2021-05-17 21:04:46
گم کردهام خود را در استعمار بازوهات
در لابلای خندههایت، طاق ابروهات
گم کردهام خود را کنار دردهایی که
میشد فراموشم همیشه روی زانوهات
از من گذشتی تا برایم آرزو باشی
در من کسی دلتنگ چشمان تو میمیرد
ساعت شماری میکنم برگردی امّا حیف
در تو کسی حتی سراغم را نمیگیرد
هرکس گذشت از این خیابان از تو سهمی داشت
من در جدال اضطرابم از تو کم بردم
گفتم همین کم بودنت کافیست من هستم
باور نکردی هی دروغم را قسم خوردم
هر روز و هر شب آمدم عمدا سر راهت
هرگز دلیل این تقابل را نفهمیدی
گفتم ببین کار خدا را قسمت ما را
گفتی عجب حالی خدا دارد و خندیدی
آرامشم را روی لبخندت بنا کردم
اخم تو بر هم زد بساط خانه سازی را
گفتم بمان ماندی نشد باشم برو آدم
تا کی تحمل میکند دیوانه بازی را
بعد از تو دنیایم شبیه تار مویی سست
روی جهنّم معبر فرزند انسان است
بعد از تو دنیایم شبیه آخر قرنی
در کشوری غارت شده مانند ایران است
#مریم_صفری
4.2K views18:04