Get Mystery Box with random crypto!

مورخان

لوگوی کانال تلگرام movarekhan — مورخان م
لوگوی کانال تلگرام movarekhan — مورخان
آدرس کانال: @movarekhan
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 3.29K
توضیحات از کانال

شبکه علمی تاریخنگاران ایران
www.movarekhan.com
ارتباط با ما از طریق تلگرام:
@movarekhan_admin
ارتباط با انتشارات مورخان:
@movarekhan_publication
ارتباط با ما از طریق ایمیل:
info@movarekhan.com

Ratings & Reviews

4.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2022-05-15 22:01:08 خرید کتاب در من مرض است و نمی‌توانم جلوی آن را بگیرم!

معتمدالممالک از من پرسید چرا آن کتاب را نخریدی. گفتم پولم نمی‌رسید. گفت در صورتی که به اقساط ممکن شود می‌خری. گفتم بلی. گفت من این کار را می‌کنم. گفتم اگر این را می‌کنی پس دائرة‌المعارف کبیر را بخواه که تازه‌تر و بهتر است. بنا شد امروز من اعلان و آدرس آن را ببرم که بخواهد. اما اقلاٌ صد و شصت تومان تمام می‌شود. نمی‌دانم بخرم یا نه. تا چه پیش بیاید. امسال (1322 ه.ق) من قریب دویست تومان کتاب خریده‌ام و بیش از این قوّه ندارم. (فروغی، 1390: 42)
@Shsyari

باری بعد از نهار آقا رفتند مدرسه، من رفتم که سعیدالاطبا را ببینم نبود. چون بیکار بودم حجرهٔ آقا شیخ حسن رفتم. معتمدالممالک هم آمد. کتاب لغت آنالوژیک را که دیشب گفتگو کرده بود آورد دیدم. خیلی خوب کتابی است. منزل آوردم که درست ببینم. به نظرم نتوانم از این کتاب بگذرم. کتاب خریدن مرا خانه خراب کرد و نمی‌گذارد در امور مالیهٔ خودم ترتیبی بدهم. جلوگیری خودم را هم ندارم. (فروغی، 1390: 7/126)
@Shsyari

نزدیک ظهر از منزل آقا شیخ محمّد آمدم خانه. حاجی محمّدحسن و برادرش آمده بودند. نهار خوردیم، مولانا هم اینجا بود. سعيدالاطبا نوشته بود بعد از ظهر بیا پیش من. رفتم و روزنامه‌های «ماتن» را هم برای او بردم. تا نزدیک غروب تخته بازی کردیم و سه تار زدیم و بعد رفتیم بیرون. تا میدان توپخانه راه رفتیم. وقت برگشتن از داخل شهر یعنی ارگ آمدیم. کنار حوض ارگ قدری نشستیم خستگی بگیریم. سعيدالاطبا مثل همیشه گفتگوی فرنگ میکرد و میل رفتن و شکایت از بی‌پولی و عدم امکان پول جمع کردن. من هم همین شکایت را داشتم و گفتم عمده مانع من از پول جمع کردن خرید کتاب است که در من مرض است و نمی‌توانم جلوی آن را بگیرم. (فروغی، 1390: 2/361)

مأخذ: فروغی، محمّدعلی. 1390. یادداشتهای روزانه از محمّدعلی فروغی (26 شوال 1321 - 28 ربیع‌الاول 1322 قمری). به‌کوشش ایرج افشار. تهران: علم.

