بخش ۲ از ۲ با توجه به این مطالب وقتی میگویم قرائت انسانی از | دوستداران محمد مجتهد شبستری
بخش ۲ از ۲
با توجه به این مطالب وقتی میگویم قرائت انسانی از دین، منظورم این است که انسان دین و دینورزی خود را آن گونه بفهمد که همۀ ابعاد انسانیت او ایجاب میکند. دین متعلق به انسان است نه خدا. انسان به دین نیاز دارد، نه خدا. دین برآمده از دردها و نیازهای آدمی از یک طرف و تجربههای دینی انسان نیازمند و دردمند از طرف دیگر است تا او را بینیاز و شفایافته سازد. انسان نمیتواند دین خود را به گونهای بفهمد که در تضاد با پارهای از ابعاد وجودی انسانیت او قرار داشته باشد. مثلاً در تضاد با فلسفه یا حقوق یا ارزشها باشد. آیا اصلاً ممکن است انسان از آن نظر که انسان است دین را که مال خود او و کار خود او و عمل خود اوست به گونهای بفهمد که سایر ابعاد وجودی او را نفی کند؟! وقتی میگویم «قرائت انسانی از دین» منظورم عبارت است از فهم انسان از دین و دینداری خودش آن گونه که انسانیت او ایجاب میکند.
در نقطۀ مقابل این قرائت، قرائت غیرانسانی یا فوق انسانی از دین و دینداری قرار دارد و آن این است که بگویند دین سلوک معنوی خود انسانِ دارای ابعاد وجودی گوناگون نیست، بلکه مجموعهای از علوم و احکام غیبی فوق عقل انسانی است که از سوی خداوند به سوی انسانها آمده تا انسانها آن علوم را بدانند و بداند احکام عمل کنند. در این صورت دین چیز دیگری خواهد بود. معنای این تصور این است که انسان آنطور که درطول تاریخ به وجود آمده و ابعاد وجودی خود را نشان داده و گسترهای که فرهنگ او پیدا کرده یک چیز است و دین چیز دیگری است غیر از آنها و حاکم بر آنها. در این تلقی دین چیزی است که از عالم غیب وارد زندگی انسان میشود و انسان باید هرچه را دارد و جزو سرمایهها و تواناییهای خودش است با آن عامل بسنجد که از غیب وارد شده و جزو داراییها و سرمایههای وی نیست و صحت و سقم آنها را با آن عامل غیبی معلوم کند و هرچه با آنها نمی سازد کنار بگذارد. در این تفکر وحی عبارت میشود از یک سلسله گزارههای علمی که محتوای آنها غیر از علوم و توانا ییهای خود انسان و فوق عقل است. در این تفکر میان انسان و خدا گسست وجود دارد. وحی مانند یک موجود غیبی و قدسی از عالم غیب وارد عالم انسان میشود و عالم او را دگرگون و متلاشی میکند، هر معرفت دیگری را از اعتبار میاندازد مگر آنکه آن معرفت از غیب آمده آن را بپذیرد. معنای این سخن آن است که با ورود وحی هر معرفتی از اعتبار اصیل میافتد، انسان متلاشی میشود و سرمایههای انسانی همه بر باد میرود. این قرائت غیرانسانی یا فوقانسانی از دین است.
* مجتهد شبستری، محمد (۱۳۷۹). تأملاتی در قرائت انسانی از دین، تهران: طرح نو. صص ۶۰-۹۰
قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش اول قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش دوم قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش سوم قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ – بخش چهارم قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ - بخش پنجم قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ - بخش ششم قرائت انسانی از دین چگونه قرائتی است؟ - بخش هفتم http://mohammadmojtahedshabestari.com