتنی بر قانونِ اداری
نظر به توجه عیسی صدیق به مورد استثناییِ تقی‌زاده
زمان پنج‌شنبه، ساعت 11 شب
302 views19:31
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 23:39:43 فایل جلسه و چند پرسش و پاسخ تقدیم دوستان مدرسه.
410 views20:39
باز کردن / نظر دهید
2022-08-28 23:38:58 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

کنفراس : "دو شیوه ی احیاء مسئله اصلی فلسفه اولی نزد هوسرل و هایدگر"

علی نجات غلامی

زمان:یکشنبه ۶ شهریور ماه ، ۱۴۰۱

کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
414 views20:38
باز کردن / نظر دهید
2022-08-25 15:37:53
آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

کنفراس : "دو شیوه ی احیاء مسئله اصلی فلسفه اولی نزد هوسرل و هایدگر"

با حضور: علی نجات غلامی

زمان:یکشنبه ۶ شهریور ماه ،

ساعت ۲۲ بوقت تهران


از همراهی شما سپاسگزاریم...

  لینک حضور:

https://t.me/+kNTrH-rWkmk0MzA0

کانال علی نجات غلامی

@madrasefalsafe

کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
475 views12:37
باز کردن / نظر دهید
2022-08-25 03:05:03 بنابراین، تئودیسه‌ای که از قرآن برمی‌خیزد متفاوت با درک لایب‌نیتسی و هگلی از تئودیسه و غایت است. در لایب‌نیتس این جهان نظام احسن است، چیزی چونان بهترین جهان ممکن. در قرآن، این جهان چیزی در حد بدترین جهان ممکن است. و انسان نیز موجود جالبی نیست بلکه ظلوماً جهولا است. فقط در بهترین لحظه‌ی ممکن در این جهان ظاهر شده است. این بدین معناست که وانهادگی برخلاف تصور غرب گریز از خدا نبوده است بلکه کار خود خدا بوده است. انسان از سوی خدا بنا به عهدی که با خدا بسته است توسط خود خدا وانهاده شده است تا بدون قدرت خارق‌العاده‌ای با ابزار صرفاً انسانی که مشتی کلمه بیش نیست، در دل جهل و ظلمتِ خود و جهان‌اش کاری اینجا در دل تاریکی انجام دهد به حدی سنگین که کمر آسمان را می‌شکند. هیچ نجات‌دهنده‌ای و هیچ کمکی نیز بجز مقداری سرنخ‌راهنما برایش نیست که مثلاً مسیح‌واری بیاید چونان خدای متجسد او را نجات دهد با کشیدن بار گناهانش بر دوش.
پس در مقابل، روز معلوم، یک روز ضروری است و منطق تاریخ کاملاً به سوی آن روز است. ظهور و سقوط هر تمدنی و تولد و مرگ هر انسانی گامی به سوی این روز بوده است. تمامی تلاش‌های بشر اجزائی از تاریخ انکشاف عقلی هستند که خودش را برای تحقق این روز منکشف و آماده می‌سازد.
این روز به خدا مربوط نیست بلکه به شیطان مربوط است. به بیانی فلسفی مربوط به مسئله‌ی خیر نیست بلکه مربوط به مسئله‌ی شر است. دو راه خیر و شر، دو راه با یک منطق نیستند هر کدام منطق مجزای خود را دارند. منطق خیر منطقی احتمالی است، تاریخ در آن دخیل نیست. آزادی فردی انسان در آن اصل است. اما در منطق شر، صحبت از روح ضروری تاریخ است. روح تاریخ و تاریخ روح، تاریخ توبه‌ی آدم است با کدشکافی از مشتی کلمه که تمام دارایی‌اش است. روز معلوم، روزی است که تاریخ خودآگاهی انسانی به سرانجام معلوم خود می‌رسد: شکست شیطان یا همان غلبه بر نیروهای شر و عبور از منطق تضاد و بیگانگی. اما این سنخی بی‌ارادگی نیست، بلکه بالفعل‌سازیِ امکان‌هایی است که در سرشت بشری در تعاونی بینانسلی است برای غلبه‌ی نهایی بر نیروهای شر نه برای رسیدن به خدا بلکه برای «انسانِ تام شدن».
تنگ است بر او هفت آسمان/ چون می‌رود او در پیرهن‌ام؟!
پاسخ به مولوی این است که «نمی‌رود او در پیرهن‌ات!» و در مقام انسان سرجایت بمان و مسیر انسانی‌ات را تکمیل کند.
مولوی و هگل همان‌طور خطای مشترکی را در انتولوژی مرتکب شده‌اند که کانت و عین‌القضات خطای مشترکی را در اپیستمولوژی مرتکب شده‌اند. هر چهار نابغه، نتوانسته‌اند معنای «انّی‌بشر» را درک کنند. (توضیح این جمله می‌نگنجد. تا بعد).
پیش از این می‌پنداشتم حقیقت کاملاً در جمله‌ی افلاطون است که هدف انسانِ نوعی در این جهان، «تبدیل همین جهان به بهشت با ابزار صرفاً انسانی بدون دخالت خدا است». اکنون باورم این است که «هدف انسان نوعی در این جهان، عبور از دل جهنم با ابزار صرفاً انسانی بدون دخالت خدا – بجز چند کلمه‌ی ساده برای کشف رمز – است برای رسیدن به خودبودگی که دیگر فرقی نمی‌کند آنجایی که خودت باشی بهشت باشد یا جهنم».
این جهان، نظام احسن نیست، من نیز مخلوق برتر نیستم. این جهان خود تراژدی است، که در تاریک‌ترین گوشه‌اش چونان سربازی ناشی پرتاب و گم شده‌ام و مسیری دارم تا نه اینکه خدا را بیابم/محقق کنم و در خدا منحل شوم و خدا را نتیجه تاریخم تصور کنم، بلکه خودم را پیدا کنم و تحقق امکانِ خودم شوم. تا در این مسیر اولاً ناباورانه و بدون هیچ اطمینان مطلقی از خیر و خدا فقط با اعتقاد مبهمی و نامعلومی به روز داوریِ نامعلومی در مسیر خیر زندگی کنم و لقمه‌ای کسب کرده و با دیگران بخورم و زندگی و مرگ را همزمان جدی بگیرم، و از جهل و ظلمم بکاهم و ثانیاً با کمکی در حد چند کلمه از سوی خدا در مسیر بینانسلی بر شر غلبه کنم.
خواننده‌ی محبوب قلب‌ها می‌آوازد:
...ای همه خوبی
راهی کدوم دیاری؟
تو با این اسب چوبی
توی دستای نجیبت
عکس ماه‌پیشونی داری
واسه پیدا کردن جاش
دنیا رو نشونی داری

