Get Mystery Box with random crypto!

یکی بود یکی نبود

لوگوی کانال تلگرام mardani_ch — یکی بود یکی نبود ی
لوگوی کانال تلگرام mardani_ch — یکی بود یکی نبود
آدرس کانال: @mardani_ch
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 168
توضیحات از کانال

آثار محسن مردانی
نظم و نثر
اگر نظری در مورد مطالب این کانال دارید می‌توانید با اینusername  بفرستید
@mmardani45

Ratings & Reviews

4.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

2

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2022-06-20 21:56:07
44 views18:56
باز کردن / نظر دهید
2022-06-20 11:45:49
#شرح_پریشانی_وطن


قدِ رشید و سرافراز را خمش کردند
نشاطِ ملتِ بیچاره را غمش کردند

نخست، وعده، بهشتی پر از تَنَعُّم بود
ولی نشد که، بجایش جهنمش کردند

هر آنکه پرسش و حرفی برای گفتن داشت
به مشت و ضربه‌ی ابلیس، آدمش کردند

امیدمان به تحول زیاد و مثبت بود
به وعده‌های دروغ و ستم، کمش کردند

چه آب‌های خروشان به رود و دریاچه
اگر نه خشک، که یک قطره و نَمَش کردند

ریال ما به جهان حرمتی و ارزش داشت
حقیر و پوچ‌ترین پولِ عالمش کردند

گران شدن به جهان رایج است و گاهی هست
ولی به کشور ایران، دمادمش کردند

زبان ببند تو محسن ، چه سود قصه‌ی رنج؟
از این وطن که پریشان و دَرهَمَش کردند
.

#محسن_مردانی
۳۰ خردادماه ۱۴۰۱


ویدئو که شاید غیرمرتبط هم باشد، بخشی از #فیلم_یوسف_و_زلیخا با بازی خانم #فروزان و صدای خانم #عهدیه است و شعر بخشی از #ترکیب_بند معروف #وحشی_بافقی است.

البته شاید هم مرتبط باشد، چون کشورمان اکنون بی‌شباهت با #جگر_زلیخا نیست!!

https://www.instagram.com/p/CfAvRxLojIL/?igshid=MDJmNzVkMjY=
105 viewsedited  08:45
باز کردن / نظر دهید
2022-06-17 19:49:56 :
#دفاع_کافرانه_از_اسلام
.

در آیه‌ی ۲۶ #سوره_فصلت #قرآن می‌خوانیم:

وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ
 و كافران گويند به اين قرآن گوش مدهيد و در اثناى خواندن آن سخنان بيهوده بگوييد، باشد كه پيروز شويد.( #ترجمه_خرمشاهی )
.

خداوند کافران را سرزنش می‌کند که چرا نمی‌گذارند قرآن به گوش مردم برسد و با سروصدا و سخنان بيهوده جلوی گردش آزاد اطلاعات را می‌گیرند.

حالا این سوال پیش می‌آید آیا این سرزنش یک‌سویه است و فقط شامل دشمنان قرآن است و طرفدارانِ قرآن مجازند همین رفتار را با مخالفان خود داشته باشند؟
.

عقل و منطق حکم می‌کند که چنین نباشد و اگر عملی ناپسند است، برای همه غیرمجاز باشد. اما تاریخ به ما نشان می‌دهد مدعیان طرفداری از قرآن، از همین #سلاح_کافران بارها استفاده کرده‌اند و با نه تنها کتاب و محصولاتِ فرهنگی مخالفان را با عنوان کفرآمیز ، ممنوعه و کتب ضاله از دسترس خارج کرده‌اند که نویسندگان را هم با عنوان ارتداد، تهدید به مرگ و حتی آن را عملی کرده‌اند.

