Get Mystery Box with random crypto!

مصطفی ملکیان

لوگوی کانال تلگرام mostafamalekian — مصطفی ملکیان
آدرس کانال: @mostafamalekian
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 61.85K
توضیحات از کانال

🔸جهت انتقادات،پیشنهادات وهمکاری:
👤 @admynchannel
🔸پاسخ به سؤالات متداول (پشتیبان کانال) :
👤t.me/mostafamalekiian
🔸صفحه اینستگرام:
instagram.com/mostafamalekian_official/
🔹کانال ناقد:
@naghedchannel

Ratings & Reviews

3.67

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 15

2023-10-01 19:47:52 به مناسبت 8 مهرماه، سالروز بزرگداشت مولانا

انانیت و لوازم آن

مصطفی ملکیان

زان که بیخود فانی است و آمن است     
تا ابد در ایمنی او ساکن است
نقش او فانی و او شد آینه       
غیر نقش روی غیر آنجای نه

( مولانا، دفتر چهارم ابیات 2138 )

اگر تو مثل آینه شوی و از خود فانی شوی ، همۀ نقش ها در تو منقش می شود و با همه احساس یگانگی خواهی کرد. من که با تو احساس یگانگی نمی کنم، تصویری از تو بر بک گراندم دارم که با تصویر تو تداخل و طبعا تزاحم پیدا می کند. فرض کنید من انانیت ملی داشته باشم. اگر کسی به ملیت من توهین کرد ، دوستی من با او از بین خواهد رفت. اگر انانیت دینی داشته باشم. کسی که دین مرا نقد یا عیب جویی یا مخالفت کرد، من با او هم نمی توانم رابطه ای داشته باشم.

اگر انانیت جنسی داشته باشم. دوستی ام با کسی که از مردان بدی بگوید ، مکدر می شود. فرض کنید انانیت شغلی حرفه ای داشته باشم. دوستی من با کسی که از فلسفه مخالفت کرد، مکدر می شود. به تعداد انانیت هایی که من داریم تعدادی انسانها را از دست می  دهم. غیرت ورزی به رشتۀ تحصیلی، شغل و حرفه، ملیت، دین و مذهب، مکتب و مسلک، مشرب و مرام ، ایدئولوژی ، ایسم ، رنگ پوست و اقلیمی که در آن بوجود آمدم، اصفهانی بودن خود و ... باعث از دست دادن تعدادی از دوستانم می شود. فرض کنید من هیچ انانیتی ندارم. مثل مولانا در پاسخ به یک یهودی که گفت ، دین من از دین شما برتر است، گفت تو راست می گویی، حق با توست.

مردم به دو دسته تقسیم می شوند: موافقان و مخالفان دین من. اگر من غیرت ورزی دینی داشته باشم، نیمی از مردم با من دوستی نخواهند داشت. حتی اگر پیش یک پزشک مدرن ، دم از پزشکی سنتی زدید ، جوری به شما نگاه می کند که انگار شما می خواهید بنیاد هستی او را بر باد دهید. نمی توانند بپذیرند که حق فوق این است که من در چه رشته ای در حال درس خواندن هستم. و در کجا تخصص پیدا کرده ام. به همین ترتیب پیش یک مارکسیست دم از لیبرال زدن و بر عکس ، گرایش چپ و راست و... دوستی ها را کم می کند. چون انانیت داریم. اگر کسی هیچ گونه انانیتی نداشته باشد، شما چگونه می توانید او را بیازارید؟ و او چگونه می تواند شما را بیازارد.

زمانی بحثی راجع به لذت پیش کشیده بودم که ما تا عاشق چیزی غیر از لذت نباشیم ، هرگز نمی توانیم لذت ببریم. کسانی که فقط عاشق لذتند ابسیلونی، سر سوزنی از هیچ چیزی لذت نمی برند. آدم باید عاشق چیزی غیر از لذت باشد و آن وقت به آن چیز رسید لذت می برد. پارادوکس لذت ، یعنی کسانی که فقط عاشق لذتند از هر لذتی محرومند. کسانی که عاشق چیزهایی غیر از لذتند به لذت دست می یابند.