در نتیجه‌ی ابیات فوق، باید گفت که کمدی الهی در قرآن برخلاف دانته در آن جهان رخ نمی‌دهد بلکه در همین جهان است. تاریخ تکرار آدم با چند کلمه در دست در قعر بی‌نهایت کهکشان برای انجام کاری که کل این کهکشانها از زیرش در رفتند. و از این رو بود که روزبهان نوشت:
«و در حدیث است که خدا پس از خلق جهان از بغض در آن ننگریست».
حسام عزیز اینجا جهنم است، به هگل و لایب‌نیتس سلام‌ام را برسان و بگو
Welcome to the hell
این است تئودیسه‌ی قرآنی
599 views00:05
باز کردن / نظر دهید
2022-08-25 03:05:03 روز قیامت درواقع، غایت‌شکن نیز هست، امیدهای واهی به «تداوم» در این جهان که بر آن نظمی آپولونی حاکم می‌کند را در هم می‌شکند و زندگی یک‌باره فرد را ارزش می‌بخشد بدون آنکه آن را از حدش فراتر ببرد و اراده و توان فردی او برای رستگاری و زندگی آرام و لذت‌بخش در حد لزوم را به رسمیت می‌شناسد و مانند سوپات اطمینانی برای اعمال اخلاقی او عمل می‌کند. ایده‌ی روز قیامت، تصور کاذبی از اینکه در این جهان در پی چیزی است و چونان قطعه‌ای از پازلی باید بماند یا قربانی شود تا به انجام برسد را کنار می‌زند. این تصور واقعاً مخربِ معنای اصلی زندگی است. ما در این جهان می‌آییم تا لختی زندگی کنیم و برویم و این زندگی به‌رغم همه‌ی رنج‌هایش و نقایص ما می‌تواند زندگی اندکی شریف باشد اگر فرد نظر به انفاق بر معیار انسان‌دوستی و تسری دادن حق حیات به دیگران و دیگر موجودات زنده زندگی کند و از نعمات بدون ویرانگری استفاده کند و چیزی که شعور متعارف مباح می‌شمارد را بر خودش حرام نکند. خوردن، سکس، بازی و جشن و موسیقی و غیره میدان مانور این زندگی کوتاه است. قیامت ایده‌ای برای معامله نیست، فقط ایده‌ای است که انسان در انجام کارهای خوب احساس بی‌هدفی و هم‌سنجی با کارهای ناخوب نکند. همه‌ی ما میل داریم به دیگران نیکی کنیم، اما زمانی که مفهومی از غایت و تضمین در کار نباشد نمی‌توانیم خودمان را توجیه کنیم که «عملاً داریم وقت و مال خودمان را تلف می‌کنیم، دیگرانی هر جنایت و زشتی‌ای انجام می‌دهند، چه تفوقی و چه تضمینی وجود دارد که کار ما معنادارتر از کار آنهاست». ایده‌ی قیامت این تفوق را حفظ می‌کند. اینکه کار نیک بر کار بد مقدم است. مفهوم جزاء را اگر غیر از این بفهمیم دچار نگرش معاملاتی می‌شویم که عملاً از کنش اخلاقی اخلاق‌زدایی می‌کند و آن را به عرصه‌ی اقتصاد میل می‌کشاند. پس علمای اهل دین کاملاً برخطا هستند که تلاش برای توصیف و توضیح قیامت می‌کنند که صریحاً خارج از ادراک نامیده شده است. اصلاً معلوم نیست مراد از جزاء چیست. اما ما می‌توانیم