نمونه‌اش فیلم #بانوی_بهشت که برداشتی متفاوت از تاریخ اسلام دارد و بر اساس روایت شیعیان تندرو ساخته شده است و حتی در ایران هم نمایش آن ممنوع است. چرا باید ممنوع باشد؟ اگر مثلاً اهل تسنن فیلم را ببینند چه می‌شود؟ مگر نمی‌گویند آنقدر شواهد تاریخی برخلاف آن وجود دارد که به راحتی محکوم می‌شود؟ پس چرا باید از چنین فیلمی ترسید؟

حتی اگر فیلمی یا کتابی برضد اسلام باشد چه ضرری برای درخت تناور اسلام دارد؟

البته مخالفان می‌گویند عوام و مردم کم‌اطلاع ممکن است فریب بخورند و این کار به صلاحِ جامعه نیست!! این دقیقاً حرفِ همان کافران است که می‌ترسیدند کافرانِ ساده‌دل فریبِ قرآن بخورند. یعنی ما کافرانه از اسلام دفاع می‌کنیم!!
.

و نکته‌ی آخر اینکه این سلاح تکفیر و ممنوعه خواندن حرف دیگران، به‌جای آنکه به نفع اسلام باشد، یک چماق سیاسی و عقیدتی است که به نفع سیاستمداران و کاسبانِ دین، و به ضرر رشدِ اندیشه در جهانِ اسلام بوده است.
.

#محسن_مردانی
۲۷ خردادماه ۱۴۰۱
.

#خوشه_چین_قرآن
https://www.instagram.com/p/Ce6WCqaNYRQ/?igshid=MDJmNzVkMjY=
56 views16:49
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 15:46:13 #شعبه_دوم_جهنم


در آیه‌ی ۲۴ سوره ۴۱ (#فصلت یا #حم_سجده) می‌خوانیم:

فَإِنْ يَصْبِرُوا فَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ وَإِنْ يَسْتَعْتِبُوا فَمَا هُمْ مِنَ الْمُعْتَبِينَ
اینک (ساکنان جهنم) اگر صبر و تحمل کنند (چگونه بتوانند که) جای در آتش دارند و اگر فریاد و بی‌تابی کنند فریادرس و دادخواهی ندارند. (ترجمه‌ی #مهدی_الهی_قمشه_ای )


امروز به فکرم رسید این فقط توصیفِ جهنمیان نیست که شرح‌حال امروز ملت ایران هم هست. نه توانایی صبر داریم، نه کسی به فریادمان می‌رسد!!

بعد از انقلاب گفتند اوضاع انقلابی است کمی صبر کنید، بعد گفتند، وضعیت جنگی است صبر کنید، موقع بازسازی خرابی‌های جنگ است تحمل کنید، دوران اصلاحات است صبور باشید، دولت اصول‌گرا آمده‌ است بگذارید خرابی‌های اصلاحات را درست کند، دولت اعتدال گرا آمده است شکیبایی بورزید و حالا هم که....

بقول باباطاهر:
به مو گفتی صبوری کن صبوری
صبوری طرفه خاکی بر سَرُم کِرد


به جز این صبوری بی‌حاصل، کسی هم به فریادمان نمی‌رسد، نه دولت، نه مجلس، نه قاضی، نه دادستان، و...


یه ما هشدار می‌دهند به بیگانگان هم دل نبندید که این کار خیانت است، آنان فقط به فکر خودشان هستند(انگار داخلی‌ها فقط به فکر خودشان نیستند!!) ایرانیان خارج هم که به‌جز آقازاده‌های خودشان، بقیه را دروغگو، هرزه، وطن‌فروش و..... می‌دانند.


پس نه امیدی به صبوری هست، نه فریادرسی به دادمان می‌رسد، آیا شباهتی بیشتر از این توصیف الهی از #جهنم دیده بودید؟


اما نکته‌ی دیگری هم هست که ساختن کپی از جهنم مجاز نیست. حتی مجازات به آتش برای جز خدا ممنوع است. پس آنان که این‌ کپی از دوزخ را برایمان ساختند، یادشان باشد که از #خط_قرمز_الهی رد شده‌اند.