همان پارادوکس در اینجا است. انانیت تریلیاردها نوع دارد مثل موی بلوند کسی و نگاهش به کله سیاه ها و برعکس. به میزان یک انانیت ، یک خط بین موافقان و مخالفان آدمیان می افتد. گاهی از لحاظ گرایش سیاسی من ، شکافی بین موافقان دینی می افتد و تعدادی از آنها بیرون می روند. فلسفه و موسیقی شرق در مقابل موسیقی غرب و ... کم کم علی می ماند و حوضش. به ازای هر جلوۀ انانیت ما یک بخشی از آنانی که می توانستند بالقوه دوست ما باشند ، نمی گذاریم بالفعل دوست ما باشند. حالا اگر انانیت را کنار گذاشتی می توانی با همه دوستی داشته باشی، زیرا نقشی نداری که بخاطر آن کسان را از خودت برانی. معنایش این نیست که من به چیزی عقیده یا احساس و عاطفۀ خاصی یا خواسته های خاصی ندارم. هر انسانی همۀ اینها را دارد. ما نمی توانیم دست از اینها ، بی دلیل برداریم. اگر حقیقت طلب باشیم ، دلیلی اقامه شود دست بر می داریم ولی بی جهت نه. مسئله این است که باورها ، احساسات و عواطف ، خواسته های خودت را ترازوی تشخیص حق از باطل قرار نده.

درسگفتار روان درمانگری در مثنوی(برگزار کننده: مؤسسه سروش مولانا)،جلسه 11 @sorooshemewlana

@mostafamalekian
17.5K viewsedited  16:47
باز کردن / نظر دهید
2023-09-29 11:34:58 "حقیقت به این جهت ناگوار است که بسیاری از حقایق به انسان رنج های گریز ناپذیر زندگی را می نمایاند."

مصطفی ملکیان

در ناحیه حقیقت، من بر شما چند تلخی تحمیل می کنم. یعنی اگر شما بچه، همسر و یا عزیز من باشی و من شما را دوست بدارم، مجبورم برای این که حقیقتی را به شما برسانم بر شما تلخی ای را تحمیل نمایم. این جاست که گویی از من نوعی نا مهربانی می بینید. انگار از من نوعی ترشی می بینید. انگار می بینید که من با شما خوش رفتار نمی کنم ، اما این ها همه به خاطر مصالحتان است.

به چند جهت حقایق، آسان یاب نیستند و بنا بر این اگر من بخواهم تو را به حقیقت نزدیک بکنم، باید تو را به مشقت هایی فراوانی وادار کنم تا بتوانی به حقیقت نزدیک شوی. برای این که بتوانی به حقایقی که من می خواهم تو را به آن ها نزدیک کنم برسی، باید قدرت یاد گیری، یاد سپاری و یادآوریت  را به شدت به کار بیندازی. باید سرعت انتقال پیدا کنی. باید از بهره ی هوشیت کمال استفاده را بکنی. باید سعی کنی فهمت را عمیق و تیز کنی. باید قدرت تفکر را در خودت پرورش بدهی.

یعنی به تعبیر دیگر، هر کدام از این ها در مثل، مانند این است که نجار باید یکی از آلات نجاریش را تیز کند؛ هم باید اره و رنده اش را تیز کند و هم دسته چکش را محکم کند تا از چکش جدا نشود. این ها را باید همه مجهز ومکمل کند تا بتواند یک میز بسازد. این قوای ذهنی ما هم باید خیلی تمرین ببینند و از طریق این تمرین دیدن ها، من تازه می توانم به حقیقتی یا چند حقیقتی نائل شوم. برای همین است که دائم دارم به تو تکالیفی می دهم که این تکالیف، قدرت یادگیری، یاد سپاری و یادآوریت  را بالا ببرد، قدرت انتقال و تفکر به تو بدهد، طرز استفاده از بهره هوشیت را به تو یاد بدهد.

