معرّفی کتاب نام کتاب: بازتاب اسطوره در بوف کور (ادیپ یا مادینه | شعر، فرهنگ و ادبیات
معرّفی کتاب نام کتاب: بازتاب اسطوره در بوف کور (ادیپ یا مادینهجان؟) نویسنده: جلال ستاری نوبت چاپ: دوم محل چاپ: تهران ناشر: توس سال چاپ: ۱۳۹۲ تعداد صفحات: ۱۲۸ معرفیکننده: محسن احمدوندی
جلال ستاری در کتاب «بازتاب اسطوره در بوف کور: ادیپ یا مادینهجان؟» در واقع میکوشد تا به این پرسش پاسخ دهد که بوف کور با خوانش فرویدی سازگارتر است یا خوانش یونگی؟ ستاری در فصل اول کتاب، بحث مفصلی دربارهٔ عقدهٔ ادیپ در روانکاری فروید مطرح میکند. عقدهٔ ادیپ در روانکاوی فروید به تمایل پسربچه برای ارتباط جنسی با مادرش گفته میشود که حسی از رقابت با پدر را پدید میآورد. به سخن دیگر فروید معتقد است که پسربچه عاشق مادرش است و در عین حال پدرش را رقیب خود میداند و به او کینه میورزد و میخواهد او را از میانه بردارد. فروید این اصطلاح را از اسطورههای یونانی گرفته بود. ادیپ در اساطیر یونانی، پادشاه افسانهای شهر تب، تنها فرزند لایوس و یوکاسته است. لایوس پدر ادیپ، از طریق پیشگویان معبد دلفی باخبر میشود که اگر از یوکاسته صاحب فرزندی شود، این پسر او را خواهد کشت و با مادر خود ازدواج خواهد کرد. لایوس برای فرار از این سرنوشت، فرزندش ادیپ را به چوپانان میسپارد تا در کوه رهایش کنند، اما چوپانان این کار را نمیکنند. ادیپ بزرگ میشود و راه تب را در پیش میگیرد تا درصدد جستجوی هویت واقعی پدر و مادرش برآید. او در میانهٔ راه با پدرش برخورد میکند و او را - بیآنکه بشناسد - میکشد. سپس به شهر وارد میشود با ملکهٔ شهر، یوکاسته - که همسر لایوس و مادر خود اوست - نادانسته ازدواج میکند. ادیپ بعد از دریافتن این حقیقت، خودش را کور میکند و یوکاسته نیز خودکشی میکند. ستاری در ادامه تعدادی از مهمترین نقدهایی را که بر نظریات فروید در این زمینه وارد شده برمیشمارد. فصل دوم کتاب به بازتابهای عقدهٔ ادیپ در ادبیات و هنر غرب اختصاص دارد. در فصل سوم خلاصهای از دو مقالهٔ «بوف کور و عقدهٔ ادیپی» از بهرام مقدادی و «چند ویژگی در بوف کور» از تورج رهنما که هر دو به اثبات عقدهٔ ادیپ در شخصیت راوی رمان بوف کور پرداختهاند، ارائه میشود. فصل چهارم کتاب، خلاصهای از رمان بوف کور است و نقد دو مقالهٔ پیشین. ستاری معتقد است که نویسندگان دو مقالهٔ پیشین دچار لغزشهایی شدهاند و به این سادگی نمیتوان عقدهٔ ادیپِ راوی بوف کور را اثبات کرد، زیرا راوی بوف کور لکاته (نماد مادر) را میکُشد نه پیرمرد خنزرپنزر (نماد پدر) را، درحالیکه در تراژدی ادیپ، لایوس کشته میشود نه یوکاسته. در فصل پنجم نویسنده پس از مباحث مطرحشده در فصلهای پیشین، تفسیر بوف کور از منظر روانشناسی یونگ و کهنالگوهای او را مناسبتر و سازگارتر با ساختار رمان میداند. از نظر ستاری زن اثیری و لکاته دو سیمای متفاوت از مادینهجان (آنیمای) راوی است و بوف کور شرح دیدار راوی داستان با مادینهجانش است. ستاری در پایان، چند نقد جزئی را هم دربارهٔ کتاب «داستان یک روح» از سیروس شمیسا که خوانش یونگی رمان بوف کور است مطرح میکند.
(۱۴۰۱/۵/۱۲) شعر، فرهنگ و ادبیات @mohsenahmadvandi https://b2n.ir/p47638