#محسن_مردانی
۲۵ خردادماه ۱۴۰۱


https://www.instagram.com/p/Ce0Kc9ksSKZ/?igshid=MDJmNzVkMjY=
116 viewsedited  12:46
باز کردن / نظر دهید
2022-06-13 15:46:12 سفر به شمال


معمولا کسانی سفرنامه می‌نویسند که اهل سفر هستند و زیاد با سفر می‌روند. گرچه من هیچکدام از اینها نیستم اما به پیشنهاد آقای برمکی سعی کردم یک نیمچه سفرنامه‌ای بنویسیم.

سفر ما به شمال از نیمه‌شب یا اولین ساعات صبح روز ۱۲ خرداد ماه شروع شد. برای پرهیز از گیرافتادن در ترافیکِ چندروز تعطیلی پشت سرهم، ساعت ۲ نیمه شب از شهرضا به سمت استان مازندران حرکت کردیم.

متاسفانه هتلی که نوبت دخترم که پرستار است شده بود (توسط بیمارستان) همین ایام بود وگرنه اصراری برای رفتن به تعطیلات در این ایام نداشتیم.

وقتی کودک کمتر از یکسالی داشته باشی وسائل جانبی او از شیرخشک بگیر تا پوشک و.‌‌.. فضای زیادی از ماشین را می‌گیرد. ما هم بخاطر نوه‌ام جانا که هشت‌ونیم‌ماهه است وسائل زیادی داشتیم و بخاطر مشکل بنزین و... با یک خودرو سفر کردیم.

در طول سفر حوصله‌ی جانا هم سر می‌رفت و مجبور می‌شد به نحوی او را سرگرم کنیم، که همیشه هم موفق نبودیم.

از نزدیکی تهران ترافیک شروع شد اما مداوم نبود، و گاه سبک و سنگین می‌شد. ما از مسیر فیروزکوه رفتیم و برنامه‌ی بلد در مسیریابی بسیار کارآمد و بدرد بخور بود.

حادثه‌ی عجیبی که در یکی از تونل‌ها اتفاق افتاد، ترمز بریدن یک کامیون پُر از سیر بود که شانس آوردیم راننده به سرعت آن به بیرون از تونل هدایتش کرد وگرنه با برخورد کامیون به ده‌ها خودروی سواری یک فاجعه‌ی تونل هم به فجایع بیشمار کشور اضافه می‌شد.

قرار بود سفر ما ۷ یا ۸ ساعت طول بکشد اما بخاطر ترافیک به حدود ۱۲ ساعت رسید.

قبل از رفتن به هتل اُکسین در محمودآباد مازندران ناهار را به رستورانی رفتیم و غذای معروف شمال یعنی اکبرجوجه خوردیم. این غذا یک نصفه مرغ کوچکی است که در روغن یا کره می‌پزد و به دلخواه سس آن هم اضافه می‌شود که ترکیبی از رب انار و چند سبزی محلی است. به‌نظر من برای یکبار خوردن بد نبود.

سپس به هتل اُکسین رفتیم که در حومه محمودآباد است. رزو هتل برای پنج‌نفر با صبحانه انجام شده بود. هتل آپارتمان خوبی بود که در نزدیکی‌اش چند فروشگاه لباس، یک سالن بازی بچه‌ها و یک فروشگاه رفاه بزرگ بود.

بعد از استراحت به بازار محمودآباد رفتیم که فضای دلنشین و صمیمی با فروشگاه‌های سبزی‌های محلی و ماهی و صنایع دستی داشت.

روز بعد به جنگل اهلم در مسیر محمودآباد به نور رفتیم که جایی برای پیک‌نیک داشت.

عصر یه ساحل فریدونکنار رفتیم که چون دیروقت شد فقط توانستیم چند عکس بگیریم. در مسیر برگشت به بازار ماهی فریدونکنار سری زدیم که البته در آن غروب جمعه همه‌ی مغازه‌هایش باز نبود. اما همان مغازه‌های باز هم با ماهی‌های مختلف تازه یا دودی دیدنی بود.