وقتی که تو به حقیقت نزدیک شدی، آن حقیقت تلخ است و خود تلخی آن حقیقت هم، تو را از دست کسی که تو را با این حقیقت آشنا کرده است شاکی می کند. در قسمت قبل گفتم که فرایند کشف حقیقت تلخ است، اما حالا می گویم که خود حقیقت را وقتی کشف می کنی ناگوار است.

چرا حقیقت ناگوار است؟به دو جهت: یکی این که بسیاری از حقایق به انسان رنج های گریز ناپذیر زندگی را می نمایاند و رنج اگر گریز ناپذیر باشد،البته تلخ است. به این رنج های گریز ناپذیر زندگی، وجوه تراژیک زندگی می گوییم.یک وقت من یک رنجی می برم که گریز پذیر است،دردی می کشم که گریز پذیر است، مثلا درد دندان دارم می توانم رجوع کنم به دندان پزشک و از شر این دندان درد رهایی پیدا کنم. اما اگر تو واقعا طالب حقیقت باشی و از استاد بخواهی که تو را با حقیقت آشنا کند، می بینی که با یک دسته از حقایقی تو را آشنا می کند که این حقائق رنج های گریز ناپذیر به تو می دهند و چون تلخ است، می گویید کاش ما را در همان آرزو اندیشی، خیال ها، رویاها، اوهام و افسانه  هایمان گذاشته بودند. چرا مرا با این حقیقت تلخ آشنا کردند؟
 
مثل این که تو را با مرگ آشنا کنند. انسان از وقتی که به حتمیت مرگ پی می برد، به یک چیز تلخ پی می برد. برای همین است که بچه ها، تقریبا از سن ۷ سالگی  که می فهمند  واقعیت گریز ناپذیر زندگی مرگ است، دردی بر دردهایشان اضافه می شود یا به تعبیر دقیق تر، رنجی بر رنج هایشان افزوده می شود. وقتی استاد من، به من، تنهایی انسان را نشان می دهد؛ که اگر انسان به آسمان بپرد یا به زمین بیاید و خودش را به آب و آتش بزند، خودش را به در و دیوار بکوبد مفری از تنهایی ندارد. البته تنهایی هم از حقایق زندگی است اما حقیقت تلخی  است؛ این که آدمی بداند تنهایی سرنوشت محتوم من است و از تنهایی می رنجم، اما هیچ راهی ندارم.

این که گذشته قابل ارجاع نیست، گذشته را نمی توان برگرداند، این هم، یکی از حقائق تلخ است. چقدر از ما از این که کاری در گذشته انجام داده ایم یا یک فرصتی را از دست داده ایم که دیگر نمی توانیم آن فرصت را برگردانیم و از آن استفاده بکنیم، رنج می بریم؟ دیگر نمی توانیم اثر آن کار را در زندگیمان از بین ببریم. در واقع بازنگشتن گذشته هم یکی از حقائق زندگی است. این باز گشت ناپذیری گذشته به حدی است که متکلمان ما و متکلمان همه ادیان، می گفتند خدا هم قادر به بازگرداندن گذشته نیست. بیشتر رنج هایمان از این است که یک گذشته و یا یک برهه ای از گذشته ای را نمی توانیم «کان لم یکن» کنیم.

سخنرانی استاد مصطفی ملکیان تحت عنوان " تحلیلی در باب تراژدی عاشقی و مهجوری "

@mostafamalekian
19.1K views08:34
باز کردن / نظر دهید
2023-09-25 13:37:27
مصطفی ملکیان در گفت و گو با دیدارنیوز: همیشه درد و رنج مردم برایم مهم بوده است.

