2021-11-01 10:07:16
-همین روزا میرم بهش میگم که: من پدرمو بخاطر این دوست دارم که حامیِ منه و همه جوره پشتمه؛یا مثلا مادرمو دوست دارم چون بی منت بهم محبت میکنه و نمیذاره محتاج یه اغوش باشم و وقت و بی وقت بهم سر میزنه و نگرانمه..
درسته که من واسه حسی که به مادر و پدرم دارم ،دلیل میارم ولی مسلما اگه یه روزی یه چیزی بشه که پدرم نتونه مثل قبل حامی من باشه یا مادرم دیگه نتونه مثل قبل بهم محبت کنه من حسم بهشون تغییری نمیکنه و ازشون دلسرد نمیشم.
این بخاطر اینه که محبت اونا از بَدو تولد توی دل من بوده و من کاری جز دوست داشتنشون بلد نیستم و راهی ام غیر اون ندارم..
اما تو نه پدر منی ، نه مادرم
درسته که تو الان محبوبِ منی، ولی حُبِ تو از همون اول توی دل من نبوده، این حب ذره ذره و به مرورِ زمان راه پیدا کرده به دلم.
من شاید با سرد بودن یا حامی نبودن یا محبت نکردنت فقط واسه یه مدتِ کوتاه کنار بیام ولی بعدش همونجوری که ذره ذره حُبِت اومده توی دلم از دلم بیرون میره.شاید با خودت بگی که من ادمِ ظالمی ام..ولی بنظر من ظلم اینه که یه ادم بجای اینکه با گرمی مشکلاتشو به معشوقش بگه و ازش کمک بخواد،سرد بشه و زندگیِ طرف مقابلشو به کامش تلخ کنه.
خلاصه که طلبِ صبر نکن از من،
بیش از این ما صبر نتوانیم،آن ایوب بود..
558 views𝖬𝖮𝖡𝖨𝖹, 07:07