@Shsyari
.
2.1K views19:01
باز کردن / نظر دهید
2022-04-15 17:55:24 *نامهٔ خواندنی دکتر محمدجعفر محجوب به ناشر دیوان ایرج‌میرزا*


بنده معمولاً از عنوان دکتری خود استفاده نمی‌کنم. دلیلش که روشن است: اگر چیزی بار بنده نباشد، به ضرب عنوان دکتری نمی‌توانم خود را وارد و اهل اطلاع جا بزنم. مردم پوزخندی خواهند زد و خواهند گفت: از این دکترهای کوپنی فراوان است! و اگر چیزی بارم باشد (که متأسفانه نیست و خودم این نکته را بهتر از هرکس می‌دانم)، به رخ کشیدن دیپلم دکتری لزومی ندارد. استادانی که پای دیپلم مرا امضا کرده‌اند و من همیشه با مباهات از این که شاگرد ایشان بوده‌ام یاد می‌کنم (امثال بدیع‌الزمان فروزانفر، جلال همایی، ‌احمد بهمنیار، ‌فاضل تونی،‌ ملک‌الشعرای بهار)، ‌هیچ‌کدام دیپلم دکتری که سهل است، تصدیق ششم ابتدایی هم نداشته‌اند. دانشمند بزرگ و مسلّمی مثل مرحوم محمدعلی فروغی (که در تمام کتاب‌های درسی در رشته‌های مختلف دبیرستانی هفتاد هشتاد سال پیش از این کتاب تألیف کرده است)، یک دیپلم خشک‌وخالی مدرسهٔ دارالفنون را داشت و میرزاغلام‌حسین‌خان رهنما، که شاید پنجاه سال هندسه و جبر و کتاب‌های او در دبیرستان‌ها تدریس می‌شد و خودش رییس دانشکدهٔ فنی بود، گویا آن دیپلم را هم نداشت و ریاضیات را پیش خودش خوانده بود!

بنابراین گذاشتن «تیتر» کسی را بالا نمی‌برد و نگذاشتن آن نیز کسی را پایین نمی‌آورد. یادم رفت عرض کنم که علامهٔ ‌دهخدا، ‌رییس دانشکدهٔ حقوق و مؤلف لغت‌نامه و امثال و حکم، دیپلمهٔ مدرسهٔ سیاسی (معادل دبیرستان) بود.

دیگر این‌که وقتی دیدم اسم نحس مرا از اسم خودِ مرحوم ایرج میرزا درشت‌تر نوشته‌اید، به راستی خجالت کشیدم. آخر بنده هر قدر بزرگ باشم از خود «صاحب علّه» که بزرگ‌تر نیستم! این نان را آن مرحوم توی دامن بنده گذاشته و اسم و آبرو برای من فراهم کرده است. بی‌کرداری است که مصحح اسمش را بزرگ‌تر از صاحب دیوان بگذارد و از همه بدتر این‌که، ‌هیچ‌کس این حرف‌ها را به حساب ناشر نخواهد نوشت و آن را به حساب «مگالومانیا» یا «جنون خودبزرگ‌پنداری» و یا بنا به ترجمهٔ مرحوم صادق هدایت به مرض «گنده‌گوزی» بنده حمل خواهد کرد. می‌بخشید که این لفظ بی‌تربیتی را به کار بردم... .

متن کامل در آدرس:
https://b2n.ir/f86422
#مجله_فرهنگی_هنری_بخارا

@movarekhan
4.1K views14:55
باز کردن / نظر دهید
2022-04-11 11:13:22
نسل‌کشی ارمنی‌ها در امپراطوری عثمانی (1923-1915)

دکتر آندرانیک سیمونیان

زمان: 25 فروردین ساعت 15

این برنامه بر اساس پرسش و پاسخ انجام می‌گیرد. پرسش‌های خود را به ایمیل زیر ارسال کنید، یا در طول برنامه در بخش سوالات لایو قرار دهید.

zohreh.dodangeh@gmail.com
آدرس: اینستاگرام انسان شناسی و فرهنگ در اینستاگرام
@Anthropology_iran
@movarekhan
2.1K views08:13
باز کردن / نظر دهید
2022-04-01 22:44:06 «هم شرقی، هم غربی»؛ کتابی خواندنی اما سرشار از ادعاهایی اثبات ناشده!
مجید علیپور (خلاصه یادداشت)

«هم شرقی، هم غربی(تاریخ روشنفکری مدرنیته ایرانی)» عنوان کتابی است از «افشین متین» که پیش از این در میان علاقمندان به تاریخ معاصر ایران با پژوهش ارزشمند «کنفدراسیون: تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از کشور» شناخته می شد.