تشخیص دهیم که این جزاء نباید سنخی معامله برای رفتن به باغچه‌ای اروتیک به نام بهشت باشد و لفظ «کمثل» نشان می‌دهد که فقط تمثیلی برای تقریب ذهن است. مراد درواقع اشارت به "آرامشی" است که برای انسان آن دوران و حتی این دوران از هما‌غوشی پای نهری زیر سایه‌ی درختی نهایت درک عمومی از آرامش را ایجاد می‌کند. این توضیحات تمثیلی فقط برای درکی نزدیک‌شونده از آن آرامش است. آرامشی فردی و اجتماعی که جزای غیرمعاملاتی کار نیک است که اینجا نیز تجربه می‌شود، مثلاً هنگام غذا دادن به یک گرسنه از داشته‌ای که واقعاً برای آن زحمت کشیده‌ای و خودت هم کمابیش به آن نیاز داری اما می‌بخشی، حسی دست می‌دهد که از هزار سکس و شراب حال‌خوب‌کن‌تر است. از همین حس باید به سمت فهمی ولو نه‌چندان ایجابی از جزای قیامت نزدیک شد. و این طبعاً نکته‌ای است که در نقد دلسوزانه‌ی کانت بر اسلام از چشم ایشان افتاده است. کانت به درستی می‌گوید که به رغم درک جالبی که مسلمان از «انفاق» دارد و این اخلاق‌اش را بسیار مستحکم می‌کند اما با تصوری اروتیک از بهشت به‌مثابه جزاء کار را خراب کرده است. این نقد بر عمده‌ی تصور مسلمانان از اسلام وارد است و این نقد را باید پاس داشت و به آن اندیشید. واقعاً یک انتقاد سازنده است. لذا پاسخ در انتقادی متقابل می‌تواند این باشد که اقتصادزدایی از اخلاقِ مبتنی بر انفاق، ذیل مسئولیتِ مطلق بدون ایده‌ی قیامت از آن سو، نمی‌تواند تضمین کند که کار خوب من از کار بدم‌ بهتر است. نه‌تنها باید گفت که مفهوم «وظیفه» خودش مفهومی اخلاقی نیست، زیرا این مفهوم «حقوقی» است نه اخلاقی و بنابراین، چیزی چونان «وظیفه‌ی اخلاقی» مفهومی بی‌معناست، زیرا من مکلف و موظف به کار اخلاقی نیستم بلکه کاملاً آزادم در انجام آن و در عدم انجام‌اش از حیث حقوقی متهم نخواهم بود، بلکه باید افزود که خود کانت با برگرداندن مفهومی عملی از خدا چونان سنخی تضمین باز هم عملاً خودش را دور زده است و این وظیفه‌ی مطلق و محض برای کانت نیست، این وظیفه هنوز ناظر به چیزی چونان ضامن کنش اخلاقی و تفوق آن بر کنش ضداخلاقی است. این تضمین صرفاً با سنخی باور به خدا میسر نمی‌شود بلکه با سنخی ایده از روز قیامت معنادار می‌شود و مسئله داوری.
پس نتیجه اینکه مدافع اسلام که از یک سو قیامت را توصیف می‌کند و از دیگر سو جزاء را اقتصادی می‌کند برخطاست و نیز منتقد اسلام نیز به همان میزان که درگیر نقد این اقتصاد میل است با عدم درک وجه تمثیلی آن نظر به «نامعلومیِ ماهویِ» آن برخطاست.
464 views00:05
باز کردن / نظر دهید
2022-08-25 03:05:03 تئودیسه و اسکتولوژی در قرآن