روز بعد در مسیر نور به موزه‌ی دیدی رفتیم که آثاری از هنر معاصر داشت. البته بعضی از آثار هنری با قیمت‌های میلیونی فروخته هم می‌شد. معمولا کسانی که به شمال می‌روند وقتی برای رفتن به موزه نمی‌گذارند اما بنظر من این موزه شیک و باکلاس که ورودی هرنفر هم ۴۰هزارتومان است، بسیار دیدنی است.

عصر به یکی از سواحل محمودآباد رفتیم که فرصتی نه برای شنا، بلکه قدم زدن در آب‌های خط ساحلی بود. تجربه دريا مخصوصا برای بچه‌ها از جمله دختر ده‌ساله‌ی من فراموش نشدنی است.

روز بعد به نمک‌آبرود رفتیم که آنقدر شلوغ و صفها طولانی بود که با بچه‌ی کوچک نتوانستیم در صف بایستیم و برگشتیم.

روز بعد به سمت گیلان حرکت کردیم در لاهیجان از فروشگاه کلوچه نادری خرید کردیم و ناهار خوردیم. چون قصد داشتیم هم به رشت برویم و هم انزلی، اقامتگاهی در بین این دو شهر یعنی خُمام انتخاب کردیم. محلی به نام اقامتگاه بومگردی تِلارخانه‌ی بردبار که حال و هوای خانه‌هاس روستایی گیلان را داشت.

فضایی که به ما دادند یک اتاق، با حمام و دستشویی بود که یک آبدارخانه با ظرفشویی و اجاق‌گاز و یخچال کوچک هم داشت. مهم‌تر از همه کولرگازی اتاق بود که در هوای مرطوب و گرم خیلی به‌درد خورد. هزینه برای ۵ نفر یک شب اقامت ۶۰۰ هزارتومان بود که بنظرم مناسب است. مدیر این اقامتگاه خانمی است که کارآفرین نمونه‌ی استان گیلان هم شده است و در رشته‌ی گردشگری بسیار فعال است.

بعد از گذاشتن وسائل به انزلی و منطقه‌‌ی آزاد آن رفتیم. به ساحل رفتیم با قایق کرایه‌ای دوری زدیم. کرایه قایق دو مسیر داشت، که یکی ۲۰۰ و دیگری ۳۰۰ هزارتومان بود.

برای دیدن آکواریم انزلی فقط دختر کوچکم مشتری بود که من هم همراهش رفتم. بلیط آکواریم برای یک بزرگسال و یک کودک حدود ۲۴۰ هزارتومان شد. ماهی‌های مختلف مخصوصاً برای کودکان تماشایی بود.

.....ادامه دارد
45 viewsedited  12:46
باز کردن / نظر دهید
2022-06-12 23:15:58 :
#مهربانی_با_خویشتن
.

نوروز ۱۳۹۹ خیلی بد بود. بیماری #کرونا تازه همه‌گیر شده بود و وحشتش در شهر موج می‌زد. از آن بدتر پدرم که آن وقت ۷۹ سال سن داشت به آن مبتلا شده بود، و روز قبلش ما خانه‌اش مهمان بودیم و بخاطر وضعیت حرکتی‌اس مجبور بودیم در بیمارستان کنارش باشیم و.....

آن روزها در بیمارستان یکی از همکارانم را دیدم که چندسالی با بیماری‌های مختلف از جمله سرطان درگیر بود و حالا کرونا هم گرفته بود!!

بعد از ۷ روز که پدرم از بیمارستان مرخص می‌شد برادر آن همکارم را دیدم که خیلی نگران بود و می‌گفت: "برادرم با این همه بیماری از کرونا جان به در نمی‌برد و برایش خیلی نگرانم."

من بدون برنامه‌ریزی خاصی جوابش دادم: "نترس برادرت حالش خوب می‌شود، چرا خودت را باخته‌ای؟ این روحیه‌ی تو بیماری او را هم بدتر می‌کند. برادرت جوان است و پسِ این بیماری برمی‌آید. پدر مرا ببین!! نزدیک هشتاد سالش است و این بیماری را شکست داد. چرا با فکرهای بد، خودت را آزار می‌دهی؟ شجاع باش و به او هم روحیه بده تا بیماری را شکست بدهد و..."