کتاب همانگونه که از عنوان فرعی آن برمی آید مطالعه جدیدی است پیرامون تاریخ روشنفکری در ایران که همواره با استقبال جامعه کتابخوان کشور مواجه شده است. هرچند بسیاری از مخاطبان این حوزه، چندان در پی مطالعه منابع دست اول و یا پژوهش های اصیل نیستند و ترجیح می دهند علاقمندی خود را از لابلای صفحات روزنامه ها و یا مجلات پیگیری کنند.

«متین» مدعی است در صفحات کتاب جدیدش نشان داده است الگوهای اصلی روایت تاریخ معاصر ایران که در سیطره جامعه شناسان و کارشناسان علوم سیاسی قرار گرفته در دام دوگانه سازی هایی چون سنت /مدرنیته؛ استعمار خارجی /فرهنگ منحط داخلی، عرف /دیانت، اصیل /اقتباسی و ... و یا اسطوره هایی چون شکست مشروطیت، وابستگی حزب توده به شوروی، فاجعه زدگی ایران پیش از ظهور رضاخان و ... قرار دارد و او قصد دارد نشان دهد این الگوها/اسطوره ها تا چه اندازه در تبیین تاریخ معاصر ایران (به صورت اعم) و تاریخ نگاری روشنفکری در ایران (به صورت اخص) گمراه کننده و رهزن هستند. ادعایی که سخت بتوان پذیرفت در اثر حاضر موفق به اثبات آن شده باشد!

«هم شرقی، هم غربی» در 7 فصل از برهه جنگ جهانی اول و سرخوردگی مبارزان و روشنفکران مشروطه خواه از ناکامی هایشان در استقرار مشروطه و حکومت قانون و چرایی همراهی آنها با ایده استبداد منور آغاز می شود و نهایتا به سرانجام فیصله بخش تضادهای ایدئولوژیک جریان های رقیب و سرنوشت طناب کشی (به تعبیر نویسنده: موش و گربه بازی) حکومت با روشنفکران در بهمن 57 می رسد. وارد نشدن نویسنده به فضای بعد از انقلاب و تحولات آشکاری که در فضای فکری و نخبگانی جامعه به وجود آمده از ضعف های غیرقابل چشم پوشی کتاب است که به هرروی نویسنده ترجیح داده است وارد آن نشود.

فصل 2 کتاب با عنوان «حلقه برلین: تدوین جهان‌بینی برای ملی‌گرایی ایرانی»، به خاستگاه‌های روشنفکری ملی‌گرای ایران مدرن و پروژه ملت‌سازی در دوران آشوب‌زده بعد از جنگ جهانی اول می پردازد و به هدف و نقش دولت وقت آلمان در جذب و حمایت روشنفکران فراری از وطن اشاره می کند. (صص 89-92) با اینحال بازهم اصرار عجیبی دارد که نخبگانی در سطح تقی زاده، افشار، جمال زاده و ... همچنان تحت تاثیر روشنفکران عثمانی بوده اند و با وجود سالها حضور در محافل سیاسی و ادبی آلمان «نه تنها از آثار و اندیشه های فیلسوفان سرشناسی چون هایدگر، اشپنگلر، اشمیت و ... بی اطلاع بوده اند بلکه حتی نام آنها را نشنیده اند!!؟» (ص 117) با اینحال مطالعه این فصل از کتاب برای پی بردن به ریشه های نظری دفاع نسل جوان و ناراضی منورالفکران وقت از ایده استبداد منور ( که در دیکتاتوری رضاشاهی تبلور پیدا کرد) برای علاقمندان بسیار مفید خواهد بود.