جهت مشاهده کامل این مصاحبه کلیک کنید(بخش اول)


@mostafamalekian
@didarnews1 | @didarnewsir
20.5K viewsedited  10:37
باز کردن / نظر دهید
2023-09-25 13:05:34 قوانین هستی

مصطفی ملکیان

شش مورد از قوانین هستی (مراقب باشید خلاف قوانین هستی چیزی طلب نکنید !) :

نمی توان همه مطلوب های اجتماعی فردی (علم، شهرت، ثروت، قدرت، منزلت) را با هم داشت. پیامد بهره مندی یک یا دو مطلوب اجتماعی فردی از دست دادن سایر مطلوبیت های اجتماعی فردی است. مطلوبهای اجتماعی فردی در ظرف جامعه تحقق پیدا می کنند ولی برای فرد. عده ای به این قاعده در مورد مطلوبیت های اجتماعی جمعی مثل نظم امنیت، عدالت رفاه و آزادی هم اعتقاد دارند.

تنوع و رنگارنگی جهان را بپذیرید. انتظار یکسان سازی نداشته باشید. هرگز نخواهید همگان مثل شما اندیشه و احساس و رفتار کنند.

هرگز نمی توان انتظارات همگان را برآورده کرد. نباید انتظار داشته باشید انتظارات همه مردم برآورده کنید. چون در هر صورت عده ای از شما ناراضی خواهند بود. یا بر اساس صرافت طبع (رضایت درونی) خود رفتار کنید و خودتان را قربانی دیگران نکنید و یا بر اساس انتظارات دیگران مهمتر خودتان. یعنی از بین مردم گروهی را گزینش کنید. (توصیه استاد عمل بر اساس صرافت طبع است).

انسان نمی تواند بدون خطا زندگی بکند. چون بدون خطا زندگی کردن نیاز به شناخت و علم کامل دارد و ما آن را نداریم. لذا هیچوقت زندگی معصومانه را طلب نکنید.

تغییر ناگهانی که پایدار باشد محال است. انتظار تغییر ناگهانی پایدار از خود و دیگران نداشته باشید. چون امکان ندارد. تغییر باید تدریجی باشد تا پایدار باشد.

هر فعلی آثار و نتایج ناخواسته ای دارد که نه به جنبه های مثبت آن باید مغرور شد و توقع تقدیر و پاداش داشت و نه باید از جنبه های منفی آن مغموم شد و خود را سزاوار سرزنش و مجازات دانست.

منبع: اخلاق کاربردی

@mostafamalekian
14.0K views10:05
باز کردن / نظر دهید
2023-09-20 12:42:53
انتشار کتاب «شکوه جان آدمی؛ طرحی اجمالی و کلی از عدالت اجتماعی» نوشته مصطفی ملکیان | نشر نگاه معاصر

فهرست مطالب:
معانی لغوی و عرفي واژه "عدالت"| موجوداتی که متصف به وصف عدالت می شوند|حوزه هاي معرفتي متكفّل مبحث عدالت|انواع عدالت اجتماعی|وجه جامع همه ی کاربردهای واژه ي عدالت|تمایزات عدالت اجتماعی|قلم روهای عدالت |عدالت (justice) و یا برابری (equality)| ربط و نسبتِ عدالت با فائده|تشخیص مصداقی عدالت از راه قرارداد|عدالت ورزی وظیفه ی افراد يا جوامع ؟| حوزه های اعمال عدالت اجتماعی

@mostafamalekian
13.3K viewsedited  09:42
باز کردن / نظر دهید
2023-09-19 11:21:05
چه زمانی باید احساس را تابع عقل کرد؟

شک نیست که احساسات، عموماً، آدمی را به عمل برمی‌انگیزند. به تعبیر روان‌شناسان، عمومِ احساسات کارکردِ انگیزشی (motivational) دارند. مثلاً انزجار یا خشم یا ترس به شخصِ منزجر یا خشمگین یا ترسیده گویی امر می‌کند که: «کاری بکن!»

احساس، اگرچه القا می‌کند که دست به عمل بزنیم، نباید بگوید که دست به چه عملی بزنیم. ماهیّت و چندوچون عمل را باید به حکمِ عقلِ عملی وانهاد، یعنی ماهیّت و نوعِ عمل را باید از عقلِ عملی پرسید، نه از خودِ احساس. به تعبیر دیگر، باید احساس را، از این جهت، تابع و منقادِ عقل عملی کرد و ضبط و مهارش را به دستِ عقلِ عملی سپرد و از این کار به «مدیریت عقلانیِ احساسات» تعبیر می‌کنیم.

