Get Mystery Box with random crypto!

#گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز | مزار بیدخت

#گفتارهای_عرفانی حضرت آقای #مجذوبعلیشاه قدّس‌سرّه‌العزیز

جلد هفتم - قسمت ۲۰ (صفحه ۲)

در مورد حضرت ابراهیم و به‌ دنیا آمدن حضرت ابراهیم دارد. بعد به آن وضعیتی که ما می‌گوییم در تاریخ کتاب مقدّس هم نوشته، که او را محرمانه بزرگ کردند، بعد در مکالمۀ با آزر که ناپدریش بود، پدر می‌گفت. همه جا این در مکالمه احترام او را حفظ می‌کرد، می‌گفت: یا اَبَتِ، پدرم! پدرم! ولی آزر این احترام را به ابراهیم نداشت، فرزند خودش هم که نبود، همین می‌گفت یا ابراهیم! گفت: یا ابراهیم، اگر از این حرف‌ها دست برنداری، باید از پیش ما بروی، یک جای دیگر بروی. ابراهیم هم گوش داد و رفت. اینجا می‌گوید: وقتی از آنها کناره گرفت ما اسماعیل و اسحاق را به او دادیم. بین ابراهیم و محیطی که پدرش زنده بود و زمان پدرش، محیط بت‌پرستی بود که امپراطور را بپرستند. خدا مخصوصاً این را در یکی دو جا تأکید کرده، نمی‌گوید خدا نظری نداشت که کِی به این ابراهیم، فرزند داد؟ ولی ذکر می‌کند، می‌گوید وقتی از آنها کناره گرفت، برای اینکه اگر در آنجا بچّه‌دار می‌شد، اسماعیل و اسحاق هم مثل همان‌ها بت‌پرست می‌شدند. آیا فکر نمی‌کنید به معنی این است که اثر فکر در شخص و در ایجاد نطفه مؤثّر است؟
مسأله‌ای که خیلی در علوم طبی، به‌‌قولی علوم بدنی، برایم جالب توجّه است و دقّت مرا می‌خواهد، همین مسألۀ ارتباط روان است، گواینکه یک چیز جداگانه‌ای از ما با جسم نیست. این خیلی مهم است، مهم هم هست که علم طبّ امروز به این، هیچ ‌کار ندارد و شاید این هم یک‌خرده نقصِ آن باشد. در واقع از وقتی که روانشناسی، کاملاً از طب جدا شد، از دوران فروید و یک کمی قبل از فروید است که فروید خودش پزشک بود بعد رفت، طبّش یک‌طور دیگری شد، ارتباطش هم قطع شد. اگر ارتباط طب و روانشناسی (البتّه روانکاوی هم همان روانشناسی است) برقرار باشد خیلی به هر دو کمک می‌کند. حالا این پیشنهاد من برای آقایان بود. حالا خانم‌ها، آقایان یک مراجعه‌ای به قرآن خواهید کرد، کتاب مقدّس هم اگر بخوانید خیلی خوب است و همین مسألۀ فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ که در قرآن می‌فرماید.
راجع به آن زخمی که در سر آقای رحمانی بود که فرمودید در جلسه مطرح بشود، با چند تا از همکارها مشورت کردیم، البتّه اینجا جرّاح نداریم، نظر بقیّۀ همکارها این است که بهتر هست که یک جرّاح ببیند و همانطوری‌که پیشنهاد شده مقدار وسیعتری برداشته بشود.
من یک وقتی یک انگشتم، نمی‌دانم تاندونش یا کجا بود، خم که می‌شد دیگر صاف نمی‌شد، به زحمت، کِی؟ سی و چند سال پیش. اعتنا نکردم همینطور مانده بود. اخیراً یک‌مرتبه متوجّه شدم این انگشت من که قبلاً عیب داشت چطوری شد که حالا عیبی ندارد؟ خودبه‌خود خوب شد. حالا همین انگشت آنوقتی که اینطور بود یعنی دردی چیزی هم نداشت، وقتی مثلاً چیزی را برمی‌داشتم، این انگشت همینطور می‌ماند. به یکی از جرّاحان که خیلی هم مشهور بود، مراجعه کردم، کارش زیاد بود، وقت هم خیلی دوردست می‌داد. توسط یک طبیب دیگری، یک جرّاحی، وقتی گرفتم که شب برویم بیمارستانی که کار می‌کند، با آقای مهندس شکرالله رفتیم آنجا. من گفتم که این انگشت اینطوری است، نگاه کرد گفت عمل می‌کنیم. بعد گفتم کمرم هم درد می‌کند، گفت عمل می‌کنیم. هر چه گفتم، گفت عمل می‌کنیم. حق هم داشت چون او همه چیز را در عمل می‌دید. از آنجا من این به‌خاطرم رسید و در واقع نظر حضرت صالح‌علیشاه هم اذعان شده بود که در موردی گفته بودند: معتقد شدم که جرّاحی اگر بگوید عمل می‌کنیم، نباید گوش داد. ببخشید! طبیب اگر گفت عمل می‌کنیم، آنوقت باید به جرّاح مراجعه کرد. خود جرّاح هنرمند است، غیر از علم. بنابراین، هرکه در جرّاحی مشورت می‌خواهد من می‌گویم با چند نفرِ دیگر هم مشورت کنید.
یادم نیست کدامیک از بزرگان، علما بوده و یا شاید هم از ائمّه در مورد مشکل قضاوت می‌گوید که قاضی یک کسی است که از سابقۀ آن قضایایی که به او مطرح شده، خبر ‌ندارد، حالا به او اطلاع دادند ولی طرفینِ دعوا که خودشان می‌دانند چیست. آنوقت یک جاهل باید بین دو تا عالِم قضاوت کند! این کار خیلی مشکلی است. حالا مشکل‌تر کار من است که من یک جاهل بین این همه عالِم باید قضاوت کنم و احیاناً خدای‌نکرده، از لحاظ شغلی بدتان هم بیاید، بگویید به تو چه؟ ولی چه بکنیم؟ نمی‌شود همۀ علوم را یاد بگیریم، چون نمی‌شود، باید با هم همکاری کرد. حالا این مسائل ارتباطِ بین جسم و روان است، حالا من روان می‌گویم، روح نمی‌گویم که باز بحثی دارد جسم و روان یک مسألۀ خیلی مهمی است.

آدرس اینستاگرام:

instagram.com/MazareBeydokht

#مزار_بیدخت
@MazareBeydokht