فصل ۶ «سلطنت انقلابی، تشیع سیاسی و مارکسیسم اسلامی»، به رقابت سه گفتار ایدئولوژیک برای کسب هژمونی بر فرهنگ سیاسی ایران در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ می‌پردازد. این فصل علاوه بر اشاره به تلاش های همزمان ساواک و دربار برای ارایه چهره ای انقلابی و ضدغربی از شاه برای عقب راندن یا جذب رقبای مارکسیست، به صورت ویژه می تواند برای علاقمندان به مطالعه شخصیت و نقش چالش برانگیز «علی شریعتی» و آن ملغمه عجیبی که از ترکیب اسلام، عرفان شرقی، مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم آفریده بود جالب باشد.

بر «هم شرقی، هم غربی» می توان نقدهای جدی تری داشت، مثلا برخلاف مدعای نویسنده که رویکرد کتابش را «نقد بر جریان چپ، بدون آنکه [چون دیگران] به آن با دیده تحقیر بنگرد» عنوان می کند؛ همدلیش با جریانات چپ گرا و مشخصا حزب توده در جای جای اثر مشخص است (و چه بسا این رویکرد همانند تاریخنگاری «یرواند آبراهامیان» متاثر از پیشینه فعالیت های نویسنده در دستجات چپ گراست)؛ با اینحال نمی توان امتیاز مهم پژوهش یاد شده را نادیده گرفت و آن فرارفتن پژوهشگر از نگاه بومی، محلی و نهایتا ملی و تبیین تحولات جریان روشنفکری و رویدادهای تاریخ معاصر در بستر تحولات سیال فکری، فرهنگی و سیاسی جهانی است. همچنین کتاب یادشده سرشار از مطالب بدیع و نکته های کمتر گفته شده ای است که مستند به منابع و مآخذ بسیار شده است؛ از همین رو «هم شرقی، هم غربی» می تواند برای علاقمندان به حوزه جریان روشنفکری و تاریخ معاصر ایران خواندنی و جذاب باشد.

متن کامل در لینک: https://hekayatgilan.ir/9091
@movarekhan
2.7K viewsedited  19:44
باز کردن / نظر دهید
2022-03-24 08:34:28 از سیستان تا مرو : در جست و جوی شادی
هادی میرشاهی (دانشجوی مقطع دکتری تاریخ ایران)

سالهاست که مطالب رسانه‌های مجازی در میان ایرانیان دست به دست می شود و خواندن متن های مجازی ، جای کتاب‌خوانی را گرفته است. بخش زیادی از این متن‌ها : جعلی ، نامستند و ساختگی هستند و به واسطه پخش گسترده در میان مخاطبان ، زدودن این روایتها و تاریخهای نو، که گهگاه با اهداف خاصی ساخته شده‌اند و به محکمات تاریخی و ادبی بدل گشته‌اند ،کاری بس دشوار و گاه ناممکن است. تجربه نشان داده است که توضیح، تبیین و رمزگشایی از مطالب جعلی فضای مجازی در تکرار و شیوع گسترده آنها کم تاثیر است، اما خطاپوشی و نادیده‌انگاری آگاهان حاضر در گروهها و جمع های تشکیل شده در فضای مجازی نیز به نوعی اعلام تسلیم و انفعال مطلق اهل تاریخ و فرهنگ در برابر رواج هرچه بیشتر مطالب گمراه کننده ای است که جز دامن زدن به خرافات، تثبیت اختلافات و تحکیم اعتقادات نادرست نتیجه دیگری نخواهند داشت.

چند سالی ست که در ایام نوروز داستانکی به نقل از تواریخ سیستان! با اندک تفاوتهایی با متن ذیل دست به دست می شود :
« در تواریخ سیستان آمده است: «وقتی که سپاهیان «قتیبه»، سیستان را به خاک و خون کشیدند، مردی چنگ نواز، در کوی و برزن شهر که غرق خون و آتش بود، از کشتارها و جنایات «قتیبه» قصه ها می گفت و اشک خونین از دیدگان آنانی که بازمانده بودند، جاری می ساخت و خود نیز، خون می گریست ... و آنگاه بر چنگ می نواخت و می خواند: با این همه غم در خانه دل اندکی شادی باید که گاه نوروز است.»