عقلِ عملی وقتی که مورد رجوع و مشورت قرار بگیرد، حکم می‌کند که عملی که می‌کنیم باید دو ویژگی داشته باشد؛ یکی این‌که نسبت به همه‌ی اعمالِ بدیل‌اش و در قیاس با آن‌ها، بیشترین احتمال موفقیت را داشته باشد، و دیگر این‌که قواعد و احکام اخلاقی را نقض نکند و زیرِپا نگذارد.

#مصطفی_ملکیان

@Mostafamalekian
17.3K viewsedited  08:21
باز کردن / نظر دهید
2023-09-14 11:39:09 تسلی‌بخشی ممکن است یا ناممکن

مصطفی ملکیان

متفکرانی که تسلی‌بخشی را امکان ناپذیر می دانند، جان کلام شان این است که تسلی‌بخشی از افعال دال بر تلاش است، نه از افعال دال بر توفیق. افعال دال بر توفیق افعالی اند که اگر انجام بگیرند حتماً موفق اند و به هدف می رسند. افعالی مانند دیدن، شنیدن، خوردن، کتک زدن و کشتن افعال دال بر توفیق اند، زیرا اگر کسی چیزی را دید، شنید یا خورد و کسی را کتک زد یا کشت حتماً و یقیناً آن چیز را دیده، شنیده یا خورده شده و آن کس کتک خورده یا کشته شده است. اما افعالی مانند نگاه کردن، گوش دادن، هل دادن، گریختن و ترور کردن فقط بر تلاش فاعل دلالت می کنند، تلاشی که ممکن است به هدف رسیده باشد و ممکن است به هدف نرسیده باشد. می شود کسی به چیزی نگاه کند ولی آن را نبیند، و به چیزی گوش دهد ولی آن را نشنود، یا چیز را هل دهد ولی نتواند از جا تکانش دهد و از دست کسی بگریزد ولی نتواند رهایی یابد یا کسی را ترور کند ولی ترورش موفقیت آمیز نباشد. اکنون، می توان پرسید که «تسلی بخشیدن از افعال دال بر تلاش است یا از افعال دال بر توفیق؟ به این معنا که «آیا تسلی‌بخشی همواره قرین توفیق است و شخص مبتلا به فقدان را تسلی می دهد یا اینکه تسلی‌بخشی ممکن است موفقیت آمیز نباشد و نتواند مبتلا به فقدان را آسودگی دهد؟»

هستند متفکرانی که تسلی بخشیدن را فعل دال بر تلاش می‌دانند و حتی از این نیز بیشتر می روند و قائل می شوند به اینکه این فعل هیچگاه به توفیق دست نمی‌یابد و همیشه تلاشی نافرجام است. از باب نمونه، اونامونو در کتاب سرشت سوگناک زندگی می‌گوید:« احساسات نمی‌توانند تسلی را به حقیقت تبدیل کنند؛ عقل هم نمی‌تواند حقیقت را به تسلی تبدیل کند.» یعنی حقایق و واقعیات تلخ‌تر و ناگوارتر از آنند که نیروی استدلال گر آدمی بتواند به آنها معنایی ببخشد که، به موجب آن معنا، شیرین و گوارا شوند. احساسات نیز نمی‌توانند امید و/ یا خوش بینی را در آدمی چنان نفوذ و رسوخ دهند که تسلی از اینکه صرف آسایش و آرامش سطحی و موقتی باشد به حالت ذهنی و روانی عمیق و مستمر تبدیل شود که بتواند آن را حقیقت درونی و ذهنی و انفسی تلقی کرد. اگر نه عقل بتواند به حقایق و واقعیات معنای درخور ببخشد و نه احساسات بتوانند به آدمی امید و/ یا خوشبینی ژرف و ماندگار بدهند می‌توان گفت که تسلی‌بخشی کاری عبث است و بیهوده؛ و به تسلط دهندگان باید گفت: «نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی.»