علی‌نجات غلامی

[شطح‌واره‌ای خطاب به دوست عزیزم حسام سلامت که در جلسه‌ی اخیر دوره‌ی پدیدارشناسی روح ورود بسیار خوبی به مسئله‌ی «تئودیسه در لایب‌نیتس و هگل» و انتقادات برآنها داشت که واقعا قابل تأمل بود. این یادداشت بر ذهنم تحمیل شد که نتوانستم ننویسم‌اش. قطعاً حسام خبر دارد که من اهل دین و مذهب و این چیزها نیستم. فقط سال گذشته به دنبال پروژه‌ام مدتی در قرآن به طور محض و فارغ از بحث روایات و غیر نگریستم و برداشتی کاملاً آزاد و دلبخواهی و بدعت‌آمیز و تفسیر به رأی از منظرگاه یک انسان سکولار از مسئله‌ی تئودیسه در قرآن برایم ایجاد شد. دلم خواست بالاخره با کسی در میان بگذارم].


در قرآن «این جهان» مشخصاً چیزی چونان «نظام احسن» نیست و انسان نیز مخلوق کامل نیست. چیزی که «احسن» نامیده می‌شود انسان یا جهان نیست؛ بلکه «تقرر» یک مخلوق ناقص در یک جهان ناقص در «احسن تقویم» یعنی در بهترین موعد، مقرره یا تقرر است.
بنابراین، انسان و جهان‌اش اموری کامل یا عادلانه نیستند بلکه تاریک و سرشار از ظلم‌اند. انسان در این جهان رها شده است برای رسیدن به «دو» روز: «روز نامعلوم» و «روز معلوم».
منطق این دو کاملاً فرق دارد. اولی منطقی احتمالی دارد و دومی منطقی ضروری.
با چنین فهمی می‌توان از یک سو فهمی مسیحی از آخرت‌شناسی را که به دلیل اینکه فلاسفه‌ی غرب آن را تئوریزه کرده‌اند، بر هر گونه الهیاتی سیطره یافته است، از نگاه مسلمان کنار زد و به او کمک کرد تا به خود متن‌اش بازگردد و پدیدارشناسانه بنگرد و از دیگر سو، در سکولاریزاسیون ایده‌ی آخرت‌شناسی نیز فهمی مدرن برای انسان مسلمان حاصل آورد که دچار تعارضات تئودیسه‌ی مدرن از لایب‌نیتس تا هگل نشود.
"روز نامعلوم" روز داوری است، و دارای یک منطق کانتینجنسی [=احتمالی] است نه ضروری. فرد به‌نحو انفرادی یا در دل گروه، زندگی موقت خویش را می‌کند و اعمال او پس از مرگ و در زنده‌شدن در آن روز در ظرف داوری قرار خواهند گرفت. اینجا چیزی چونان «روح تاریخ» معنی ندارد. هر عرصه‌ای در هر دورانی فقط نحوه‌ای درهم‌تنیده و کاملاً ممکن از برقرار کردن نسبت با عالم است که در آن تا آنجاکه اختیار اخلاقی و عقلانی بتواند معنا داشته باشد فرد در تکینگی‌اش مسئول کردوکارش است. آنچه از آن تحت عنوان روز دین یا روز قیامت نام برده می‌شود کاملاً نامعلوم است و ربطی به حرکت تاریخی و حرکت پیشرفتی ملل ندارد. طومار جهان در هم پیچیده می‌شود و تمامی مردگان زنده می‌شوند و در یک دادگاه عظیم نظر به امکان‌های انتخاب‌شان داوری خواهند شد. و هیچ کاری از سوی بشر به‌طور بینانسلی در تقررِ آن روز دخیل نیست. ابهام محض است و هیچ انسانی حتی پیامبران از ساعت و چند و چون آن مطلع نیست. تمامی اشارات قرآنی نیز کاملاً تمثیلی‌اند جهت تقریب ذهن به یک رخداد نهایی و به هیچ وجه توصیف واقعه نیستند، فقط برای باور مطلق به این روزند که چیزی از ماهیت‌اش بجز داوری‌شدن و زنده شدن مردگان آشکار نیست که توصیفات در چند و چون آنها نیز باز هم تمثیلی است و باز هم معلوم نیست این احیاء و داوری به چه معنا و چگونه است. این روز «مطلقاً خارج از امکان ادراک است». این روز مربوط به خدا است. و فقط به‌مثابه یک تضمین برای کنش اخلاقی فردی در دل حیات شخصی و اجتماعی ماهیتی ایمانی دارد. ایمانی کاملاً زیسته که فرد با سنخی خوف از این روز نظر به سطح شعور متعارف اخلاقی عمل کند که بنیاد آن نیز بر انفاق مبتنی است. پس به نحو پارادوکسیکالی هرچقدر هم که این روز عظیم و هولناک است اما نجات یافتن در آن روز به همان نسبت آسان است. کافی است فرد در زندگی‌اش به دیگران چیزی از مال پاک‌اش را بی‌توقعی ببخشد.
464 views00:05
باز کردن / نظر دهید
2022-08-24 13:33:11 کتیبه‌ای بر سردر آلمان