ناگفته پیداست که جست و جوی این روایت در کتابی که به تاریخ سیستان مشهور است و سایر منابع تاریخی بی‌حاصل است. جست و جوی اینترنتی متن هم تنها تکرارش را در انواع شبکه های مجازی نشان می‌دهد. اما کلید معما در مقاله «نوروز» دکتر شریعتی در کتاب هبوط در کویر است. از قرار معلوم دکتر شریعتی در سال 1346 با دانشجویان تاریخ راهی سفری به عراق بوده است که از سفر باز مانده است ، شریعتی از سفر جامانده در راه متنی برای خواندن در اجتماع آن دانشجویان می نویسد، که همین مقاله نوروز است. دکتر شریعتی از محفوظات خود چنین نوشته است :
«تاريخ از مردي در سيستان خبر مي‌دهد که در آن هنگام که عرب سراسر اين سرزمين را در زير شمشير خليفه جاهلي آرام کرده بود، از قتل عام شهرها و ويراني خانه‌ها و آوارگي سپاهيان مي‌گفت و مردم را مي‌گرياند و سپس، چنگ خويش را بر مي‌گرفت و مي‌گفت: ابا تیمار اندکی شادی باید».

اگر کلام مرد چنگ نواز روایت دکتر شریعتی را جست و جو کنیم، خواهیم دید که به عنوان نمونه‌ای از فارسی دری قدیم در کتابهای متعددی به صورت: «ابا این تیمار باید اندکی شادی» آمده است، از جمله در مجلد اول کتاب سبک شناسی ملک الشعرای بهار و کتاب از گذشته ادبی ایران دکتر زرین کوب و یادداشت های علامه محمد قزوینی . بهار روایت را از کتاب عیون الاخبار ابن قتیبه دینوری به این شکل ترجمه کرده است : «در شهر مرو مردی بود که برای ما قصه های مُبکی نقل می کرد و ما را می گریانید سپس از آستین طنبوری برآورده، میخواند : ابا این تیمار اندکی شادی باید.»

می توان حدس زد که دکتر شریعتی روایت را در کتاب سبک‌شناسی بهار خوانده است و ناکامی بازماندن از سفر عراق سبب شده است که صحنه ماجرا را از مرو به سیستانی ببرد که بهار کتاب تاریخش را تصحیح کرده است و قصه های سوگ ناک مرد طنبور نواز را نیز اعمال عرب‌های مسلمان در هنگامه فتح ایران انگاشته است. در گام بعدی روایت سازان مجازی امروز، که گاه نوروز است را افزوده‌اند و دانسته یا نادانسته ابن قتیبه دینوری را با قتیبه بن مسلم و یزید بن مهلب جایگزین ساخته‌ اند و شرحی هم از جنایات آنها در نیمروز و سیستان بافته‌اند.

*با تشکر از آقای حبیب دانش شهرکی که مرا از وجود این روایت در کتاب هبوط در کویر دکتر شریعتی آگاه ساخت.

منابع :
ابن قتیبه دینوری ،عیون الاخبار ، جلد چهارم -چاپ قاهره-صفحه 91
محمد تقی بهار ، سبک شناسی ، جلد اول - چاپ چهارم-انتشارات امیر کبیر-تهران :1355-صفحه 21
عبدالحسین زرینکوب، از گذشته ادبی ایران ، چاپ دوم -تهران : 1383 – صفحه 95
علی شریعتی ، هبوط در کویر ، متن تایپ شده سایت خانه شریعتی ، صفحه744
@movarekhan
1.8K views05:34
باز کردن / نظر دهید
2022-03-20 13:04:50 انقلاب مشروطه جامه ای مدرن بر تن جامعه و ساختاری پیشامدرن بود که...
پیشنهاد مطالعه کتاب «اول اصلاح اقتصادی» برای تعطیلات نوروزی در خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)