از سوی دیگر بسیاری از متفکران تسلی‌بخشی را عملی سودمند و بل وظیفه ای اخلاقی می‌دانند. در میان این دو گروه، هستند متفکرانی که بر این باورند که تسلی‌بخشی می تواند امکان پذیر و موفقیت آمیز باشد به این شرط که شخص مبتلا به فقدان دارای تفکر و باورهای جادویی یا تفکر و باورهای اسطوره‌ای یا تفکر و باورهای دینی و مذهبی باشد؛ و به همین جهت در روزگار ما که این سه مقوله تفکر و باور رو به زوال و فنا دارند، متناسب با میزان این زوال و فنا، تسلی بخشی امکان ناپذیر و محکوم به شکست است. گویی شرط لازم (و احیانا کافی) برای اینکه تسلی‌بخشی قرین توفیق باشد حضور و وجود یکی از این سه نوع تفکر و باور است.

تسلی‌بخشی برای موثر واقع شدن به تفکر و باورهایی نظیر تفکر و باورهای آبراهام لینکلن، نیازمند است که در بحبوحه جنگ های داخلی آمریکا می‌نویسد:« من از مسیحیان نیک خواه و نیکوکار این کشور، به جهت نیایش ها و تسلی‌بخشی های مدام شان، دینی عظیم بر گردن دارم... . منویات خدای قادر مطلق بی عیب و نقص اند و باید  غالب و قاهر باشند، هر چند ماه فانیان خطاکار، پیشاپیش نتوانیم آن منویات را درست درک کنیم. ما امید بسته بودیم که، دیری پیش از این، این جنگ ها پایانی خوش بیابد؛ اما خدا از هر کس بهتر می داند و حکمی دیگر رانده بود. با این حال همچنان به حکمت او و به خطای خود اعتراف داریم. در عین حال باید در پرتو بهترین بینشی که به ما عطا می کند به جد بکوشیم و اعتماد داشته باشیم به اینکه باز هم چنین کوششی به غایات عظیمی که او مقدر داشته است رهنمون مان می شود. اطمینان دارم که او اراده کرده است که، در طی این فتنه بزرگ، خیر عظیمی عاید شود که انسان فانی نه می تواند موجب پدید آمدنش شود و نه موجب به تاخیر افتادنش.» این تفکر و باور کجا و تفکر و باور نیچه کجا که ۱۵ سالی پس از این تاریخ می نویسد: «برای کسانی که به تسلی نیاز دارند هیچ وسیله تسلی‌بخشی موثرتر از این حکم نیست که هیچ تسلی‌بخشی ای برای شان ممکن نیست. به موجب این حکم به مرتبه از امتیاز دست می یابند چنان عظیم که، بی درنگ، از نو سر برمی فرازند.»

اندیشه پویا، شماره 78
@mostafamalekian
16.7K viewsedited  08:39
باز کردن / نظر دهید
2023-09-11 11:44:24 اخلاق هیجاناتِ درونی و خشونت‌های بیرونی

مصطفی ملکیان

در این نوشته، سخن بر سرِ ۹ احساسی است که به عللی که معلومِ همگان‌اند، در جامعه‌ی امروز ایران فراگیریِ بی‌سابقه‌ای یافته‌اند. این ۹ احساس عبارت‌اند از: ۱) انزجار (disgust)، ۲) خشم (anger)، ۳) پرخاشگری (aggressiveness)، که ترکیبی از خشم و پیش‌اندیشی است، ۴) اشمئزاز (repugnance)، که ترکیبی از انزجار و ترس است، ۵) برآشفتگی (outrage)، که ترکیبی از تعجب و خشم است، ۶) کین‌جویی (revenge-seeking)، که ترکیبی از پیش‌اندیشی و خشم و اندوه است، ۷) عصیان (revolting)، که ترکیبی از تعجب و ترس و انزجار است، ۸) تنفر (repulsion)، که ترکیبی از پیش‌اندیشی و اندوه و انزجار است، و ۹) نفرت (hatred)، که ترکیبی از ترس و خشم و انزجار است. (پیش‌اندیشی احساسی است ناشی از رویارویی با رویدادی که شخص توقع و انتظارِ وقوع‌اش را داشته است و تعجب، برعکس احساسی است ناشی از رویارویی با رویدادی نامتوقع و غیرمنتظره.) در این ۹ احساس، برداشتِ شخص این است که دیگری با او در تضاد است و/ یا به او بی‌حرمتی کرده است.