خلاصه بعداً درگیر ترخیص پدرم از بیمارستان شدم و ماجرا از یادم رفت. آن دوستم هم البته بهبود یافت و از بیمارستان مرخص شد.

یکسال و نیم بعد که از همکارانم در آستانه‌ی #بازنشستگی خداحافظی می‌کردم، همان دوستم تشکر کرد و گفت: "آن روز حرفهایت روی برادرم خیلی تاثیر داشت و در عمرم ندیدم بودم او به نصیحت کسی گوش بدهد و عجیب است که حرف تو را قبول کرده بود!!"
.

من ضمن اینکه خوشحال شدم آن فعالیت خودجوش و غریزی من، اثر مثبتی (هرچند کوچک) داشته است، به فکرم رسید کاش همه‌ی ما دوستی صمیمی داشتیم که در هنگام سختی و ناامیدی آرام‌مان کند و بگوید: "قول می‌دهم همه‌چیز درست می‌شود."
.

همیشه چنین کسی در دسترسِ ما نیست. اما چرا خودمان سعی نمی‌کنیم، همان دوستِ خودمان باشیم؟ در هنگام سختی و ناامیدی ما یادگرفته‌ایم خودمان را ملامت کنیم که: "خاک بر سرِ خرم کنند!! تقصیر خودم بود!! دیدی چه غلطی کردم؟ اگر فلان و فلان بشود چه خاکی بر سرم کنم؟ اگر بدتر شد چه کنم؟ و..."
.

آیا وقت آن نرسیده‌است که با خودمان مهربان‌تر باشیم. به خودمان دلداری بدهیم که: "نترس، خودت را جمع کن، حتماً راهِ چاره‌ای را پیدا می‌کنی، اوضاع به آن بدی‌ها هم نیست، تو از پسِ سختی‌های بزرگتر هم برآمده‌ای، از یک جایی شروع کن و حتماً به نتیجه می‌رسی و...."

بله بگذار حداقل خودمان با خودمان مهربان‌تر باشیم. ملامتگر و سرزنش‌کننده به حدی کافی دور و برمان ریخته است. لااقل خودمان را به آنها اضافه نکنیم.
.

#محسن_مردانی
۲۳ خردادماه ۱۴۰۱
https://www.instagram.com/p/Cet9JDcOD0k/?igshid=MDJmNzVkMjY=
140 views20:15
باز کردن / نظر دهید
2022-06-08 05:23:59
#رابین_هود_برعکس


گفتند به #حج دلارِ #یارانه دهند
دزدی زِ #فقیر و خوردنِ #ثروتمند

برعکسِ #رابین_هود عمل فرمودند
بر این روش و حج و عبادات بخند


#محسن_مردانی
۱۸ خردادماه ۱۴۰۱


: https://t.me/mardani_ch
59 viewsedited  02:23
باز کردن / نظر دهید
2022-06-06 08:09:33 بداهه سرایی بر اساس شعری از #هوشنگ‌ابتهاج در #گروه_ادبی_روجا


می‌بینم
آن شکفتنِ شادی را
پروازِ بلند آدمیزادی را
آن جشنِ بزرگ روز آزادی را


واژه‌های انتخابی


#آزادی
#شادی
#آدمیزادی


طبع‌آزماییِ من


تاریخ وطن تلاشِ #آزادی بود
آن گمشده‌ی بزرگ‌مان #شادی بود

آن چیز که خواستیم، نه بسیار بزرگ
یک حداقلِ #آدمیزادی بود


#محسن_مردانی
۱۵ خردادماه ۱۴۰۱

https://www.instagram.com/p/Cec5KrTN8rB/?igshid=MDJmNzVkMjY=
108 views05:09
باز کردن / نظر دهید
2022-06-05 06:34:46
#دولت_مردان
#دولت_نامردان
#ویران_سازان

#رباعی
#محسن_مردانی
113 viewsedited  03:34
باز کردن / نظر دهید
2022-05-31 08:54:34
74 views05:54
باز کردن / نظر دهید