مجید علیپور (پژوهشگر تاریخ): مواجهه ایرانیان با تمدن غرب پیامدهای ناگزیری داشت که از مهم‌ترین آنها آگاهی از میزان عقب‌ماندگی و «انحطاط» خود بود. اصلاحات دیوانی و تکاپوهای نظری از جمله واکنش‌ها به این وضعیت جدید بود که نهایتا سیر وقایع را به انقلاب تاریخ‌ساز مشروطیت رساند. اما با همه تلاش‌ها و جانفشانی‌های حماسی صورت گرفته، نه تنها مسایل و بحران‌های کشور حل نشد بلکه خود بحرانی بر بحران‌ها و مسائل پیشین افزود و کشور به گردابی رانده شد که شَبَه تجزیه و فروپاشی از همیشه محتمل‌تر و نزدیک‌تر می‌کرد.

التهابات سهمگین سیاسی، فرهنگی و تمدنی ناشی از انقلاب مشروطیت واکنش‌هایی چند در پی داشت. در واقع انقلاب مشروطه بر تن جامعه و ساختاری پیشامدرن، جامه‌ای مدرن پوشانده بود و طبعاً چنین جامه‌ای بر چنان اندامی متناسب نمی‌شد. ناامیدی از توفیق اصلاحات در جامعه‌ای که هویت‌های ایلی-تباری و دینی-مذهبی غالب بر هویت ملی بودند و «خان سالاران» و «بزرگ زمین‌داران» در آن دست بالا را داشتند و همزمان در سیطره بی‌مهار دولتین روس و انگلیس قرار داشت، طبیعی بود.

از جمله این واکنش‌ها ظهور جنبش‌های آرزواندیشی چون «جنگل» بود که هرچند در اهداف اولیه، همپوشانی بسیاری با آرمان‌های مشروطه‌خواهان وطن‌دوست داشت اما از آنجا که شرایط کشور و جهان تفاوت‌های کلی کرده بود و خود نیز فاقد استعداد و توان لازم بودند؛ تنها بر پیچیدگی اوضاع و حجم مشکلات کشور افزودند و لاجرم ناکام هم ماندند. در سوی دیگر اما شاهد شکل‌گیری نوعی عقلانیت سیاسی میان برخی از جوانان منورالفکر انقلابی و وطن‌خواه هستیم که آنها نیز دلِ خوشی از تداوم حضور عناصر قدیمی دیوان سالاری در ساختار جدید نداشتند؛ به ویژه آن‌که یقین یافته بودند این عناصر قدیمی و محافظه‌کار تنها تا جایی با تغییرات همراهی می‌کنند که منجر به تحول و دگرگونی‌های اساسی در وضعیت حکومت و جامعه نشود.


این نسل جوان منورالفکر که الگوی خود را حکومت بیسمارک در آلمان یا ژاپن دوره میجی قرار داده بودند، شیوه های نسل قبل در مواجهه با مسائل کشور را ناکارآمد قلمداد می‌کردند؛ چنان‌که «داور» در یکی از مقالات خود به تمسخر نوشت: «زمانی که ژاپن به دنبال اصلاح اوضاع اقتصادی و تقویت توان مالی و نظامی خود بود، آزادی‌خواهان ایران برای آزادی و مشروطه غزل می‌ساختند!»

کتاب «اول، اصلاح اقتصادی» حاوی ۱۲۷ مقاله به قلم «علی‌اکبر داور» از شاخص‌ترین افراد این نسل از منورالفکران است که به تازگی به کوشش حسن رجبی‌فرد از سوی انتشارات شیرازه به بازار نشر عرضه شده است. البته گردآورنده در این کتاب تنها به آن دسته از مقالات «داور» که در آن به ضرورت تغییر اولویت‌ها از اصلاحات سیاسی و دموکراتیک به تغییر شکل حکومت و به ویژه تقدم اصلاحات اقتصادی تاکید کرده پرداخته است؛ مقالاتی که در آن داور، تنها راهِ حل مسائل و بحران‌های موجود را روی کار آوردن شخصیتی مقتدر در یک حکومت مطلقه وانمود می‌کرد. «داور» ریشه برتری غرب را در قوت اقتصادی و صنعتیِ آن می‌دید و معتقد بود اصلاحات اقتصادی، مُقدم بر اصلاحات سیاسی و فرهنگی است: «اول باید فکر نان بود [...] دنبال نان بروید، آزادی خودش عقب شما می‌آید.» و از این منظر بود که استبداد مُنَوِّر را تئوریزه می‌کرد. در واقع فهم چرایی همدلی و همراهی این نسل از روشنفکران در برکشیدن رضاخان به سلطنت، به فهم وضعیت ویژه‌ای بستگی دارد که کشور در آن قرار گرفته بود.