ما، انسان‌ها، از این احساساتِ نهگانه چه تلقی‌ای داریم و در مواجهه با آن‌ها چه رفتاری در پیش می‌گیریم؟ در پاسخ به این پرسش می‌توان به چهار تلقی و رفتار عمده در قبال این احساسات اشاره کرد.
1)عدم مدیریت احساسات: خشونت‌ورزیِ افسارگسیخته
2)مدیریت عقلانیِ احساسات با ابتنا بر اخلاق عدالت: خشونت‌ورزیِ سنجیده
3)مدیریت عقلانیِ احساسات با ابتنا بر اخلاقِ شفقت: خشونت‌پرهیزی
4)امحایِ عقلانیِ خودِ احساسات

منبع: اندیشه پویا ویژه‌ی نوروز ۱۴۰۲

جهت مشاهده متن کامل کلیک کنید

@Mostafamalekian
13.3K views08:44
باز کردن / نظر دهید
2023-09-10 09:50:26 چرا به آینده ایران امیدوارم؟ مصطفی ملکیان من با آموزه پوپر موافقم که ما در عالم انسانی قدرت پیش بینی نداریم. عالم انسانی عالمیست که علت های کوچک معلول های بسیار بزرگ ایجاد می کند. شما نمی توانید پیش بینی بکنید نه آینده شخص خودتون را نه آینده خانواده…
با توجه به مصاحبه استاد ملکیان با مدرسه آزاد نسبت به آینده ایران کدام حس را دارید؟
Anonymous Poll
56%
نسبت به آینده ایران امیدوار هستم.
44%
نسبت به آینده ایران ناامید هستم.
3.0K voters12.6K views06:50
باز کردن / نظر دهید
2023-09-09 13:40:16 چرا به آینده ایران امیدوارم؟

مصطفی ملکیان

من با آموزه پوپر موافقم که ما در عالم انسانی قدرت پیش بینی نداریم. عالم انسانی عالمیست که علت های کوچک معلول های بسیار بزرگ ایجاد می کند. شما نمی توانید پیش بینی بکنید نه آینده شخص خودتون را نه آینده خانواده تان را نه آینده خاورمیانه یا ...

بنابراین ما باید یک کاری بکنیم و آن اینکه وضعی ایجاد کنیم که آنچه پیش بیاید، ما آنچه در توانمان بوده در بهبودش انجام داده ایم

امید ریشه اش در یک علم است و آن علم به بی علمی ماست نسبت به حوادث آینده. هر که امیدوار است چنین نیست که از امیدواریش سود ببرد اما هر که ناامید است قطعا از ناامیدیش زیان می بینید. چون نسبت به فردی که ناامید است هر چه هم در بیرون پیش بیاید مسلماً موفق نخواهد شد چون فرد ناامید شرایط لازمه را فراهم نکرده است.

مبانی پیشتیبانی از امید در ایران معاصر

نسبت به سال 57 اوضاع مردم ما به علت تلاش خود مردم بهتر شده است.