#علینجات_غلامی

امروز به دو جمله به ترتیب از ماکیاولی و هگل برخوردم که به قول لکی «لَ‌تِر مَ مُ‌وری» [=می‌کشدم دل به چپ می‌کشدم می‌ به راست].
«من معتقدم راه واقعیِ رفتن به بهشت، یاد گرفتن راه جهنم برای پرهیز از آن است». (ماکیاولی)
این جمله را مقداری زور زدم که پاسخی برایش بیابم که بگویم ما هم کم الکی نیستیم. و فرمایش کردیم که:
«اما اینجا خاورمیانه است، راه بهشت از وسط جهنم می‌گذرد».

اما جمله هگل را که درک کردیم به شرح زیر:
«به همین دلیل شاید هیچ کتیبه‌ای مناسب‌تر از این برای ساختار حقوقی دولت آلمان وجود نداشته باشد:
Fiat justitia, pereat Germania.
[عدالت را اجراء کن! بگذار آلمان نابود شود!]»

هر چه فکر کردیم که به جمله‌ای برسیم در خور، اما مغزمان جز این جمله‌ای سر هم نکرد که:
«این رب انار هم جزو ملزومات اساسی است ها، نه شیء لوکس، بدون شک رب انار از رب گوجه هم اساسی‌تر است».
چه بگویم آخر؟! به این قیافه نگاه نکنید خیلی مخیم. ولی این جمله بد دژی بود از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود. تازه هگل می‌خواست اینو نقدم بکنه!!!! براش به حد کافی عمیق نبود! ژپلشک! اینا دیگه کین!

پایان

مدرسه را دنبال کنید.
به ما بپیوندید.
578 viewsedited  10:33
باز کردن / نظر دهید
2022-08-21 22:07:30
نظر آیت الله سید عبدالکریم کشمیری درباره دیدگاه آیت الله قاضی نسبت به دروس رسمی حوزوی
@mashghe_falsafe
789 views19:07
باز کردن / نظر دهید
2022-08-21 22:07:30

عزیزی نظرم را راجع به این ویدئو جویا شدند. عارضم که ما سقراط‌بازان حقیقتی که توی مشت‌مان نیست. اما از دور از عروج این عرفا واقعا لذت می‌برم و برایم واقعا جالب و جذاب بود حال و احوال این عارف. اما راستش فقه همچین حجاب بزرگی هم نیست جزو محجوبات عارضه است. حجاب اکبر چیز بسیار عظیم‌تری است. از دید من آنچه ذیل حجاب اکبر می‌گنجد خود عرفان است. ما سکولارها دنبال عالم خاکیم و به همین دلیل جهت مقاصد سکولاریته، تصور می‌کنیم مقام گوینده‌ی «انی‌ بشر» از مقام گوینده‌ی «انالحق» برتر باشد. ما مشتی بشریم که به لفی خسرترین شکل ممکن در جهان وانهاده شده‌ایم تا سرنوشت خویش را یغیرو کنیم که بدون دخالت خدا کشف حجاب کنیم.
علی‌نجات غلامی، متخلص یا مشروح به شیخ منکرالدین کِف‍ِرچی لک‌آبادی
پایان

مدرسه را دنبال کنید.
به ما بپیوندید.
759 viewsedited  19:07
باز کردن / نظر دهید