ارزیابی نقادانه عملکرد این نسل از نخبگان ایرانی می‏‌تواند فهمی صحیح از ریشه‏‌های مسائل و بحران‌های تاریخ معاصر ایران ارائه دهد و اثار نوشتاری علی‌اکبر داور یکی از مهم‌ترین منابعی است که در این مسیر یاری رسان پژوهشگران و علاقه‌مندان است.
@movarekhan
2.7K viewsedited  10:04
باز کردن / نظر دهید
2022-03-12 23:26:36 ‌ «حاجی فیروز»؛ از دل اسطوره ها تا خیابان های امروز تهران
روزنامه ایران / ۲۸ اسفند ۱۳۹۶
دکتر آمنه ابراهیمی، تاریخ پژوه
در مورد پدیداری شخصیت حاجی فیروز، کسی که تنها یک روز در سال ظاهر می‌شود و آدمیان را از آمدن فصلی دیگر با خبر می‌کند، در دل فرهنگ ما نظرات مختلفی ارائه شده است و به نظر می‌رسد این نظرات با وجود تفاوت‌ها و اشتراکاتشان، سراسر بیانگر نوعی غنای معنایی شخصیت حاجی فیروز و مراحل سیر تحول و تکوین آن هستند.
یادداشت پش رو نوشتاری محققانه درباره ریشه های پیدایش این شخصیت در فرهنگ عامه ایرانیان است.
در مورد پدیداری شخصیت حاجی فیروز در دل فرهنگ ما نظرات مختلفی ارائه شده است و به نظر می¬رسد این نظرات علیرغم تفاوت ها و اشتراکاتشان، سراسر بیانگر نوعی غنای معنایی شخصیت حاجی فیروز و مراحل سیر تحول و تکوین آنند. برخی حاجی فیروز را همان عمو نوروز، ننه نوروز و یا بابا نوروز دانسته¬اند.
ریشه یابی برآمدن شخصیت حاجی فیروز ما را به روزگاران اساطیری هم می¬رساند. روزگاری که سیاوش خونش بر زمین ریخته شد و از خون او گیاهی رویید که پرسیاووشان نام گرفت. از دریچه چشم «مهرداد بهار» مراسم سوگ سیاوش، نمودی از سرنوشت ایزدی نباتی/ شهید شونده است. چهره سیاه حاجی فیروز نیز نمود بازگشت او از جهان مردگان و لباس سرخش نماد همان خون سیاوش است که بار دیگر به حیات قدم می¬نهد و شادی و زایش را با خود می¬آورد. از منظر وی نام سیاوش نیز معادل مرد سیاه یا مردی با چهره سیاه است. و این گونه است که بهرام بیضایی در «سیاووش خوانی» به روشنی از مرگ سیاوش به مثابه از بین رفتن عناصر اولیه هستی و نابودی جهان سخن گفته است. او از زبان سیاوش می¬گوید: « در خوابم گذشت که آب آتش گرفته است. و باد آتش گرفته است و آتش آتش گرفته است در خوابم گذشت که در رگهایم خون آتش گرفته است.»
از سوی دیگر در پی رمزگشایی از تن این پیکره نمادین سرخ، «کتایون مزداپور» لوحی آکدی در خاک میانرودان را مورد مطالعه قرار داده است، این لوحه کهن به ما می¬گوید که ایشتر (الهه تموز/ایزد کشاورزی) شاه دوموزی را برای ازدواج انتخاب می¬کند. او سپس یکباره خود به زیر زمین می¬رود. با رفتن او به زیر زمین زایش و رویش در زمین متوقف می¬شود و در پی آن دوموزی برای آوردن همسرش از زیر زمین با لبان و جامه سرخ و در حالی که دایره زنگی و نی¬لبک می¬نوازد به زیرزمین می¬رود و بدین سان است که سرگذشت آنها به طرزی نمادین شخصیتی چون «حاجی پیروز» را به عنوان نماینده¬ای از دنیایی قدسی و پیکی بهاری، امید بخش و شادی آور پدید آورده است.