اولا چهل و چهارسال از انقلاب ایران می گذرد ما از بس در فضا بوده ایم متوجه نشده ایم چه مقدار امیدواری هایمان را افزایش داده ایم. مثلا شما اگر کنار یک بوته هندوانه در مزرعه بنشنید حتی اگر ده روز هم بنشینید و زل بزنید به هندوانه اصلا بزرگ شدن هندوانه را احساس نمی کنید. اگر می خواهید بزرگ شدن هندوانه را بفهمید الان هندوانه را در مزرعه ببینید و سپس بروید شهر و بعد از چندین روز دیگر برگردید و حالا این هندوانه را برگردید و ببینید و متوجه شوید چه قدر هندوانه متفاوت شده است.
حالا من می خواهم بگویم اگر سال 57 را با الآن مقایسه کنید می بینید علی رغم خواست نظام خیلی امور بهتر شده است. چرا؟ چون شهروند ما امیدوار بوده است و دست به کار زده است. اگر ما ناامید بودیم الآن وضع حجاب زنان چه طور بود؟ من فکر می کنم اگر ناامید بودیم زنان ما پوشیه می زدند. اگر ما ناامید بودیم هیچ کداممان دستگاه ویدیو در خانه هایمان نداشتیم. چرا ما آثار این امیدواری را ما نمی بینیم؟ ما اگر امید نداشتیم وضعمان صد رتبه بدتر از الآن بود.

من امیدم به نسل جوان کشورمان است
من بدون سر سوزنی شک می گویم نسل جوان ما از نسل جوان همه کشورهای اسلامی دیگر به مراتب فرهیخته تر و به مراتب جهان شناس تر و به مراتب دارای عمق و فهم بیش تر است. این هم علتش این بود که نظام ما براساس غرب ستیزی تأسیس شد و مردم به خاطر این غرب ستیزی، غرب گرا شدند. این غرب گرایی یک عیوبی داشت اما یکی از محاسنی که من سرسوزنی در آن شک ندارم این است که نسل جوان ما غرب را شناخت، فلسفه غرب را شناخت، علوم غرب را شناخت، هنر غرب را شناخت و فنون غرب را شناخت. این شناخت در هیچ کدام از کشورهای اسلامی وجود ندارد.
خب چرا نباید ما فکر کنیم یک پتانسلی است برای آینده کشورمان؟ بزگترین حسنش این است که جوان ما غرب را به اندازه خود غربیان می شناسند اگر نگویم بهتر از غربیان می شناسند. می گویند چرا این قدر می گویی غربیان؟ چون شناخت غرب یعنی شناخت دنیای امروز، چون سیطره فرهنگ غرب بر جهان امروز محرز است.

ما در آینده کشور ایران آرزو و خواست و رؤیای حکومت دینی نداریم

این معنایش این است که از میان شقوق مختلفی که روبرویش است یک گزینه را خط زده است. الآن شما بروید بین جوانان ترکیه، اغلب جوانان ترکیه و اساتید ترک، بیش ترشان هنوز در آثار دکتر شریعتی متوقف مانده اند. هنوز دارند حرف از شریعتی می زنند! شما ببینید جوانان ما چند مرحله از شریعتی گذر کرده اند؟ برخی از اساتید ترک هنوز هم دموکراسی رأس های شریعتی را تکرار می کنند.

با همین امید جلو برویم ده سال دیگر بهتر از الآنیم و بیست سال دیگر بهتر از ده سال بعد خواهیم بود.

گسترش دهکده جهانی ما را از حالت ایزوله در آورده است.

واکنش جهانی اعم از واکنش خود ملت ها و واکنش دولت ها و واکنش سازمان های بین المللی نسبت به کارهایی که در ایران رخ می دهد نسبت به دهه 60 در ایران بسیار بیش تر است.

جوانان ما خیلی واقع بین تر از نسل 57 هستند

جوانان ما در 57 خیلی آرمان گراتر بودند و جوانان ما خیلی فاصله بین واقعیت ها و آرمان هایشان داشته اند. اما الآن در جوانان امروزه این ناپختگی را نمی بینم. اما چرا می گویم جوانان؟ چون معتقدم رتق و فتق امور به دست جوانان کشور است.

گفت و گوی مدرسه آزاد فکری با مصطفی ملکیان با عنوان آینده ایران

@Mostafamalekian
22.9K viewsedited  10:40
باز کردن / نظر دهید