در منابعی دیگر خاستگاه حاجی فیروز به دوران ساسانیان بازمی¬گردد. کسی که در این زمان سیاه نیست و رخساری زیبا دارد و به عنوان «پیروز» و «خجسته» شناخته می¬شود و پیام آور نوروز برای شاه است و از جانب خدا آمده است. اینکه چرا او به رنگ سیاه درآمده و در دل فرهنگ مردم جای گرفته نیز قصه ای دیگر در پی دارد. در دل آثاری دیگر حاجی فیروز را راهنمایی می¬بینم که مردم را در آخرین روزهای زمستان (پنج روز آخر) به جانب دیدار ارواح عزیزانشان هدایت می¬کند.
از جهتی دیگر و در راستای نوید بخشی حاجی فیروز که افزون بر رسیدن فصل تازه بهار و آمدن نوروز، سر زدن خورشید را نیز دربر می¬گیرد برخی پدیداری او را در دل فرهنگ مهر یا میترا جسته¬اند. «سودابه فضایلی» که در مقاله¬ای با عنوان «فیروز مقدس» این موضوع را بررسی کرده؛ بر این نظر است که ایزد مهر یا میتره واسطه¬ای است میان آفریدگار و آفریدگانش و از عهد و پیمان و ماه هفتم و روز شانزدهم هر ماه محافطت می¬کند. فضایلی کوچروی کیش مهر را در اروپا و از جمله در یونان و رم دنبال کرده و بر این نظر است که حاجی فیروز از مقامات مهری است که با بابانوئل نیز که یکی از مهریانِ بلند مرتبه به نام «پدر» است برابری می¬کند. از سوی دیگر ریشه¬یابی کلمه حاجی نیز ما را به واژه ای یونانی می¬رساند که به معنای مقدس است. فیروز نیز به معنی فاتح و پیروز است و این در حالی است که در آیین مهر کلمه نبرد نیز به همین معناست. از این روز حاجی فیروز معادل فردی مقدس و پیروز قرار می¬گیرد. سرخ پوشی حاجی فیروز نیز که گویا به معنای رنگ سرخ در آیین مهر می¬رسد نماد خون و مظهر خورشید است.
دانسته¬های دیگر ما حاکی از این است که حاجی فیروزها در اوایل دوره قاجار بیشتر از بین سیاهان آفریقایی-اند که به عنوان خدمتکار خانه وارد بدنه جامعه و فرهنگ ما شده بودند. کسانی که با آرایش و صورتک به رقص و لودگی در کوچه ها و معابر می¬پرداختند و از بهار می¬خواندند و مردم آن¬ها را بسیار دوست می¬داشتند و به عنوان شادباش به آنها پولی می¬بخشیدند. در تهران این روزها، روزهایی که چهره...
movarekhan.com/go/992
شبکه مورخان @movarekhan
کانال علمی تاریخ‌پژوهان ایران
ادامه مطلب را در INSTANT VIEW بخوانید
1.8K views20:26
باز کردن / نظر دهید
2022-03-09 10:13:20 نقد و بررسی کتاب «پیامدهای فرهنگی تقسیمات کشوری و اداری ایران از ۱۳۹۲_۱۳۱۶ شمسی»

چهارشنبه (هجدهم اسفندماه ۱۴۰۰)
ساعت ۱۰

با حضور

فاطمه فریدی‌مجید
علی همدانی
مهران شفیعی‌نسب لنگرودی
1.5K views07:13
باز کردن / نظر دهید